eitaa logo
پژوهش های اصولی
281 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
692 ویدیو
118 فایل
﷽ 📌نکات اخلاقی واعتقادی 📌تحلیل های سیاسی وبصیرت افزا در راستای آشنایی با مقتضیات زمان 📌آرشیوی از اهم علوم مقدماتی اجتهاد 📌آموزش اصول وفنون پژوهش از طریق ارائه سلسله مباحث علمی از اینکه بدلیل مشغله، توفیق پاسخگویی ندارم، عذر خواهم @HosseinMehrali
مشاهده در ایتا
دانلود
۶۲ ۱ 🖋 یکی از اسباب تسری حکم شرعی از یک موضوع به موضوع دیگر، و هم چنین تضییق حکم شرعی، مناسبت حکم و موضوع است و تعریف آن عبارت است از: سازگاری و مناسبت عرفی یا عقلی که به صورت واضح و روشن، بین حکم و موضوع وجود دارد و با کمک آن، ممکن است برخی از موارد ذیل، روشن شود: 1. خصوصیات حکم؛ 2. خصوصیات موضوع واقعی؛ 3. حیثیات دیگری که مربوط به حکم و موضوع است. ادامه دارد... 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
۶۲ ۲ 🖋 مورد اول: تحدید موضوع از حیث توسعه و تضییق: بیشترین موارد اعمال مناسبت حکم و موضوع، در باب تحدید موضوع از حیث توسعه و تضییق است، و این مورد، به سه نحو ممکن است: 1. تحدید موضوع به نحو توسعه: یکی از احکام باب خمس آن است که هرگاه کافر ذمی، زمینی را از مسلمان بخرد، باید خمس آن را بپردازد؛ و در آن جا گفته می شود که این حکم، مختص به خرید و فروش نیست، بلکه شامل مطلق معاوضات (مانند صلح)، و بلکه شامل مطلق نقل ملکیت (مانند هبه)، نیز می شود. در حالی که در لسان ادله، خصوص شراء ذکر شده است. سوال: فقهای عظام به چه دلیل از موردی که در لسان دلیل ذکر شده است، حکم را به مطلق نقل ملکیت، تسری می دهند؟ جواب: مناسبت حکم و موضوع. توضیح ذلک: به اقتضای مناسبت حکم و موضوع، لازم است از مورد دلیل، الغای خصوصیت شود؛ زیرا به حسب فهم عرفی از این روایات، ملاک و مدار وجوب خمس، انتقال ملکیت زمین از مسلمان به کافر ذمی است و نحوه انتقال، هیچ موضوعیتی ندارد. بنابراین، اگر در این روایات، از شراء تعبیر شده است، به خاطر این است که فرد غالبی از اسباب نقل ملکیت، شراء است. تنظیر: چنان چه در باب روایاتی که از فروش عبد مسلمان به کافر، نهی می کند نیز همین نکته نهفته است، زیرا بدون شک در نگاه عرف، آن چیزی که منهی عنه و حرام است، عبارت است از: «مطلق نقل ملکیت عبد مسلمان به کافر»، بنابراین، بیع و شراء، هیچ خصوصیتی ندارد و در نتیجه، مصالحه، هدیه دادن و... از مواردی که موجب انتقال ملکیت عبد مسلمان به کافر شود، حرام است. ادامه دارد... 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
۶۳ ۳ 🖋 مورد اول: تحدید موضوع از حیث توسعه و تضییق: بیشترین موارد اعمال مناسبت حکم و موضوع، در باب تحدید موضوع از حیث توسعه و تضییق است، و این مورد، به سه نحو ممکن است: 1. تحدید موضوع به نحو توسعه: 2. تحدید موضوع به نحو تضییق: مثال ۱: ظاهر آیه نبأ، آن است که خبر فاسق به صورت مطلق، غیر معتبر است. سوال: چرا برخی از اصولیون، با آن که دلالت آیه شریفه نبأ را بر عدم اعتبار مطلق اخبار فاسق، پذیرفته اند، ولی حکم به عدم اعتبار اخبار او را تضییق نموده و اخبار مورد وثوق فاسق را معتبر می دانند؟ جواب: زیرا مناسبت حکم و موضوع اقتضا دارد که وثوق و عدم فسق خبری، ملاک و مدار حکم باشد. مثال ۲: مقدمه: براى روشن شدن این مثال، لازم است از باب مقدمه، به یادآوری نکاتی درباره خیار حیوان پرداخته شود. ماهیت و حقیقت خیار حیوان تسلّط خریدار حیوان بر فسخ عقد تا سه روز از زمان عقد است. موضوع خیار حیوان، خرید و فروش هر موجود ذی روح، و مدّت آن بنابر مشهور- بلکه بر آن ادعاى اجماع شده- سه روز و دو شب است.  آغاز خیار حیوان، زمان عقد است. برخى قدما مبدأ آن را زمان جدا شدن دو طرف معامله از یکدیگر دانسته‌اند. خیار حیوان بنابر مشهور- بلکه بر آن ادعاى اجماع شده- به خریدار اختصاص دارد و فروشنده، در صورتى که بهاى پرداختى، حیوان باشد از آن برخوردار نیست. اسباب سقوط خیار حیوان عبارت است از: ۱. شرط سقوط آن در عقد.  ۲. اسقاط آن پس از عقد.  ۳. تصرف در حیوان یا نقل آن از ملک خود به عقد لازم همچون بیع یا غیر لازم همچون هبه و یا به غیر نقل. ۴. سپرى شدن مدّت. با حفظ این مقدمه می گوییم: محقق نائینی فرموده است: ظاهر نص و فتوا آن است که خیار حیوان، شامل هر ذی حیاتی می شود. سوال: پس چرا شما این حکم را تضییق نموده و آن را صرفا شامل حیواناتی می دانید که حیات آن ها مقصود است؟ جواب: زیرا مناسبت حکم و موضوع اقتضا دارد که شامل حیواناتی که نوعا حیات آن ها مقصود نیست، بلکه نوعا گوشت آن ها مقصود است، نشود. نتیجه: موضوع خیار حیوان، محدود است به حیواناتی که نوعا حیات آن ها مقصود است و در نتیجه، شامل امثال ماهی و ملخ و صید های مشرف به موت و... نخواهد شد. ادامه دارد... 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
۶۴ ۴ 🖋 مورد اول: تحدید موضوع از حیث توسعه و تضییق: بیشترین موارد اعمال مناسبت حکم و موضوع، در باب تحدید موضوع از حیث توسعه و تضییق است، و این مورد، به سه نحو ممکن است: 1. تحدید موضوع به نحو توسعه: 2. تحدید موضوع به نحو تضییق: 3. تحدید موضوع به نحو توسعه و تضییق با هم: مثال ۱: معاویه بن عمار از امام صادق علیه السلام سوال می کند: «کمترین مقدار ذکر رکوع برای مریض چیست؟» حضرت می فرماید: «یک مرتبه سبحان الله.» سوال: چگونه فقها حکم به جواز گفتن یک مرتبه سبحان الله را از موضوع مریض، به مطلق کسانی که عذری دارند، توسعه می دهند؟ جواب: زیرا مناسبت حکم و موضوع اقتضا دارد که عرف از این روایت این گونه استظهار کند که ذکر مریض در کلام راوی، از باب مثال است و موضوع در حقیقت، مطلق کسانی است که عذری دارند و برای آن ها، سه مرتبه سبحان الله گفتن، مشقت دارد. مثال ۲: در قرآن کریم، می فرماید: «أَيَّامًا مَّعْدُودَاتٍ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ وَأَن تَصُومُوا خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ». [ﺩﺭ] ﺭﻭﺯﻫﺎﻳﻲ ﭼﻨﺪ [ﺭﻭﺯﻩ ﺑﮕﻴﺮﻳﺪ]؛ ﭘﺲ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﻴﻤﺎﺭ ﻳﺎ ﺩﺭ ﺳﻔﺮ ﺑﺎﺷﺪ [ ﺑﻪ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺭﻭﺯﻩ ﻫﺎﻱ ﻓﻮﺕ ﺷﺪﻩ ] ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮ [ ﺭﺍ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﮕﻴﺮﺩ ]؛ ﻭ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻃﺎﻗﺖ ﻓﺮﺳﺎﺳﺖ ، ﻃﻌﺎم ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﻳﻚ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪ [ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ] ﻛﻔﺎﺭﻩ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ . ﻭ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﻓﺰﻭﻥ ﺑﺮ ﻛﻔﺎﺭﻩ ﻭﺍﺟﺐ، ﺑﺮ ﻃﻌﺎم ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪ ﺑﻴﻔﺰﺍﻳﺪ ، ﺑﺮﺍﻳﺶ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺭﻭﺯﻩ ﮔﺮﻓﺘﻦ [ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﻭ ﺳﺨﺖ ﺑﺎﺷﺪ ] ﺍﮔﺮ [ ﻓﻀﻴﻠﺖ ﻭ ﺛﻮﺍﺑﺶ ﺭﺍ ] ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ. (سوره مبارکه بقره: ١٨٤) سوال: ظاهر این آیه شریفه آن است که مطلق مریض، می تواند روزه نگیرد و بعد قضا کند. پس چگونه فقهای عظام، موضوع را تضییق می کنند به مواردی که روزه برای مریض، مشقت یا ضرر داشته باشد، اختصاص می دهند. جواب: زیرا مناسبت حکم و موضوع اقتضا دارد که عرف از این آبه شریفه، این گونه استظهار نماید که ملاک و مدار، مشقت و ضرر و ... از عذرهای شرعی است، و در نتیجه، اگر روزه برای مریضی اتفاقا فوائد داشت و یا به هر دلیلی مشقت و ضرر نداشت، باید روزه بگیرد. 💠 نتیجه: در یک مثال، موضوع به غیر مریض از جهتی توسعه یافته است و در مثال دیگر، موضوع از مطلق مریض، به مریض خاص، تضییق شده است. ادامه دارد... 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
۶۵ ۵ 🖋 مورد اول: تحدید موضوع از حیث توسعه و تضییق. مورد دوم: تحدید کیفیت دخل وصف عنوانی در حکم: مثال ۱: وصف عنوانی که در موضوع دلیل حکم اخذ شده است، گاهی به گونه ای است که عرف از طریق مناسبت حکم و موضوع، می فهمد که این وصف، مقوم موضوع حکم است. مانند: قلّد المجتهد العادل. مناسبت حکم و موضوع اقتضا دارد که اجتهاد و عدالت، هر دو، مقوم موضوع تقلید اند و هم در ابتدا (حدوثا) و هم در ادامه تقلید (بقاءا)، شرط و دخیل هستند. مثال ۲: گاهی عرف به حسب مناسبات حکم و موضوع و مرتکزات خویش، یک وصف عنوانی را مقوم موضوع نمی بیند، بلکه صرفا در حدوث حکم، آن را دخیل می بیند. مانند: الماء المتغیر نجس. در این قضیه، عرف فقط و فقط خود آب را معروض نجاست می بیند و تغیر را صرفا به عنوان علت عروض حکم نجاست، بر خود آب می بیند. ادامه دارد... 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
۶۶ ۶ 🖋 مورد اول: تحدید موضوع از حیث توسعه و تضییق. مورد دوم: تحدید کیفیت دخل وصف عنوانی در حکم. مورد سوم: رفع اجمال از موضوع: گاهی اوقات موضوعی که در لسان دلیل وارد شده است، مجمل است، ولی به کمک مناسبت حکم و موضوع، می توان از آن رفع اجمال نمود. مثال: قلّد زیدا. در حالی که زید، مجمل است، زیرا مشترک میان افراد مختلفی است؛ ولی با توجه به مناسبت حکم و موضوع، مراد از زیدی که دستور به تقلید او داده شده است، آن فردی است که عالم و مجتهد است. ادامه دارد... 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
۶۷ ۷ 🖋 مورد اول: تحدید موضوع از حیث توسعه و تضییق. مورد دوم: تحدید کیفیت دخل وصف عنوانی در حکم. مورد سوم: رفع اجمال از موضوع. مورد چهارم: تحدید حکم؛ که از سه طریق ذیل صورت می گیرد: الف. ایجاد ظهور حکم: گاهی به خاطر اجمال دلیل، امر بین دو حکم یا بیشتر مردد است، ولی با توجه به مناسبت حکم و موضوع، در یکی از آن ها ظهور می یابد. مثال: امام صادق علیه السلام در پاسخ به حکم احتکار می فرماید: «... یکره ان یحتکر الطعام و یترک الناس لیس له طعام.» در نگاه بدوی، عبارت «یکره...»، مردد است بین کراهت تحریمیه و کراهت تنزیهیه. ولی با توجه به مناسبت حکم و موضوع، کراهت تحریمیه، متعین می گردد؛ زیرا کراهت تنزیهیه، هیچ مناسبتی با احتکاری که نتیجه اش گرسنه ماندن مردم است، ندارد. ب. تبدّل ظهور حکم: گاهی اوقات ظهور دلیل در یک حکم، با توجه به مناسبت حکم و موضوع، به حکم دیگری تبدیل و تغییر می یابد. مثال: قرآن کریم، امر به سرعت گرفتن در رسیدن به مغفرت الهی می نماید. هم چنین امر به مسابقه در خیرات و خوبی ها می کند. در نگاه بدوی، امر ظاهر در وجوب است، ولی بعد از توجه به مناسبت حکم و موضوع، در این دو مورد، ندب و استحباب، ظهور می یابد؛ زیرا در پی مفاد این دو امر، گفته نشده است که ترک این دو امر، موجب غضب و شر خواهد شد؛ و روشن است که اگر ترک این دو امر، موجب غضب الهی بود، مناسب تر این بود که گفته شود. در نتیجه، مفاد این دو امر، مناسبت با استحباب دارد نه وجوب. ج. تعیین خصوصیات حکم: گاهی برخی از خصوصیات حکم، اعم از اولویت یا ارشادیت، فوری بودن یا متراخی بودن و...، از طریق توجه به مناسبت حکم و موضوع به دست می آید. مثال: أزل النجاسه عن المسجد. با توجه به مناسبت حکم و موضوع، حتی اگر مبنای یک فقیه در اصول فقه، این باشد که امر به خودی خود دلالت بر فوریت ندارد، ولی در این جا این امر، دلالت بر فوریت دارد. ادامه دارد... 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
۶۸ ۸ 🖋 مورد اول: تحدید موضوع از حیث توسعه و تضییق. مورد دوم: تحدید کیفیت دخل وصف عنوانی در حکم. مورد سوم: رفع اجمال از موضوع. مورد چهارم: تحدید حکم. مورد پنجم: إبای از تخصیص: گاهی اوقات مناسبت حکم و موضوع آن قدر شدت دارد که موجب ابای از تخصیص حکم می گردد. مثال ۱: به عنوان نمونه، محقق اصفهانی در مقام نفی تخصیص از عموم لزوم وقف می فرماید: «از روایاتی که دلالت بر عدم جواز رجوع در وقف دارد، می توان استفاده کرد که لزوم وقف، مانند لازم غیر متفرق است. مانند آن که حضرت علیه السلام می فرماید: «ما کان لله فلا رجعه فیه». مناسبت حکم و موضوع اقتضا دارد که چیزی که برای خداوند است، به هیچ وجه، با رجوع، ملائمت و سازگاری ندارد. بنابراین، امثال این حکم، آبی از تخصیص است و مثلا نمی توان گفت: آن چه که برای خداوند وقف شده است، به هیچ وجه رجعت در آن ممکن نیست، الا این که از طریق معاطات (و بدون جریان صیغه) وقف شده باشد.» مثال ۲: در آیات قرآن کریم، از عمل به ظن نهی شده است و فرموده است: «ان الظن لا یغنی من الحق شیئا». مناسبت حکم و موضوع در این حکم، به اندازه‌ای شدت دارد که نمی توان برای آن، استثناء یا تخصیصی قائل شد، و به همین دلیل است که اصولیون می گویند این حکم، آبی از تخصیص است. ادامه دارد... 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
۶۹ ۹ 🖋 مناسبت حکم و موضوع با تنقیح مناط و قیاس اولویت، در دو امر متفاوت است: 1. در مناسبت حکم و موضوع، هیچ دلیلی بر سرایت حکم وجود ندارد، مگر ملائمت و سازگاری میان حکم و موضوع، بدون آن که هیچ گونه توجهی به علت حکم شود، برخلاف تنقیح مناط و قیاس اولویت؛ زیرا در آن ها، علت حکم را ملاحظه می کنند و کاری با ملائمت و سازگاری ندارند. 2. در تنقیح مناط و قیاس اولویت، موضوع در فرع، هیچ تغییری نمی کند، بر خلاف مناسبت حکم و موضوع؛ زیرا در آن، گاهی آن چه که در بدو امر، موضوع به نظر می رسد، تغییر می کند و ثابت می شود که در حقیقت، موضوع اعم یا اخص است، البته اگر جامعی وجود داشته باشد. اما اگر جامعی موجود نباشد، ثابت می شود که موضوع، منحصر در آن چه در لسان دلیل ذکر شده است، نمی باشد. 💠 تفاوت مناسبت حکم و موضوع با الغاء خصوصیت: در الغاء خصوصیت، سبب سرایت حکم، نفی دخالت خصوصیات خاصه در اصل و عدم مانعیت این خصوصیات، در فرع است، بدون آن که به ملائمت و تناسب بین حکم و موضوع هر گونه توجهی گردد؛ در حالی که در مناسبت حکم و موضوع، هیچ سببی برای سرایت حکم، غیر از ملائمت و مناسبت مذکور وجود ندارد. ادامه دارد... 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
۷۰ ۱۰ 🖋 بدون شک، در صورتی که مناسبت حکم و موضوع، موجب حصول قطع یا اطمینان شود، حجیت خواهد داشت، و فرقی ندارد که دلیل دال بر حکم، لفظی باشد یا لبی. هم چنین اگر مناسبت حکم و موضوع، منجر به ایجاد ظهور عرفی گردد، ادله دال بر حجیت ظواهر، شامل حال آن خواهد شد، زیرا ظهورات عرفی مطلقا حجت است، اعم از آن که مستند به وضع باشد یا مستند به قرائن مقالیه یا حالیه یا لبیه یا ... و یکی از این قرائن، مناسبت حکم و موضوع است. بنابراین، هر گاه فهم عرفی در موردی، ظهور کلام در معنایی را برداشت کند، واجب الاتباع است، زیرا صغرای حجیت ظواهر، محقق شده است. بیان فوق، برای اثبات حجیت مناسبت حکم و موضوع، کافی است؛ در نتیجه نیازی نیست که مانند برخی، به روایاتی که گویا در آن ها، امام علیه السلام، حکمی را با تمسک به مناسبت حکم و موضوع، تبیین فرموده اند، تمسک نماییم؛ زیرا در دلالت برخی از این روایات، جای تامل و بررسی وجود دارد و با بیان فوق، حتی اگر تمام این روایات، از حیث سند و دلالت مخدوش باشند، هیچ مشکلی به وجود نمی آید، زیرا حجیت ظواهر، از مسلمات است. ادامه دارد... 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945