eitaa logo
پژوهش های اصولی
296 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
729 ویدیو
119 فایل
﷽ 📌نکات اخلاقی واعتقادی 📌تحلیل های سیاسی وبصیرت افزا در راستای آشنایی با مقتضیات زمان 📌آرشیوی از اهم علوم مقدماتی اجتهاد 📌آموزش اصول وفنون پژوهش از طریق ارائه سلسله مباحث علمی از اینکه بدلیل مشغله، توفیق پاسخگویی ندارم، عذر خواهم @HosseinMehrali
مشاهده در ایتا
دانلود
21.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
* 🎥 اهمیت و جایگاه ماه ذی القعده و دهه اول ذی الحجه 🎤 حجت‌الاسلام والمسلمین ناصری ⏱ زمان: ۱۰ دقیقه 📥 حجم: ۲۰ مگابایت 🔺 @nasery_ir ‌ ‌
پژوهش های اصولی
#کتاب1 (خون دلی که لعل شد۱۳۴) #فصل_یازدهم (دادگاه نظامی۱۷) #دادگاه_تجدید_نظر کمی پیش از دومین دادگ
(خون دلی که لعل شد ۱۳۵) (سلول شماره چهارده ۱) در یک شب گرم تابستانی سال۱۳۵۰ دچار احساس دلتنگی شدم و علتی هم برای آن نمیافتم. به خدا پناه جستم و به مطالعه روی آوردم. اما ناگهان برق قطع شد. آن سالها بیشتر روزها این وضعیت پیش می آمد. غم بر غمم افزود و غم ها روی سینه ام سنگینی کرد. خواستم از خانه بیرون بروم،‌ اما دیدم میلی به بیرون رفتن ندارم. در خانه چراغی آماده نبود تا بی برقی را جبران کند. راستی در این تاریکی چه باید میکردم؟ در همان حال، ناگهان در خانه را زدند. بنابر عادت، بدون آن که بپرسم چه کسی در میزند، شخصا رفتم تا در را باز کنم. دیدم یکی از دوستان تهرانی من است. بخاطر این دیدار به موقع، از ته دل شاد شدم. از او با خوشحالی استقبال کردم، اما دیدم او در مقابل، خوشحال نیست. توجهی نکردم. از او خواستم داخل بیاید. متوجه شدم که دوستم در یک حرکت ناگهانی، دستش را در جیبش برد و چیزی از آن بیرون آورد! این حرکت، کلمه رمز میان من و یک سازمان مبارزاتی مسلحانه مخفی بود که من با رئیس و یکی از اعضای آن در تماس بودم. نشریه ها و بیانیه هایی را که آن سازمان منتشر میکرد، پیش از توزیع میدیدم تا از درستی جهت گیری ها و گرایش های آن اطمینان یابم. 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
‍ * 🔻اين جريان از حضرت معصومه عليهاالسلام مشهور است؛ ولي ما خودمان در حرم درس آیت الله مرعشي رضوان اللّه‏ تعالي عليه مي ‏رفتيم. از شدت علاقه به حضرت معصومه منبرشان را جوري گذاشته بودند که روبه روي ضريح بود. ده دقيقه يک ربع قبل از درس، مطالب شيريني مي‏ گفتند. 🔸يك بار اين قضيه را گفتند که البته مختلف نوشته شده؛ ولي من از خودشان شنيدم و سعي بر حفظ هم داشتم. يادم هست كه فرمودند: ▪️پدر من آسيد محمود، فاضل بود و مدتي سعي و اهتمام کرد برای اينكه راجع به حضرت فاطمه عليهاالسلام دو مسأله را روشن كند؛ يكي اينكه زمان شهادت فاطمه زهرا عليهاالسلام كي است؟ آيا هفتاد و پنجم است يا نود و پنجم بعد از شهادت رسول خدا صلی الله علیه و آله؟ و يكي اينكه قبر حضرت زهرا عليهاالسلام كجاست؟ 🔹مدتي شروع مي‏ كند در كتاب ‏ها گشتن؛ ولی دستش به جايي بند نمي‏ شود. حتي مي‏ فرستد كتاب‏ هايي را خيلي با سختي از مصر برايش بياورند. ايشان، كتاب ‏هاي تاريخي را دنبال كرده بود كه اين دو ابهام را از تاريخ بردارد. خيلي تحقيق مي‏ كند؛ ولی دستش به جايي نمي ‏رسد و دلش آرام نمي ‏گيرد. 🔸مدتي، ديگر كتاب ‏ها و تحقيقات را مي‏گذارد كنار و از باب توسل وارد مي‏ شود. این سید، گريه و زاري و توسل می‌ کند كه من مي‏ خواهم اين دو مسأله برايم روشن شود. ▫️من این جوری يادم است که می گفتند: شش ماه، توسلش شبانه روز طول مي‏ كشد، تا اينكه يک شب امام صادق عليه‏السلام را در خواب مي‏ بيند. حضرت صادق عليه‏السلام به او مي ‏فرمايند: «آسيد محمود! بيهوده خود را به زحمت مينداز. بگذار مردم بپرسند كه چرا بايد قبر بلال حبشی مشخص باشد؛ ولي قبر دختر پيغمبر مشخص نباشد؟ خداوند، جاه و جلال و جبروت فاطمه زهرا سلام الله علیها را به فاطمه معصومه عليهاالسلام داده است. هر چه مي‏خواهی از او بخواه» ▪️يادم هست آقاي مرعشي مي‏ فرمودند: «اين كلمه جبروت در غير خداوند متعال گفته نشده؛ ولي در خواب، امام صادق عليه‏السلام به پدر من، گفتند: جاه و جلال و جبروت...». 🔹آقاي مرعشي مي‏ گفتند: «پدر من ديگر بعد از آن، اهتمامش به زيارت حضرت معصومه عليهاالسلام خيلي بيشتر شده بود». مقام حضرت زهرا عليهاالسلام در دنيا و چنین بهره ‏برداري از حرم ایشان امكان‏ پذير است. ‌ ‌ ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 🔺کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 🔹 تلگرام و ایتا: @Nasery_ir 🔸 واتساپ: www.al-hady.ir ‌ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ توجه ⭕️ توجه 🖋 نظر سنجی ها نشان از آن دارند که احتمال رفتن انتخابات به دور دوم زیاد است. به این موضوع توجه داشته باشیم که احتمال پیروزی نفر دوم در مرحله دوم، بیش از پیروزی نفر اول است، که البته تفصیل این مطلب و ادله آن، در این مختصر نمی گنجد... و این هشداری است برای جریان انقلابی. ✅ چه باید کرد؟ شاید نتوان از هم اکنون فرد پیروز را نام برد، اما می توان از سیاست منجر به پیروزی صحبت کرد. دوستان، پیروزی در انتخابات با جریانی است که بتواند آرای خاکستری را اولا به رای دادن ترغیب کند و ثانیا به کاندیدای خود دعوت کرده و برای او رای سازی کند. متاسفانه جریان انقلابی بیش از آنکه کف میدان حاضر شده و رو در رو با مردم صحبت کند، به فضای مجازی چسبیده و مدام پیام از این گروه انقلابی به آن گروه گروه انقلابی فروارد می کند؛ که نه تاثیر چندانی در افزایش مشارکت دارد و نه تاثیر در افزایش رای به جریان انقلاب. دوستان و بزرگواران حضور دسته جمعی در عرصه و فضای واقعی در میدان های شهر در چهارراهها صحبت در نانوایی در تاکسی در اتوبوس در مترو و ... را جدی بگیرید. کسانی که قصد رای نداشته یا در تردید هستند را دریابید. اگر هر کدام از ما فقط و فقط یک رای را دعوت کرده و به سبد جریان انقلاب افزایش دهیم، پیروزی شگفت آوری نصیبمان خواهد شد، اما اگر مسامحه کنیم، نتیجه مشخص نیست که به نفع انقلاب تمام شود. آیا واقعا ناتوان از این هستیم که یک نفر را به رای دادن قانع کرده و او را به رای به کاندیدای انقلابی و اصلح دعوت کنیم؟ از همه دوستانی که این پیام را می خوانند تقاضا دارم حضور میدانی را جدی گرفته و چنین تصور نکنند که پیروزی حتمی است یا چنین تصور نکنند که تکلیفی بر دوش آنها برای دعوت مردم به مشارکت و رای صحیح، وجود ندارد. «ولینصرن الله من ینصره» 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
پژوهش های اصولی
#کتاب1 (خون دلی که لعل شد ۱۳۵) #فصل_دوازدهم (سلول شماره چهارده ۱) #اسم_رمز در یک شب گرم تابستانی سا
(خون دلی که لعل شد ۱۳۶) (سلول شماره چهارده ۲) با این حرکت او خوشحال تر شدم و با خوشحالی به او گفتم: - پیش از آمدن شما دلتنگ و گرفته بودم. شما به موقع آمدی و این شب تاریک مرا روشن کردی. بدون آنکه انتظار داشته باشم، گفت: - گرفته تر و غمناک تر خواهی شد! خیلی به حرفش توجه نکردم. او را نشاندم و برایش چای آماده کردم. بعد با تعجب گفتم: - شما از اعضای سازمان هستید؟ فورا پاسخ داد: - ساکت باش! شاید در خانه، گیرنده گذاشته باشند! از حرفش تعجب کردم و با تمسخر گفتم: - من یک طلبه ام؛ چه کسی می آید در خانه من گیرنده بگذارند؟! - نه، مسئله بزرگتر از آن چیزی است که تصور میکنی. من برای شما شرح خواهم داد. سپس مقداری خمیر خواست تا آن را در سوراخهای پریز برق اتاق بگذارد! با حیرتی آمیخته به قدری نگرانی، برایش خمیر آوردم. پس از آنکه سوراخها را بست، نشست. من با عجله گفتم: - بگو‌، چه شده؟ مدتی سر به زیر خاموش ماند. بعد سرش را بلند کرد و گفت: - همه چیز تمام شد! - یعنی چه؟ منظور شما چیست؟ - تشکیلات لو رفت. برادران لو رفتند و برخی از آنها دستگیر شدند. بعدا از صحبتهایش فهمیدم آن دو نفری که با من در تماس بودند، دستگیر نشده اند. همچنین گفت: من را نزد شما فرستاده اند تا از شما بخواهم خانه را از هر آنچه با تشکیلات مرتبط است، تخلیه کنید. سپس به تفصیل راجع به نشریه هایی که جهت بررسی برای من ارسال شده بود، صحبت کرد: این نشریه را از بین ببر، ... آن نشریه را نگه دار و برای فلانی در تهران بفرست. گفتم: - شما آنها را با خود به تهران میبرید؟ - نه، شما با روش مخصوص خودتان بفرستید! نشسته بودم و با چهره درهم به او نگاه میکردم و او داشت کارهایی را که باید انجام دهم، به من یادآوری میشد. غم سراسر قلبم را فراگرفت، و او مرا در این حال رها کرد و رفت! 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
💠 برکات مضجع نورانی حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها. 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
1_1055833995.mp3
13.07M
💠 سخنان حجت الاسلام مهدی طائب در مسجد فائق تهران در مورد انتخابات 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
پژوهش های اصولی
#کتاب1 (خون دلی که لعل شد ۱۳۶) #فصل_دوازدهم (سلول شماره چهارده ۲) #تشکیلات_لو_رفت با این حرکت او خو
(خون دلی که لعل شد ۱۳۷) (سلول شماره چهارده ۳) این واقعه در میانه های تابستان بود.... روزها سپری شد... پائیز فرا رسید. و طاغوت مشغول تدارک جشنهای ۲۵۰۰ ساله ی امپراتوری شاهنشاهی شد! تشنج امنیتی بالا گرفت و فشار بر اسلام گرایان سخت تر شد. ماه مهر فرا رسید. یکی از علمای قم با خانواده به مشهد آمده بود و نزد ما مهمان بودند. من و مهمانم در اتاق ویژه ی مهمانها در کنار اتاق کتابخانه باهم نشسته بودیم. میان دو اتاق، دری بسته بود. در برابر ما سفره ی ناهار پهن بود که ناگهان زنگ در به صدا درآمد و چند لحظه بعد در اتاق را زدند. برخاستم و در را باز کردم، دیدم همسرم میگوید: ساواکی ها پشت درند! از حرف او تعجب کردم و گفتم: از کجا متوجه شدی که آنها ساواکی اند؟! قسم خورد که خودشان هستند. شاید سایه های آنها را از پشت شیشه ی مشجر در دیده بود، اما سایه که ماهیت شخص را نشان نمیدهد. همسرم با لحنی جدی و با اطمینان کامل حرف میزد و میگفت و تکرار میکرد که: من مطمئنم آنها ساواکی اند. شاید هم به او الهام شده بود! رفتم و در را باز کردم، دیدم بله آنها عده ای از ماموران ساواكند. وقتی مرا دیدند، صدای خنده شان برخاست. شاید پیش بینی کرده بودند که من متواری و مخفی هستم و اکنون در دام آنها افتاده ام؛ لذا از دیدن من خوشحال شدند. توی خانه ریختند و از راهرو عبور کردند. در انتهای راهرو، نخستین چیزی که توجهشان را جلب کرد، کتابخانه بود. وارد کتابخانه شدند و به زیرورو کردن و جست وجولای کتابها پرداختند. یکی از آنها به جمع آوری همه ی اوراق و جزوه های موجود در اتاق پرداخت. در این یورش، بسیاری از نوشته ها و یادداشتهایم از دست رفت و یک برگ از آنها را هم بعد به من برنگرداندند. من ایستاده بودم و به آنها نگاه میکردم. با خود میگفتم کاش تنها به وارسی کتابخانه بسنده کنند و دری را که به اتاق مهمانها باز میشود، نگشایند تا موجب وحشت و آزار مهمان من نشوند. همین طور که من این را آرزو میکردم، یکی از آنها در را باز کرد و به سراغ مهمان رفت و کنارش نشست و او را به باد سؤالهای متوالی گرفت! همه ی کتابها را بررسی کردند. بعد همه جای خانه را گشتند. به یاد دارم یکی از آنها به گهواره ی پسرم مجتبی -که کودک زیبا و بی گناه نه ده ماههای بود- نزدیک شد، به او نگاه میکرد و دلش برای او میسوخت. بعد مرا با مجموعه ای از اوراق از خانه بردند. مرا در اتومبیلی سوار کردند که به سمت مقر ساواک حرکت کرد. مقر ساواک به محل جدیدی منتقل شده بود. حدود یک ساعت در یکی از اتاقهای مقر ساواک نشستم، بدون آنکه کسی از من چیزی بپرسد. و مرا در یک اتومبیل بدون شیشه نشاندند و به سوی مقصد نامعلومی بردند. 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
💠 پیش بینی وقوع فتنه های آخر الزمانی در آینده نزدیک توسط سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی. 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
پژوهش های اصولی
#کتاب1 (خون دلی که لعل شد ۱۳۷) #فصل_دوازدهم (سلول شماره چهارده ۳) #یادداشتها_و_نوشته‌هایم_را_غارت_کر
(خون دلی که لعل شد ۱۳۸) (سلول چهارده ۴) پس از مدتی اتومبیل ایستاد و فهمیدم که بخشی از یک اصطبل بزرگ ای. مدتی اتومبیل ایستاد و مرا پیاده کردند. دستمال را از جلوی چشمهایم برداشتند. دیدم جایی وسیع با سقفی بلند است که در اطراف اتاق کوچک قرار دارد. آنجا بیشتر شبیه یک انبار بزرگ بود. بعدها فهمیدم که بخشی از یک اصطبل بزرگ است که در منتهی الیه پادگان مشهد - که قبلا در انجا بازداشت بودم - قرار دارد. از انبار گذشتیم. در انتهای آن، در بزرگی بود که به انبار بزرگ دیگری باز میشد. در میانه ی این انبار دوم، ساختمان دراز و کم ارتفاعی به طول تقریبی بیست متر وعرض تقریبی پنج ونیم متر وجود داشت. در هر ضلع طول آن، از هر دو طرف، ده در کوچک دیده میشد. اینها سلولهای جدیدی بودند که درون این مکان قدیمی ساخته شده بودند. پیش از این گفتم که در مشهد زندان ویژه ای برای سیاسیون وجود نداشت. سومین و چهارمین بازداشت من، در زندان نظامی، در مجاور مرکز نگهبانی بود. در آن سال، در انتهای پادگان، یک زندان برای سیاسیها ساختند و در مستقلی هم برایش باز کردند. مجموعا بيست سلول وجود داشت. در دو سوی هردو ساختمان، شیرهای آب و سرویسهای بهداشتی کوچک و مختصری در نظر گرفته بودند. مرا در چهارمین سلول جای دادند. پیش از این، اتاقی به این کوچکی ندیده بودم: مربعی که طول هر ضلع آن، یک مترونیم بود. در آن، نه هیچ روزنه ای بود و نه چراغی؛ تاریکی مطلق برآن حکم فرما بود. زندانی، تنها زمانی که در سلول باز میشد، یا زمانی که درپوش روزنه ی کوچک روی در را  میگشودند تا نگهبان یا یکی از مسئولان با زندانی صحبتی بکند، روشنی را میدید. 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
هدایت شده از KHAMENEI.IR
14000326_40593_1281k.mp3
8.66M
🎙بشنوید | صوت کامل سخنرانی تلویزیونی رهبر انقلاب خطاب به ملت ایران در آستانه انتخابات ۲۸خرداد. ۱۴۰۰/۰۳/۲۶ 💻 @Khamenei_ir