eitaa logo
•| عشق‌یعنی‌ایستادگی |•
1.4هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
346 فایل
«پریدن یادمون داده همون که ما رو باور داشت..!» ❤️ کانال ناشناسمون: @Ista_nashenas ••• تـبادلات: @Razaqi48 ••• ارتباط با مدیریت: @Razaqi48 ••• شرایط ِ کپی و..: @Sharayeet 🗓 Channel Created: 1397/12/27
مشاهده در ایتا
دانلود
Nahid Nabavi: الحمدالله ک بحث لباس پوشیدن حامدزمانی از راهی ک شروع کرده و تنهایی داره طی میکنه، خيلي مهم تره ... ای کاش اینقد با حواشی آقای زمانی رو تنها و تنهاتر نگذاریمش ... از اولی ک حامد قدم تو این مسیر گذاشت تنها بود ... این روزها با این حرفا داریم بهش ثابت میکنیم ک ما هم رفیق راه نیستیم ... حامدزمانی توی ی متنی نوشته‌ بودن ... ✍حاشیه حاشیه است و سرباز، سرباز همه چیز جز فرمان برای سرباز حاشیه است ... باید بدونیم اینو ... باید از دل و جان درک کنیم @ISTA_ISTA
ای جانم❤👌🐑 چه ژستی گرفته گوسفنده...😂 عکس از: محمد رضا قرقانی منبع: @hamedzamanifan2 در ایتا! @ISTA_ISTA
وی در تیر ماه سال ۱۳۷۹ ازدواج نمود و صاحب یڪ فرزند دختر به اسم آرمیتا گردید ڪه قبل از ۵ سالگے و در برابر دیده گانش شاهد پرپر شدن پدر عزیزش بود. در چند سال اخیر ضمن تدریس و انجام فعالیت های تحقیقاتے و مسئول اجرای بسیاری از طرح های تحقیقاتے در دانشگاه های تهران، شهید بهشتے و خواجه نصیرالدین طوسے، بود در ۳۴ سالگی معاونت انژری اتمے ایران را به عهده داشت. شهید رضایی نژاد با قبولے در تمام مراحل آزمون دڪترا سال ۱۳۹۰ در دانشگاه خواجه نصرالدین طوسے پذیرفته شد، اما در تاریخ اول مرداد ۱۳۹۰ توسط سرویس جاسوسے اسرائیل (موساد) به رسید. @ISTA_ISTA
💻 🌊 از تلاطم باز ننشسته است این دریا هنوز‼️ @ista_ista
سوووووال🔔🔔🔔📣📣📢📢📢📢📢📢📢📢📢📢📢📢📢📢📢 یکی از اعضا سوالی از بنده پرسیدن که لازم دونستم با شما هم مطرح کنم تا بیشتر روش فکر کنید💭 خب و حالا سوال👇👇👇 🤔🤔درمورد ایستاده بودن چ کاری باید بکنیم وظیفمون چیه؟🤔🤔 نظرات و پاسخهاتون رو به آیدی @hamed_istaism81 ❤️ @ista_ista
•| عشق‌یعنی‌ایستادگی |•
مــعــجــزه_عــشــق رمان ناب و محتوایی #معجزه_عشق پـــارتــــ❤️60❤️ تو همین فکرا بودم که صدای زن
مــعــجــزه_عــشــق رمان ناب و محتوایی پـــارتـــ❤️61❤️ +نه!!!! ... حامد: پنجشنبه شب هم گذشت و صبح شد! ولی خیلی سخت گذشت! تمام شبو تا صبح انقدر استرس داشتم نتونستم بخوابم! وقتی دیدم خوابم نمیبره گفتم بهتره که دعاهای مختلف بخونم! چون جمعه شبم ثواب داشت دیگه! صبح انقدر خسته بودم که خوابم برده بود پای جانماز!! وقتی بلند شدم نزدیک اذان ظهر بود!😳 💭منکه خوابم نمیومد؟؟!؟ چطوری اینهمه خوابیدم؟؟!! یا خدا!! به هرحال پا شدم و رفتم✨وضو✨گرفتم. سجادمم که پهن بود! ایستادم و نماز خوندم. فکر کنم با تعقیباتش و .. یه یک ساعتی طول کشید!! ولی حالم کلی خوب شد .. استرسم به کل از بین رفت! ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ فاطمه: پنجشنبه شب برام خیلی سخت گذشت! با اینکه چادری نبودم ولی به شدت خدا و مدافعان حرم رو دوست داشتم! همش فکر میکردم به درد آقا حامد نمیخورم! و این اذیتم میکرد .. آخرش تصمیم گرفتم برم و✨وضو✨ بگیرم! بعدش اومدم و قرآن مادرمو برداشتم! نیت کردم و اعمال مخصوص استخاررو انجام دادم! 💫بسم اللهی💫 گفتم و قرآن رو باز کردم .. 🔹و خدا صلاح شمارا میداند و شما نمیدانید🔹 این ایه تو اون صفحه توجهم رو به خودش جلب کرد .. ته دلم قرص شد!! 💬حتما صلاح بوده که اقای تهرانی زنده بمونن و بخوان با من ازدواج کنن!! به خدا گفتم: 📿خدایا✨خودت صلاح ماهارو بهتر میدونی پس توکلم به توئه!! هوامو داشته باشیهااااااا😉 فردا هم خودت بخیر بگذرون! و کمکم کن به خودم و اقا حامد هم ثابت کنم انتخاب درستی بودم! و انتخاب درستی کردم! 😅نمیدونم کِی خوابم برده بود ولی موقعی که بیدار شدم دو ساعت بیشتر به شروع مراسم نمونده بود!! سریع پا شدم و رفتم حمام🛁🚿 بعدم اتاقمو مرتب کردم و مشغول انتهاب لباس شدم! سختترین کار بود برام! ولی بالاخره انتخاب کردم. مانتوی نیمه بلند لیمویی🍋 .. روسری سفید .. که مدل لبنانی بستمش! یه چادر سفید با گلهای ریزم داشتم که پدر بزرگم از کربلا آورده بود واسم!! اونم سرم کردم! ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ حامد: بعدشم به حمام 🛁🚿 رفتم و وقتی اومدم مادرمو صدا زدم: -ماااامااااان؟!!! +جانم؟؟!! -میگم کدوم لباسمو قرار بود بپوشم؟؟!! +همون کت و شلوارت که باهم خریدیم تازه دیگه!!! -اها .. اون کت و شلوار آبیم؟؟!! +اره همون!!! -باشه رفتم بپوشمش! +افرین برووو رفتم و لباسمو پوشیدم .. کت و شلواری که آبی بود و خیلی هم به من میومد! مادر و پدرم هم آماده شدن و سوار ماشینم شدیم و رفتیم به طرف خونه خانم شریفی! یه دسته گل رز قرمز و ابی خریدم و رفتیم .. پــایــان پــارت/61/ ❤️عشق❤️ ✍:نویسنده/یک ایستاده ✨ @ISTA_ISTA ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💥”پدیده حامد زمانی و ابطال نظریه جذب مخاطب به هر قیمت“ (۱) ⬅️انقلابی ها هر زمان که خواسته اند تولیدی فرهنگی داشته باشند، آن چیزی که برایشان اولویت داشته، و اثر بوده است! می خواهد رمان باشد، فیلم سینمایی، مستند و یا شعر و سرود... 🔻 اما معمولا در کنار توجه به مضمون و محتوا آنچیزی که می شود چالش برای این تولیدات، چالش است؛ وقتی می گویم اقبال مردم منظورم جمعیت مخاطبی فراتر از جمع انقلابی هاست! 🔘در واقع قرار است تولیدات فرهنگی مضمون محور در یک بازار بزرگ مسابقه، با تولیداتی که فرم و جلوه بر آن غلبه و محوریت دارد رقابت کند و در این رقابت هم این تولیدات مضمون محور باشد که گوی سبقت را ببرد! 💰حالا در این رقابت، پشت پرده تولید و توزیع محصول فرهنگی را نادیده میگیریم که با زد و بند و هزار ترفند بازارهای مکاره، قورباغه های فرهنگی را بجای قناری در گستره ای وسیع توزیع می کنند.. 🎶 مثالش را در موسیقی می زنم، در این بازار برای دیده شدن و سری در میان سرها در آوردن، باید چند آلبوم عاشقانه، آنهم با ترین مضامین را روانه بازار کنی ! و با مافیای اصلی مبتذل سرایان و مبتذل خوانان همراه هماهنگ بشوی و حق و سهم آنها را پراخت کنی تا در باشگاه سلبریتی های موسیقی ورود پیدا کنی.. ↩️در این بازار با پول های بزرگ تمیز و کثیف، می توانی یک جوان بی استعداد را در چند ماه به یک عرصه موسیقی مبدل کنی! مثلا با زد و بند بگویی تمام بلیط های کنسرت فلان خواننده جوان در یک ساعت فروخته شد و بعد هم چند برنامه تلویزیونی را با پرداخت مبالغ هماهنگ کنی که میزبان این خواننده باشند به عنوان یک «پدیده»! 🌀و دست آخر هم مقابل یکی از مجری های بنشیند و از رموز موفقیتش بگوید، حالا دیگر ستاره موسیقی شما تولید شده و می تواند استیج برود! ♦️دقیقا در همین بازار بزرگ و بی در و پیکر، ناگهان می بینی «جوانی بی نام و نشان» با تولیداتی که نه عاشقانه است نه در زد و بند با مافیای بزرگ مبتذل سرایان و مبتذل خوانان، ظهور می کند . و این بار نه با دوپینگ که به صورت واقعی، به «پدیده» موسیقی و آهنگ پاپ در دوره خودش مبدل می شود.. ☑️نفس اینکه حامد زمانی چطور در دوره خودش که روش های پدیده شدن در عرصه موسیقی، روشن و مشخص بود، بدون سپری کردن آنها به پدیده مبدل شد، خودش یک «پدیده» قابل بررسی است! ✍علی نادری . ⏪ادامه دارد... 🗞 📎«جشنواره مردمی فیلم عمار ۹۷» منبع: @istade_ferest در تلگرام! @ista_ista
آسمان من: سلام 🔸راجع به پرسشتون مبنی براینکه وظیفه مابه عنوان یک ایستاده چی هست؟ 👈به نظرمن اول بایدببینیم که تعریف هرکدوممون ازمفهوم"ایستادگی" چی هست؟ایستادگی گاهی دریک کاری وبرای یه کاری هستش وگاهی ایستادگی درمقابل یک کار یاموضوع هست(درکل ایستادگی یابرای کاریه یادرمقابل یک کار)...مثلامابرای عقایدمون ایستادگی میکنیم،برای چیزایی که واسمون مهم وباارزشه ایستادگی میکنیم...وگاهی درمقابل یکسری اموربایدایستادگی کرد مثل ظلم،ناحقی وهرچیزی که خلاف موازین راستین ماباشه...موازینی که تمامابراساس کلام خداوسیره اهل بیت ومعصومین(علیهم السلام)هست،رهنمودهایی که"حق"هستش وپیروی ازاونهاوایستادگی برای وایستادگی درمقابل هرچیزی که خلاف اونهاهستش برماواجب ووظیفست... 👈و به نظرمن وظیفه اصلی ماافزایش آگاهیه،اینکه بدونیم کی وکجاچه تصمیمی بگیریم وواقعاازتقلیدهای کورکورانه پرهیز کنیم... 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 ودرباره حواشی ای که درباره آقای زمانی هست،مثلاهمین بحث پوشش؛فارغ ازهمه حواشی هایی که ساخته میشه وبعضی هابه دنبال دامن زدن به این بحث ها هستند،ولی بایداین روبپذیریم که گاهی انتقادهاازسردلسوزی هستش،به این دلیله که چیزی که برای مامهمه پیشرفت راهمونه،فراگیرشدنه این مسیره ومادوست نداریم این بحث های پیش پاافتاده خواه یاناخواه باعث حاشیه سازی بشه،ولی خب شیوه ابرازانتقادهم خیلی مهمه،خودمون دیگه کاری نکنیم که راه روبرای کسی که به دنبال سواستفاده است هموارکنیم...! ودرکل وظیفه ماکه راهمون خاص وباارزشه،راهیه که هدفش قرب به خداست،بهتره بیشتربه کارهاواعمالمون دقت کنیم که این حواشی سازی هم کمتربشه،شایدنشه گفت ازبین بره چون به هرحال هستندکسانی که به دنبال بحث راه انداختنن... @ista_ista
#نوشته دانلود آهنگ متهم حامد زمانی!!! پس کی این روز میرسه؟؟!! تاحالا فکر کردید چرا متهم منتشر نمیشه؟؟!! چون ما هنوز به اون مقطعی که باید برسیم نرسیدیم!!! ما هنوز راهمونو،هدفمونو و ... رو نمیشناسیم!! فقط دنبال حاشیه ایم! یکی هم نیست بهمون بگه: اقا بچسب به اصل موضوع!!! خیلی روش فکر کنید! ✨✨"اصل موضوع"✨✨ نظراتتون رو در این باره هم با گوش جان میشنوم! #ادمین_نوشت #حامد_زمانی #ادمین_ساخت: @hamed_istaism81 🔹 @ISTA_ISTA 🌹
•| عشق‌یعنی‌ایستادگی |•
نظر یکی از اعضای عزیز کانال👇👇👇
Mas M Amirabad: در مورد مطلب آخری که نوشتی سوال دارم: الان از منظر کی باید به اصل موضوع نگاه کرد خودمون یا حامد جان؟ به نظرم حامد تو همه ی این سالها نشون داده که دغدغه داره، دلش میخواد با موسیقی حرفهایی رو بزنه که تو قالبهای دیگه به این خوبی نمیشه بیان کرد.... اصل و فرع حرفش از قرار، عدالت طلبی و مبارزه با ظلم بوده و هست... اما اصل موضوع از نظر من مخاطب هم همونه؟ یا دغدغه ام دستبند فیروزه و انگشتر سبز و پلاک گردن و بعدتر هم مدل مو و ... است؟ واااااقعا به این فکر کنیم که الان برای چی هنوز شعرهای حامد رو گوش میدیم؟ از سر بیکاری؟ یا صرفا چون یه برچسب انقلابی بهش زدن( که البته در گلایه هاش گفته که خودتون این عنوان ها رو بهم دادین و حالا هم دارین پسش میگیرین) واقعا اگه به جای حامد، برای یه خواننده ی دیگه ماجرای دانشگاه آزاد اتفاق افتاده بود.... اونوقت حرفها و برخوردهای هر دو طیف مخالف و طرفدار، تغییر نمیکرد؟ عزیزان! اصل موضوع، شعار دادن نیست، اصل موضوع حاشیه سازی نیست... اصل موضوع شنیدن صداییه که میخواد به جای قربون چشم و ابروی کسی رفتن، از ارزشها حرف بزنه... حالا.... تو حرفهای روزمره ی ماها.... که نه! تو رفتارهای روزمره ی خودمون چقدر به ارزشها پایبندیم؟ چقدر به جای پرداختن به دیگران به خودمون، ایرادات و اشتباهات و خطاهای خودمون مشغولیم؟ اصل موضوع دقیقا همین جاست: یاد گرفتیم به چی بپردازیم: خودمون یا دیگران!!!! 🔔خوب فکر کنییییید🔔 @ISTA_ISTA
#نوشته تازه این اول عشقه اخوی!! #حامد_زمانی #ارسالی_اعضا @zahra.istaism21 @ista_ista
#نوشته چت من و یکی از دوستانم!! ❤️❤️عــشــق_پــاکــ❤️❤️ #حامد_زمانی #عشق_پاک @ISTA_ISTA
نه موندن چاره من شد نه رفتن شرط آزادی تو جای آسمون بودن بازم به من قفس دادی .... #حامدزمانی #ایستائیسم #ایستاده‌ایم @ista_ista
•| عشق‌یعنی‌ایستادگی |•
مــعــجــزه_عــشــق رمان ناب و محتوایی #معجزه_عشق پـــارتـــ❤️61❤️ +نه!!!! ... حامد: پنجشنبه شب
مـ‍ـعــجــزه_عــشــق رمان ناب و محتوایی پــارتــ❤️62❤️ یه دسته گل رز قرمز و آبی خریدم و رفتیم .. من عاشق رز آبی بودم!! ... به خونه خانم شریفی رسیدیم! پدر و مادرم از ماشین پیاده شدن و صبر کردن تا من جای پارک پیدا کنم! که بالاخره با هزار بدبختی پیدا کردم!! از ماشینم پیاده شدم و گل به دست بامادرم و پدرم رفتیم .. مادرم زنگ در رو زد و خانم شریفی(مادر) در رو باز کردن! یا اللهی گفتم و رفتم داخل! به جز خانم و اقای شریفی کسی تو پذیرایی نبود! بعد از احوالپرسی های همیشگی و ..اقای شریفی و پدرم کنار هم و مادرم و خانم شریفی هم کنار همدیگه نشستن! بازم من تنها شدم و یه عالم فکری که توی سرم بود! تا اومدم تو افکارم غرق بشم دیدم فاطمه خانم اومدن! به احترامشون بلند شدم! ایشون هم مثل من هاج و واج بودن! همه از قصد کاری کرده بودن که ایشون کنار من بشینن! ایشون هم بالاجبار کنار من نشستن! البته با فاصله!!! یکم که گذشت پدرم از اقای شریفی خواهش کرد صیغه محرمیت رو بخونه! صیغه یکماهه ای که من و فاطمه خانم رو محرم هم میکرد تا پایه های زندگیمونو بچینیم!! بعد از تموم شدن صلوات ها و انگشتر دست کردن و .. فقط زل زدم بهش!! به بانوی خودم!! با تمام وجود و عشقم بهش نگاه کردم!! اونم همین طور بود .. نگاههامون به هم گره خورده بود!!😍 نمیدونم چقدر گذشت که با صدای پدرم نگاهم رو از بانوم گرفتم و به پدرم هدیه کردم!!! +پسرم .. اقای شریفی گفتن میتونید برید با هم صحبت کنید!! -باش .. ممنونم با سر به فاطمه بانو اشاره کردم تا بیاد به اتاق! اونم پشت سر من اومد! در اتاق و باز کردم و رفتم تو! چقدر مرتب و تمیز بود!😍 همسرم خیلی با سلیقه چیده بود اتاقش رو! +یاالله .. اقا حامد؟؟!! چیزی شده؟؟!! -نه خانم .‌. اتاقت خیلی مرتبه! +اها .. بله بایدم مرتب باشه! میدونستم قراره بعد از مراسم باهم صحبت کنیم! -پس هماهنگ شده بود؟؟!! +بله😌 -خب من چند تا نکته رو لازم میدونم به شماهم بگم: برنامه ای که من در ذهن دارم خیلی کوتاهه و باید کارهامون رو به سرعت انجام بدیم! +خب این برنامه ها چیه؟؟!! -تاریخ عقد و عروسی و .. +آها .. خب چه تاریخی مد نظرتونه؟؟! -برای عقد دو هفته دیگه! برای عروسی هم سالروز ازدواج مولا علی(ع) و حضرت زهرا(س) ..😍 +این تاریخ برای عروسی خوبه! ولی بهتر نیست عقد و عروسی رو باهم بگیریم؟؟! اینطوری خرجشم کمتر میشه! -باشه خوبه پس من با پدر و مادر خودم و شما هم با پدر و مادر خودتون صحبت کنید! +چشم .. -فردا صبح میام دنبالتون برای آزمایش! +باشه ممنونم .. -بهتره بریم به نظرم .. +بله بهتره! یااللهی گفتم و رفتم از اتاقش بیرون! وااای که چقدر ذوق داشتم! شب تا صبح فقط سجده شکر و نماز شکر و ... به جا اوردم .. اصلا خسته نمیشدم .. باورم نمیشد انقدر سرحال بشم .. صبح سریع بلند شدم و یه پیراهن سرمه ای و شلوار مشکی پوشیدم! به فاطمه خانم پیام دادم: 📲:سلام صبحتون بخیر دارم میام دنبالتون اماده باشید! 📱:سلام ممنونم منتظرم! ماشینمو از پارکینگ برداشتم و رفتم! رسیدم جلوی خونشون! به گوشیش تک زدم .. اومد دم در! ولی با یکی از دوستاش! اولش میخواست بشینه عقب ولی من در جلورو براش باز کردم! و اونم مجبور شد بشینه جلو .‌. رفتیم و آزمایش دادیم .. بعدشم رفتیم رستوران نهار خوردیم! البته تو رستوران دوستش نبود و راحت بودیم! مثل اینکه کاری براشون پیش اومده بود که رفته بودن! احساس میکردم فاطمه خانم باهام راحت نیستن!! واسه همینم خیلی راجع به مسائل مختلف باهاش صحبت میکردم و ازش میخواستم رسمی حرف نزنه!!! همین تاک تیکم😉 جواب داد و خیلی بهتر باهام صحبت میکرد .. یه هفته گذشت و زمان گرفتن جواب آزمایشها رسید!!! صبح زود پاشدم و رفتم آزمایشگاه .. پــایـان پــارتــ٫62٫ ❤️عشق❤️ ✍:نویسنده/یک ایستاده ❤️ @ISTA_ISTA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا