eitaa logo
•| عشق‌یعنی‌ایستادگی |•
1.4هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
346 فایل
«پریدن یادمون داده همون که ما رو باور داشت..!» ❤️ کانال ناشناسمون: @Ista_nashenas ••• تـبادلات: @Razaqi48 ••• ارتباط با مدیریت: @Razaqi48 ••• شرایط ِ کپی و..: @Sharayeet 🗓 Channel Created: 1397/12/27
مشاهده در ایتا
دانلود
رفقا سلام !!!! شبتون خوش!!! اول به خاطر کم شدن فعالیت کانال از شما معذرت میخوام و ممنونم که همراهیمون میکنید!!! دوم یک درخواست دارم ازتون، اگر کسی از شما میتونه به عنوان ادمین تب به کانال کمک کنه به بنده اطلاع بده!!! @istade_mahdavi ممنونم از همه شما که با کمبود های کانال کنار میایید و همراهمون میمونید . . اجرتون با ارباب!!! 🍃 @ista_ista 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#حــــ💕ـــامــ💕ــدزمـــ💕ـــانـ💕ـــے #پـــ😍ــروفــ😍ــایــ😍ـــل😍 #ســـ💞ـــرانــــ💞ــــجـــــ💞ــــام #ایـ🎶ــسـ🎶ــتــ🎶ــائیـ🎶ـسـ🎶ـم عـــ ایستادگے ــشــ @ista_ista ـق
+رفقا این سحر ها رو دریابید !! حتی اگر شده با یک سجده ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•| عشق‌یعنی‌ایستادگی |•
#قسمت_اول_مصاحبه ◀برای پیدا کردن حامد زمانی در این ایام به مناسبت روز بصیرت و سالروز حماسه۹ دی خیلی
◀میگویند در کودکی مداحی هم می‌کردید؟ اول فقط شعر می‌گفتم و می‌نوشتم اما نه وزن می‌دانستم و نه قافیه. کم‌کم کسانی را پیدا کردم که تشویقم کردند و به من گفتند صدای خوبی دارم و خوب می‌نویسم. با آنها دورهم جمع شدیم و با هم شب‌شعرهایی را برگزار کردیم. شاید بعضا کارهایی که می‌کردیم به لحاظ تکنیکی غلط بود اما کم‌کم یاد گرفتم. کار من با خواندن قرآن شروع شد. من در شهری مذهبی بزرگ شدم؛ شهری که در آن موسیقی جایگاهی نداشت. حتی بعضی از مردم گوش دادن به موسیقی را بد می‌دانستند. ◀خودتان خواندن قرآن را دوست داشتید یا اصرار خانواده بود؟ من خودم خواندن قرآن را آن‌قدر دوست دارم که در ۱۰ سالگی سوار مینی‌بوس می‌شدم، به اصفهان می‌رسیدم تا بعد از کلاس زبان به کلاس قرآن و آواز بروم. گاهی اوقات ساعت۳ صبح می‌رسیدم خانه؛ آن‌هم سیاه و پر از دوده. آخر برای برگشتن عمدتاً یا باید پشت وانت سوار می‌شدم یا بوفه اتوبوس. خانواده‌ام تنها اصرار داشتند کلاس زبان بروم اما برای رفتن به کلاس قرآن و کلاس آواز بیشتر خودم مصر بودم. آنها معتقد بودند من باید در کنکور یکی از رتبه‌های یك تا ۱۰ را کسب کنم و وقتی دیدند در قرائت قرآن موفقم حمایتم کردند. از آنجایی هم که قرآن و اهل‌بیت(ع) از هم جدا نیستند، در همان شهر خودمان با عده‌ای از دوستانم در ۱۰، ۱۱سالگی هیاتی راه انداختیم که شب‌های جمعه در آن زیارت عاشورا می‌خواندیم. اصلاً هم به تعداد افرادی که در این جلسه حضور پیدا می‌کردند توجه نمی‌کردیم و بعضی شب‌ها حتی یک‌نفری هیات را ادامه می‌دادیم. امروز می‌گویم من و دیگر دوستانم هر چه داریم از همان جلسه‌هاست؛ جلسه‌هایی که بدون میکروفن و بدون ریا برگزار می‌شد. وقتی هم که وارد دانشگاه شدم گاهی می‌آمدم و به هیاتمان سر می‌زدم. بعد از 16سالگی اما فکرم به سمت‌وسوی دیگری هدایت شد. به‌هرحال هرچقدر ما برای کاری زحمت بکشیم نتیجه آن را در قسمتی از زندگی می‌بینیم. این سختی‌ها بالاخره جایی نمود پیدا می‌کند. مثل انرژی‌ای که در یک گوی بعد از غلبه کردن بر جاذبه زمین جمع می‌شود. ◀سختی‌هایی که کشیدید اولین جایی که در زندگی‌تان نمود پیدا کرد کجا بود؟ دوره‌ای که من کلاس قرآن می‌رفتم یکی از قاریان مطرح زیر 16سال شدم، بعد از آن در کنکور و بعد از آن تا به امروز. هر آدمی هر چه دارد از سختی‌های حلالی است که کشیده است. ◀در ۱۶سالگی ذهنتان به چه سمت‌وسویی هدایت شد؟ فکر می‌کردم حرف‌هایم باید زده شود. می‌خواستم وارد موسیقی شوم و به این فکر می‌کردم چرا در این ژانر هیچ موسیقی وجود ندارد که جوان‌ها برایش هزینه کنند و یکسری مضامین را در قالب این موسیقی یاد بگیرند. فهمیده بودم که سرودهای انقلابی اگر تغییر اساسی نکنند نمی‌توانند دیگر روی جوان امروزی اثر بگذارند. با جوان امروز باید به زبان خودش حرف زد. ◀درست در ۱۶سالگی؟ شاید خیلی قبل‌تر. مثلاً از زمانی که شعر نوشتن را شروع کردم. یادم هست شعر «آخرین قدم» را همان دوران نوشتم. منبع: @hamedzamanimusic درتلگرام!!! 😉 @ista_ista 💕
🔸بیاای مسیحای دل،که دل خسته ایم ببخشااگرعهدبشکسته ایم... 🔹ببخشااگردم زعشقت زنیم ولی دل به غیر شمابسته ایم...!! ❤️❤️❤️❤️ ❤️❤️❤️ ❤️❤️ ❤️ ارسالی اعضا (✍آسمان من) 🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹 💕 @ista_ista 💕
هرچه بیشتر به خاطر طرفدار بودنت سرزنش میشوم... بیشتر طرفدارت میشوم!!! #ایستادگے #حامدزمانے #ایستاده_ها 🍃🍃🍃🍃 🍃🍃🍃 🍃🍃 🍃 @ista_ista
•| عشق‌یعنی‌ایستادگی |•
#قسمت_اول_مصاحبه ◀برای پیدا کردن حامد زمانی در این ایام به مناسبت روز بصیرت و سالروز حماسه۹ دی خیلی
◀میگویند در کودکی مداحی هم می‌کردید؟ اول فقط شعر می‌گفتم و می‌نوشتم اما نه وزن می‌دانستم و نه قافیه. کم‌کم کسانی را پیدا کردم که تشویقم کردند و به من گفتند صدای خوبی دارم و خوب می‌نویسم. با آنها دورهم جمع شدیم و با هم شب‌شعرهایی را برگزار کردیم. شاید بعضا کارهایی که می‌کردیم به لحاظ تکنیکی غلط بود اما کم‌کم یاد گرفتم. کار من با خواندن قرآن شروع شد. من در شهری مذهبی بزرگ شدم؛ شهری که در آن موسیقی جایگاهی نداشت. حتی بعضی از مردم گوش دادن به موسیقی را بد می‌دانستند. ◀خودتان خواندن قرآن را دوست داشتید یا اصرار خانواده بود؟ من خودم خواندن قرآن را آن‌قدر دوست دارم که در ۱۰ سالگی سوار مینی‌بوس می‌شدم، به اصفهان می‌رسیدم تا بعد از کلاس زبان به کلاس قرآن و آواز بروم. گاهی اوقات ساعت۳ صبح می‌رسیدم خانه؛ آن‌هم سیاه و پر از دوده. آخر برای برگشتن عمدتاً یا باید پشت وانت سوار می‌شدم یا بوفه اتوبوس. خانواده‌ام تنها اصرار داشتند کلاس زبان بروم اما برای رفتن به کلاس قرآن و کلاس آواز بیشتر خودم مصر بودم. آنها معتقد بودند من باید در کنکور یکی از رتبه‌های یك تا ۱۰ را کسب کنم و وقتی دیدند در قرائت قرآن موفقم حمایتم کردند. از آنجایی هم که قرآن و اهل‌بیت(ع) از هم جدا نیستند، در همان شهر خودمان با عده‌ای از دوستانم در ۱۰، ۱۱سالگی هیاتی راه انداختیم که شب‌های جمعه در آن زیارت عاشورا می‌خواندیم. اصلاً هم به تعداد افرادی که در این جلسه حضور پیدا می‌کردند توجه نمی‌کردیم و بعضی شب‌ها حتی یک‌نفری هیات را ادامه می‌دادیم. امروز می‌گویم من و دیگر دوستانم هر چه داریم از همان جلسه‌هاست؛ جلسه‌هایی که بدون میکروفن و بدون ریا برگزار می‌شد. وقتی هم که وارد دانشگاه شدم گاهی می‌آمدم و به هیاتمان سر می‌زدم. بعد از 16سالگی اما فکرم به سمت‌وسوی دیگری هدایت شد. به‌هرحال هرچقدر ما برای کاری زحمت بکشیم نتیجه آن را در قسمتی از زندگی می‌بینیم. این سختی‌ها بالاخره جایی نمود پیدا می‌کند. مثل انرژی‌ای که در یک گوی بعد از غلبه کردن بر جاذبه زمین جمع می‌شود. ◀سختی‌هایی که کشیدید اولین جایی که در زندگی‌تان نمود پیدا کرد کجا بود؟ دوره‌ای که من کلاس قرآن می‌رفتم یکی از قاریان مطرح زیر 16سال شدم، بعد از آن در کنکور و بعد از آن تا به امروز. هر آدمی هر چه دارد از سختی‌های حلالی است که کشیده است. ◀در ۱۶سالگی ذهنتان به چه سمت‌وسویی هدایت شد؟ فکر می‌کردم حرف‌هایم باید زده شود. می‌خواستم وارد موسیقی شوم و به این فکر می‌کردم چرا در این ژانر هیچ موسیقی وجود ندارد که جوان‌ها برایش هزینه کنند و یکسری مضامین را در قالب این موسیقی یاد بگیرند. فهمیده بودم که سرودهای انقلابی اگر تغییر اساسی نکنند نمی‌توانند دیگر روی جوان امروزی اثر بگذارند. با جوان امروز باید به زبان خودش حرف زد. ◀درست در ۱۶سالگی؟ شاید خیلی قبل‌تر. مثلاً از زمانی که شعر نوشتن را شروع کردم. یادم هست شعر «آخرین قدم» را همان دوران نوشتم. منبع: @hamedzamanimusic درتلگرام!!! 🍃 @ista_ista 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"شب قدر" شب بیدار شدن است نه بیدار ماندن .....🌸...📿...🌸..... 💕 @ista_ista 💕
حــــامـــــد زمــــانـــــے #متهم حتما بخونید 💕 @ista_ista 😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😭😭😭😭😭 عمری.... توی این سرگردونیها اشک ماجاری شد اما.... دریا نشد.... 😭😭😭😭😭 #... 🍃 @ista_ista 🍃
رفقای عزیزمون اگر دلتون شکست امشب حتما یاد ماهم باشید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شبهای قدر.... این شب ها رفقای عزیزم دعا برای ظهور مولامون فراموشتون نشه!!!! شبهایی که خداوند متعال سرنوشت انسان رو مینویسه و گناهانش رو میبخشه.... برای همه اونهایی که التماس دعا داشتند دعا کنید.... برای این بنده حقیر هم دعا کنید!!!! بنده هم به یاد شما دوستان خواهم بود.... #ایستاده_ها #ایستائیسم 🍃 @ista_ista 🍃
BiZar-HamedZamani.mp3
12.24M
〰〰〰〰〰〰 این شهر ویرون لهم کرد.... ممد نبودی،ببینی!!!! 〰〰〰〰〰〰 〰〰〰〰〰〰 🍃 @ista_ista 🍃
•| عشق‌یعنی‌ایستادگی |•
#قسمت_دوم_مصاحبه ◀میگویند در کودکی مداحی هم می‌کردید؟ اول فقط شعر می‌گفتم و می‌نوشتم اما نه وزن می
◀برویم سراغ زمانی که وارد تهران شدید. در این دوران برایتان چه اتفاق‌هایی افتاد؟ برای من تهران آرزو بود. زمانی که با اردو به حرم مطهر امام(ره) می‌آمدم به حال ماشین‌هایی که به سمت تهران می‌آمدند غبطه می‌خوردم. به دلیل اینکه بعضی از اقوام در تهران زندگی می‌کردند تا فرصتی پیدا می‌شد به تهران می‌آمدم. دوست داشتم بروم داخل خیابان و آدم‌ها را ببینم. خیلی چیزهایی که من از تهران برای بچه‌محل‌هایم تعریف می‌کردم خنده‌دار بود. آن زمان این سبک زندگی در تهران برایم خیلی جالب و هیجان‌انگیز بود. ◀می‌رسیم به‌جایی که وارد دانشگاه شدید و دوست داشتید شبیه همکلاسی‌هایتان بشوید. آن زمان چه‌کار کردید؟ درست قبل از کنکور اتفاقاتی در زندگی من افتاد که نتوانستم درس بخوانم. انتظاری که خانواده از من داشتند برآورده نشد. رتبه کنکورم سه‌رقمی شد، نه دورقمی! و یادم هست در خانه دعوا داشتیم. پدرم داشت سکته می‌کرد. می‌گفت: «تو تمام آرزوهای مرا به باد دادی» اما من رتبه یک هم می‌آوردم علوم سیاسی می‌خواندم. بعد از دانشگاه هم مدام به من می‌گفتند این چه رشته‌ای است که انتخاب کرده‌ای. من در آن زمان برای خرج کردن مشکلات زیادی داشتم. اولین مشکلم هم تضاد زندگی ما با زندگی شهری بود. من با بچه‌های تهرانی تفاوت فرهنگی زیادی داشتم. شما اگر بخواهی خودت را با محیط وفق بدهی و زاویه دیدت را کمی عوض کنی با مشکلات زیادی روبه‌رو می‌شوی. ◀جو دانشگاه چطور بود؟ شاید خواست خدا بود، کلاس ما پر از آقازاده‌ها بود. پر از قشر مایه‌دار، گاهی افراد کمونیسم و لیبرال هم در این کلاس‌ها پیدا می‌شد. وقتی وارد دانشگاه شدم می‌خواستم تحولی در زندگی‌ام ایجاد کنم، درسم را البته منظورم واحدهای دانشگاه است به‌نوعی رها کردم. خانواده‌ام هم که نمی‌دانست در تهران به من چه می‌گذرد. به دنبال موسیقی رفتم. هر جا می‌رفتم كه برای داشتن یک آهنگ صحبت کنم، وقتی تیپ و قیافه‌ام و جیب خالی‌ام را می‌دیدند، تحقیرم می‌کردند. اولین سوالشان‌هم این بود که «چقدر پول‌داری؟» سرخورده شده بودم. فکر می‌کردم یعنی من نمی‌توانم برای خودم یک آهنگ داشته باشم؟! سال ۸۵ وقتی می‌خواستم یک آهنگ بسازم باید ۲ میلیون تومان پول می‌دادم؛ منی که تا آن زمان ۱۰۰هزار تومان هم ندیده بودم. خیلی عجیب‌وغریب بود. هرجایی می‌رفتم درباره موسیقی‌ام حرف بزنم با گریه برمی‌گشتم. هرجایی در تهران که سردر آن نام موسیقی خورده باشد را سر زدم. می‌گفتم «من می‌توانم، از من این‌قدر پول نگیرید» اما آنها قبول نمی‌کردند. برای همین هم این روزها در صفحه شخصی‌ام در فضای مجازی تعداد زیادی از پیام‌ها را با این موضوع «که چطور می‌توانم خواننده شوم؟» جواب می‌دهم، چون کاملاً درکشان می‌کنم. آن زمان صدایم واقعاً خوب بود اما با این حال برخورد بدی با من می‌شد. در همین رفت‌وآمدها دچار سرخوردگی عجیبی شدم. ◀پرانتز باز کنیم؛ الان كه این بحران‌ها را پشت سر گذاشتید، دوباره با آنهایی که باعث سرخوردگی آن دوران شده بودند برخورد کرده‌اید؟ بله. زندگی یک چرخه است. پیشنهاد می‌کنم در آخر این گفت‌وگو متن نیمکت مرا حتماً بخوانید. این متن را دقیقاً همان دوران نوشتم. حالا خودم تعریف می‌کنم. من آواز سنتی را کامل کار کرده بودم، سلفژ می‌دانستم، خودم شعر می‌گفتم، ساز می‌دانستم، صداسازی بلد بودم، تنها استودیو و تنظیم‌کننده نداشتم. در این رفت‌وآمدها پسرخاله‌ام به من زنگ زد و گفت دفتری سر کوچه‌مان بازشده که ادعا می‌كرد با صداوسیما کار می‌کند. من هم رفتم كه ببینم آنجا چه خبر است و یکی از شارلاتان‌ترین آدم‌های روزگار را آنجا با چشم خودم دیدم. مرا خیلی تحویل گرفتند. روی پرده کروماکی لوگوی شبکه جام‌جم را حک کرده بود و یک نفر با دوستش نشسته بود که الکی مثلاً مجری شبکه جام‌جم است و یک کارنامه وزین دروغی برای خودش ساخته بود. آن زمان این‌قدر پیشرفت نکرده بودیم که هرکسی بتواند با هر مقدار پولی موسیقی تولید کند. خلاصه با پدرم تماس گرفتم و گفتم اینجا با ۷۰۰هزار تومان حاضرند برای من آهنگ بسازند. به‌جایی رسیدم که ۱۰ تا آهنگ ساختم و ۷میلیون بدهکار بودم. پدرم به تهران آمد و ماشینش را فروخت تا بدهی‌ام را بدهد. این همزمان شد با دعوای من با حراست دانشگاه. مرا به خوابگاه راه نمی‌دادند و مجبور بودم از لای میله‌ها وارد خوابگاه شوم. دیگر نمی‌توانستم به خوابگاه بروم و مجبور بودم جای خوابی برای خودم پیدا کنم. منبع: @hamedzamanimusic درتلگرام!!! 🍃 @ista_ista 🍃
⛰ صبری فرا تر از کوه ها او از زمانه و مردم زمانه به قدری محرومیت و خیانت و غداری؛ و توطئه و ترور و پیمان شكنی؛ و تهمت و دشنام دشمنان و رویگردانی و عتاب دوستان را تحمل كرد ، كه در میان زعمای تاریخ ـ تا آنجا كه ما بیاد داریم ـ از كسی جز او همانند آن را سراغ نداریم. ▪️ او همه این ناملایمات را با صبری كه كوهها با آن برابری نمیتوانند كرد متحمل میشد. و شرایط نامساعدی را كه از همه سو احاطهاش كرده بود با حكمت سرشار و پختگی و كار آزمودگی تمام، طی كرد. ▪️ هرگز تسلیم غضب و زبون احساسات نشد؛ در برابر حوادث خود را نباخت و از شداید در اضطراب نیفتاد. و هیچ عاملی جز یاری دین و برافراشتن پرچم قرآن و بلند آوازه ساختن دعوت اسلام، نتوانست او را برانگیزد. ▪️ دارنده این مزایا و این خصال، همان حسن(ع) سبط پیغمبر است با همان حقیقتی كه خدایش آفریده است. هیچ كس به جز جاهلی لجوج یا دشمنی بی انصاف را یارای آن نیست كه در این صفات و خصال بر حسن(ع) خرده گیری كند. ▪️ صفات او در زمان خودش برترین صفات بود. از بخشش و كرمش همچون ضرب المثلی نام برده میشد. شیرینی گفتار و حاضر جوابی وی و قدرت منطقش و هیبتش و حلمش و عقل و درایتش را دشمنان تصدیق میكردند، چه رسد به دوستان. 📕صلح امام حسن(ع) پر شکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ _ص۱۶۰ ترجمه آیت الله سید علی خامنه ای منبع: 📮 : andishe.music @istade_ferest درتلگرام!!! 🤔 @ista_ista 🤔