2. حاج میثم مطیعی.mp3
زمان:
حجم:
3.36M
#دعای_ماه_رجب
#حاج_میثم_مطیعی
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ
صَبْرَ الشَّاكِرِينَ لَكَ ...
@Maddahionlin1_914662898.mp3
زمان:
حجم:
3.4M
# سرود
#ولادت_حضرت_ابالفضل_علیه_السلام
#حاج_میثم_مطیعی
💐💐💐💐💐💐💐💐
به امیرالمومنین مبارک باد
هم بر ام البنین مبارک باد
میلاد ماه آسمون عباس
به همه اهل زمین مبارک باد
دل ما شد مست ابالفضل
علمو داده خدا دست ابالفضل
از دو عالم خریدار حسینی
که تو سردار حسینی
روز و شب محو دیدار حسینی
که تو سردار حسینی
سلام یاور خون خدا
سلام همسفر با وفا
تویی حیدر کرب و بلا
علمدار عشقی سپهدار عشقی
ابالفضل آقا جان ابالفضل آقا جان
****
یار اربابمون ابالفضله
سقای مهربون ابالفضله
خورشید کهکشون اگر حسینه
ماه هفت آسمون ابالفضله
با نگاهش میشه قیامت
اون که سقا خونشم داره کرامت
میشکنه هر طلسم روزگارو
یه ندای یا ابالفضل
تو دل مرده میاره بهارو
یه ندای یا ابالفضل
سلام ای پسر مرتضی
سلام حامی دین خدا
سلام عموی دلخسته ها
علمدار عشقی سپهدار عشقی
ابالفضل آقا جان ابالفضل آقا جان
شاعر: حسن صنوبری
💐💐💐💐💐💐💐💐💐
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
Haj Meysam MotieeShab2Fatemieh1-1401[03].mp3
زمان:
حجم:
4.49M
#زمینه_جدید1401
#فاطمیه
#حاج_میثم_مطیعی
بی تو چه کند مولا؟ یافاطمه الزهرا!
افــــتاده علی از پا، یافاطـمه الزهرا!
وقت ست که از رحمت،دستی زعلی گیری
افــــتاده ز پا مــولا، یافاطمه الزهرا!
بعد از تو علی از پای افتاد و ز غم خو کرد
با خــــانه نشینیها، یافاطمه الزهرا!
رفتی و علی بی تو بیت الحزنی دارد
پر ناله و پر غـــوغا، یافاطمه الزهرا!
چومحرم رازی نیست، باچاه سخن گوید
تنهاســـت علی تــنها یافاطمه الزهرا!
شب ها به مزار تو،میگرید ومیسوزد
چون شمع ز سر تا پا، یافاطمه الزهرا!
برخاک مزار تو،خون ریخت به جای اشک
از دیدهی خـــون پالا، یافاطمه الزهرا!
بر خرمن جان او، چون شعله شرر میزد
میریخت چو آب اَسما،یافاطمه الزهرا!
دامان علی از اشک پر کوکب و اختر شد
در آن شـب محنـــتزا، یافاطمه الزهرا!
هم وصف تو ناممکن، هم قدر تو نامعلوم
هم قـــــبر تو ناپیــدا، یافاطمه الزهرا!
#روضه_شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
مداح:#حاج_میثم_مطیعی👌😭
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
چیزی نمانده اسماء... تا پرکشیدن من
تا گریه های حیدر... تا خنده های دشمن
*اگر میتونی براش گریه کنی بگو خدایا شکر...اگر میتونی براش بسوزی بگو:الحمدلله...اما اگه مثل من شدی بگو:چی کار کردی نمیتونم گریه کنم...امشب به چشمات التماس کن...بگو:یه عمری من به حرف تو گوش دادم امشب تو بیا به حرف من گوش بده....*
چیزی نمانده اسماء... تا پرکشیدن من
تا گریه های حیدر... تا خنده های دشمن
چیزی نمانده اسماء... تا مرتضی بسازد
تابوت عشق خود را...
*آخه میدونید که:این آخریا نمیخندید....تنها باری که دیدند میخنده اون موقعی بود که دید تابوت براش درست کردند....من بگم این حرفا رو یا نه؟!
باید یه معامله ای بکنم....بگم:یا صاحب الزمان! من به اینا کاری ندارم؛مجلس مادرته...هر جا مجلس مادر باشه،پسر دم در می ایسته....همه بهش تسلیت میگن...سرسلامتی میدن...مستمع روضه تو باش وگرنه این حرفا رو نباید زد....*
چیزی نمانده اسماء... تا پرکشیدن من
تا گریه های حیدر... تا خنده های دشمن
چیزی نمانده اسماء... تا مرتضی بسازد
تابوت عشق خود را...
تا خم کند به گریه...این دفعه میخ ها را
تا پهلویم مبادا...
(آه از غم غریبی)
*
چیزی نمانده اسماء... تا لحظهای که آن دم
آب روان بریزی... بر چهره ی کبودم
چیزی نمانده اسماء...تا مرتضی بشوید
آثار درب و دیوار
با چشم خون فشانش، خون لخته ها بگیرد
از دورِ زخمِ مسمار
(آه از غم غریبی)
*شما شنیدید کتاب صحیح بخاری مهم ترین کتاب اهل سنته...یه جمله ای داره...
"و کان لعلی من الناس وجه حیاة فاطمه"
تا فاطمه زنده بود علی در بین مردم یه آبرویی داشت...*
(آه از غم غریبی)
چیزی نمانده اسماء... تا لحظهای که آن دم
آب روان بریزی... بر چهره ی کبودم
چیزی نمانده اسماء...تا مرتضی بشوید
آثار درب و دیوار
با چشم خون فشانش، خون لخته ها بگیرد
از دورِ زخمِ مسمار
(آه از غم غریبی)
*
چیزی نمانده اسماء...تا نیمه های یک شب
یک سو حسن به گریه...یک سو حسین و زینب
*من همیشه با خودم میگم اون شبایی که بچه ها رو با هزار و یک زحمت میخوابوند امیرالمومنین؛نیمه های شب بلند میشد آروم آروم میرفت کنار قبر عزیزش.وقتی برمیگشت شاید بچه هاش بیدار بودند،همه یه گوشه ی خونه سر به دیوار گذاشتند.
شاید امام حسن وقتی بابا از کنار قبر مادر برمیگشت،امیرالمومنین میدید هِی امام حسن مشت به دیوار میزنه.چرا؟زهرا جان!...*
این کودکت چه دیده که هی زار میزند
هی دست مشت کرده به دیوار میزند
خودم دیدم که دشمن مادرم را....*
چیزی نمانده اسماء...تا نیمه های یک شب
یک سو حسن به گریه...یک سو حسین و زینب
چیزی نمانده اسماء... تا مرتضی بگیرد
تابوت من به شانه
تا شرمگین سپارد ... امانت پدر را
به دست او شبانه ...
*مثل فرداشبی وقتی میخواست بی بی رو دفن کنه،امالی طوسی،امالی شیخ مفید هر دو روایت کردند.میگه"فَلَمّا نَفَدَ یَدَهُ مِن تُرابِ القَبْر"
همچین که کار دفن تمام شد دست ها را به هم زد،خاک ها را به هم افشاند..."هاجَ بِهِ الحُزن..."غم و اندوه به قلبش هجوم آورد..." و اَرسَلَ دُموعَهُ عَلی خَدَّیه..."
علی شروع کرد باز هم های های گریه کردن.
بعد شروع کرد با پیغمبر حرف زدن؛
امیرالمومنین به پیامبر عرضه داشت:" لَقَد استُرجِعَتِ الوَدیعه..."
یا رسول الله امانت برگردونده شد.
نگفت:من امانت رو برگردوندم...شنیدید نوحه خونا میگن...جا داشت پیغمبر بگه اون دختری که من شب زفاف دست های مبارکش رو در دستان تو گذاشتم.گفتم:"یا علی! هذه ودیعةالله و ودیعة رسولِه"
علی! این دختر، امانت خدا و پیغمبره.
"فَاحفَظنی، وَاحْفَظِ الله فیها..."
علی مراقب امانتم باش.
پیغمبر که نمیگه این حرفو به علی....
ولی جا داشت اینو بگه به علی که
علی! امانت من صورتش کبود بود ؟!
حالا دست راستتو بلند کن به نشانه لبیک،ده مرتبه
"یا زهرا..."
شاعر: سیدمهدی سرخان
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
|⇦•عمری زدیم از دل صدا... #روضه و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام ب
عمری زدیم از دل صدا، باب الحوائج را
خواندیم بعد از ربنا، باب الحوائج را
روزیِ ما کرده خدا، باب الحوائج را
از ما نگیرد کاش، یا باب الحوائج را
هرکس صدایش کرد، بیچاره نخواهد شد
کارش به یک مو هم رسد، پاره نخواهد شد
یادش بخیر آن روزها که مادرِ خانه
گه گاه میزد پرچمی را سر درِ خانه
پُر می شد از همسایه ها دور و بر خانه
یک سفره نذری، قدر وُسع شوهر خانه
مادر پدرهامان همین که کم میاوردند
یک سفره ی موسی بن جعفر نذر می کردند
عَصر سه شنبه خانه ی ما رو به را می شد
یک سفره می افتاد و درد ما دوا می شد
با اشک،وقتی چشم مادر آشنا می شد
#شاعر:محسن عرب خالقی
*مادرم به روضه خون میگفت: سفرهٔ موسی ابن جعفر دارم، روضهٔ موسی الکاظم برام بخون، روضه خون شروع می کرد روضه خوندن، اینجوری میخوند:
«یه وقت دیدن در زندون باز شد، چهار تا غلام سیاه این بدن نحیف رو روی تخت پاره گذاشتن، هی صدا میزدن: "أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَرَى الْخَبِيثَ بْنَ الْخَبِيثِ فَلْيَخْرُج."میگفتن :"هَذَا إِمَامُ الرَّافِضَةِ فَاعْرِفُوهُ"...»
مادرم چادر گلدارش رو روی صورت میکشید، برات ناله میزد... روضه خون باز شروع می کرد به روضه خوندن، میگفت :
«صدا به گوش عموی هارون الرشید رسید، گفت چه خبره؟ گفتن: بدن موسی ابن جعفر رو از زندان بیرون آوردن ، اهانت میکنند، بی احترامی میکنند...عموی هارون پابرهنه به راه افتاد، عبا برداشت، عمامه برداشت، گفت: برید بدن رو بگیرید. بدن رو آوردند در بازاری به نام "سُوق الریاحین" گذاشتن . گفت منادی صدا بزنه: "أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ یَرَی الطَیب بْنِ الطَیب فَلْیَخٰرُجٰ" هرکسی میخواد بدن این آقای پاک رو ببینه باهاش وداع کنه بیاد، تشیع جنازه ی باشکوهی شد، مردم همه آمدند...»
اینجا بود که میدیدم مادرم روی پا میزد هی میگفت: غریب کربلا حسین ... *
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
#حاج_میثم_مطیعی
#روضه_امام_موسی_الکاظم_علیه_السلام
حاج میثم مطیعی4_6021484350162341631.mp3
زمان:
حجم:
5.9M
#حاج_میثم_مطیعی
#شب_دوازدهم_محرم
🔳 #واحد #اسارت #کوچ از قتلگاه
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
بریده حنجر خداحافظ
عزیز بی سر خدا حافظ
علی اکبر خدا حافظ
علی اصغر خدا حافظ
تو را می سپارم به آغوش صحرا
فتاده ز نی سایه ات بر سرما
من و گریه ها همسفر در بیابان
تو مویه های پر از سوز زهرا
مانده، خاکستری از خیمه ها
مانده، از قتلگه داغی با ما
افتد، بر روی ما چشم اعدا
🔳(حسین خدا حافظ یابن الزهراء)
ببین از امشب برادر جان
شروع کرب و بلای من
ملائک را خیره خواهد کرد
شکوه صبر و رضای من
فتد آتش خطبه هایم پس از این
به شام سیه روی این قوم بی دین
به لحن کلامم شود زنده حیدر
به سعی مدامم شود زنده آئین
بردم، بعد از تو صحرا به صحرا با خود
پیغام کرب و بلا را
زینب، فدای تو یا بن الزهراء
🔳(حسین خدا حافظ یابن الزهراء)
(آقای محمد مهدی سیار)
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈