هدایت شده از ❤HamedZamani❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پارت سوم
@hamedzamanifan2
هدایت شده از ❤HamedZamani❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پارت چهارم
اخه نامردا شوکر😨😨
دست و پای آقا حامد کبود شده به قول آقای زکریایی ریگی رو اینجوری نگرفتند که با حامد زمانی اینجوری برخورد کردند
#من_شاکی_ام
@hamedzamanifan2
هدایت شده از ❤HamedZamani❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پارت پنجم
@hamedzamanifan2
هدایت شده از ❤HamedZamani❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پارت ششم
@hamedzamanifan2
هدایت شده از ❤HamedZamani❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پارت هفتم
@hamedzamanifan2
هدایت شده از ❤HamedZamani❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پارت هشتم
@hamedzamanifan2
هدایت شده از ❤HamedZamani❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پارت نهم
@hamedzamanifan2
هدایت شده از ❤HamedZamani❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و پارت آخر
این همه کبودی و شوکر و ضربه به سر و گرفتن گلو برخورد حساب نمیشه
که پلیس میگه هیچ برخوردی با حامد زمانی صورت نگرفته
#به_خودمون_بیاییم
#حق_تنها_چیزست_که_نمیگذرد
@hamedzamanifan2
👇👇👇 دوستان ....
لطفا حتی به اندازه ده دقیقه هم که شده جریان بازداشت حامد زمانی رو از پیج اقای علی زکریایی پیگیری کنید تا به پشت پرده این جریان و حملات برنامه ریزی شده دشمنان خارجی وبرخی همراهان داخلی که به ظاهر هم حزب اللهی وهم انقلابی هستند پی ببرید...😔 این روزا خیلیا دنبال کوبیدن و خورد کردنو ونابود کردن نیروهای ارزشی هستن...
پس...
1_زود گول نخوریم!
2_آب تو آسیاب دشمن نریزیم!
3_شایعه پراکنی نکنیم و با آبروی فرد( مسلمان)( شیعه امیرالمومنین( ع))بازی نکنیم!!!
تو این اوضاع و احوال به هم ریخته به قول سید شهیدان اهل قلم...
حزب اللهی بودن را با همه تراژدی هایش دوست دارم... 😔😔😔😔😔😔
#حامد_زمانی_تنها_نیست
#حامد_زمانی
#ارسالی_اعضا
یک ایستاده
لطفا اونقدری نشرش بدید که به دست همه ایستاده ها برسه!
@ista_ista
یادمون باشه....
ما #ایستاده ها راهی رو انتخاب کردیم که ۱۴۰۰ ساله دارن باهاش میجنگن !
اگه به تاریخ هم نگاه کنیم متوجه میشیم که روز #عاشورا وقتی امام حسین شهید شدن ، دشمن خیلی شاد شد و فکر کرد پیروز شده !
ولی این فقط یه پیروزی ظاهری بود !
در اصل این امام حسین بود که پیروز شد ولی این پیروزی الان داره خودشو نشون میده ....
راه ما هم همینه !!!
شاید الان توسری بخوریم و نزارن حرفمونو بزنیم ولی به قول خود حامدزمانی :
ما راهمون نه به تجلیل بنده، نه به تحقیر ، نه به توهین (نه به کتک...) اینو خودم اضاف کردم....
به هر حال ما نوجوونای امروز ، قرار فردا رو بسازیم ، آینده با ماست !😎
هیچ عشقی به آخرش نرسید
عاشقا توی جاده میمیرن
هی زمین میخورن ولی ته خط
عاشقا #ایستاده میمیرن
شرمنده یکم طولانی شد!😅
ولی خواستم یادمون باشه ما #ایستادهایم
#حامدزمانی
#ایستادهایم
#ادمیننوشت
@ista_ista
49.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ویدئو_تایم
عمار داره این خاک!
مختار داره این خاک!
#حامد_زمانی_تنها_نیست
#عمار_داره_این_خاک
@ista_ista
هدایت شده از ❤HamedZamani❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ رو یکی از بچه های ایستاده درست کرده
@mobina_n_istaism2389
اینم حرف های این ایستاده👇 از اونجایی که حرف دل همه مون بود گذاشتم 😔😔
اینقدر حالم بد بود که برام مهم نبود فیلم چطوری باشه اما خیلی حرفا داشتم که بزنم... هر وقت خواستم از مظلومیتش حرف بزنم یکی بهم میگفت نگو...مظلوم نمایی نکن الان دیگه واضحه ببینید زخم هاشو، ببینید.😔
هیچکس زخم دلشو ندید الان دیگه این کاملا واضحه ببینید...
این عکس ماله همین جاست ماله همین خاک و ضرب و شتمش توسط افرادی که پدرانشون با اسیرا به خوبی رفتار میکردند...
این که دیگه پاره تنتون بود😞
به چه جرمی؟؟؟؟
حالا که خوب بودن اینقدر بده باید بد باشی تا باهات خوب باشن
اخه این که دیگه از خودتون بود..
بچه خودتونم بود اینجور باهاش رفتار میکردید؟؟؟؟
جواب مادرشو چی میخواید بدید؟؟؟؟
این امنیتتون بود!!!این عدالتتون بود!!!
@hamedzamanifan2
دکلمه منشع۲- حامد زمانی.m4a
3.85M
#دکلمه
این رسم این دنیاست میدانم!
ما تا ابد تنهای تنهاییم!
دنیا اگر این است پس صد شکر!
ما لکه های ننگ دنیاییم!
#حامد_زمانی_تنها_نیست
#منشع۲
@ista_ista
•| عشقیعنیایستادگی |•
مــعــجــزه_عــشــق رمان ناب و محتوایی #معجزه_عشق پــارتـــ❤️66❤️ +خواهش میکنم پسرم، برو! ... ر
مــعــجــزه_عــشــق
رمان ناب و محتوایی #معجزه_عشق
پــارتــ❤️67❤️
اینا آزارم میداد!
نتونستم برم تو اتاق علی!
بیرون واستادم تا مهدی بیاد!
دلم میخواست هق هق بزنم!😭
ولی حیف که نمیتونستم!
مهدی اومد بیرون و از بیمارستان رفتیم ..
وقتی سوار ماشین شدیم و راه افتادم مهدی گفت:
+چرا نیومدی تو؟!
چیشده؟!
حالت خوبه؟!
-مهدی نتونستم تحمل کنم!
نتونستم علی و تو اون وضعیت ببینم!
حالم خیلی بده!
نمیتونم خودمو ببخشم!
اگر یکم بیشتر به علی کمک میکردم الان حالش بد نمیشد!
من چیکار کنم مهدی؟!😭😭
نه میتونم گریه کنم نه حرفی بزنم!
دارم میترکم!
دیگه تحمل ندارم!
+خب چرا خودتو خالی نمیکنی؟!
-نمیخوام کسی خورد شدنم رو ببینه!
نمیخوام روحیه کسایی که به من تکیه کردن رو نابود کنم!
+خب کاری نداره که!
یکی از دوستام بانی یه هیئتیه که پنجشنبه ها هر هفته برپائه!
البته بانی بودن اونو فقط من میدونم!
نپرس هم که از کجا میدونم!
فردا بیا بریم اونجا!
-باشه یک ساعت قبل از شروع هیئت بیا خونمون با هم بریم!
خانمتم میاد؟!
+باشه میام..اره میاد..تو هم خانمتو بیار با خودت!
-آها .. حالا ببینم چی میشه!
شاید کارداشته باشه!
شایدم بیاد ..
باید برم باهاش صحبت کنم!
...
تا رسیدن به خونه مهدی اینا بینمون سکوت بود!
مهدی تشکر کردو پیاده شد و رفت!
مادرم هم زنگ زد که برم دنبالش!
از مهدی خداحافظی کردم و رفتم به سمت خونه مادر خانمم!
وقتی رسیدم گوشیمو برداشتم و زنگ زدم به مادرم که بیاد بیرون!
بعد از یکی دو دقیقه اومد بیرون!
ولی خیلی گرفته بود!
منم چیزی نپرسیدم تا خودش بگه!
-سلام مامان
+سلام پسرم
-غذایی که برام گذاشته بودید خیلی خوش مزه بود!😋
+نوش جونت پسرم☺️
-بریم؟!😉
+بریم😔
...
اولش خیلی تو فکر بود ..
بعد گفت:
+حامد جان پسرم بریم یه رستورانی یه کافه ای چیزی؟!
باید باهم صحبت کنیم!
-باش چشم بربم کافه بهتره!
اتفاقا یه کافه خوب هم میشناسم!
رفتیم به یک کافه
محیطش خیلی خوب بود ..
ارامش داشت توش!
هر دومون یه قهوه تلخ سفارش دادیم!
که حکایت از کام تلخمون داشت!
میفهمیدم مامانمم مثل من ناراحته!
ولی به روی خودش نمیاره!
بالاخره بعد از کلی انتظار شروع کرد:
+عزیزم ببین من خیلی با خانواده تهرانی صحبت کردم ولی اقای تهرانی راضی نیستن!😔
-اخه چرا؟!😢
+من خیلی باهاشون صحبت کردم و قرار شد با خودت صحبت کنن!
هر وقت که لازم دونستن!
حامد ..
خودتو واسه هر جوابی اماده کن!
اگر اقای تهرانی بگن نه!
فاطمه ام دیگه راضی نمیشه!
- ممنونم مامان ..
ناراحت نباش شما چون همه تلاشتو کردی!
بقیش با خدا!
بریم دیگه!؟؟
+امید وارم!
باشه بریم ..
تو برو تو ماشین من حساب میکنم میام ..
-میخواید خودم حساب کنم؟
+گفتم بروتو ماشین تا بیام😠
-چشم😐
رفتم و نشستم تو ماشینم و منتظر شدم مامانم بیاد!
وقتی اومد رسوندمش خونه و ماشینو گذاشتم پارکینگ و خودم رفتم بیرون!
نزدیک غروب بود و هوا دلگیر ..
اخرای پاییز بود ..
اخ که چقدر حال و هوای این فصل شبیه به من بود ..
تو فکر بودم و فقط تو خیابونا میرفتم...
بدون اینکه فکر کنم کجا میخوام برم ..
پایان پارت 67
#معجزه_💔عشق💔
✍: نویسنده٫یک ایستاده
💔 @ISTA_ISTA ❤️