eitaa logo
امام شناسی
365 دنبال‌کننده
532 عکس
187 ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @BehnazEmam نشانی صفحه اینستاگرام https://www.instagram.com/imamology.info/
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 بسم الله الرحمن الرحیم 🔹 ▪️به مناسبت سالروز (احزاب) 👇🏻 ☀️🌴☀️🌴☀️🌴☀️🌴☀️ ▫️ ابن بابویه در خصال از حضرت امیرالمومنین علیه السلام نقل می کند که حضرت فرمود: 💢 قریش با قبائل عرب جمع شدند و عهد و پیمان محکمی با یکدیگر بستند که تا حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم را با سایر فرزندان عبدالمطلب نکشند برنگردند ، پس آمدند با حدت و شدت تمام و اسلحه و دواب بسیار تا فرود آمدند بر دور با نهایت وثوق و اعتماد بر کثرت و شوکت خود. 💢 پس جبرئیل نازل شد و پیش از آمدن ایشان خبر آورد و حضرت بر دور خود و مهاجران و انصار خندقی کند ، پس قریش آمدند و خندق را فرو گرفتند و ما را محصور ساختند و خود را در نهایت قوت و ما را در نهایت ضعف می یافتند و را تهدید و وعید می کردند و حضرت رسول صلی الهه علیه و آله و سلم ایشان را به سوی خدا دعوت می فرمود و ایشان را سوگند به قرابت و رحِم می داد ؛ و اینها باعث مزید طغیان ایشان می شد و قبول و برگشتن نمی نمودند. 💢 در آن وقت فارِسِ ایشان و شجاع عرب عمرو بن عبدود بود که فریاد می کرد مثل شتر مست و مردم را به مبارزه می طلبید و رجزها می خواند ، و گاهی نیزه را جولان می داد و گاهی شمشیر را و هیچ کس جرأت اقدام بر مبارزه او نمی نمود و هیچیک را طمع جنگ با او در خاطر نمی گذشت و نه احدی از صحابه را حمیّتی به حرکت می آورد و نه در دین داعی می شد ایشان را به مبارزه ی آن لعین ، پس حضرت مرا به جنگ او فرستاد و عمامه به دست خود بر سر من بست و این شمشیر را به دست من داد (و اشاره به ذوالفقار فرمود). 💢 چون داخل میدان شدم از زنان مدینه شیون برخاست زیرا از عمرو بن عبدود بر من می ترسیدند ، پس خدا او را به دست من کشت ، و عرب فارِسی که با او مقاومت کند بغیر او نمی شمردند و این ضربت را بر سر من زد (و اشاره فرمود به فرق سر مبارکش) ، پس قبائل قریش و قبائل عرب به همان ضربت و سایر ضربت ها که از من در آن جنگ به ایشان رسید گریختند. 📚 الخصال / ص368-369
✍ از امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده است که فرمودند: 💡 آگاه باش! به درستی که از برای خدا حرمی است و آن است، 💡 و از برای حضرت رسول صلی الله علیه و اله و سلم حرمی است و آن است، 💡 و از برای امیرالمومنین علیه السلام حرمی است و آن است، 💡 آگاه باش به درستی که حرم من و حرم اولاد من بعد از من در است، ⏰ آگاه باش به درستی که قم کوفه صغیره است و همانا از برای بهشت هشت در است که سه درِ آن به سوی قم است، و وفات کند در قم زنی که از اولاد من باشد، و نام او علیه السلام است که داخل می شوند به سبب شفاعت او من جمیع ایشان در بهشت. 💙❤️💛💚💛❤️💙 🌼 به جان پاک تو ای دختر امام ، 🌼 به هر زمان و مکان به هر مقام ، سلام 🌼 تویی که شام و بود برادر تو 🌼 بر آن مقام رفیع و بر این مقام ، سلام 📚 منتهی الآمال / ج2 / ص317
امام شناسی
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 ☀️ « وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَه
‼️ ایمان به سبک بنی اسرائیل: گاه خطر ایمان می آورند ... ‼️ 🔅🔆🔅🔆🔅🔆🔅 💙 امام حسن عسكری علیه السلام فرمود: خداوند یهودیان را نكوهش كرد و فرمود: 1️⃣ «وَلَمَّا جَاءهُمْ» یعنی آن یهودیانی كه یادشان گذشت و نیز برادران هم كیش آنها «كِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ» یعنی قرآن «مُصَدِّقٌ» آن كتاب «لِّمَا مَعَهُمْ» از آن چه در تورات بیان شده، یعنی امّی، فرزندی از فرزندان اسماعیل توسط نیكترین آفریدگان خدا، (ع)، ولی خدا تأیید می ‌شود. 2️⃣ «وَكَانُواْ» یعنی آن یهودیان «مِن قَبْلُ» رسالت محمّد (ص) «یَسْتَفْتِحُونَ» از خداوند پیروزی و كامیابی می ‌خواستند «عَلَی الَّذِینَ كَفَرُواْ» بر دشمنان و ستیزه ‌جویان خود، پس خداوند آنها را پیروز می كرد و یاری می ‌رساند. 3️⃣ «فَلَمَّا جَاءهُم» به نزد آن یهودیان «مَّا عَرَفُواْ» اوصاف و ویژگی ‌های محمّد (ص) «كَفَرُواْ بِهِ» از روی و ستم، پیامبری او را انكار كردند، پس خداوند عز و جل فرمود: «فَلَعْنَةُ اللَّه عَلَی الْكَافِرِینَ». 🔅🔆🔅🔆🔅🔆🔅 💛 امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: 🔰 خداوند متعال پیامبرش را از ایمان یهودیان به محمّد (ص) پیش از وی و پیروزی آنها بر دشمنان به خاطر ذكر نام او و درود فرستادن بر او باخبر ساخت. 💚 حضرت (ع) فرمود: 🔰 خداوند عز و جل به روزگار موسی و پس از آن امر فرمود كه هر گاه حادثه ‌ای غافلگیرشان كرد یا به مصیبتی گرفتار شدند، با توسل به محمّد و خاندان پاكش به سوی او كنند و از او یاری جویند. آنها چنین می كردند تا آنجا كه حتی یهودیان مدینه سالهای سال پیش از ظهور محمّد (ص) به این وسیله بلا و مصیبت و فاجعه را از خود دور می كردند. ده سال پیش از ظهور محمّد (ص)، قبیله ‌های اسد و غطفان و گروهی از مشركان، با یهودیان دشمنی می كردند و در پی آزار آنها بر می‌ آمدند، پس یهودیان با به محمّد و خاندان پاكش از خداوند می ‌خواستند كه شر و بلای آنها را از سرشان رفع كند. آن چنان كه گاه می ‌شد اسد و غطفان با سه هزار سوار به روستاهای یهودیان در اطراف می‌ تاختند و یهودیان با سیصد سوار به رویارویی با آنها می ‌رفتند و با توسل به محمّد و خاندانش به سوی خدا دعا می كردند و این گونه آنها را شكست می‌ دادند و درهم می ‌شكستند. 🔰 پس اسد و غطفان به یكدیگر گفتند: بیایید تا از دیگر قبیله ‌ها برای جنگ با آنها كمك بگیریم و چنین كردند و سیصد هزار تن گرد هم آمدند و خواستند بر آن سیصد تن در روستایشان بتازند و آنها را به ‌هایشان عقب رانند و آبهای جاری به روستایشان را بند آورند و نگذارند به آنها غذایی برسد. یهودیان امان خواستند، امّا آنها امانشان ندادند و گفتند: راهی جز آن كه شما را بكشیم و به اسارت گیریم و تنبیه كنیم وجود ندارد. 🔻 ادامه دارد... 🔻 (آیه 89 سوره بقره) 📚 تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام / ص393 / ح268- 270
🔰 در غیبت نعمانی از احمد بن هلال از پدرش و علی قیسی روایت نموده که گفت: از حضرت علیه السلام پرسیدم: ❔امام بعد از شما کیست؟ ▫️فرمود: فرزندم علی. ▫️آنگاه مدتی سر مبارک به زیر انداخت ، سپس سر برداشت و فرمود: به زودی حیرتی برای مردم پدید آید. ❔عرض کردم: در آن وقت به چه کسی پناه بریم؟ ▫️حضرت سکوت نمود ، آنگاه سه بار فرمود: کسی نیست که به وی پناه برید. ❔من دوباره پرسیدم: به کی پناه بریم؟ ▫️ فرمود: گاهی اوقات او در است. ❔عرض کردم: کدام مدینه؟ ▫️فرمود: همین مدینه که ما در آن هستیم. مگر غیر از اینجا مدینه ی دیگری هم هست؟ (عج) 📚 مهدی موعود (ترجمه جلد سیزدهم بحارالانوار) / ص379-380
🌍 📣 منادی رسول خدا (ص) در میان مردم ندا کرد که: 🕋 رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم اراده ی حج کرده است و می خواهد که را تعلیم شما نماید چنانکه سایر شرایع دین را تعلیم شما نموده است ، پس حضرت بیرون رفت از و مردم با او بیرون رفتند و همگی متوجه آن حضرت بودند و نظر به افعال رسول خدا (ص) می کردند که آنچه او به جا آورد ایشان متابعت نمایند و با ایشان افعال حج را به جا آورد ؛ و با رسول خدا (ص) حاضر شده بودند در حج از اهل مدینه و اطراف و نواحی و اعراب هفتاد هزار کس یا زیاده موافق عدد اصحاب حضرت موسی (ع) که ایشان هفتاد هزار کس بودند و حضرت موسی (ع) بیعت هارون را از ایشان گرفت پس بیعت را شکستند و متابعت کردند ؛ و همچنین آن حضرت گرفت از برای علی بن ابی طالب علیه السلام به خلافت از جماعتی که به عدد اصحاب حضرت موسی بودند و ایشان نیز بعد از رسول خدا (ص) بیعت آن حضرت را شکستند و متابعت گوساله ی سامری این امت که ابوبکر و عمر بودند کردند ، سنتی بود موافق سنت گذشته و مثلی بود موافق مثل امم سابق. 🔻 ادامه دارد... 🔻 📚 حیات القلوب / علامه مجلسی / ج4 / باب حجة الوداع / ص1392
✍🏻 علامه مجلسى در جلاءالعيون نگاشته: سيد بن طاووس رضى اللّه عنه روايت كرده است به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام كه: 🕋 در سالى از سالها هشام بن عبدالملك به آمده در آن سال من در خدمت پدرم به حج رفته بودم ، پس من در روزى در مجمع مردم گفتم كه حمد مى كنم خداوندى را كه محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم را به راستى به پيغمبرى فرستاد و ما را به آن حضرت گرامى گردانيد، پس ماييم برگزيدگان خدا بر خلق او و پسنديدگان خدا از بندگان او و خليفه هاى خدا در زمين . پس كسى است كه متابعت ما كند، و و بدبخت كسى است كه مخالفت ما نمايد و با ما دشمنى كند، ◾️ پس برادر هشام اين خبر را به او رسانيد و در مكه مصلحت در آن نديد كه متعرض ما گردد و چون به دمشق رسيد و ما به سوى معاودت كرديم پيكى به سوى عامل مدينه فرستاد كه پدرم را و مرا به نزد او به دمشق فرستد، چون وارد دمشق شديم سه روز ما را بار نداد، روز چهارم ما را به مجلس خود طلبيد چون داخل شديم هشام بر تخت پادشاهى خود نشسته و لشكر خود را مسلّح و مكل دو صف در برابر خود باز داشته بود و آماج خانه يعنى محلى كه نشانه تير در آن نصب كرده بودند در برابر خود ترتيب داده بود و بزرگان قومش در حضور او به گرو تير مى انداختند، چون در ساحت خانه او داخل شديم پدرم در پيش مى رفت و من از عقب او مى رفتم چون به نزديك رسيديم به پدرم گفت كه با بزرگان قوم خود تير بينداز، پدرم گفت كه من پير شده ام و اكنون از من نمى آيد اگر مرا معاف دارى بهتر است ، هشام سوگند ياد كرد كه به حق آن خداوندى كه ما را به دين خود و پيغمبر خود عزيز گردانيده تو را معاف نمى گردانم ، پس به يكى از مشايخ بنى اميه اشاره كرد كه و تير خود را به او بده تا بيندازد. 🏹 پس پدرم كمان را از آن مرد گرفت و يك تير از او بگرفت و در زه كمان گذاشت و به قوت كشيد و بر ميان نشانه زد پس تير ديگر بگرفت و بر فاق تير اول زد كه آن را تا پيكان به دو نيم كرد و در ميان تير اول قرار گرفت ، پس تير سوم را گرفت و بر فاق تير دوم زد كه آن را نيز به دو نيم كرد و در ميان نشانه محكم شد تا آنكه نه تير چنين پياپى افكند كه هر تير بر فاق تير سابق آمد و آن را به دو نيم كرد و هر تير كه آن حضرت مى افكند بر جگر هشام مى نشست و رنگ شومش متغير مى شد تا آنكه در تير نهم بى تاب شد و گفت : نيك انداختى اى ابوجعفر و تو ماهرترين و عجمى در تيراندازى چرا مى گفتى كه من بر آن قادر نيستم . پس ، از آن تكليف پشيمان شد و عازم قتل پدر من گرديد و سر به زير افكند و تفكر مى كرد و من و پدرم در برابر او ايستاده بوديم . علیه السلام 📚 منتهی الآمال / ج2 / ص162-163
🌳☀️ همه ی ما محمدیم (ص) ☀️🌳 ✍🏻 شیخ کشی روایت کرده از اسماعیل بن سلام و فلان بن حمید که گفتند: 🔰 فرستاد علی بن یقطین به سوی ما که دو شتر رونده بخرید و از راه متعارف دور شوید و از بیراهه بروید به مدینه و داد به ما اموال و کاغذهایی و گفت اینها را برسانید به ابوالحسن موسی بن جعفر علیه السلام و باید احدی به امر شما اطلاع نیابد. 🔰 پس ما آمدیم به کوفه و دو شتر قوی خریدیم و زاد و توشه سفر برداشتیم و از کوفه بیرون شدیم و از بیراهه می رفتیم تا رسیدیم به بطن الرّمّه ، (و آن وادی است به عالیه نجد ، گویند آن منزلی است در راه مدینه که اهل بصره و کوفه در آنجا با هم مجتمع می شوند) از مرکبها فرود آمدیم آنها را بستیم و علف نزد آنها ریختیم و نشستیم غذا بخوریم که ناگاه در این بین سواری رو کرد به آمدن و با او بود چاکری ، همین که نزدیک ما رسید دیدیم حضرت علیه السلام است پس برخاستیم برای آن حضرت و سلام کردیم و کاغذها و مال ها که با ما بود به آن حضرت دادیم. 🔰 پس بیرون آورد از آستین خود کاغذهایی و به ما داد و فرمود: این جواب های کاغذهای شماست ، ما گفتیم که زاد و توشه ما به آخر رسیده پس اگر رخصت فرمائید داخل شویم و زیارت کنیم حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم را و توشه بگیریم. 🔰 فرمود: بیاورید آنچه با شماست از توشه ، ما بیرون آوردیم توشه خود را به سوی آن حضرت ، آن جناب آن را به دست خود گردانید و فرمود: این می رساند شما را به ، و اما رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم پس دیدید شما. به درستی که من نماز صبح را با ایشان گذاشته ام و می خواهم نماز ظهر را هم با ایشان به جا آورم ، برگردید در حفظ خدا. علیه السلام 📚 منتهی الآمال / ج2 / ص270
🏹 جنگ احد 🎬 سکانس ششم: بازگشت به مدینه... 🔹چون لشکر کفار بعد از کشته شدن بشر بن مالک عامری به دست حضرت علی (ع) گریختند و دیگر باز نگشتند، و گریختگان مسلمانان برگشتند و کافران به مکه و مسلمانان به برگشتند. 🔹پس حضرت فاطمه (س) گریه کنان به استقبال حضرت رسول (ص) بیرون آمد و ظرف آبی همراه داشت، حضرت روی مبارک خود را از آن شست پس امیرالمومنین (ع) رسید و در دستش بود و خون از آن می چکید و دستش تا دوش پر از خون بود، ❗️پس شمشیر را به فاطمه (س) داد و گفت: بگیر این شمشیر را که این شمشیر با من دروغ نگفت امروز، و رجزی در باب مردانگی های خود فرمود، ❗️حضرت رسول (ص) فرمود: ای فاطمه (س)! بگیر شمشیر را که شوهر تو آنچه بر او بود امروز کرد، حق تعالی امروز به شمشیر او صنادید قریش را به قتل رسانید. 📚 حیات القلوب / ج4 / باب سی و دوم / ص959