♦️ بازی خورده برد یا باخت نداره !
#حبط۳
#استوری
#حامد_زمانی
#متهم
taherehezadi.istaism70
منبع:
@istade_ferest
در تلگرام!
@ISTA_ISTA
•| عشقیعنیایستادگی |•
🔸قسمت چهارم تحلیل ریل . ✨"وقتی انتخاب میشی برای اینکه دلت جای ارزشمندترین گوهر هستی یعنی درد باشه"*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶قسمت پنجم ◀️ #ریل
یه وقتایی ما آدما درد رو درست تشخیص نمیدیم و نسخه ی اشتباه تجویز میکنیم
گاهی اونقدر مسائل رو سطحی و گاهی پیچیده میبینیم که مسئله ای ساده، به بحران تبدیل میشه!
«شهر رو باد روسری ها برد»
قهوه ای رو سفید....
🔺🔻🔺
کاش فرهنگ رو در کف رسانه ها رها نکنیم
که «فرهنگ» به «ضد به فرهنگ» تبدیل نشه
و این ویروس در نقاط مختلف رخنه نکنه
از ادبیات گرفته....
🔺 آزادی
#آزادی که لباس غرب بر تن کرد
و کمی گسترده تر
#حقوق_بشر پوشالی
🔺🔻🔺
نذاریم عده ای خودشون رو طبیب درد جامعه معرفی کنن و دارو های #مخدر نسخه کنن
امروز نسل جوون ما نیاز به #روشنگری داره
و یکی از اعتراض هایی که به نظام آموزشی وارده اینه...
با #مسئله_فرهنگی بایستی #فرهنگی برخورد بشه...
🔻🔺🔻
▫رو خیالم اسید میپاشن...
▫هِی دروغ امید می پاشن...
▫شهر رو باد روسری ها برد...
▫قهوه ای روسفید می پاشن
_
🎨 نقاش: @fatemehistadeh133
💻 طراح: @mansayari.1376
➖➖
__
منتظر قسمتهای بعدی تحلیل آهنگ ریل باشید ...
⏳
#تحلیلیستا
#ریل #حامد_زمانی
#هنر_درد #هنر_مرد #ایستائیسم
📮tahlilista :
https://instagram.com/
tahlilista?igshid=xtlys028fqag
منبع:
@istade_ferest
در تلگرام!
@ISTA_ISTA
•| عشقیعنیایستادگی |•
مـــعـــجــــزه_عــــشـــق رمان ناب و محتوایـے #معجزه_عشق پـــارتـــــ👑28👑 فردا روز حرکتمون بود.
مــــــعــــــجــــزه_عـــــشــــق
رمان ناب و محتوایـے #معجزه_عشق
پــــارتـــــ👑29👑
ولی مطمئن بودم تنها جاییه که میتونم مادرم رو راضے بکنم.
...
فقط زیر لب✨ذکر✨میگفتم.
و🌹صلوات🌹میفرستادم.
و از خدا میخواستم دل مادرم رو نرم بکنه.
رفتم و بهش گفتم:
-سلام مامان جونم
+سلام پسرم
-میتونم باهاتون راجع به یک موضوع صحبت بکنم؟!
+بگو پسرم
-مامان جون میدونید که حضرت زینب(س)چقدر سختی کشیدند؟
+میدونم
-میدونید که ایشون چقدر صبر کردند؟
+بله ..
-میدونید که الان حرمشون تو سوریه در خطره؟؟!!
+بله ولی زیاد در جریانش نیستم.
-راستش اینارو گفتم که بگم اگر اجازه بدید میخوام برم سوریه برای دفاع از حرم بی بی زینب!
+اخه ....😞
پسرم میدونی که تنها بچه منی ... میدونی که خدا تو رو دوباره به من داده .. میدونی که برات خیلی آرزوها دارم ... با این حال مخالفتی ندارم ولـے صبر کن حداقل به یکی از آرزوهام برسم بعدش اگر خواستی بری من سعی میکنم راضی باشم.
-حرف شما برام خیلی اهمیت داره واسه همین اول به شما گفتم .. ولے خواهش میکنم اجازه بدید .. همه اینایی که گفتید رو میدونم ... براے منم خیلـے سخته!
ولی حرم بی بی زینب در خطره مامانجون!
شما راضی اید؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!😟
+پسرم منم به عنوان مادرت یه خواسته دارم ازت ... همه ایناییم که گفتی میفهمم ... من مخالفتی ندارم با رفتنت،
با اینکه برام سخته!!!!
ولی ازت میخوام قبل از رفتنت کاری کنی بتونم تو لباس 😎دامادی😎 ببینمت پسرم!
-یعنے؟؟!! ...
+آره با خانواده فاطمه هم صحبت کردم قبل از اینکه بیاییم اینجا ...
اونا چیزی نمیدونستن درباره حال تو ..
بعد از اینکه توضیح دادم براشون،گفتن اگر دخترشون راضی باشه حرفی ندارن.خب فاطمه هم معلومه راضیه!!
-شما از کجا میدونید اونم راضیه؟؟!!
+ما خانوما زود میفهمیم تو دل همدیگه چی میگذره!!!
-ولی مادر ...آ ... آخه شاید فاطمه خانم راضے نباشن من برم سوریه!!
+عزیزم وقتے به امید خدا رفتیم خواستگارے،بهش بگو
-نمیخوام یک دختر به خاطر من تا آخر عمرش تنها زندگے کنه!!
+اگر خدا بخواد میشه ..اگر هم نخواد منم راضے به رضاش!!
-امیدوارم خیر باشه!
+انشالله
...
بعد از اینکه بامادرم صحبت کردم .. رفتم کنار رود اروند نشستم ... آخه رفته بودیم با کاروان براے دیدن اونجا و بعد از صحبتهاے راوی اجازه دادن هرکس هرجا خواست بشینه و به قولی"باخودش خلوت بکنه" از شهداے اروند خواستم کمکم کنند.
خیلے باهاشون حرف زدم.
یه قرآن جیبـے داشتم.
برش داشتم و شروع کردم به😇قرآن😇 خوندن.
چیزی که نگاه کردن بهش هم .. بهم آرامش میداد .. حس میکردم خدا کنارمه و هوامو داره.😍
دل کندن از اون رودخونه خیلی برام کار سختی بود ولی به هرحال باید اینکارو میکردم.😭😭
وقتے داشتم از اون منطقه میرفتم اشک امونم نمیداد😭 .. دلم میخواست مدت زمان بیشترے اونجا باشم ..
...
دوروز دیگه روز برگشتمون بود و سعے میکردم خوب ازش استفاده بکنم.
...
شب آخر که با کلی گریه و حسرت،بالاخره خوابم برد.توخواب دیدم یک نفری که نمیشناختمش بهم گفت:
حامد .. توکلت به خدا باشه .. بی بی زینب تو رو انتخاب کرده .. تو راهت و تصمیمت مصمم باش!
مطمئن باش سرانجامت به✨شهادت✨ختم میشه ..
بعد از شنیدن این جمله از خواب پریدم.
...
صدا،صداے خیلی آشنایـے بود.
چهرش نورانی بود و نفهمیدم که کی هست!
ولی مطمئن بودم درسته ..
...
صبح حرکت کردیم.
نمیتونستم از اونجا و آرامشی که داره دل بکنم .. ولے بازهم مجبور بودم.
...
پـــایـــان پـــارتــــ/29/
#معجزه_❤️عشق❤️
#ایستائیسم
✍:نویسنده/یک ایستاده
👑 @ISTA_ISTA 👑
•| عشقیعنیایستادگی |•
🌹زندگینامه حامد زمانـــے🌹 ✨قسمت دوم✨ 🎁جوایز🎁 حامد زمانی در اولین کنگره بین المللی امام هادی باتر
🌹زندگینامه حامد زمانـــے🌹
✨قسمت سوم✨
😍دیدار حامد زمانی با رهبری جمهوری اسلامی😍
حامد زمانی در مراسم تقدیر از وی که در تاریخ ۲بهمن ۱۳۹۲ در حسینیه نمایندگی ولی فقیه در ستادکل سپاه و با حضور پاسداران برگزار شد، از دیدارشبا سید علی خامنه ای خبر داد و گفت:
«چندی پیش خدمت مقام معظم رهبری
حضور یافتم؛ ایشان به بنده لطف داشتندو بنده را مورد تفقد قرار دادند. مقاممعظم رهبری در این دیدار راجع به ترانه«مرگ بر آمریکا» فرمودند که ترانه مرگ بر آمریکای شما، مرگ بر آمریکای سال ۹۲بود؛ شنیدم که به این کار زیاد حملهکردند، بگذار حمله بکنند که اگر حملهنمیکردند باید عزا میگرفتید؛ شما همدلسرد نشوید و یکی دیگر هم بسازید. منبا توجه به تشویق مقام معظم رهبری، کار«گزینه های روی میز» را ساختم و دوبارهبه این بهانه خدمت حضرت آقا
رسیدم.»
✨پایان قسمت سوم✨
🍃 @ISTA_ISTA 🍃
•| عشقیعنیایستادگی |•
🎥 اولین فیلم از لحظه هدف قرار دادن پهپاد جاسوسی آمریکا با سامانه سوم خرداد سپاه #الله_اکبر_به_این_پ
#نوشته
بایارے خداوند،
فاتحان آسمانیم
درتحریم و جفا هم،
خودکفایـے،میتوانیم!
میـتـوانـیــم!
#حامد_زمانی
#ادمین_ساخت
به مناسبت متلاشے شدن پهپاد جاسوسے آمریکا!!
@ISTA_ISTA
#شعر
واسه غربت من همین بسه/که صدام دیگه به تو نمیرسه!
میون من و تو وفاصله ها/دنیامون غریب ترین مثلثه!
توصداے منے پس صدا بزن/بغض من سزاش این سکوت نیست!
اون پرنده که براے تو پرید/مزد پر کشیدنش سقوط نیست!
۱۳۸۹/۸/۲۹
#شعر_هاے_قدیمے_حامدزمانے
@ISTA_ISTA
💵دلار تار میتند و باز شیخ میزند
🍷شراب راسبوسبو ونفت را گالن گالن
#الکترون
#حامد_زمانی
#ایستائیسم
Ds:mansure_s_h.istaism790
منبع:
@istade_ferest
در تلگرام!!
@ISTA_ISTA
📌چقدر سخته متهم بودن
#حبط۳
#استوری
#حامد_زمانی
#متهم
f.mousavi1220
منبع:
@istade_ferest
در تلگرام!
@ISTA_ISTA
#تایتانیک (RMS )
کشتی تجاری که توسط شرکت #وایت_استار_لاین در سال 1908 سفارش داده شده شد .
زمان تکمیل این کشتی که بزرگترین وسیله حمل مسافر بوده، دوم آوریل سال 1912 است.
این کشتی تجاری در 15 آوریل 1912 بندر ساوت همپتون انگلستان و به مقصد نیویورک ترک میکنه اما در ساعت 23:40 , در اثر برخورد با #کوه_یخی آسیب شدید میبینه و دو ساعت و چهل دقیقه بعد به طور کامل غرق میشه.
در پی این حادثه 1514 نفر می میرند که تنها جنازه #333 نفر رو پیدا میکنند.
طراح اصلی این کشتی #توماس_اندروز و ناخدای کشتی #ادوارد_جان_اسمیت بوده است
مدیر شرکت #وایت_استار_لاین هم از مسافران این کشتی بوده زمان حادثه فرار میکنه و زنده می مونه.
#شب_حادثه:
زمانی که دیدبان وجود کوه یخ و اعلام میکنه تا برخورد کشتی فقط 30s طول میکشه در حالی که سرعت کشتی 29km/h بوده و توقف اون 800m طول میکشید.
ناخدا پس از این اتفاق دستور میده که بیست قایق نجات همراه و به آب بندازند.
هر قایق نجات حدود 65 نفر ظرفیت داشته که اولویت با زن ها و کودکان بوده.با حساب سرانگشتی 1178نفر و میشد نجات داد.
اما خیلی از قایق ها بعد از سوار شدن طبقه های بالای اجتماع کشتی رو ترک کردند !!
بیسیم چی درخواست کمک به کشتی های نزدیک میکنه.
کشتی #اس_اس_کارپسیا پاسخ میده که با کشتی تایتانیک 93km فاصله داشته (حدود 4 ساعت)
اما در زمان حادثه کشتی #اس_اس_کالیفرنیا که فقط 10km با اون ها فاصله داشته و میتونست به مسافران کمک کنه هم در صحنه بود اما به دلیل خواب بودن بیسیم چی اون کشتی و پاسخ ندادن اون ، افراد بیشتری در این حادثه می میرند...
بعد از اینکه آب وارد راهروی سمت چپ میشه کشتی شروع به چرخش میکنه و برق های کشتی به طور کامل قطع میشه
و در نهایت 2:20 دقیقه بامداد کشتی به همراه بقیه مسافرانی غرق میشه
جنازه کشتی در سال 1985 یعنی بعد از 73 سال پیدا میشه
آخرین بازمانده کشتی هم #میلیوبنا_دین در سال 2013 در سن 97 سالگی درگذشت.
#ویولن ی که در زمان غرق کشتی در حال نواخته شدن بود در یک مزایده در سال 2013 به قیمت 1.7 میلیون دلار فروخته شد.
📮آیسودا
#الکترون
منبع:
@istade_ferest
در تلگرام!
@ista_ista🤔
•| عشقیعنیایستادگی |•
مــــــعــــــجــــزه_عـــــشــــق رمان ناب و محتوایـے #معجزه_عشق پــــارتـــــ👑29👑 ولی مطمئن بو
مـــعــــجـــزه_عــــشـــق
رمان ناب و محتوایی #معجزه_عشق
پــــارتـــــ👑30👑
ولی باز هم مجبور بودم ...
مجبور بودم برگردم به شهرے که پر از گناهه!!
شهرے که مطمئنم امام زمانم اصلا دَرِش تردد نمیکنن!!!😭
و مطمئنم معبودم هم این شهرو دوست نداره!
...
میگید چرا؟؟!!
...
خودتون که میبینید ..
اصلا شأن و شئونات اسلامے رو رعایت نمیکنند!
الان دیگه کمتر کسی معنی عفت و حیا رو میدونه!
الان دیگه مذهبی بودن ، اُمٌل بودنه!!
الان بچه هاے مذهبی خیلی مظلومن!!
مثل اربابشون!!!
تا حالا خیلے با خودم فکر کردم ..
خیلے کلنجار رفتم ..
💭اگر توفیق شهادت نصیبم نشه!؟؟؟؟؟؟
اگر بترسم؟؟!!
اگر ایمانمو از دست بدم؟؟!!
اگر جانباز بشم و تاآخر عمر فلج!!
با این شرایط آیا تصمیم درستی گرفتم؟؟!!
...
باید خوب با خودم دو دوتا،چهار تا کنم که از تصمیمم پشیمون نشم ...
...
فرصت خوبی دارم برای فکر کردن!
تا رسیدن به تهران!!
...
باید یک تصمیم سخت بگیرم!!
اینجا دیگه همه چیزم حتے جونمم در میونه!!!
...
ولی هرچه قدر فکر میکنم به همون نتیجهِ اول میرسم!!
...
وقتی مادرم مخالفت نکرد!وقتے اون خوابو دیدم ...
...
باید خوابمو براے مادرم تعریف میکردم؟
نه بابا اونموقع شاید رضایت نمیداد اصلا برم .. شایدم خیلی استقبال میکرد؟!!
نمیدونم .. الان تنها چیزے که میتونه منو مٌسِرْ بکنه برای انجام تصمیمم استخارست!!
...
تو ساکم یه قرآن داشتم ..
برداشتمش .. نیت کردم .. دعاے مخصوص استخاره خوندم و قرآن رو باز کردم ..
خونددم ...
سوره ای بود که عاشقش بودم ..😍
سوره 👑یوسف👑 ..
همیشه با خوندن این سوره احساس خوبی پیدا میکردم .
به زندگیم امیدوار میشدم .
چون حس میکردم خدا با من هم مثل حضرت یوسف(ع) رفتار میکنه!!
مطمئن میشدم همیشه حواسش بهم هست ..
هیچوقت هم نفهمیدم چرا این حس هارو داشتم ..🤔
...
بعد از خوندن این سوره،خیلی مطمئن شدم از تصمیمم ..
هر طور بود باید مادرمو راضے میکردم.
و این فقط دست خدا بود.
وقتی اتوبوس براے نماز مغرب و عشا نگه داشت و رفتم نمازخونه ..
کنار پدرم نماز خوندم .😍
بعد از نماز از خدا خواستم یه جوری مادرم رو راضے بکنه ..
پدرم رو دلم نمی اومد بهش بگم ..
گفتن به پدرم از گفتن به مادرم سخت تر بود.😔
...
ولی اگر منم نمیگفتم .. مادرم بهش میگفت ..
اخه از زمانی که به مادرم گفتم پدرمو ندیده .. و گرنه قطعا بهش میگفت من چه تصمیمی دارم ..
باید به مادرم میگفتم که به پدرم چیزی نگه ..
ولی چه طوری؟!
اتوبوس اونا از ما جدا بود ..
بهش پیامک دادم:
📱:سلام مادر لطفا در رابطه با اون موضوعی که باهاتون دربارش صحبت کردم به بابا چیزے نگید!
ممنونم .. یاعلے✋
*عادت داشتم انتهاے همه پیامها مینوشتم ممنونم .. یاعلے✋
و زود هم جواب داد:
📲:سلام!باشه پسرم ولی هرچه زودتر خودت باید بگے!!!!
خواهش میکنم .. علے یارت
...
خیلی خوشحالم .. حداقل تا اونموقع که برم خیلی از کارهاے شرکتو درست میکنم .. این مدتم پدرم ناراحت نمیشه!!
...
راه برگشتمون یکم طولانے شد..
چون توقفامون طولانی بود ..
...
تصمیم داشتم این مدت که هستم .. کاری کنم مادرم خاطرات بیشتری از من داشته باشه!!
...
دوروز بعد رسیدیم!!
...
یه روز همه خانواده تو خونه استراحت کردیم و از فرداش با بابا رفتم شرکت.
پــــایــــان پــــارتـــــ/30/
#معجزه_❤️عشق❤️
#ایستائیسم
✍:نویسنده/ یک ایستاده
💗 @ISTA_ISTA 💗
📝 #الکترون_از_نگاه_شما
چشمهامو باز می کنم و میبینم جلوی پام خط زردی هست.
جمعیت زیادی پشت سرم صف کشیدن.
صدای شلیک گلوله که میاد همه بی اختیار می دوند.
بین راه میبینم یه جعبه ی جادویی رو که بعضی ها میرن به سمتش و دارن با استرس نگاه می کنن!
چشم هاشون دنبال یه توپه گاهی شادی می کنن و گاهی گریه.
ولی باز به راهم ادامه می دم...
بارون گرفته.
آدم های مستی که از پشت شیشه ی خونه هاشون بارون رو نماد عشق میبینن و بعضی دیگه یه سیل ویرانگر که زندگیشونو میبره...
نفس نفس زنان به راهم ادامه می دم.
یه طرف زندگی هایی ساخته شده با تکه کاغذهایی به اسم دلار که برای استحکامش زندگی یه عده نابود شده. آدم هایی هستن که قلب هاشون و ازسینه کندن و زیر پا له کردن...
نه میبینن و نه می شنون صدای حقو... صدای مظلومو.
حیرون و گریزون از همه چی نمی دونن دنبال چی هستن.!
بین دوراهی موندن ولی چشم هاشون بستن و نمیبینن راه غلط رو.
راه عشق جز تعدادی اندک نیستند و بیراهه پرازدحام و شلوغ.
__________
#الکترون
#حامد_زمانی
#ایستائیسم
📮@nafisehsahraeekh.istaism72
کپی از:
@istade_ferest
در تلگرام!
🌹 @ISTA_ISTA 🌹