هیئت مجازی 🚩
#قصّه_بشنو☺️✌️➻ ◽️رمان #نسل_سوخته بهقلم شھید طاها ایمانے ‹ پارتنودودوم ! › حدود ساعت ۸ شب، بررسی
#قصّه_بشنو☺️✌️➻
◽️رمان #نسل_سوخته
بهقلم شھید طاها ایمانے
‹ پارتنودوسوم! ›
لبخند عمیقی صورتش رو پر کرد ...
- پس اینطوری می پرسم ... حاضری یه موقعیت عالی کاری رو ... فدای کار فی سبیلﷲ کنی؟ ...
نگاهم جدی تر از قبل شد ...
- اگر فقط ادا و برگه و رزومه پر کردن نباشه ... بله هستم ... دستم به دهنم می رسه ، به داشته هامم راضیم ... ولی باید ببینم کاری که می گید مثل خیلی چیزها ... فقط یه اسم رو یدک نکشه ... مؤثر و تأثیرگذار باشیم؛ چرا که نه ...
من رو رسوند در خونه ... یه آدرس روی یه برگه نوشت، داد دستم ...
- شنبه ساعت ۴ بیا اینجا ... بیا کار و موقعیت رو ببین ... بچه ها رو ببین ... خوشت اومد، قدمت روی چشم ... خوشت نیومد، بازم قدمت روی چشم ...
شنبه، ساعت ۴ ... پام رو که گذاشتم ... آقای علیمرادی هم بود ... تا سلام کردم با خنده به افخم نگاه کرد ...
- رو هوا زدیش؟ ...
خندید ...
- تو که خودت هم اینجایی ... به چی اعتراض می کنی؟ ...
آقای افخم حق داشت ... اون محیط و فعالیتش و آدم هاش ... بیشتر با روحیه من جور بود ... علی الخصوص که اونجا هم ... می تونستم از مصاحبت آقای علیمرادی استفاده کنم و چیزهای بیشتری یاد بگیرم ...
بودن توی اون محیط برکات زیادی داشت ... و انگیزه بیشتری برای مطالعه توی تمام مسائل و جنبه های مختلف بهم می داد ... تا حدی که غیر از مطالعه دروس دانشگاه و سایر فعالیت ها ... روزی ۳۰۰ تا ۴۰۰ صفحه کتاب می خوندم ... و خودم و یافته هام رو در عرصه عمل می سنجیدم ...
هر چند، حضور من توی اون محیط ارزشمند، یک سال و نیم بیشتر طول نکشید ...
نشست تهران ... و یکی از اون دعوتنامه ها به اسم من، صادر شده بود ... آقای علیمرادی، ابالفضل و چند نفر دیگه از بچه های گروه راهی شدیم ... کارت ها که تقسیم شد ...
تازه فهمیدم علیمرادی، من رو به عنوان مسئول جوانان گروه مشهدی، اعالم کرده بود با دیدن عنوان بدجور رفتم توی شوک ...
- خدایا ... رحم کن ... من قد و قواره این عناوین نیستم ...
وارد سالن که شدم ... جوان ترین چهره ها بالای سی و چند سال داشتن ... و من ... هنوز ۲۳ نشده بودم ...
برنامه شروع شد ... افراد، یکی یکی، میکروفون های مقابل شون رو روشن می کردن ... و بعد از معرفی خودشون ... شروع به رزومه دادن می کردن ...
و من، مات و مبهوت بهشون نگاه می کردم ... هر چی توی ذهنم می گشتم که من تا حالا چه کار کردم ... انگار مغزم خواب رفته بود ... نوبت به من نزدیک تر می شد ... ولیست کارها و رزومه هر کدوم ... بزرگ تر و وسیع تر از نفر قبل ... نوبت من رسید ...
قلبم، وسط دهنم می زد ... چی برای گفتن داشتم؟ ... هیچی ...
نگاه مسئول جلسه روی من خشک شد ... چشم که چرخوندم همه به من نگاه می کردن ...
با شرمندگی خودم رو جلو کشیدم ... و میکروفون مقابلم رو روشن کردم ...
- مهران فضلی هستم ... از مشهد ... و متاسفانه برخلاف دوستان، تا حالا هیچ کار ارزشمندی برای خدا نکردم ...
میکروفون رو خاموش کردم و به پشتی صندلی تکیه دادم ... حس عجیب و شرم بزرگی تمام وجودم رو پر کرده بود ...
- این همه سال از خدا عمر گرفتی ... تا حالا واسه خدا چی کار کردی؟ ... هیچی ...
حالم به حدی خراب بود که اصلاً واسم مهم نبود ... این فشار و سنگینی ای که حس می کنم ... از نگاه بقیه است یا فقط روحمه که داره از بی لیاقتیم زجر می کشه ...
سالن بعد از سکوت چند لحظه ای به حرکت در اومد ... نوبت نفرات بعدی بود اما انگار فشاری رو که من درونم حس می کردم ... روی اونها هم سایه انداخته بود ... یا کوله بار اونها هم مثل من خالی بود ...
برنامه اصلی شروع شد ... صحبت ها، حرف ها، نقدها و بیان مشکلاتی که گروه های مختلف باهاش مواجه بودن ... و من سعی می کردم تند تند ... تجربیات و نکات مثبت کلام اونها رو بنویسم ...
هر کدوم رو که می نوشتم ... مغزم ناخودآگاه دنبال یه راه حل می گشت ... این خصلت رو از بچگی داشتم ... مؤمن، ناله نمی کنه ... این حدیث رو که دیدم، ناله نکردن شد
سرلوحه زندگیم ... و شروع کردم به گشتن ... هر مشکلی، راه حلی داشت ... فقط باید پیداش می کردیم ...
محو صحبت ها و وسط افکار خودم بودم ... که یهو آقای مرتضوی، مسئول جلسه ...حرف ها رو برید و من رو خطاب قرار داد ...
- شما چیزی برای گفتن ندارید؟ ... چهره تون حرف های زیادی برای گفتن داره ... شخصی که حرف می زد ساکت شد ... و نگاه کل جمع، چرخید سمت من ...
ڪپےبدونذڪرنامنویسندهممنوع!.📌
.
.
.
🌤•• Eitaa.com/Heiyat_Majazi
ــ #وقت_بندگی 🌻•
اگر مردم فضیلت نمازشب را می دانستند.
و برای خواندن آن بیدار نمی شدند،
از غصه گریه های طولانی می کردند...!
|پیامبراکرمصلیاللهعلیهوآله|
.
.
✨تو را بایـد خواند؛
شبیھ تمنّای هاجـر در صفـا و مروه..
❋Eitaa.com/Heiyat_Majazi
5.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
╔ 🕯╗
#خادمانه
🎥 اگر ما اسیر نگاه حسینیم
بهلطف حسن در پناه حسینیم❤️🔥
.
.
گداےڪوےڪریمیمو نانبهانهےماست↯
↳ eitaa.com/Heiyat_Majazi
『🖤』
.🖤⃟🌿.
#مخاطب_خاص
أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ
سلام بر آن بدنِ جامه به غنیمت رفته
أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ
سلام بر آن دندان هایی که با چوب
خیزران زده شده
أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ
سلام برآن سرِ بالاى نیزه رفته🖤😔
.
.
اَمیٖرےٖحُسِینٌوَنِعْمَالْاَمیٖر↯
.🖤⃟🌿. https://eitaa.com/heiyat_majazi
◗┋#ازخالق_بهمخلوق 💙┋◖
«و نشانه ای از قدرت و حکمت ما
برای آنها شب است که پوشش
روز را از آن بر میکنیم،پس ناگاه
آنان به تاریکی درمی آیند!»
-سـوره یـاسیـن،آیـه37 🌙✨
- چهکسے ما را شنیـد الا خدا؟ :)
♾ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
{ #دل_آرا🌻' }
.
.
.
غربت یعنی در خانهٔ خودت هم غریب باشی.
غربت یعنی قَدرت را نشناسند، به پیکر بیجانت هم رحم نکنند و پاسخ تمام خوبیهایت را با کینه و دشمنی بدهند.
غربت یعنی حسن بودن و مثل حسن، تنها بودن.
و غربت یعنی طرید و فرید و وحید، مثل امام زمان🥀
من چه سهمی توکم کردن این تنهایی وغربت دارم؟؟
#شهادتامامحسنمجتبی
#شهادتپیامبرمهربانىها
.
.
.
حرفهاۍ خودمونیمون..
➺ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
╔ 🕯╗
#خادمانه
|•|قاصدڪ🖤🕊
دست ما،
به بلندای شما ڪه هیچ
به بلندای تارهای عبای شما هم نمےرسد
اما خودتان فرمودید
اصلا بابش را شما باز ڪردید
تا به شما سلام دهیم..✨
هر صبح و شب
ڪه فرمودید
این سلام ها، مےرسد!
چه از دور و چه از نزدیڪ...(؛
پس تمام حقیقت هستی
السلام علیڪ یا رسول الله!
واویلتا عزاے رسول خدا شده↯
↳ eitaa.com/Heiyat_Majazi
『🖤』
‹ #سر_به_مهـر 💚' ›
28- بدى باطن
«سرائر» جمع سريره به مفهوم حالات و صفات و نيات درونى و پنهانى است. به عبارت ديگر آنچه در قلب به صورت سرّى و مخفى مانده مانند نيتها، اعتقادات، خطورات قلبى، وساوس شيطانى، الهامات رحمانى و گاهى به اعمال مخفيانه، سوء السريره گفته مىشود؛ يعنى هر عمل قبيحى كه انسان او را در باطن مىپوشاند يا پنهانى مرتكب مىشود.🌿
حضرت رسول اکرم فرمود: سرائر شما، همان اعمال شما همچون نماز و روزه و زكات و وضو و غسل جنابت و هر واجبى است؛ زيرا همه اعمال در حقيقت باطن پنهان است، اگر انسان بخواهد مىگويد: نماز خواندهام، در حالى كه نخوانده است، يا مىگويد وضو گرفتم در حالى كه وضو نگرفته است، اين تفسير كلام خداوند است در آيهی "تبلی السرائر"🌱
#صحیفه_سجادیه
#دعاے_هشتم
#فراز۶
.
.
|| سجّاده هم به او دلبستھ بود..
🌾 Eitaa.com/Heiyat_Majaziا
•| #بی_بهونه •🧩|•
نیت کارامون رو کنیم فقط رضایت خدا تا برسیم به خواسته هامون و راضی باشیم به نشدن اتفاق ها☺
🖤امام حسن سلام الله علیه :
أنا الضَّامِنُ لِمَن لَم يَهجُسْ في قلبهِ إلاّ الرّضا أن يَدعُوَ اللّه َ فَيُستَجابَ لَهُ .
كسى كه در دلش هوايى جز خشنودى (خدا) خطور نكند ، من ضمانت مى كنم كه خداوند دعايش را مستجاب كند .
.
.
بدونِ بهانهها،
بیشتر به دل مینشینند😌..
🪐••| Eitaa.com/Heiyat_Majazi
⊱•| #طبیب🍏 |•⊰
آی خونه دار ، آی بچه دار
زنبیلِ سلامتیتو و بردار و بیار!
طبیب اومده تا با یه فرمولِ سلامتیِ دیگه ، حالِ بدنتون رو بسازه!😃💚
امروز با عدسی جون همراه هستیم که پایِ درد و دلش بشینیم و از خواصِ بینظیرش آگاه بشیم.☺️🌿
عدس ، یکی از بهترین منابع غذایی شناخته شده ست که بیش از ۹۰۰۰ سال قدمت داره!👀
حضرت علی علیهالسلام هم در مورد عدس میفرمایند:
خوردن عدس قلب را نازک رقّت و آمدن اشک را سرعت میبخشد.
بفرمایید ، اینم منبعش:🌝
الکافی ، جلد ۶ ، صفحهٔ ۳۴۳
از دیگر خواص عدس ، میشه موارد زیر رو عنوان کرد:😌
۱-لاغری و کاهش وزن
۲-پاک سازی کبد
۳-درمان کم خونی و یبوست
۴-مفید برای دیابت
ممنون که با ما همراه بودید.
تا یه طبیب دیگه ، خدانگهداررر!✨😍
یڪ قدم تا سلامتے😉👇
🍏⊱••| Eitaa.com/Heiyat_Majazi
╔ 🕯╗
#خادمانه
باید دوباره خیمه ی غم دست و پا کنیم
پرچم، کُتل، کتیبه، علم دست و پا کنیم
بعد از دو ماه گریه به ارباب بی کفن
اشکی برای شاه کرم دست و پا کنیم...
.
.
گداےڪوےڪریمیمو نانبهانهےماست↯
↳ eitaa.com/Heiyat_Majazi
『🖤』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوریجات 🪁.•
پیاده میروم آخر به کربلای حسن ..
السلام علیڪ یا امام کریم 🥀
نابترین استورےها؛
اینجـا دانلود ڪن🤓👇
.• 🎥 Eitaa.com/Heiyat_Majazi