eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
3.9هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
2.9هزار ویدیو
421 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
هیئت مجازی 🚩
[• #قصه_دلبرے📚•] #بدون_تو_هرگز #قسمت_سی_و_یک اشکم ديگه اشک نبود... ناله و درد از چشمهام پايين م
[• 📚•] پسرها هم که بزرگ بشن، دست و پاتون تنگ تر ميشه... اونجا که بريم، منم به شما ميرسم و توي نگهداري بچه ها کمک مي کنم. مهمتر از همه ديگه لازم نبود اجاره بديم...همه دوره ام کرده بودن... اصلا حوصله و توان حرف زدن نداشتم...-چند ماه ديگه يازده سال ميشه! از اولين روزي که من، پام رو توي اين خونه گذاشتم. بغضم ترکيد! اين خونه روعلي کرايه کرد. علي دست من رو گرفت آورد توي اين خونه، هنوز دو ماه از شهادت علي نميگذره... گوشه گوشه اينجا بوي علي رو ميده... ديگه اشک، امان حرف زدن بهم نداد. من موندم و پنج تا يادگاري علي... اول فکر ميکردن، يه مدت که بگذره از اون خونه دل ميکنم؛ اما اشتباه ميکردن؛ حتی بعد از گذشت يک سال هم، حضور علي رو توي اون خونه ميشد حس کرد.کار ميکردم و از بچهها مراقبت ميکردم. همه خيلي حواسشون به ما بود؛ حتی صاحبخونه خيلي مراعات حالمون رو ميکرد. آقا اسماعيل، خودش پدر شده بود؛ اما بيشتر از همه براي بچههاي من پدري ميکرد؛ حتی گاهي حس ميکردم. توي خونه خودشون کمتر خرج ميکردن تا براي بچهها چيزي بخرن... تمام اين لطفها، حتي يه ثانيه از جاي خالي علي رو پر نميکرد. روزگارم مثل زهر، تلخ تلخ بود، تنها دل خوشيم شده بود زينب! حرفهاي علي چنان توي روح اين بچه 04ساله نشسته بود که بي اذن من، آب هم نميخورد، درس مي خوند، پابهپاي من از بچهها مراقبت ميکرد وقتي از سر کار برميگشتم خيلي اوقات، تمام کارهاي خونه رو هم کرده بود.هر روز بيشتر شبيه علي ميشد. نگاهش که ميکرديم انگار خود علي بود. دلم که تنگ ميشد، فقط به زينب نگاه مي کردم. اونقدر علي شده بود که گاهي آقا اسماعيل با صلوات، پيشوني زينب رو ميبوسيد... عين علي، هرگز از چيزي شکايت نميکرد؛ حتی از دلتنگيها و غصههاش... به جز اون روز... از مدرسه که اومد، رفتم جلوي در استقبالش، چهرهاش گرفته بود. تا چشمش به من افتاد، بغضش شکست! گريه کنان دويد توي اتاق و در رو بست... تا شب، فقط گريه کرد! کارنامههاشون رو داده بودن... با يه نامه براي پدرها، بچه يه مارکسيست، زينب رو مسخره کرده بود که پدرش شهيد شده و پدر نداره.-مگه شما مدام شعر نميخونيد، شهيدان زندهاند الله اکبر! خوب ببرکارنامهات رو بده پدر زندهات امضا کنه...اون شب... زينب نهار نخورد، شام هم نخورد و خوابيد. تا صبح خوابم نبرد... همهاش به اون فکر ميکردم. خدايا! حالا با دل کوچيک و شکسته اين بچه چي کار کنم 🖊:نقل از همسر وفرزند شهید ... [•📙•] @Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
[• #قصه_دلبرے📚•] #بدون_تو_هرگز #قسمت_سی_دو پسرها هم که بزرگ بشن، دست و پاتون تنگ تر ميشه... اونجا
[• 📚•] هر چند توي اين يه سال مثل علي فقط خنديد و به روي خودش نياورد؛ اما مي دونم توي دلش غوغاست. کنار اتاق، تکيه داده بودم به ديوار و به چهره زينب نگاه مي کردم که صداي اذان بلند شد... با اولين الله اکبر از جاش پريد و رفت وضو گرفت... نماز صبح رو که خوند، دوباره ايستاد به نماز، خيلي خوشحال بود! مات و مبهوت شده بودم! نه به حالديشبش، نه به حال صبحش...ديگه دلم طاقت نياورد... سر سفره آخر به روش آوردم، اول حاضر نبود چيزي بگه اما بالاخره مهر دهنش شکست...-ديشب بابا اومد توي خوابم، کارنامهام رو برداشت و کلي تشويقم کرد... بعد هم بهم گفت زينب بابا! کارنامهات رو امضا کنم؟ يا برايکارنامه عملت از حضرت زهرا امضا بگيرم؟ منم با خودم فکر کردم ديدم اين يکي رو که خودم بيست شده بودم... منم اون رو انتخاب کردم. بابا هم سرم رو بوسيد و رفت... مثل ماست وا رفته بودم! لقمه غذا توي دهنم... اشک توي چشمم؛ حتی نميتونستمپلک بزنم... بلند شد، رفت کارنامهاش رو آورد براش امضا کنم... قلم توي دستم ميلرزيد... توان نگهداشتنش رو هم نداشتم. اصلا نفهميدم زينب چطور بزرگ شد... علي کار خودش رو کرد. اونقدر با وقار و خانم شده بود که جز تحسين و تمجيد از دهن ديگران، چيزي در نمياومد... با شخصيتش، همه رو مديريت ميکرد؛ حتی برادرهاش اگر کاري داشتن يا موضوعي پيش مي اومد... قبل از من با زينب حرف مي زدن... بالاخره من بزرگش نکرده بودم. وقتي هفده سالش شد خيلي ترسيدم. ياد خودم افتادم که توي سن کمتر از اون، پدرم چطور از درس محرومم کرد. مي ترسيدم بياد سراغ زينب؛ اما ازش خبر ي نشد. ديپلمش رو با معدل بيست گرفت و توي اولين کنکور، با رتبه تک رقمي، پزشکي تهران قبول شد... توي دانشگاه هم مورد تحسين و کانون احترام بود، پايينترين معدلش،بالاي هجده و نيم بود... هر جا پا ميگذاشت از زمين و زمان براش خواستگار ميومد. خواستگارهايي که حتي يکيش، حسرت تمام دخترهاي اطراف بود... مادرهاشون بهم سپرده بودن اگر زينب خانم نپسنديد و جواب رد داد، دخترهاي ما رو بهشون معرفي کنيد؛ اما باز هم پدرم چيزي نميگفت... اصلا باورم نمي شد!گاهي چنان پدرم رو نميشناختم که حس ميکردم مريخيها عوضش کردن. زينب، مديريت پدرم رو هم با رفتار و زبانش توي دست گرفته بود... سال 77 ،72تب خروج دانشجوها و فرار مغزها شايع شده بود. 🖊:نقل از همسر وفرزند شهید ... [•📙•] @Heiyat_Majazi
[• 💕 •] . . //آیت‌الله صدیقے// 💓••تا جوانید قدر جوانیتون رو بدونید! ••💓 🌸|♡ زیاد کار سختی نیست، بیست دقیقه قبل از /اذان‌صبح/ بیدار بشو. 🍃|♡ اگه نمیتونے یازده رڪعت نمازشب رو بخونے دو رڪعت نماز شفع رو هیچوقت ترڪ نکنید. 🌸|♡ سحـرها در رحمت خاصه خدا دوستان خصوصیشو سحر دعوت میکنه. 🍃|♡ فاسق ها، فاجر ها و... همه خوابند کِیفاشون رو کردند مثل سنگ افتادند... 🌸|♡ ولے سحره ڪه خدا دادمیزنه میگه بیایید الان فضا پاکه.. بیایید بندگان من! 🍃|♡ بعضے شب ها ڪه نتونستے و خواب بهت غالب شد، حداقل بلند شو یه "یا الله" بگو بعد بخواب. 🌸|♡ حداقل بلندشو در بزنـ🚪 بعد بخواب دیگه. بگو خدایا من اومدم. 🍃|♡ سحرها خیلےچیزا تقسیم میکنند، برو یه دری بزن بگو منم اومدما! ✋ . . یڪ ـجُرعـہ آرامش😌👇 [•🍃⏰•] @heiyat_majazi
[• ☎️ •] . . ✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ سوره 👈 اعراف آیه 👈 87 🍂 وَ إِنْ کانَ طائِفَهٌ مِنْکُمْ آمَنُوا بِالَّذِی 🍂 أُرْسِلْتُ بِهِ وَ طائِفَهٌ لَمْ یُؤْمِنُوا 🍂 فَاصْبِرُوا حَتّی یَحْکُمَ اللّهُ بَیْنَنا وَ 🍂 هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ و اگر گروهی از شما به آنچه من برای آن فرستاده شده ام ایمان آورده و گروهی ایمان نیاورده اند،پس(عجله نکنید که لطف و قهر خدا چه شد؟) صبر کنید تا خداوند میان ما داوری کند و او بهترین داوران است. 🍃تفسیـــر🍃 1⃣وظیفه ی پیامبر،ابلاغ دین و دستورات الهی است، «أُرْسِلْتُ» مردم نیز در قبول و ردّ آن آزاد و دارای اختیار می باشند. 2⃣در مکتب انبیا،ایمان به هدف و راه آنان لازم است. «أُرْسِلْتُ» یعنی ایمان به آنچه برای آن آمده ام. 3⃣تاریخ طرفداران حقّ و باطل را با توجّه به پایان و سرانجام کارشان باید مطالعه کرد. 4⃣گرایش گروهی از مردم به کفر،ما را متزلزل نکند که خداوند حاکم است. 5⃣کسی که بداند خداوند بهترین و برترین داور است،صبور است و در کیفر و پاداش عجله نمی کند. فَاصْبِرُوا ... وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ چنانکه باکی از حکم دیگران نیز ندارد. . . الابِذِڪــرالله تَطمَئِنّ القلـــوب☺️👇 [•💚•] @heiyat_majazi
[• ☺️ •] 🔔 🔔 🔔 /🍃/تو طـــول روز تو یه ۲۴ ساعت دوکلوم حرف زدن با بالاسری بخدا نیازه! /🍁/وگرنه‌ اگه‌ زده‌ نشه ‌‌تبدیل‌به ‌بغض‌میشه‌ و یروزی خفمون میکنه! یه‌روزی‌دامن‌گیرمون‌میشه! خــدا رو احساس ڪن👇 [•🕊•] @Heiyat_Majazi
[• #خانمےڪه_شماباشے👜•] . . خـــــلاق باشین😉 . . یہ عالمہ نڪتہ ،جانمونے😍👇 [•👒•] @heiyat_majazi
📚|ختم قران امروز ارسال تعـداد به آے دی☺️👇 •📮• @F_Delaram_313 تعداد صفحات • ۱۵۳ • هر روز میزبان فرشته ها😇👇 [💌🍃••] @heyat_majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
37 - ترس معنی نداره.mp3
772.1K
📱🍃 •[ #ڪد_عاشقــے☎️ ]• 💞🍃 #بسیجے که اما و یعنی نداره... همــراه اول ⬅️ ارسال کد 89553 بہ شماره ۸۹۸۹ ایراݩــسل⬅️ ارسال کد 6913441 بہ شماره۷۵۷۵ 📱🍃 @heiyat_majazi
[• 👳🏻•] . . ❌: دربحار الانوار دو جمله در مورد امام زمان آمده آیا صحیح می باشند؟ جمله اول:امام زمان مردان را می کشد و شکم زنان حامله را پاره می کند. جمله دوم:دو نفر را نبش قبر می کند و اجساد آنها را به آتش می کشد. آیا این دو نفر سیدنا ابوبکر و عمر رضی الله عنهما هستند؟ و اگر نیستند چه کسی هستند؟ منابع: بحارالانوار:جلد51،صفحات440 ،438،439 هر کسی به امام مهدی ایمان نداشته باشد چه حکمی دارد؟ ✅ شبهه: 1⃣روایت اول چنان که خود علامه مجلسی هم تصریح می کند صحیح نیست و قابل استدلال نمی باشد بحارالانوار،جلد۵۲،صـ۳۸۹ـ 2⃣و روایت دوم چون در کتب رجال توثیقی برای آن نرسیده ضعیف السند بوده و قابل احتجاج نیست. و علامه مجلسی آن را از بشیر نبال نقل کرده است و در خود حدیث هم تصریح نشده منظور از آن دو نفر کیست لذا ممکن است از خلفای بنی امیه یا بنی عباس باشد. موعود شناسی،صـ۶۳۱ـ 3⃣در مورد انکار خروج حضرت مهدی(عج) ، در کتب خودتان آمده است: پیامبر فرمود:هر کس منکر خروج مهدی شود به آنچه که بر محمد نازل شده، کفر ورزیده است. لسان المیزان ،ج۵ ،ص ۱۳۰ فرائد السمطین،جـ۲ـ صـ۳۳۴ـ 4⃣گروهی از علمای اهل سنت ایمان به خروج مهدی را واجب ومنکران آن را کافر می دانند. 5⃣فقیه شافعی بن حجر تصریح می کند: 《اگر انکار مهدی موجب انکار سنت از اصل و اساس گردد سبب کفر می شود و کشتن چنین فردی واجب است. و اگر انکار او تنها به جهت دشمنی با ائمه اسلام باشد لازم است او را تعزیر نمود تا دست از این کار بردارد.》 البرهان،صـ۱۷ـ . . ⛔️ 🍃 هیچ شبهـه‌اےبے پاسخ نمونده😉👇 [•📖•] @Heiyat_Majazi
[• 😂 •] یه عده تو کشور ما هستن 😕 که اعتقاد دارن رهبر به رئیسی گفته میری تو جلسه سران قوا بنزین رو میکنی ۳۰۰۰ تومن بقیه هم اعتراض کردن همونجا اعدامشون میکنی! بعدم سپاه و بسیج اومدن هر چی بانک و پمپ بنزین و کتابخونه است آتیش زدن.😬 اون وقت اینا اعتقاد دارن کسی بگه آمریکا با ایران دشمنه توهم توطئه داره!!😂 سیاست طنز رو اینجا بخون😂👇 [•🎈•] @heiyat_majazi
[• (ع)☀️ •] 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ✨بہ نام خــــــــداے علے✨ ☺️ من میگم نشده. 😒 شده . اون روزگار شده!! 🙂 چی شده ؟ ☺️ من میگم روزگاری که مردم خسیس میشن و هرچی دارن رو واسه خودشون نگه میدارن وفقط بیچاره‌ها و بدبختا با هم معامله می کنن نشده ولی اوشون میگن شده. 😒 نشده؟؟؟ 📚|• . حکمت ۴۸۶ مطابق با ترجمه ⛔️ پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😌👇 [•✍•] @heiyat_majazi