هیئت مجازی 🚩
【• #قصه_دلبرے📚 •】 #فتحخون #قسمتشصتوچهارم ضحاك بن عبدالله خود گفته است: » چون دیدم که اصحاب حس
【• #قصه_دلبرے📚 •】
#فتحخون
#قسمتشصتوپنجم
فصل نهم: سیاره رنج
راوی
روز بالا آمده بود که جنگ آغاز شد و ملائك به تماشاگه
ساحتِ مردانگی و وفای بنی آدم آمدند.
مردانگی و
وفا را کجا می توان آزمود، جز در میدان جنگ، آنجا که راه همچون صراط از بطن هاویه آتش می گذرد؟ ...
دیندار آن است که درکشاکش بال دیندار بماند، وگر نه، درهنگام راحت و فراغت و صلح و سلم ، چه بسیارند
اهل دین، آنجا که شرط دینداری جز نمازی غراب وار و روزی چند تشنگی و گرسنگی و طوافی چند برگرد
خانه ای سنگی نباشد.
رودر رویی ، نخست تن به تن بود و اولین شهیدی که بر خاك افتاد مسلم بن عوسجه بود، صحابی پیر
کوفی. در زیارت الشهدای ناحیه مقدسه خطاب به او آمده است: » تو نخستین شهید از شهیدانی هستی که
جانشان را بر سر ادای پیمان نهادند و به خدای کعبه قسم رستگار شدی . خداوند حق شكر بر استقامت و
مواسات تو را در راه امامت ادا کند؛ او که بر بالین تو آمد آنگاه که به خاك افتاده بودی و گفت: فمنهم من
قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیال.«
حبیب بن مظاهر که همراه امام بر بالین مسلم بود گفت :» چه دشوار است بر من به خاك افتادن تو، اگر چه
بشارت بهشت آن را سهل می کند. اگر نمی دانستم که لختی دیگر به تو ملحق خواهم شد، دوست می
داشتم که مرا وصی خود بگیری...« و مسلم جواب گفت : » با این همه ، وصیتی دارم « و با دو دست به
حسین )ع( اشاره کرد، و فرشتگان به صبر و وفای او سالم گفتند: سالم علیكم بما صبرتم.
دومین شهیدی که برخاك افتاد »عبداهلل بن عمیر کلبی« بوده است؛ آن جوان بلند باالی گندم گون و فراخ
سینه ای که همراه مادر و همسرش از بئرالجعد همدان خود را به کربال رسانده بود... همسر او نیز مرد میدان
•• بھقلمِدݪنشینِ:سیدمرتضےآوینے ••
#سفربـهمبدأتاریخ،ڪربلا🙃🤚
✅⇜ #ڪپےباذڪرصلوات
#شرعاحـلاݪاست:)
{•🍃🥀•} @heiyat_majazi