🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃
🌸
🍃
🌸
🍃
【• #قصه_دلبرے📚
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت_چهل_چهارم
هرچند خانه اي كه در اختيار من بود،
قديمي و بزرگ بود، من هم درآنجا تنها بودم.
خيلي ها جرئت نمي كردند
در اين خانه ي تاريك و قديمي زندگي كنند
اما براي من كه جايي نداشتم
وشب هاي بسياري در كوچه و خيابان خوابيده بودم
محل خوبي بود...
هادي حدود دو ماه پيش ما در تهران بود.
يادم هست روزهاي آخر خيلي دلش براي نجف تنگ شده بود.
انگار او را از بهشت بيرون كرده اند.
كارهايش را انجام داد و بعد از سفر
مشهد، آماده ي بازگشت به نجف شد.
بعد از آن به قدري به شهر نجف وابسته شد كه مي گفت:
وقتي به زيارت كربلا مي روم، نمي توانم زياد بمانم و
سريع بر ميگردم نجف.
✍ ادامه دارد ...
✍🏻شهـید محمد هادی ذوالفقاری
#سفربـهدنیایےمملوازدلـدادگے😍✋
🌹
🌿
🍃 @heiyat_majazi
💐🍃🌿🌹🍃🌼