🖤🌿
سرباز میگه خستم راه زیادی رو اومدیم
دوباره برگردم
نانجیب میگه باید بری این یه دستوره
سرباز باعصبانیت میره عقب کاروان
🖤🌿
🖤🌿
وا حسیـــنا
کجایی ببینی که دخترت پاره تنت
از ترس رفته پشت بوته خار قایم شده
میگن بانو هم خودش میلرزید هم بوته
همه از ترس بوده ها حسین ...😢
🖤🌿
🖤🌿
نا نجیب ها چشم تو و عمو عباس رو دور دیدن
وگرنه کی جرئت میکرد
با دختر حسین این کارو کنه
حضرت التماس میکردن تو رو خدا نزن از صبح همه زدنمون
تو دیگه نزن
بلند از ته ته دلت بگو
#یارقـــیہبنــتالحسینــ
🖤🌿
🖤🌿
میگن از شدت درد و زخم ها
حضرت اینجوری التماسشون میکردن
مسلمونی ؟!
تاحالا قرآن خوندی؟!
فَأَمَّا الْیَتیمَ فَلا تَقْهَرْ...
نزن
تو رو خدا نزن
من بابا ندارم
یتیمم
خدا گفته یتیم زدن نداره
حرف خدا رو قبول نداری؟!
🖤🌿
🖤🌿
آه یا دمة الرقیہ
آخه بگو چجوری دلتون اومد یتیم حسین رو بزنید
نه شما بگو
بچه زدن داره
دلت میاد
حتی اگه مسلمون نیستی خدا رو قبول نداری
دلش رو داری بچه رو بزنی
اونم بانوی ما که دیگه بابا نداره ...
#یارقـــیہ
🖤🌿
🖤🌿
چقدر حضرت با این قد و بالای کوچیکش
امروز شبیه مادرش زهرا شده
درد پهلو کشیده خم شده
نوه زهراس دیگه
قراره غیر این باشه
نوه زهرا هم نشانی از زهرا گرفته امشب
ای جانم رقیه
ای جانم زهرا
🖤🌿
🖤🌿
حضرت رقیه به باباش میگه
آرزوم بود شبیه مادرت بشم
فکر کنم موی سفید بهم میاد
درد پهلوم مثل مادرته
بابا جون
الان شبیه مادرت شدم ؟
#یازهرا
🖤🌿
🖤🌿
میگن تو خرابه
بیبی جانمون شب خواب بابا حسینش رو میبینه
بیدار میشه میگه عمه زینب
بابام تازه اومده بود اینجا
کجا رفت
چرا نیستش
من بابام رو میخوام
زینب،زینب،زینب
چه دردی کشید زینب
🖤🌿
🖤🌿
یزید از گریه های حضرت نتونست بخوابه
گفت این صدای گریه های کیه
میگن یتیم حسین سراغ باباش رو گرفته
یزید نانجیب هم میگه
سر باباش رو بهش بدین
تا ساکت بشه
یه سوال
زود نبود بانو یتیم بشه
بانوی سه ساله😭
🖤🌿
🖤🌿
وقتی سر مبارک امام رو توی سینی میبرن
حضرت میگه من غذا نخواستم
من بابام رو میخوام
🖤🌿