هیئت مجازی 🇮🇷
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 【• #قصه_دلبرے📚 #پسرک_فلافل_فروش #قسمت_چهل_چهارم هرچند خانه اي كه در اختيار من
【• #قصه_دلبرے📚 •】
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت_چهل_پنجم
مي گفت: آدمي كه ساكن نجف شده نمي تواند جاي ديگري برود.
شما
نمي دانيد زندگي در كنار مولا چه لذتي دارد.
هادي آن چنان از زندگي در نجف مي گفت كه ما فكر مي كرديم دربهترين هتل ها اقامت دارد
اما لذتي كه به آن اشاره مي كرد چيز ديگري بود.
هادي آن چنان غرق در
معنويات نجف شده بود كه نمي توانست چند روز زندگي در تهران را تحمل
كند.
در مدتي كه تهران بود در مسجد وپايگاه بسيج حضور مي يافت. هنگام حضور در تهران احساس راحتي ميكرد!
يك بار پرسيدم از چيزي ناراحتی
چرا اينقدر گرفته ای
گفت: خيلي از وضعيت حجاب خانم ها توي تهران ناراحتم. وقتي آدم توي كوچه راه ميره، نمي تونه سرش روبالا بگيره.
بعد گفت: يه نگاه حرام آدم روخيلي عقب مي اندازه. اما در نجف اين
مسائل نيست. شرايط براي زندگي معنوي خيلي مهياست.
هادي را كه مي ديدم، ياد بسيجي هاي دوران جنگ مي افتادم. آنها هم
وقتي از جبهه بر می گشتند.....
📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری
✍ ادامه دارد ...
✍🏻شهـید محمد هادی ذوالفقاری
#سفربـهدنیایےمملوازدلـدادگے😍🖐
🌹
🌿
🍃 @heiyat_majazi
💐🍃🌿🌹🍃🌼