eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
3.9هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
2.9هزار ویدیو
421 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
هیئت مجازی 🚩
•᯽📖᯽• . . •• #قصّه_بشنو •• •ڪتاب: #طنزِفریبرز •به‌قلم: ناصرکاوه •قسمت‌:« بیست و نهم» همـه گردانه
•᯽📖᯽• . . •• •• •ڪتاب: •به‌قلم: ناصرکاوه •قسمت‌:« سیم» دســتور از طــرف لشــگر آمــده بــود کــه هیــچ کــس حــق نــدارد بــالای 80 کیلومــر سرعــت رانندگــی کند!یــک شــب بــا رانندگــی فریــبرز داشــتیم میآمدیــم كــه یکــی کنـار جـاده دسـت تـکان داد نگـه داشـتیم، تـا طـرف سـوار شـود. فریبـرز گاز داد و راه افتـاد... مـن هـم بـا او شروع کـردم بـه صحبـت کـردن. فریبـرز هـم بـا سرعـت زیـاد میرانـد و مـن هـم بـا اوحـرف مـیزدم!... اون بنـده خـدا گفـت، شـنیدم کـه فرمانـده لشـگرتون دسـتور داده تنـد نریـد! راسـت میگـن؟! گفتـم: فرمانـده گفتـه! فریبـرز زد دنـده چهـار و ادامـه داد اینـم بـه سـلامتی فرمانـده باحـال مـان!!! مســیرمان تــا نزدیکــی واحــد مــا، طــرف پیــاده کــه شــد، دیــدم همــه ریختنــد دور ورش و خیلـی تحویلـش میگیرنـد! فریـبرز بـا دسـتپاچگی پرسـید عمـو کـی هسـتی تـو مگـه؟! اون بنـده خـدا هـم گفـت، همـون کـه بـه افتخـارش زدی دنـده چهـار... **** آتیـش توپخانـه عـراق در منطقـه بـی سـابقه بـودو بـه حـدی زیـاد شـده کـه در عقبـه منطقـه هـم اتوبـوس هـا سرو تـه مـی کردنـد... و داشـتند بـه سرعـت منطقـه رو تـرک مـی کردنـد، مـن و فریبـرز هـم بـا یـه ماشـین بودیـم و همیـن کـه ایـن صحنـه را دیدیـم دور زده و پشـت سر بقیـه خودروهـا قرارگرفتیـم. آتیـش هـر لحظـه سـنگین تـر مـی شـد. راننـده اول وقتـی دژبانـی رسـید در حالـی کـه جلـوی او را گرفتـه بـود و طنـاب را در دسـت داشـت گفـت: اخـوی کجـا... گفـت:«شـهید دارم.» دژبـان راه رو بـاز کـرد و رو بـه دومی گفـت:«شـما کجـا بـرادر» او هــم بالفاصلــه گفــت:« مجــروح دارم» و دوبــاره دژبــان راھــرو بــاز کــرد. و سرانجـام رو بـه سـومی کـه مـا بودیـم و فـوق العـاده هـم دسـت و پایـان را گـم کـرده بودیـم گفـت:«شـا دیگـه کجـا» و فریبـرز کـه دیگـه نمیی دونسـت تـو اون موقعیـت چـی بگـه و فقـط بـرای اینکـه چیـزی گفتـه باشـه بـا عجلـه گفـت: »مفقــود الاثــر دارم» و ایــن جملــه تاریخــی فریـبـرز بــرای خــودش و دیگــران سالهاســت کــه موجــب خنــده و شــادی شــده اســت... **** مـن آن روز تصادفـاً پـای بـی سـیم بـودم. هرچـه میگفتنـد، مـی شـنیدم. در یکـی از محورهــا کــه بچه هــا ظاهــراً نتوانســته بودنــد درســت و بــه موقــع عمــل کننــد، دشـمن داشـت بـه سـمت نیروهـای مـا پیـروی مـی کـرد. اگـر اشـتباه نکنـم یـال المهـدی در شـاخ شـمیران (از ارتفاعـات بلنـد اسـتان سـلیامنیه عـراق) بـود. فریــبرز بــی ســیم چــی لحظــه بــه لحظــه اعــلان وضعیــت مــی کــرد.«از خیــر بــه خنـدق از خیـر بـه خنـدق!!»... و از ایـن طرف:«بگوشـم خیـر». و او ادامـه می داد: «دشـمن فـوق العـاده بـه مـا نزدیـک شـده، نمیتوانیـم از خجالـت شـان دربیاییـم، چـکار کنیـم؟» کـه جـواب مثـل همیشـه «مقاومـت کنیـد» بـود. پیـدا بـود او مرتبـاً سـعی میکنـد بـا ارتباطـی کـه مـی گیـرد نشـان بدهـد کـه تـا لحظـه ای دیگـر همـه چیـز تمـام میشـود، همـه قلـع و قمـع مـی شـویم و فرمانـده دوبـاره بـا خونسـردی آنهـا را دعـوت بـه صبـر و بردبـاری مـی کـرد. فریـبرز بـی سـیم چـی دیگـر گریـ هاش گرفتـه بـود. هـر چـه مـی دیـد میگفـت:«آمدنـد، گرفتنـد، زدنـد، بردنـد، کشـتند... و از ایـن حرفـا کـه هیـچ تاثیـری در جـواب فرماندهـی نداشـت. دسـته آخـر، بـا یـک حـال عصبـی و تنـدی گفِـت:« دلامصـب! اگـه حـرف منـو بـاور نـداری مـی خـوای گوشـی رو بـدم بـا خودشـون صحبـت کـن. اگـه عربـی بلـدی!» مـن هـم بیـن خنـده و گریـه اسـیر شـده بـودم و بـه سـختى خـودم را کنـترل مـی کـردم. آخریـن حرفـی کـه او زد و بعـد از آن ارتبـاط قطـع شـد ایـن بـود کـه: «مـا الان اسـیر مـی شـویم.» و مسـئول مـان بـا هـان طمأنینـه خـاص خـودش گفـت: «نـام شـا در تاریـخ ثبـت میشـود و جاودانـه مـی گردیـد!!» معلـوم بـود بـا شـنیدن ایـن حـرف بـی سـیم چـی گوشـی بـی سـیم را محکـم کوبیـده اســت روی زمیــن و دســتگاه را پاییــن آورده و هــر چــه دل تنگــش میخواســته بــه فرمانــده گفتــه اســت، چیزهایــی کــه میدانــد او را راضــی اســت و از شــیر مــادر حــلال تــرش میشــود!!!... ڪپےبدون‌ذڪرنام‌نویسنده‌ممنوع!📌 . . Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽📖᯽•
•᯽📞᯽• . . •• 🌖•• «گمان مبر که خدا، از آنچه ظالمان انجام می‌دهند، غافل است! بلکه کیفر آنها را برای روزی تأخیر انداخته است که چشمها در آن روز به خاطر ترس و وحشت از حرکت باز می‌ایستد...👀✨» •﴿سـوره إبـراهـیـم،آیـه 42 ﴾• . . ᯽چه‌کسےماراشنیـدالاخدا᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽📞᯽•
•᯽🍃᯽• . . •• •• 🔆 باور داشته باش پیروزی این نیست که هیچ وقت زمین نخوری…🙂 پیروزی اینه که بعد از هر زمین خوردنی بلند بشی …😌 . . ᯽دل‌تورامیطلبد᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽🍃᯽•
•᯽🍊᯽• . . •• •• سلااام دوستان عزیز طبیب😍✨ حالتون چه‌طوره!؟ امروز قراره کمی در مورد یکی از آداب غذا خوردن با هم حرف بزنیم!😃 آیا می‌دانستید که غذا خوردن روی زمین مزایای بسیاری دارد!؟😍🌿 برای مثال: 🌸کمک به هضم آسان غذا تمرکز خون در قسمت شکم در حالت نشستن باعث می‌شه تا عصاره های هضم غذا در معده با سرعت بیشتری تولید بشه.👀✨ 🌸احساس سیر شدن سریعتر نشستن باعث نزدیکی بیشتر پاها به شکم می‌شه و در این حالت به‌طور طبیعی ، احساس سیر شدن می‌کنید! 🌸ماهیچه ها فعال باقی می‌مونن. نشستن روی صندلی باعث می‌شه تا بیشتر وزن به یک قسمت صندلی تکیه داده بشه.در این حالت بدن تحرک بسیار کمی داره ؛ اما در نشستن روی زمین عضلات شکم ، ساق پا ، کمر و ران فعال باقی می‌مونن!💚 🌸جلوگیری از ابتلا به واریس (که شایع‌ترین بیماری عروقی انسانه). همچنین پیامبر گرامی اسلام ﷺ همیشه برای جلوگیری از گردن فرازی روی زمین غذا می‌خوردند.🌿 خدانگهدار!😉 . . ᯽اےآنکه‌طبیب‌دردِمایے᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽🍊᯽•
یکشنبه‌زیارت‌امام‌علی(ع)وفاطمه(س)۩صدقی1.mp3
2.16M
•᯽🎺᯽• . . •• •• زیارت امام علی (ع) و حضرت زهرا سلام الله در روز یکشنبه . . ᯽چوندیدم‌خوشتر از آواز تو᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽🎺᯽•
•᯽🌱᯽• . . •• •• بعضی وقتا، مخصوصاً موقع سختیا و اذیتا، این‌قدر بہ خدا غر می‌زنیم کہ انگار یادمون می‌ره هر چی داریم، از خدا داریم...✨ و باید واسه‌ی همین کہ داریم نفس می‌کشیم، خدا رو شکر کنیم! :)🤍 یادمون می‌ره کہ بگیم؛ خدایا شکرت کہ می‌تونم بگم خدایا شکرت...🕊 + حواسمون باشہ کہ دیگہ یادمون نرھ ! . . شڪرانه‌هاتون رو می‌شنویم...👀 ••📬•• @Daricheh_khadem . . ᯽من‌بےتودمےقرارنتوانم‌کرد᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽🌱᯽•
•᯽🪞᯽• . . •• •• معلم پرسید: +ڪے غایبه؟!🧐 بچه ها گفتن: -هیچڪس🤷🏽‍♂ اما...هیچڪس یادش نبود کہ مهدیِ فاطمه(سلام الله علیه)، هر زنگ غایبھ..(:💔🥀 . . ᯽اےآرامِ‌ دلم᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽🪞᯽•
هیئت مجازی 🚩
•᯽📖᯽• . . •• #قصّه_بشنو •• •ڪتاب: #طنزِفریبرز •به‌قلم: ناصرکاوه •قسمت‌:« سیم» دســتور از طــرف
•᯽📖᯽• . . •• •• •ڪتاب: •به‌قلم: ناصرکاوه •قسمت‌:« سی و یکم» بـرای اینکـه شناسـایی نشـیم تـو مکالمات بـی سـیم بـرای هـر چیـزی یـک کـد رمـز گذاشـته بودیـم. کـد رمـز آب هـم 256 بـود. بـی سـیم چـی مـا فریبـرز بـود. چندیـن بـار با بـی سـیم اعلـام کـرد کـه 256 بفرسـتید. امـا خـبری نشـد. بـاز هـم اعـلام کـرد، بـرادرای تـدارکات 256 تمـوم شـده برامـون بفرسـتید، امـا خـبری نمیشـد. تشـنگی و گرمـای هـوا امـان بچه هـا را بریـده بـود. فریلـرز هـم کـه عصبانـی شـده بـود بـی سـیم رو برداشـتو بـا عصبانیـت گفـت: مگـه شمـا متوجـه نیسـتید بـرادرا؟ میگـم 256بفرســتید بچه هــا از تشــنگی مردند.تــا اینــو گفتــم همــه بچه هــا زدنــد زیرخنــده و اینجـا بـود کـه متوجـه اشـتباهش شـد و بـا بچه هـا زدنـد زیـر خنـده ... ****** در عملیـات فـاو در جـاده شـنی در زیـر آتـش شـدید دشـمن و در حالـی کـه فریلـرز تـا زانـو در گل فـرو رفتـه بـود، مقـداری کنـسرو غـذا بـا خـود حمـل مـی کـرد تـا بـه خطـوط اول بـرای رزمنـدگان بیـآورد. فریبـرز میگفـت، بچه هـا گرسـنه هسـتند اجـازه بدهیـد، سـیر شـوند و بـا روحیـه بهـتر بجنگنـد. همچنیـن در دشـت فـاو کنـار ام القـصر (چهـار راه صـدام) کـه مشـهورترین و خطرناکتریـن نقطـه عملیاتـی بـود بـه مـن گفـت: جعبـه هـای مهمـات را جمـع و آتـش بـر پـا کـن. میخواهــم بــه بچه هــا کبــاب بدهــم. دشــمن در 200-300 مـتـری مــا بــود. گفتــم: ســیخ نداریــم. ســنبه کلاشــینکف را گرفــت و بــه جــای ســیخ از آن اســتفاده کــرد و کبـاب درسـت کـرد. گفتـم: فریـبرز امـکان دارد دشـمن متوجـه شـود. گفـت: مهـم نیســت. دشــمن فکــر میکنــد انبــار مهــات آتــش گرفتــه اســت.. ***** یـک روز در سـنگر تخریـب نشسـته بـودم کـه یکـی از دوسـتان از شهرسـتان تلفـن زد. پــس از احــوال پرســی، وقتــی پرســید: چــه خـبـر؟ ... بــرای ایــن کــه حرفــی زده باشــم، گفتــم:«اینجــا نــون گیــر نمــی آید.» چنــد هفتــه بعــد، بســته ای را کــه در کاغــذ کادو پیچیــده شــده بــود از طــرف فریـبـرز، بــه ســنگر تخریــب آوردنــد. روی بسـته نـام و نشـانی مـن بـه چشـم مـی خـورد. بـا حیـرت و تعجـب آن را بـاز کـردم... یـک جعبـه ی کوچـک داخـل جعبـه ی اصلـی بـود. وقتـی جعبـه را گشـودم، چشـمم بـه تعـدادی نـان سـاندویجی افتـاد. کاغـذی روی نـان هـا دیـده مـی شـد کـه روی آن نوشـته بـود:«ایـن هـم نـان... بخـور، از طـرف فریـبرز...» ڪپےبدون‌ذڪرنام‌نویسنده‌ممنوع!📌 . . Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽📖᯽•
7.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•᯽🍃᯽• . . •• •• شما دیدید؟ من ندیدم.. هیچکس تا به حال ندیده! . . ᯽دل‌تورامیطلبد᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽🍃᯽•
•᯽📿᯽• . . •• •• ‮و تو فڪر مےڪنی عشق فقط بین دختر و پسر است آن جا ڪه مےگویند: «اگه تو من رو ول ڪنے، ڪجا برم؟ در خونه‌ے ڪے برم؟ بابا ما رو تو حساب ڪرده بودیم.»🙂 این ها را مےخواندم نه در نامه‌ے عاشقانه‌ے جوان امروزے! این ها را در صحیفه‌ے سجادیه مےخواندم. آنجا ڪه زیباترین نجواها و سخنان امام‌سجاد(ع)، خطاب به معشوق ابدے و ازلے وجود دارد.💚 گویے امام سجاد او را مےبیند و چه عاشقانه و بےپروا با او سخن مےگوید: «من نیازمندترین نیازمندان در مقابل تو هستم. تو به بزرگی و توان گری ات، ما را ناامید نڪن. آیا ڪسے را ڪه از تو نیڪ بختی خواسته است بدبخت مےڪنی؟ نه تو پاڪ و منزهے!»✨ ادامه دارد... منتظرمون باشید😌✌️ . . ᯽سجادّه‌عشق‌تو‌تماشاگه‌راز᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽📿᯽•
•᯽🧪᯽• . . •• •• ⛔️بی‌توجهی به همسر مطلقا ممـنوع ‼️گاهـی بی‌توجهی به زن از ناسـزا گفــتن و تنبیه بدتر است.😞 در تصمیمات و اتفاقات مهم زندگی، از همـسر مشورت نگرفتن و او را در کارها شریک نکـردن، نوعی بی‌توجهی است.😔 ‼️اینکه زمانی را برای همسر و خانواده‌ خود اختصـاص ندهیـد🕰 نوعی بی‌توجهی محسوب می‌شود.😒 بازتاب توجــه به همســر❤️ شیـرین و دلچسب است.🥰😋☺️✌️ . . ᯽درسـاحل‌امن‌خانوادھ᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽🧪᯽•
•᯽🍬᯽• . . •• •• 📛 آنچه در والدین ایرانی زیاد دیده می شود👆 ❌ یکی از نمونه های والدین نا آگاه، هستند. ❌ حمایت بیش از حد این والدین, موجب گسترش وابستگی فرزندان می شود فرزندان والدین حمایتگر، در آینده و زندگی مشترک هم به شدت آسیب پذیر هستند. 😰 📛 والدین گرامی، به بهانه نگرانی برای آسایش فرزندان، آنها را ناتوان و وابسته نگه ندارید. ⚠️خوب زندگی کردن یک مهارت است که باید یاد بگیریم و به فرزندانمان یاد دهیم.👇👇 ✍ . . ᯽ایرانـم،جـوانـ بمـان᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽🍬᯽•