eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
3.9هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
416 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
•᯽📚᯽• . . •• •• •ڪتاب: شناخت ذهن و کنترل آن •به‌قلم: رامین کرمی شناخت ذهن و کنترل آن» در ۵ فصل خواننده را با ساختار🧠 ذهن انسان، من ذهنی و روش‌های کنترل آن در جهت بهسازی جنبه‌های مختلف زندگی آشنا می‌سازد☺️ . . ᯽فوق‌العاده‌فوق‌العاده‌،آخرین‌کتاب᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽📚᯽•
•᯽🧪᯽• . . •• •• برای دوام زندگی تون همیشه به همسرتون حال و احساس خوب بدید..!🤩😍🥰 حال و احساس خوب یعنی چی؟⁉️🤔 یعنی احساس کنه که: 🔹مهمه😊 🔹ارزشمنده☺️ 🔹و بهش نیاز دارید..😇✋ . . ᯽درسـاحل‌امن‌خانوادھ᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽🧪᯽•
YEKNET.IR - shoor 2 - fatemie - 99.10.08 - biokafi.mp3
3.98M
•᯽🎺᯽• . . •• •• پای کار انقلابیم... حتماً 🤛 راهتو ادامه داره... مطمئناً 🤛 . . 🏴 ᯽چوندیدم‌خوشتر از آواز تو᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽🎺᯽•
•᯽🪞᯽• . . •• •• حضرت زهرا سلام الله علیها: جَعَلَ اللَّه الْجِهادَ عِزّاً لِلْاِسْلامِ خداوند جهاد را برای عزت اسلام قرار داد [فرازی از خطبه فدکیه] . . ᯽اےآرامِ‌ دلم᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽🪞᯽•
•᯽📖᯽• . . •• •• •ڪتاب: •به‌قلم:ناصرکاوه •قسمت‌:(پنجاه وپنجم) عجـب شـبی شـده بـود, آن شـب. بلـه آقـا فریبـرز خوابـش نمی بـرد و همـه چـادر را بیــدار نــگاه داشــته بــود و داشــت بــرای شــان خاطراتــش را میگفــت. بــا خنــده گفــت اولیــن بــاری کــه میخواســتم بیــام جبهــه. پــدر و مــادر مــى گفتنــد بچــهاى و نمی گذاشتند بیــام جبهــه. روز اعــزام لباسهــاى »فرزانــه« خواهــرم را روى لباسهایـم پوشـیدم و سـطل آب را برداشـتم و بـه بهانـه ى آوردن آب از خانـه زدم بیـرون... پـدرم كـه گوسـفندها را از صحـرا مـى آورد داد زد: »فرزانـه كجـا میـری؟«. منـم بـراى اینكـه نفهمـد فریـبرز هسـتم سـطل آب را بلنـد كـردم كـه یعنـى می روم آب بیاورم.خلاصه رفتـم و از جبهـه لباسهـای فرزانـه را بـا یـك نامـه پسـت كـردم بـرای منـزل. یـك بـار پـدرم آمـده بـود و از شـهر بـه پـادگان تلفـن كـرد. از پشـت تلفـن بـه مـن گفـت: بنـى صـدر! واى بـه حالـت! مگـه دسـتم بهـت نرسـه. پـدرم در واقـع بـا اشـاره بـه مـن فـرار بنـی صـدر بـا لبـاس و آرایـش زنانـه از ایـران را بـه مـن یــادآوری میکــرد ... حــدود دو ماهــی شــد در جبهــه بــودم و آمــدم مرخصــی بــه روسـتایمان. چنـد روز اول خیلـی خـوش گذشـت و حسـابی ازم پذیرایـی میکردنـد. تـا یـه شـب مونـده بـه رفتنـم بـه جبهـه متوجـه جلسـه ایـی باحضـور پـدر, مـادر و بــرادرم فــرزاد خــان شــدم کــه در واقــع میخواســتند نگذارنــد مــن دوبــاره برگــردم بـه جبهـه... مـن بعـد از شـنیدن مکالمات جلسـه آن شـب، دسـت بـه کار شـدم کـه زودتـر بـروم جبهـه امـا چشـم تـان روز بـد نبینـد. اصرارهای مـن بـه پـدرم آخـر باعـث واکنـش پـدرم شـد. دسـت آخـر کـه دیـد مـن مثـل کنـه بـه او. چسـبیده ام و او را رهـانمی کنـم رو کـرد بـه طویلـه و فریـاد زد: آهـای فـرزاد بیـا ایـن فریـبرز خـان را بـر صحـرا و تـا مـی خـورد کتکـش بـزن و بعـد آن قـدر ازش کار بکـش تـا جانـش دربیایـد!... قربـان خـدا بـروم کـه یـک بـرادر غـول پیکـر بهـم داده بـود کـه فقـط جـان مـی داد بـرای کتـک زدن. یـک بـارالاغ مـان را چنـان زد کـه بدبخـت سـه روز. صدایـش گرفتـه بـود و بـه جـای عرعـرر، قوقولـی قـو قـول مـی کـرد!... فـرزاد حـاضر بـه یـراق، دویـد طرفـم و مـرا بسـت بـه پـالان الاغ و رفتیـم صحـرا. آن قـدر کتکـم زد کـه مثـل نـرم تنـان مجبـور شـدم مدتـی روی زمیـن بخـزم و حرکـت کنـم... ...بـه خاطـر ایـن کـه تـو ده، مدرسـه راهنمایی نبـود. بابـام مـن را کـه کلاس سـوم راهنمایی و بـرادر کوچکـم را کـه کلاس اول راهنمایی بـود. آورد شـهر و یـک اتـاق در خانـه فامیـل اجـاره کـرد و برگشـت. چنـد مدتـی درس خوانـدم و دوبـاره بـه فکـر رفـتن بـه جبهـه افتـادم. رفتـم سـتاد اعـزام و آن قـدر فیلـم بـازی کـردم و سرتق بـازی در آوردم تـا ایـن کـه مسـئول اعـزام جـان بـه لـب شـد و اسـمم را نوشـت. روزی هـم کـه قـرار بـود اعـزام شـویم، صبـح زود بـه بـرادر کوچکـم. گفتـم: »مـن میـروم حلیـم بخـرم و زودی برمـی گـردم.«... قابلمـه را برداشـتم وآمـدم بیـرون. دم در خانـه, قابلمـه را زمیـن گذاشـتم و یـه یـا علـی مـدد گفتـم و رفتـم کـه رفتـم... درسـت سـه مـاه بعـد، از جبهـه برگشـتم. در حالـی کـه ایـن مـدت از تـرس حتـی یـک نامـه هـم بـرای خانـواده نفرسـتاده بـودم، سر راه خانـه, از حلیـم فروشـی یـک کاسـه حلیـم خریـدم و رفتـم طـرف خانـه در زدم. بـرادر کوچکـم در را بـاز کـرد و وقتـیحلیـم دیـد بـا طعنـه گفـت: »چـه زود حلیـم خریـدی و برگشـتی!« خنـده ام گرفـت. داداشـم سر برگردانـد و فریـاد زد: »فـرزاد بیـا کـه فریبـرز آمـده!« بـا شـنیدن اسـم فـرزاد چنـان فـرار کـردم کـه کفشـم دم درخانـه جـا مانـد!... ڪپےبدون‌ذڪرنام‌نویسنده‌ممنوع!📌 . . Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽📖᯽•
•᯽📞᯽• . . •• •• ❌با هر کس بنشینیم و نشست و برخاست داشته باشیم، رنگ و بوی او را می گیریم❌ سوره‌مبارکه‌فرقان✨ 🪴آیه‌ی۲۹🪴 . . ᯽چه‌کسےماراشنیـدالاخدا᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽📞᯽•
•᯽🍃᯽• . . •• •‌• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بی نگاه لطف تو، هیچ کار به سامان نمی رسد! نگاهت را از ما دریغ نکن... ᯽دل‌تورامیطلبد᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽🍃᯽•
•᯽🌍᯽• . . •• •• امام صادق علیه السلام فرمودند:💚 آزاری که قائم به هنگام رستاخیز خویش از جاهلان آخرالزمان می بیند، بسی سخت تر است از آن همه آزار که پیامبر (ص) از مردم جاهلیت دید.💔 راوی می گوید: گفتم این چگونه می شود؟ امام فرمود: پیامبر به میان مردم آمد در حالی که ایشان سنگ و صخره و چوب و تخته های تراشیده را می پرستیدند و قائم ما که قیام کند مردمان همه از کتاب خدا برای وی دلیل می آورند و آیه قرآن را تأویل و توجیه می کنند.😞 الغیبه،نعمانی،ص۲۹۷📚 . . ᯽همهـ‌جامےبینم‌رخ‌زیباےتـورا᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽🌍᯽•
6.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•᯽🎞᯽• . . •• •• بگو آی اباالفضل:) 💔 . . ᯽بدون‌ِاستورےنمونے᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽🎞᯽•
مداحی_آنلاین_حاج_قاسم_ای_علمدار.mp3
7.32M
•᯽🎺᯽• . . •• •• حاج قاسم ای علمدار برو خدانگهدار . . ᯽چوندیدم‌خوشتر از آواز تو᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽🎺᯽•
•᯽🌱᯽• . . •• •• خدایا، شکرت بہ‌خاطر وجود مجاهدین راهت و عاشقان حقیقی‌ت کہ می‌تونیم اون‌ها رو الگوی خودمون قرار بدیم! :)🤍 . . شڪرانه‌هاتون رو می‌شنویم...👀 ••📬•• @Daricheh_khadem . . ᯽من‌بےتودمےقرارنتوانم‌کرد᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽🌱᯽•
•᯽🪞᯽• . . •• •• ‏به این کاری نداشته باش که چرا محزون شدی؛ اذیتت کرده‌اند؟ گناه کردی؟ چه غم خودت را داشته باشی چه غم دیگران را؛ تسبیح بردار و استغفار کن تا غم هایت برود میرزا اسماعیل دولابی . . ᯽اےآرامِ‌ دلم᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽🪞᯽•