eitaa logo
📚 حکایت و داستان های شنیدنی 📚
3.7هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
1.2هزار ویدیو
2 فایل
حکایت و داستان های شنیدنی و جذاب😍 #فرهنگی #آموزشی #مذهبی #طنز #اجتماعی و.... کپی: آزاد ادمین : @rezazadeh_joybari تبلیغات: @tablighatch 🌺 🌺🌺 🌺🌺🌺
مشاهده در ایتا
دانلود
مثل دانه های قهوه باش زن جوانی پیش مادر خود می‌رود و از مشکلات زندگی خود برای او می‌گوید و اینکه او از تلاش و جنگ مداوم برای حل مشکلاتش خسته شده است. مادرش او را به آشپزخانه برد و بدون آنکه چیزی بگوید سه تا کتری را آب کرد و گذاشت که بجوشد. سپس توی اولی هویج ریخت در دومی تخم مرغ و در سومی دانه های قهوه. بعد از بیست دقیقه که آب کاملاً جوشیده بود گازها را خاموش کرد و اول هویج را در ظرفی گذاشت، سپس تخم مرغ‌ها را هم در ظرفی گذاشت و قهوه را هم در ظرفی ریخت و جلوی دخترش گذاشت. سپس از دخترش پرسید که چه می‌بینی؟ او پاسخ داد : هویج، تخم مرغ، قهوه. مادر از او خواست که هویج‌ها را لمس کند و بگوید که چگونه‌اند؟ او این کار را کرد و گفت نرمند. بعد از او خواست تخم مرغ‌ها را بشکند، بعد از این که پوسته آن را جدا کرد، تخم مرغ سفت شده را دید و در آخر از او خواست که قهوه را بچشد. دختر از مادرش پرسید مفهوم این‌ها چیست؟ مادر به او پاسخ داد: هر سه این مواد در شرایط سخت و یکسان بوده‌اند، آب جوشان، اما هرکدام عکس‌العمل متفاوتی نشان داده‌اند. هویج در ابتدا بسیار سخت و محکم به نظر می‌آمد اما وقتی در آب جوشان قرار گرفت به راحتی نرم و ضعیف شد. تخم مرغ که در ابتدا شکننده بود و پوسته بیرونی آن از مایع درونی آن محافظت می‌کرد، وقتی در آب جوش قرار گرفت مایه درونی آن سفت و محکم شد. دانه های قهوه که یکتا بودند، بعد از قرار گرفتن در آب جوشان، آب را تغییر دادند. مادر از دخترش پرسید: تو کدامیک از این مواد هستی؟ مشکلات فرصت‌هایی هستند که به ما داده شده تا بتوانیم جوهر وجود خود را آشکار کنیم. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾
در سفری که با پسرم به « گینه نو » داشتم ، مشاهده کردم که مرجانهای وسط دریا ، آنجایی که آب آرام است عمدتا رنگ باخته و فاقد حیات به نظر میرسند.اما مرجان های نقاط نا آرام دریا ، جایی که جذر و مد آنها را به این طرف وآن طرف می برد ، درخشان و شفافند. از راهنمای خود علت را پرسیدم . جواب داد : مسئله خیلی ساده ایست.مرجان های محلهای آرام درگیر هیچ نوع مبارزه در زندگی نبوده اند.در حالیکه مرجانهایی که در معرض کشاکش دریا هستند، رشد و جلا ی بیشتری پیدا می‌کنند. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🔴فضيلت ميهمان بر ميزبان محمّد بن قيس حكايت كند: روزى در محضر مبارك امام جعفر صادق عليه السلام نام گروهى از مسلمانان به ميان آمد و من گفتم : سوگند به خدا، من شب ها شام نمى خورم ، مگر آن كه دو يا سه نفر از اين افراد با من باشند؛ و من آن ها را دعوت مى كنم و مى آيند در منزل ما غذا مى خورند. امام صادق عليه السلام به من خطاب كرد و فرمود: فضيلت آن ها بر تو بيشتر از فضيلتى است ، كه تو بر آن ها دارى . اظهار داشتم : فدايت شوم ، چنين چيزى چطور ممكن است ؟! در حالى كه من و خانواده ام خدمتگذار و ميزبان آن ها هستيم ؛ و من از مال خودم به آن ها غذا مى دهم ؛ و پذيرائى و انفاق مى نمايم !! حضرت صادق عليه السلام فرمود: چون هنگامى كه آن ها بر تو وارد مى شوند، از جانب خداوند همراه با رزق و روزى فراوان ميهمان تو مى گردند و زمانى كه خواستند بيرون بروند، براى تو رحمت و آمرزش به جا خواهند گذاشت . 📚محجّة البيضاء: ج 3، ص 33. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🌷 پیرمردی بود که پس از پایان هر روزش از درد و ازسختیهایش مینالید دوستی از او پرسید: این همه درد چیست که از آن رنجوری؟؟ پیرمرد گفت: دو باز شکاری دارم، که باید آنها را رام کنم، دو تا خرگوش هم دارم که باید مواظب باشم، بیرون نروند، 🌷دوتا عقاب هم دارم که بایدآنهارا هدایت و تربیت کنم، ماری هم دارم که آنرا حبس کرده ام شیری نیز دارم که همیشه، باید آنرا در قفسی آهنین، زندانی کنم، بیماری نیز دارم که باید از او مراقبت کنم و در خدمتش باشم... مردگفت: چه مےگویی، آیا با من شوخی میکنی؟ مگر مےشود انسانی اینهمه حیوان را با هم در یکجا، جمع کند و مراقبت کند!!؟ پیرمرد گفت: شوخی نمےکنم، اما حقیقت تلخ و دردناکیست... 🌷 آن دو باز چشمان منند، که باید با تلاش وکوشش ازآنها مراقبت کنم... 🌷آن دو خرگوش پاهای منند، که باید مراقب باشم بسوی گناه کشیده نشوند... 🌷 آن دوعقاب نیز، دستان منند، که بایدآنها را به کارکردن، آموزش دهم تا خرج خودم و خرج دیگر برادران نیازمندم را مهیا کنم... 🌷آن مار، زبان من است که مدام باید آنرا دربند کنم تا مبادا کلام ناشایستی ازاو، سر بزند... 🌷شیر، نفس من است که با وی همیشه درنبردم که مبادا کارهای شروری از وی سرزند... 🌷 و آن بیمار، جسم وجان من است،که محتاج هوشیاری مراقبت و آگاهی من دارد... 🌷این کار روزانه من است که اینچنین مرا رنجور کرده و امانم را بریده... •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
پسر ملانصرالدین از او پرسید پدر ، فقر چند روز طول می‌کشد؟ ملا گفت : چهل روز پسرم. پسرش گفت : بعد از چهل روز ثروتمند می‌شویم؟ ملا جواب داد : نه پسرم ، می کنیم •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠 ما غافلیم روبه‌روی خوابگاه دانشگاه صنعتی‌شریف (خیابان زنجان) تعدادی از خونه‌های قدیمی و مخروبه وجود داشت که به ذهنمون هم نمی‌رسید کسی توی این خونه‌ها زندگی کنه. یه روز مصطفی دستم رو گرفت و برد کنار یکی از خونه‌ها. اون‌جا یه اتاق خرابه‌ی نمناک رو دیدم که به جای در، پرده جلوش آویزون بود؛ یه لامپ معمولی هم جلوی در روشن بود. این درواقع محل زندگی یه مادر، با سه تا بچه‌ی قد و نیم قدش بود. مصطفی با ناراحتی گفت: "ببین اینا چه‌طوری دارن زندگی می‌کنن! ما ازشون غافلیم." بعد تعریف کرد که چند وقته بهشون سر می‌زنه و برنج و روغن براشون می‌بره. وقتی هم خودش نمی‌تونه کمکی بکنه، چند تا از بچه‌ها رو می‌بره تا اونا کمک کنند. یادگاران22، ص22 💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠 •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🍃امام رضا(ع) اشک بر ، گناهان بزرگ را فرو می ریزد.😔 بحار، ج44، ص 284 •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🎀 تغيير از خودمان شروع ميشود ❌➕ تو به دیگران یاد میدهی چطور با تو برخورد کنند ❌➕ وقتی تو تغییر می‌کنی آنها هم تغییر می‌كنند ❌➕ هنگامی که شروع به احترام گذاشتن به خودت می‌کنی در واقع به دیگران نحوه محترمانه برخورد کردن با خودت را می آموزی ❌➕ وقتی در روابطت قدرتمندانه ظاهر میشوی دیگران یاد می‌گیرند با فرد توانمندی روبرو هستند ❌➕ می‌خواهی آدم ها را تغییر دهی؟ ❌➕ بهترین راه تحول آنها، ایجاد دگرگونی در خود تو است ❌➕ تو بهتر شو تا دیگران برخورد بهتری با تو داشته باشند...! 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🦋براے مقابله با مشکلات، حضرت علے (علیه السلام) یڪ فرمول اساسے به ما یاد دادند و فرمودند: «نِصفُ العاقِلِ احتِمالٌ و نِصفُهُ تَغافُلٌ= نیمے از شخصیت عاقل، تحمل و نیمه دیگرش تغافل است». «تغافل» و «تحمل» براے عاقل یڪ اصل است. تغافل یعنے خودت را به غفلت بزنے و بتوانے در مقابل افرادے که شما را تحقیر و آزار مے دهند، سکوت کنی. تحمل یعنے آنچه که در دل دارید، بیرون نمے ریزید و چیزے هم نمے گویید. یعنے هر وقت چیزے ذهن تان را مشغول کرد و به غصه کشاند، بگوئید: «این نیز بگذرد». اجازه ندهید چیزے شخصیت شما را له کند. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
آن هنگام که می بخشی شفا می یابی. آن هنگام که رها می سازی. رشد می کنی. به اميد فردايي روشن. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🍃امام صادق(ع) برادر، جز در هنگام نیازمندی شناخته نمی‌شود.🤝 •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
پرواز را به خاطر بسپار مردی در سواحل زلاندنو زندگی می کرد.او بسیار علاقمند بود که اردک های وحشی را که در پائیز در دسته های بزرگ به جنوب پرواز می کردند تماشا کند.این مرد از روی خیرخاهی و به قصد نیکوکاری به اردک هایی که از روی برکه ای نزدیک ساحل عبور می کردند،غذا می داد. اردک های مهاجر که غذای آماده را در حوالی ساحل می دیدند،به سوی آن آمده و کم کم از پرواز باز می ایستادند. سرانجام،پاره ای از اردک ها دیگر به طرف جنوب پرواز نکردند و به سبب غذایی که به آن ها داده می شد،زمستان را در همان جا ماندند. این حادثه باعث شد به مرور زمان،پرواز اردک ها کمتر و کمتر شود.هنگامی که سایر اردک های وحشی برمی گشتند،این اردک ها پر می کشیدند و به استقبال آن ها می رفتند و لحظاتی را با آن ها بودند.ولی پس از مدتی دوباره نزدیک برکه ای که محل غذا خوردنشان بود،بازمی گشتند و ماندن را بر پرواز ترجیح می دادند. پس از گذشت سه یا چهار سال،اردک های وحشی آن قدر تنبل و چاق شده بودند که اصولا پرواز برایشان دشوار شد و دیگر مانند مرغابی قادر به پرواز نبودند آن ها در واقع "اهلی" شده بودند و از این رو در همان جا ماندند و دیگر جلو نرفتند و مهاجرت نکردند. نکته:هرگز خود را به دامان نرم تنبلی و راحتی نیندازید و شیفته نوازش هایش نشوید زیرا جستجوی رفاه و راحتی نیروهای حیات و استعدادهای آدمی را از بین می برد و نابود می کند •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
امام جعفر صادق (علیه السلام)فرمودند دو مرد وارد مسجد شدند، یکی از آنها عابد بود و دیگری گنهکار وقتی که از مسجد بیرون آمدند، مرد گنهکار، مؤمن راستین بیرون آمد ولی مرد عابد، فاسق و گنهکار بیرون آمد! از این رو که عابد وقتی وارد مسجد شد، به عبادت خود می بالید و در اندیشه خود به عبادتش مغرور بود، ولی گنهکار در فکر پشیمانی از گناه و طلب آمرزش گناهانش از خدا بود. 🍃 خداوند به حضرت داود (ع) خطاب کرد: (بشر المذنبین و انذر الصدیقین) [گناهکاران را مژده بده و درستکاران راستگو را بترسان] حضرت داود (ع) عرض کرد: چگونه گناهکاران را مژده بدهم و درستکاران را بترسانم خداوند فرمود: به گناهکاران مژده بده که من پذیرای توبه و بخشنده گناه هستم و درستکاران را بترسان که به اعمال خود، مغرور و خودبین نشوند. زیرا بنده ای نیست که او را به پای حسابرسی بکشم، مگر اینکه بر اثر ناخالصی های عبادتش به هلاکت بیفتد. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
💎شخصی تعریف می کرد: توی رستوران نشسته بودم که یک دفعه یه مرد که با تلفن صحبت می کرد فریاد کشید و خیلی خوشحالی کرد و بعد از تمام شدن تلفن، رو به گارسون گفت: همه کسانی که در رستورانند، مهمان من هستن به باقالی پلو و ماهیچه. بعد از 18 سال دارم بابا میشم. چند روز بعد تو صف سینما، همون مرد رو دیدم که دست بچۀ 3یا 4 ساله ای را گرفته بود که به او بابا می گفت. پیش مرد رفتم و علت کار اون روزشو پرسیدم. مرد با شرمندگی زیاد گفت: آن روز در میز بغل دست من، پیرمردی با همسرش نشسته بودند پیرزن با دیدن منوی غذاها گفت: ای کاش می شد امروز باقالی پلو با ماهیچه می خوردیم، شوهرش با شرمندگی ازش عذر خواهی کرد و خواست به خاطر پول کمشان، فقط سوپ بخورند، من هم با آن تلفن ساختگی خواستم که همه مهمان من باشند تا اون پیرمرد بتونه بدون شرمندگی، غذای دلخواه همسرش را فراهم کنه. انسانها را در زیستن بشناس نه در گفتن؛ در گفتار همه آراسته اند. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ کسی که خدا خیرخواه او باشد،محبت حسین علیه السلام را در دل او می‌اندازد.❤️ (امام صادق علیه السلام) •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🔻امام علی(ع) درباره یتیمان از خدا بترسید! مبادا گرسنه بمانند و در جامعه ی شما تباه شوند!!!😔 بحار؛ 43:199 •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
📚پیری مردی نزد عالمی از پدرش شکایت کرد، گفت: پدرم مرا بسیار آزار می‌دهد. پیر شده است و از من می‌خواهد یک روز در مزرعه گندم بکارم، روز دیگر می‌گوید پنبه بکار و خودش هم نمی‌داند دنبال چیست؟ مرا با این بهانه‌گیری‌هایش خسته کرده است، بگو چه کنم؟ عالم گفت: با او بساز. مرد گفت: نمی‌توانم. عالم پرسید: آیا فرزند کوچکی در خانه داری؟ گفت: بلی. گفت: اگر روزی این فرزند دیوار خانه را خراب کند آیا او را می‌زنی؟ گفت: نه، چون اقتضای سن اوست. علام گفت: آیا او را نصیحت میکنی؟ گفت: نه چون مغزش نمی‌رود عالم گفت: میدانی چرا با فرزندت چنین برخورد میکنی؟ گفت: نه. عالم گفت: چون تو دوران کودکی را طی کرده‌ای و میدانی کودکی چیست، اما چون به سن پیری نرسیده‌ای و تجربه‌اش نکرده‌ای ، هرگز نمیتوانی اقتضای یک پیر را بفهمی !!! در پیری انسان زود رنج می‌شود ، گوشه‌گیر می‌شود، عصبی میشود. احساس ناتوانی می‌کند. پس ای فرزند برو و با پدرت مدارا کن. اقتضای سن پیری جز این نیست. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🌸🌼 🍃حدیث قدسی من نزد قلب های💔 شکسته ام... أَنَا عِنْدَقُلُوب الْمُنْكَسِرَةِ.😔 •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🔴دیدی بعضیا رو...؟ به بچش پول میده اما کلی سرش غُر میزنه: بیا این پولو بگیر و مثه همیشه هدر بده. به فرد نیازمند هم که کمک می‌کنه همینجور: کُشتی ما رو! بیا این پولو بگیر و ولمون کن وقتی قراره کمک کنیم، گل بی‌خار بشیم. یا کمک نکنیم یااگه کمک کردیم خرابش نکنیم ..لَاتُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالْأَذَىٰ..بقره۲۶۴ بخششهای خودرا با منّت و آزار،باطل نکنید •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•