eitaa logo
📚 حکایت و داستان های شنیدنی 📚
3.7هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
1.2هزار ویدیو
2 فایل
حکایت و داستان های شنیدنی و جذاب😍 #فرهنگی #آموزشی #مذهبی #طنز #اجتماعی و.... کپی: آزاد ادمین : @rezazadeh_joybari تبلیغات: @tablighatch 🌺 🌺🌺 🌺🌺🌺
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از صدای مردم
‍ 🔴 اسرائیل، صادرکننده روش‌های شکنجه در دنیا! اسیر آزاد شده مسیحی: 🔹 صبح روز ششم، وقتی در باز شد، شروع به کتک زدنم کردند. بعد کیسه را از سرم برداشتند. یک بشقاب یک‌بارمصرف پلاستیکی آورده بودند، که تکه‌ای پنیر، یک قاشق مربا، سه دانه زیتون، و تکهٔ کوچکی نان در آن بود. در سلول باز و بشقاب دم در بود. وقتی خم شدم تا بشقاب را بردارم، زندانبان با پایش به صورتم زد و گفت: «برندار. کسی از تو مهم‌تر هست که باید آن را بخورد. صبر کن، نخور.» چند دقیقه بعد، سگ کوچکی را آوردند. سگ پنیر را لیسید و خورد، و بعد از آن سرباز بشقاب را با پایش جلویم انداخت. من با تنفر هرچه تمام‌تر، با وجود این همه تحقیر و ناپاک شدن غذا، مجبور بودم بعد از شش روز گرسنگی، همان تکه نان کوچک را با مربا و سه دانه زیتون بخورم. 🔹 بعد از مدتی، دوباره مرا به داخل اتاق بازجویی بردند و بر روی میز چوبی خواباندند. با ریسمان مرا بستند و دوباره با کابل مرا زدند، آن‌قدر که دیگر خونی در بدنم نمانده بود و بیهوش شدم. با سطل آبی مرا به هوش آوردند و به مطب بردند، تا پانسمان خونین زخم‌ها را عوض کنند. باز مجبور شدند به من خون تزریق کنند. بعد از تزریق خون، مرا به اتاق بازجویی برگرداندند. گوشی‌های آمپلی‌فایر را به گوشم وصل کردند و صداهای وحشتناک را، تا حدی که دستگاه توان داشت، بالا بردند. سرم در حال ترکیدن بود و گوش‌هایم سوت می‌کشید. بلندم کردند و مرا به دیواری که برق به آنجا وصل بود، مصلوب کردند. فهمیدم می‌خواهند چه بلایی به سرم بیاورند. تنم از شدت درد می‌لرزید. مغزم تیر می‌کشید. از همان دست‌بندها برق به تمام بدنم می‌رسید. همهٔ سلول‌های بدنم از درد به فغان آمده بود. این وضعیت در نقاط زخمی شدیدتر و زجرآورتر بود. نمی‌دانم چند بار بیهوش شدم و مرا با سطل آب سرد به هوش آوردند و چگونه مرا به سلول بردند. دیگر روز و شب را نمی‌فهمیدم. 🔹 بعد از چند روز که آن پزشک پیرمرد را ندیده بودم، یکباره جلویم سبز شد و با دست محکم به سرم کوبید. با بددهنی هرچه تمام‌تر به من فحش می‌داد. تحمل نکردم و جوابش را دادم. گفت: «راستی چیزی را فراموش کرده بودم. یادم رفت اندازهٔ گلوله‌ها را بنویسم. قطر و حجم تیرهایی را که به بدنت اصابت کرده ننوشتم. فراموشم شد.» گفتم: «شما این گلوله‌ها را درآوردی. گلوله‌ها پیش شما است.» می‌دانستم شکنجهٔ دیگری در انتظار است؛ اما کاری نمی‌توانستم بکنم. دست‌هایم بسته بود؛ حتی با پاهایم نیز نمی‌توانستم از خودم دفاع کنم. کاملاً بی دفاع بودم. دکمه‌های پیراهنم را باز کرد و انگشت خود را در زخم زیر بغلم فرو کرد و چرخاند. اشکم درآمده بود. از شدت درد دنیا پیش چشمانم سیاه شد. تصویر او به‌سان حیوان انسا‌ن‌نمای وحشتناکی جلویم سبز شد. با کمال بی‌رحمی در چشمانم نگاه کرد و گفت: «ناراحت نشو. من دارم تیرها را اندازه می‌گیرم.» خون زیادی از زیر بغلم جاری شد و درد تمام بدنم را فراگرفت. همهٔ وجودم از شکنجهٔ بی‌رحمانه‌ای که پیرمردی به‌ظاهر پزشک در حق نوجوانی ۱۶ ساله -آن هم با دست‌هایی بسته- انجام می‌داد، پر از تنفر شده بود. 🔹 با شکنجه‌هایشان به شیطان‌صفتی اسرائیلی‌ها بیشتر پی بردم. مهم‌تر از همه ارزان بودن روش‌های شکنجهٔ آن‌ها بود؛ طوری که پس از تشکیل دولت اسرائیل، این رژیم جزء اصلی‌ترین صادرکنندگان روش‌های شکنجه در دنیا شد. آموزش روش‌های شکنجه در بازجویی منبع درآمدی بسیار مهم برای اسرائیل به شمار می‌رفت. روز هشتم، در حالی که آویزان بودم، سربازان به مسخره کردن و فحش دادن من پرداختند. تا اینجا مسئله خیلی عجیب نبود؛ هرچند فحاشی بیش از سایر شکنجه‌ها، اعصاب انسان را به هم می‌ریزد. برای آزار بیشتر، گوشهٔ کیسه را بلند کردند و دود سیگارشان را به داخل کیسه فوت کردند. من از شدت کمبود اکسیژن به دست و پا زدن افتادم. کمی بعد، ناگهان یک سرباز اسرائیلی جلو آمد و گفت: «می‌خواهم سیگارم را خاموش کنم؛ اگر زمین بیندازم، کثیف خواهد شد. بهتر است این عرب زحمت خاموش کردن سیگار را بکشد.» بعد سیگار روشن را روی پشت دستم گذاشت و آن را فشار داد. فریادم به آسمان رفت؛ ولی با دست و پای مصلوب کاری نمی‌توانستم بکنم. به قدری محکم سیگار روشن را فشار داد، که هنوز بعد از سی سال جای سوختگی آن روی دستم باقی مانده است. بعد از آن، سربازان یکی‌یکی آمدند و سیگارشان را روی دستم با فشار خاموش کردند و من در میان آن همه درد چاره‌ای جز فریاد زدن نداشتم. 🔹 متن بالا برشی‌ست از کتاب «حقیقت سمیر» ؛ روایتی از خاطرات سمیر قنطار 🔹 سمیر قنطار، مبارز لبنانی‌الاصل فلسطینی است که سی سال در زندان‌های اسرائیل به سر برد و در تبادل اسرا در سال ۲۰۰۸ بین اسرائیل و حزب‌الله لبنان از زندان آزاد شد. 🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 طرف میگه: هیچ جای قرآن مجازاتی برای بی‌حجابی نیامده، همون طور که مجازاتی برای بی‌نمازی و غیبت کردن نیامده... ⭕️ حجاب هم مثل دروغ و غیبت یک اصل اخلاقیه و نمیشه مجبور کرد کسی رو... •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
❓سؤال : کسی که خیلی مشکلات زندگی به او فشار ‌آورده چه‌کار کند؟ 🌷 آیت‌الله بهجت(ره) : ✍️ تا می‌تواند «أستغفرالله» بگوید، «أتوب إلى الله» بگوید ،‌ «صلوات» بفرستد. سلاحی که به‌دست ما داده شده همین‌هاست. 📚 بیانات در درس خارج فقه ، کتاب حج ، ٢٠ فروردین ١٣٨٧ •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
هدایت شده از 🛑 گوناگون 🛑
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 تمجید رهبر انقلاب از سخنان باصلابت عروس شهید هنیه 🔹به دنبال شهادت رئیس دفتر فقید حماس، ویدئویی از همسر پسر ایشان در فضای مجازی فراگیر شد که مورد توجه و تمجید رهبر انقلاب قرار گرفت. 📝 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای پس از مشاهده‌ این ویدئو، ضمن تمجید از روحیه‌ی مقاوم این خانواده، فرمودند: «ایشان پرمضمون و با بیانی بسیار خوب سخن گفت.» 📝 🔴
هدایت شده از اربعین حسینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
يه كار جالب در پياده روى اربعين👌👌👌👌 کانال اربعین حسینی 🔸 @arbaeenhoseyni 🔸
🌸 ، یک داستان ⚜وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ وَالَّذِينَ هُمْ عَلَىٰ صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﻫﺎ ﻭ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ. ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺮ [ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﻭ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﻇﺎﻫﺮﻱ ﻭ ﻣﻌﻨﻮﻱ ] ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﻣﺤﺎﻓﻈﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ . (مؤمنون ۸و٩) 🔸🔹🔸 👲یک مهندس روسی تعدادی کارگر ایرانی را برای کار استخدام کرده بود.... 🍃 کارگران بنا به وظیفه شرعی وقت اذان که می‌شد برای خواندن نماز دست از کار می‌کشیدند. ☝️یک روز مهندس به آنان اخطار کرد که اگر هنگام کار نماز بخوانند آخر ماه از حقوقشان کسر می‌شود. 🍂کسانی که ایمان ضعیف و سست داشتند از ترس کم شدن حقوقشان، نماز را به آخر وقت می‌گذاردند 🍃امّا عدّه ای بدون ترس از کم شدن حقوقشان، همچنان در اوّل وقت، نماز ظهر و عصرشان را می‌خواندند. 🔰آخر ماه، مهندس به کارگرانی که همچنان نمازشان را اوّل وقت خوانده بودند، بیشتر از حقوق عادّی ماهیانه پرداخت کرد.💶 😯کسانی که نماز خود را به بعد از کار گذاشته بودند به مهندس اعتراض کردند که چرا حقوق آن کارگرها را بر خلاف انتظارشان زیاد داده است. 🌹مهندس می‌‌گوید: «اهمیّت دادن این کارگرها به نماز و صرفنظر کردن از کسر حقوق، نشانگر آن است که ایمان‌شان بیشتر از شماست و این قبیل آدم‌ها هرگز در کار خیانت نمی‌کنند همچنانکه به نماز خود خیانت نکردند.» ✾🔸 @arbaeenhoseyni 🔸✾
هدایت شده از اربعین حسینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انیمیشن لحظه ی دیدار ویژه اربعین با صدای محمد حسین پویانفر ✾🔸 @arbaeenhoseyni 🔸✾
✍به این سه حقیقت فکر کنیم! 1⃣اینکه خداوند بدون شک تمام اعمالمان را می بیند «إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِير»​ 2⃣اینکه همیشه، فرشتگانی مجاور ما هستند که ریز و درشت خوب و بدمان را؛ ثبت و ضبط می کنند «رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُون‏»​ 3⃣اینکه اصلاً از کجا معلوم؛ شاید جناب عزرائیل بیخ گوشمان نشسته باشد و دستور رفتنمان صادر شده باشد! «عَسى‏ أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُم‏»​ •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
تاریخ انتشار: ۲۱ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۳:۳۴ شب اول قبر به روایت یک دختر به گزارش مشرق، آتی نوشت: علامه سید محمد حسین طباطبائی صاحب تفسیر المیزان نقل كردند كه: استاد ما عارف برجسته «حاج میرزا علی آقا قاضی» می‏گفت: در نجف اشرف در نزدیكی منزل ما، مادر یكی از دخترهای اَفَنْدی‏ها (سنی‏های دولت عثمانی) فوت كرد. این دختر در مرگ مادر، بسیار ضجه و گریه می‏كرد و جداً ناراحت بود، و با تشییع كنندگان تا كنار قبر مادر آمد و آنقدر گریه و ناله كرد كه همه حاضران به گریه افتادند. هنگامی كه جنازه مادر را در میان قبر گذاشتند، دختر فریاد می‏زد: من از مادرم جدا نمی‏شوم هر چه خواستند او را آرام كنند، مفید واقع نشد؛ دیدند اگر بخواهند با اجبار دختر را از مادر جدا كنند، ممكن است جانش به خطر بیفتد. سرانجام بنا شد دختر را در قبر مادرش بخوابانند، و دختر هم پهلوی بدن مادر در قبر بماند، ولی روی قبر را از خاك انباشته نكنند، و فقط روی قبر را با تخته‏ای بپوشانند و دریچه‏ای هم بگذارند تا دختر نمیرد و هر وقت خواست از آن دریچه بیرون آید. دختر در شب اول قبر، كنار مادر خوابید، فردا آمدند و سرپوش را برداشتند تا ببینند بر سر دختر چه آمده است، دیدند تمام موهای سرش سفیده شده است. پرسیدند چرا این طور شده‏ای؟ در پاسخ گفت: شب كنار جنازه مادرم در قبر خوابیدم، ناگاه دیدم دو نفر از فرشتگان آمدند و در دو طرف ایستادند و شخص محترمی هم آمد و در وسط ایستاد، آن دو فرشته مشغول سؤال از عقائد مادرم شدند و او جواب می‏داد، سؤال از توحید نمودند، جواب درست داد، سؤال از نبوت نمودند، جواب درست داد كه پیامبر من محمد بن عبدالله(صلی الله علیه و آله و سلم)است. تا این كه پرسیدند: امام تو كیست؟ آن مرد محترم كه در وسط ایستاده بود گفت: «لَسْتُ لَها بِاِمامِ؛ من امام او نیستم» در این هنگام آن دو فرشته چنان گرز بر سر مادرم زدند كه آتش آن به سوی آسمان زبانه می‏كشید. من بر اثر وحشت و ترس زیاد به این وضع كه می‏بینید كه همه موهای سرم سفید شده در آمدم. مرحوم قاضی می‏فرمود: چون تمام طایفه آن دختر، در مذهب اهل تسنن بودند، تحت تأثیر این واقعه قرار گرفته و شیعه شدند (زیرا این واقعه با مذهب تشیع، تطبیق می‏كرد و آن شخصی كه همراه با فرشتگان بوده و گفته بود من امام آن زن نیستم، حضرت علی (علیه السلام) بوده‏اند) و خود آن دختر، جلوتر از آنها به مذهب تشیع، اعتقاد پیدا كرد. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🔰قرآنِ 1400 سال پیش، چطور به درد امروز می‌خورد؟ 🔸خدا رحمت کند آیت الله حائری شیرازی را، میفرمودند: 🔹یک نفر از من سؤال کرد: «این کتاب قرآن که هزار و چهار صد سال پیش آمده، آیا برای امروز هم می‌تواند مفید باشد؟! گفتم: «این کرۀ زمین، هزار و چهار صد سال پیش بود یا نبود؟» گفت: «بود». گفتم: «هزار و چهار صد سال پیش مردم از این زمین بیشتر می‌فهمیدند یا حالا؟» گفت: «حالا». گفتم: «آن خدایی که می‌تواند یک زمینی را خلق کند که هرچه علم مردم بیشتر شود، از آن بیشتر استفاده کنند، نمی‌تواند یک کتابی خلق کند که هرچه علم بشر بیشتر شود، از آن بیشتر استفاده کنند؟» ببین! تو قبول داری که خدا زمینی ساخته است که هزارو چهارصد سال پیش، مردم با علم و درک خودشان از آن استفاده می‌کردند. حالا هزار برابر آن موقع، از آن استفاده می‌کنند؛ چون از این زمین، برق تولید می‌کنند، این صنعت‌های متفاوت را ایجاد کرده اند و ... . الان متوجه شده اید که در زمین چه عجایبی هست که آن موقع نمی‌دانستید. درست است؟ پس آن کسی که توانست این زمین را اینطوری خلق کند که هرچه علم تو بیشتر شود، از آن بیشتر بفهمی، نمی‌تواند یک کتابی خلق کند که هرچه تو عقلت بیشتر شود و عِلمت بیشتر شود، از آن بیشتر استفاده کنی؟! •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🔴تاثیر غذا در جذب شدن به سوی گناه یا ثواب ✍️آیت‌الله حائری شیرازی: اگر پنبه کنار آهنربا باشد، آهنربا کششی نسبت به پنبه ندارد، اما اگر براده آهن را درون پنبه بگذارید، در این حالت پنبه به سمت آهنربا کشیده می‌شود. در اینجا خود پنبه جذب نمی‌شود، بلکه براده‌های آهن به سمت آن کشیده می‌شوند. معصیت‌ها مثل آهنربا، مانند آهن و انسان مثل پنبه است. وقتی که انسان گوشتش از نان حرام روئیده باشد، نمی‌تواند از کنار معصیت‌ها بگذرد. وقتی از کنار معصیت رد می‌شود، مجذوب آن می‌شود. این خاصیت درونی است. اما اگر لقمه صددرصد حلال باشد، از کنار عبادات که می‌گذرد، عبادات او را جذب می‌کنند، از کنار امام‌زاده که می‌گذرد به زیارت ایشان میل پیدا می‌کند. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ معرفی اپلیکیشن تخصصی حفظ آسان (با سه زبان : فارسی - عربی - انگلیسی) دانلود اپلیکیشن از بازار: https://cafebazaar.ir/app/miad.hefzasan
ریای سگی! مرد مسلمانی به حضور یکی از علمای ربانی شرفیاب شد و شرح حال خود را چنین بیان کرد: من دچار خودنمایی و ریا بودم و موفق نمی شدم در مسجد با حضور دیگران عبادت خالص بجا بیاورم و از این جهت رنج می‌بردم. می‌دانستم که در حومه ی شهر مسجد متروکی است که مردم در آن رفت و آمد نمی کنند. به فکرم رسید که خوب است شبانه به آن جا بروم و دور از چشم این و آن، خدا را با خلوص نیت پرستش کنم. پاسی از شب گذشته و هوا کاملا تاریک بود، در حالی که باران به شدت می‌بارید، حرکت کردم و خود را به مسجد رساندم. طولی نکشید که بین نماز در تاریکی مطلق احساس کردم کسی وارد مسجد شد. خوشحال شدم چون می‌دیدم که شخصی به مسجد آمده و متوجه خواهد شد که من در دل شب به عبادت مشغول هستم، همین خوشحالی و نشاط مرا به تلاش بیشتری در عبادت واداشت، آن قدر نماز خواندم تا شب به پایان رسید و سپیده دمید، وقتی هوا روشن شد دیدم آن که نیمه شب وارد مسجد شده، سگ سیاهی است که برای فرار از باران به مسجد پناه آورده و من او را انسان پنداشته بودم. سخت ناراخت شدم و با خود گفتم: برای آن که یکتاپرست باشم و انسانی را در عبادت الهی شریک قرار ندهم به این مسجد خلوت آمدم ولی اینک متوجه شدم که به جای انسان، سگ سیاهی را شریک عبادت گرفته ام. وای بر من و بر سیه روزی و بدبختی من. از این نماز ریایی چنان خجل شده ام که در برابر رویت، نظر نمی بارم. ---------- گفتار فلسفی، ج ۲، ص ۱۲۴؛ •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلم تاریخی از مجلس شورای ملی و غرش نماینده با غیرت مجلس با بُغض به واگذاری استان بحرین توسط شاه به انگلیس 🔴حکایتهای_شنیدنی •✾📚 @Hekayat_shenidani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوش‌تر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران! ببینید عبدالکریم سروش (مخالف جمهوری اسلامی) در مقام مقایسه امام خمینی و شاه و سایر حاکمان ایران در طول تاریخ چی میگه! (به شدت توصیه میشه ببینید و منتشر کنید) •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🛑 امام خمینی (ره) از زبان علمای ربانی شهید ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ♦️ ۱- شهید آیة الله مرتضی مطهری : آری « مردی که روزها [ می نشست ] و این اعلامیه های آتشین را می داد ، سحرها اقلا یک ساعت با خدای خودش راز و نیاز می کرد و آن چنان اشک های می ریخت که ؛ باورش مشکل است . این مرد درست نمونه علی (ع) بود! 🔸۲-شهیدآیة الله سیدمحمدباقرصدر: در میان پیروان پیامبر اکرم (ص) طی چهارده قرن که از تاریخ اسلام گذشته است،کمتر کسی را می توان پیدا کرد که تأثیر جامعی چون ( ایشان ) از خود به جای گذاشته باشد. در خمینی ذوب شوید ، همان گونه که او در اسلام ذوب گردید. ♦️۳- شهید آیة الله سید عبد الحسین دستغیب : اطاعت او ، اطاعت از امام زمان (عج) است . مخالفت با او مخالفت با امام زمان (ع) است. 🔸۴- شهید آیة الله محمدعلی صدوقی: تحولاتی که این عبد صالح خدا ، در میان امت اسلامی پدید آورد آن چنان عمیق و گسترده است که باید با صراحت اعلام نمود : هر چه داریم از این مرد شریف است و اوست که به ما حیات [ معنوی ] داد. ♦️۵- شهید آیة الله سعیدی : تا جان در بدن دارم ، از آیة الله خمینی خواهم گفت. 🔸۶- شهیدآیة الله سید اسدالله مدنی: دینم به من می گوید ، باید امروز خودت را زیر پای امام خمینی بگذاری تا یک قدم بالاتر بیاید. ♦️۷- شهید آیة الله اشرفی اصفهانی : دیگران را نمی شود با امام خمینی مقایسه کرد. در زمان غیبت ، کسی را مانند امام امت ندیده ایم. 📕 عصرامام خمینی - ص ۲۵ تا ۲۷ مؤلف : میر احمد رضا حاجتی •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳کربلا اینجاست نینوا اینجاست عاشورا اینجاست طفلان بی کس کربلا اینجاست غزه تنهاست یاد آوری✅ ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️ هیچ از خود پرسیدم که چرا دیگر دیدن این صحنه های دلخراش مارا متٱثر نمی کند، برای اینکه دچار روز مره گی شدیم، برایمان مهم نیست که چه بلائی سردیگران میاید وچگونه قتل وعام میگردند، این بی احساسی خطرناک است و عواقب خوبی ندارد. پس کمی بخود آمده واز هرطریق ممکن صدای مظلومیت طفلان فلسطینی را به گوش جهانیان برسانیم
هدایت شده از صدای مردم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حالا که قراره آقای عراقچی جانشین شهید بزرگوار امیر عبداللهیان بشه این ۵دقیقه از آقای نبویان را در مورد آقای عراقچی ببینید! 👈
گویند: روزی خلیفه از محلی می گذشت، دید که بهلول، زمین را با چوبی اندازه می گیرد. پرسید: چه می کنی؟ گفت: می خواهم دنیا را تقسیم کنم تا ببینم به ما چه قدر می رسد و به شما چه قدر؟ هر چه سعی می کنم، می بینم که به من بیشتر از دو ذارع (حدود یک متر) نمی رسد و به تو هم بیشتر از این مقدار نمی رسد. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
هدایت شده از صلوات
🔶صباح بن سیابه می گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: « آیا دعائی به تو بیاموزم که روی تو را از آتش جهنم حفظ کند؟ گوید: عرض کردم: آری؛ فرمود: پس از دمیدن سپیده صبح صد بار بگو: 🌷«اللهم صلوات علی محمد و آل محمد»🌷 خداوند روی تو را از حرارت آتش دوزخ در امان دارد»🔷 💠💠💠💠 💠💠💠💠. 🌷 @FAZILAT_SALAVAT 🌷
✍میگویند روزی امیرڪبیر ڪه از حیف و میل شدن سفره‌های دربار به تنگ آمده بود. به ناصرالدین شاه پیشنهاد ڪرد ڪه برای یک روز آنچه رعیت میخورند میل ڪند، شاه پرسید مگر رعیت ما چه میخورند؟؟؟ امیرکبیر گفت: ماست و خیار ناصرالدین شاه سرآشپز را صدا زد گفت:ڪه برای ناهار فردایمان ماست و خیار درست ڪنید سر آشپز دستور تهیه مواد زیر را به تدارک‌چی برای ماست خیار شاهی داد : ✦ ماست پر چرب اعلا ✦ خیار قلمی ورامین ✦ گردوی مغز سفید بانه ✦ پیاز اعلای همدان ✦ ڪشمش بدون ‌هسته ✦ نان دو آتیشۀ خاش‌خاش ✦ سبزی‌های بهاری اعلا و ... . ناصرالدین شاه بعد از اینڪه یک شڪم سیر ماست و خیار خورد. به امیرڪبیر گفت:رعایای پدرسوخته چه غذاهایی میخورند ما بی‌خبریم. اگر ڪسی از این همه نعمت رضایت نداشت فلڪش ڪنید !! 📜