eitaa logo
•| عشق‌یعنی‌ایستادگی |•
1.4هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
346 فایل
«پریدن یادمون داده همون که ما رو باور داشت..!» ❤️ کانال ناشناسمون: @Ista_nashenas ••• تـبادلات: @Razaqi48 ••• ارتباط با مدیریت: @Razaqi48 ••• شرایط ِ کپی و..: @Sharayeet 🗓 Channel Created: 1397/12/27
مشاهده در ایتا
دانلود
[رمان معراج عشق🌸🍃] ⚠️ یکشنبه تقریبا نصفه شب بود که به نجف رسیدیم . تو مسیر از کنار شهرها بدره ، کوت و ..... رد شدیم . وقتی به نجف رسیدیم وارد یک مهمان سرا شدیم ولی اونقدر هوای نجف با صفا بود که دلمون طاقت نیاورد . فکر کنم ساعت 2 نصفه شب بود که به حرم رفتیم . دلم نمی خواست از حرم بیرون برم. رفتار تمام خادمان حرم خیلی خوب بود .😊 وقتی که بر می گشتیم بابا به مامان گفت تا فردا ظهر تو نجف می مونیم . از خوشحالی دل تو دلم نبود چون می تونستم یک بار دیگه به زیارت امام علی برم.🤩 فردا ظهر پیاده از نجف به سمت عمود 202 حرکت میکنیم .... @ISTA_ISTA
[رمان معراج عشق🌸🍃] ⚠️ یکشنبه در ابتدای خورجی نجف به کربلا ایستاده بودم و به راه طولانی پیش رو نگاه می کردم . از اینجا به بعد رو باید با پای پیاده رفت . به نظر طولانی می اومد اما ... حرکت کردیم از عمود 89 گذشتیم .... ساعت 8 شب بود که به عمود 202 رسیدیم . چون شب بود بابا گفت امشب رو همین جا تو یکی از این خیمه ها می مونیم ، بعد فردا صبح حرکت می کنیم . پیاده روی طولانی بود و تمام پاهام درد می کرد اما نمی دونم چرا این درد برام شیرین بود . یکی از زن های عرب توی خیمه اومد جلو و گفت : از کجا پیاده اومدید ؟ مامان گفت : از نجف ! اون خانم بدون هیچ مقدمه ای یکی از دختراش رو صدا کرد و شروع کردن به ماساژ دادن پاهامون . ما خواستیم جلوش رو بگیرم ام می گفتن " این پاهایی رو که پیاده به سمت کربلا می رن رو باید بوسید " برایم عجیب بود ولی خانمه اصرار داشت که پاهامون رو ماساژ بده و آخر سر هم کار خودش را کرد و رفت . مامان گفت : بخواب عزیزم . فردا باید صبح زود باید حرکت کنیم . اونقدر خسته بودم که تا سر روی متکا گذاشتم خوابم برد . .....😴 @ISTA_ISTA