هیئت مجازی 🚩
【• #قصه_دلبرے📚 •】 #فتحخون #قسمتپنجاهوششم دنیا صراط آخرت است و در آن ، هر کسی با رشته حب به اما
【• #قصه_دلبرے📚 •】
#فتحخون
#قسمتپنجاهوهفتم
امام هنوز پرهیز دارد از آنكه شمشیر را در میان نهد. جنگ هنگامی درگیر می شود ك تمییز حق از
باطل به تمامی انجام شده باشد. هنوز حُر و سعد و ابوالحتوف درمیان این جماعتند. شاید تازیانه صاعقه
صخره های سخت قلب هایشان را بشكافد و چشمه ای از اشك بیرون بجوشد. مگر صخره ای هم هست که
از سینه اش راهی به آب های زالل زیرزمین نباشد؟ مگر چشمی هم هست که نگرید؟ مگر قلبی هم هست
که با گریه پاك نشود؟ سیاه ب»... اد رویتان که شمایید طاغوت های امت! شمایید احزابی که چون شجره
خبیثه ریشه درخاك ندارند ؛ شمایید آنان که حبل المتین قران را رها کرده اندو اکنون دیگر رسیمانی نمی
یابند که آنان را از چاه گمراهی بیرون کشد؛ شمایید اخالط سینه شیطان که بیماری های سیاه را در زمین
پراکنده می دارید؛ شمایید مجمع گناهان و تحریف کنندگان قرآن ؛ شمایید آنان که شعله نوربخش سنت ها
را خاموش می خواهند؛ شمایید قاتلین فرزندان انبیا و هالكین عترت اوصیا؛ شمایید آنان که زنازادگان را به
نسب می رسانند و مؤمنین را آزار می کنند؛شمایید فریاد ائمه مستهزئین، آنان که قرآن را تكه تكه کرده اند
و از آیات ، بعضی را پذیرفته اند و بعضی را رها کرده اند... شمایید که معتمد ابن حرب وشیعیانش هستید و
لكن ما را تنها رها می کنید، که واهلل ، خذل و بی وفایی در میان شما خو یب است پسندیده که عروقتان بر
آن استواری یافته ، ساقه ها و شاخه های شجره وجودتان آن را به ارث برده، دلهاتان با آن رشد کرده وسینه
هاتان از آن مستور است. شما به شجره خبیثه ای می مانید که میوه اش گلوگیر باغبان ، اما در کام غاصبش
شیرین باشد... هان! لعنت خدا بر پیمان شكنانی که سوگند پیمان خویش را بعد از توکید می شكنند ، حال
آنكه شما خدا را بر کار خود کفیل گرفته بودید. و شما، واهلل ، همان پیمان شكنانی هستید که در قرآن
مذکور افتاده است. بدانید که ابن زیاد، آن زنازاده ای که پدرش نیز زنازاده است، مرا به این ی کشیده هار ود
که یا شمشیر و یا ذلت . و هیهات منا الذله ؛ دور است از ما ذلت که خدا و رسولش و مؤمنین و نیز دامن
های پاك و طاهر مادران ، دماغ های غیرتمند و نفوس پدران ، ابا دارند از آنكه ما طاعت لئیمان را بر قتلگاه
بزرگواران ترجیح دهیم. اکنون زنهار که من از عهده همه آنچه درمقام عذر و انذار بر گرده داشتم برآمده ام و
اکنون، هر چند با قلت یاران و خَذالن یاوران، برای جنگ آماده ام.« آنگاه امام دست های بلند خویش را
برآسمان برافراشت و گفت :» خدایا، فطرت باران را برآنان حبس کن و آنان را همانند قوم یوسف به قحط
•• بھقلمِدݪنشینِ:سیدمرتضےآوینے ••
#سفربـهمبدأتاریخ،ڪربلا🙃🤚
✅⇜ #ڪپےباذڪرصلوات
#شرعاحـلاݪاست:)
{•🍃🥀•} @heiyat_majazi