#همسرانه اگه میخوای رابطه ات مثل روزهایِ اول؛ شیرین و عاشقانه بشه این ویدیو رو چند بار ببین🩵✨👸🏻 #زنانه #زوج_درمانی #سیاست_زنانه

تو باارزش ترین دارایی منی .. ‌‌‎‎‎‎‎ ‌‌

یکی از اصلی‌ترین پایه‌های شخصیت سالم، داشتن "اصالت" است این که تن به انجام هركاری نمیدی، به این معنی نیست كه نمیتونی! بهش میگن "چهارچوب"! چهارچوبی كه خودت برای خودت تعریف میكنی و پایه و اساسش از "خانواده" شكل میگیره... كسی كه چهارچوب داره، "اصالت" داره... اصالت رو نه میشه خرید، نه میشه اداش و درآورد و نه میشه با بزك و دوزك بهش رسید! اصالت یعنی دلت نمیاد دل بشكنی، دلت نمیاد دورو باشی، دلت نمیاد آدما رو بازی بدی … این بی‌عرضگی نیست! اسمش "اصالته"...

❌❌رایج‌ترین اشتباهات زن و شوهر‌ها در زندگی مشترک #اشتباهات_خانومها ◀️کنترل کردن شوهر: زنانی که مثل جاسوس به شوهر خود نگاه می‌کنند و منتظر هستند شوهر یک لحظه نباشد و فورا شروع به جست‌وجو در گوشی، کیف و لباس او می‌کنند، چرا به خوشبختی امیدوارند؟ ◀️شوهر را مثل کودک دیدن ◀️احترام قائل نشدن برای اوقات تنهایی مرد: تمام مردان به لحاظ روانی به اوقاتی برای خلوت و تنهایی خود احتیاج دارند. ◀️توهین و بی احترامی کردن به شوهر در جمع ◀️وقت‌گذرانی بیش از حد با دوستان: ارتباط با دوستان تاثیر خوبی بر روحیه فرد دارد، اما اگر بیش از حد باشد، تعادل زندگی را به هم می‌ریزد ◀️پرسیدن این‌که به چی فکر می‌کنی؟ این هم یکی از سوالات پوچی است که برخی زنان خیلی زیاد از شوهر خود می‌کنند و هرطور شده هم به دنبال شنیدن یک جواب قانع کننده هستند. ◀️صحبت نکردن درباره مشکلات: برخی زنان موقع بروز مشکل در زندگی مشترک‌شان، حرفی نمی‌زنند و با سکوت یا بغض، انتظار دارند شوهرشان حدس بزند مشکل چیست! ◀️توجه نکردن به آراستگی ◀️غرغر کردن دائمی و انرژی منفی دادن

🌸قشنگ ترین عشق 💫نگاه خداوند بر بندگان است 🌸هر کجا هستید به 💫به نگاه پر مهر خدا می‌سپارمتون 🌸الهی 💫مهـر؛ بركت؛ عشـق 🌸محبت و سلامتى 💫شادی و عاقبت بخیری 🌸هميشه همنشین شما باشند

. 🌼ســـلام 🍃صبحتون بهترین 🌼و خوشرنگ ترین صبح دنیا 🍃با لحظه هايی پراز خوشی 🌼و آرزوی سلامتی برای شماخوبان ☀️روز وروزگارتان شاد روزتون بی نظیر💕

فصل دوم ...... پارت ۲۲۸ ....... دیدم هیچی نمیگه سکوت رو شکستم : حالا میشه یکم از خودت بگی ..... من که هر چی داشتم ریختم برات رو دایره . کمی سرش رو اورد بالا : می تونم یه سوال ازتون بپرسم ؟ بپرس ؟ هرجا برات مبهم بود بپرس دوباره بگم . فقط یه چیزی برام سواله .... اگر ناراحت نمیشید بپرسم .... البته هنوزم سر حرفم هستم ؟ نه .... ناراحت نمیشم .... بپرس .... سر کدوم حرفت هستی ؟ اینکه شما منو اشتباه گرفتی ..... من مال یه دنیای دیگه ام .... شما حتی داستان زندگی منو نمیدونی ....‌ نمیدونی من چه جور ادمی هستم . در مورد خودت و خانواده ات تحقیق جزیی کردم .... خانواده به این خوبی داری .... خودتم که بخوام ازت تعریف کنم الان وقتش نیست ..... میشه سوالتو بپرسی ؟ ..... در ضمن اشتباه نگرفتمت .... خودتی .... نیلوفر سرمد .... همونی که مدت هاست داره قلبم رو بازی میده . دوباره سرش رو انداخت به زیر : شما که اون سال از کیانا خواستگاری کردید و قصدتون جدی بوده .... حالا که همسرش فوت کرده و اونم تنهاست و اوردینش تهران سر کار ..... چرا دوباره پا پیش نمی ذارید براش جلو ؟ ..... شاید اونم الان منتظر یه اشاره از طرف شما باشه . میشه این بحث رو خاتمه بدی .... خواستگاری اون سال من از کیانا فقط و فقط یه خواستگاری غیر رسمی بود .... حتی فرصت نشد ما باز بتونیم باهم صحبت کنیم ..... اون رفت ... به یکی دیگه جواب مثبت داد ..... منم از روی درموندگی موندم با تنهایی های خودم .... هنوزم که هنوزه این خانوم حتی نیم نگاهی بهم نمیکنه .... منو به چشم برادری می بینه .... به نظر خودت یه ادم تا چه حد می تونه قلب خودش رو بازی بده ؟ ..... من بعد از ازدواجش مدت زیادی حالم خوش نبود .... خیلی تلاش کردم تا به خودم بیام ..... خدا روشکر میکنم برگشتم به زندگیم و ولی دیگه نمیخوام اشتباه گذشته رو تکرار کنم و تاوان بدم ..... منو کیانا خانوم به درد هم نمیخوریم و نخواهیم خورد ..... به خصوص که هنوزم هنوزه عاشقه شوهر مرحومش هست . حرفم که تموم شد کیفش رو برداشت : شما فکر میکنی کیانا خانوم به دردتون نمیخوره ولی من میخورم ؟ ...... یه چیزی بهتون میگم و رفع زحمت میکنم استاد ..... من اون ادمی نیستم که شما فکرش رو میکنی .... باور کنید نیستم .... اگر باورش براتون سخته دیگه منو نمی بینید تا باورتون بشه . بعدش هم از جاش بلند شد که بره که پرسیدم : یعنی چی دیگه منو نمی بینی ؟ ..... میخوای چیو باور کنم ؟ میخوای دوست داشتنم نسبت به خودت رو منکر بشم ؟ به راهش ادامه داد و از رستوران خارج شد .... سریع حساب کردم و بدون برداشتن بقیه پولم زدم بیرون دنبالش : با توام .... یعنی چی دیگه نمی بینمت ؟ لب خیابون ایستاد : یعنی اینکه دیگه نمیام دفترتون .... امسال از دانشگاه انصراف میدم .... برا اینکه شما متوجه بشید منو اشتباهی گرفتی و بری دنبال زندگی و سرنوشت خودتون . 🌹با۶۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍 به ازاده جون پیام بدید @AdminAzadeh لینک قسمت اول https://eitaa.com/Hesszendegi/61558 ❤️❤️❤️ ❤️

فصل دوم ..... پارت ۲۲۹ ....... لبخندی از روی عصبانیت نشست رو لبم : شوخی میکنی دیگه ؟ برای اولین تاکسی عبوری دست نگه داشت : کجای حرفم شوخی بود ..... شما دنیاتون با من فرق داره ..... خواهش میکنم دیگه سراغ من نیاین ..... برید دنبال کار و بار خودتون ..... بابت این چند وقت هم تو دفترتون کار کردم ممنون ..... هیچ چیز دیگه ای ازتون نمیخوام . کلافه سرم رو تکون دادم ..... بحث الان باهاش بی فایده بود .... اینو علم روانشناسی می گفت .... زمانی که طرف مقابلت افتاده رو دور لجبازی ..... حرف بیشتر باعث دور شدن بیشتر میشه ..... به خاطر همین بحث رو عوض کردم : خانوم سرمد باشه هر چی میگی درست ..... ولی مگه قرار نبود پدرتون بیاد دنبالت ..... برا چی تاکسی گرفتی ؟ ..... حداقل می رسوندمت تا خونتون . نیم نگاهی حواله ام کرد : بهشون خبر میدم با تاکسی میرم . بعدشم نشست داخل تاکسی و رفت . اگه دیگه نمی اومد دانشگاه و دفتر باید چیکار می کردم ..... از چی حرف میزد ..... مگه دنیاش چه جوریه ..... هرچی بیشتر می گفت بیشتر کنجکاوم می کرد ..... دنیاش مگه چه شکلیه ..... باید در اسرع وقت با مامان مهوش صحبت می کردم و فرستادمش بره خونشون ..... مطمئنم مامانم رو ببینه قبول میکنه بریم خواستگاری . کلافه بودم ..... از اینکه اگر دیگه نبینمش دلم برا لحظه ای گرفت ..... نباید خودمو می باختم .... حوصله ی رانندگی نداشتم .... دلم می خواست راه برم و خودمو خالی کنم ..... گوشیم ویبره می رفت .... فرهاد بود .... حوصله اش رو نداشتم . مدتی رو تو خیابون قدم و زدم و فکر کردم ..... اونقدر که راه رفته بودم پاهام درد گرفته بود ..... دوباره برگشتم کنار ماشینم ..... نشستم پشت فرمون و سرم گذاشتم روش .... اگر نیاد و خودشو غیب کنه نمیدونم عاقبتم چی میشه ..... چرا هی می گفت دنیای من با شما فرق داره ..... از چی حرف میزد ..... چه گذشته پر رمز و رازی داره این دختر که بی خبرم ازش و تو تحقیقم هیچ کس هیچ چیز بدی درمورد خودش و خانواده اش نگفته ‌. فکر و خیال بی فایده بود .....‌ شب شده بود .... من هنوزم اونجا بودم ..... فرهاد یه بند زنگ میزد ..... دوباره داشت زنگ میزد که جواب دادم : چی شده فرهاد ؟ ..... چرا هی زنگ میزنی ؟ صدای داد و فریادش از اون ور خط باعث شد گوشی رو از گوشم فاصله بدم : اخه روانی عاشق چرا گوشیت رو جواب نمیدی ؟ ..... مردم از بس زنگ زدم ...... امیر علی باور کن گاهی اوقات میگم تو یه چیزیت میشه . پریدم وسط مزخرفاتی که داشت می گفت : تمومش کن فرهاد ..... دارم میام خونه ..... اگر اونجایی برام یه دمنوش درست کن .... سرم داره منفجر میشه .‌‌.... خواهش میکنم . گوشی رو بدون خداحافظی قطع کردم ..... می دونستم رفته خونه خودم .🌹با۶۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍 به ازاده جون پیام بدید @AdminAzadeh لینک قسمت اول https://eitaa.com/Hesszendegi/61558 ❤️❤️❤️ ❤️

♥️🍃 نمک را نمک فروش می‌فروشد ، نان را نانوا اما شخصیت انسان را کسی نمی‌فروشد بلکه شخصیت را هرکس برای خودش می‌سازد و درست ساختنش با ارزش‌تر از هر چیزی... #دکتر_الهی_قمشه_ای ‎‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎

♥️🍃 تشـكر با قــشنگ‌ترين كلــمات ؛ وقتي همسرتان كارهای مردانه‌اش را انجام ميدهد، پيش خودتان نگوييد به وظيفه‌اش عمل كرده و نيازی به تشكر نيست. فكر نكنيد مردتان به‌خاطر دست‌های قوی و تواناييهای مردانه‌اش نيازی به شنيدن تشكر ندارد در ازای هر قدمی كه برای شما و زندگی مشترك‌تان برميدارد، از او تشكر كنيد. به او بفهمانيد متوجه هستيد كه برای شما چه كارهايی انجام ميدهد. جملات ساده‌ای مانند: ممنون كه مرا صبح‌ها تا ايستگاه ميرسانی متشكرم كه با تمام خستگی ات خريدهای خانه را انجام ميدهی جملات ساده‌ای كه نشان‌دهندهٔ قدردانی شماست، برای او بسيار انرژی بخش خواهد بود

♥️🍃 🔴 آقایان بدانند 💠 زن‌ها وقتی دلگيرند، اگر از علّتش پرسیدید و بگويند: "هیچی؛ مهم نيست، می‌گذرد." يعنی؛ هيچ جا نرو؛ كنارم بنشين و دوباره بپرس. دوباره پرسيدن‌هايت حالم را خوب می‌كند! 💠 اصلِ توجّه شما حال زن را مساعد می‌کند حتّی اگر راه حل ندهید.