eitaa logo
•| عشق‌یعنی‌ایستادگی |•
1.4هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
346 فایل
«پریدن یادمون داده همون که ما رو باور داشت..!» ❤️ کانال ناشناسمون: @Ista_nashenas ••• تـبادلات: @Razaqi48 ••• ارتباط با مدیریت: @Razaqi48 ••• شرایط ِ کپی و..: @Sharayeet 🗓 Channel Created: 1397/12/27
مشاهده در ایتا
دانلود
•| عشق‌یعنی‌ایستادگی |•
#قسمت_چهاردهم #حبط #ادامه #ویژگی_جاذبه_و_دافعه_امیرالمومنین دموکراسی علی علیه السلام امیرالمؤمنی
لزوم پیکار با نفاق مشکل ترین مبارزه ها، مبارزه با نفاق است.مبارزه با زیرک هایی که احمق ها را وسیله قرارمی دهند. نفاق، دو رو دارد; یک روی ظاهری که اسلام است و یک روی باطنی که کفر است وشیطنت. و درک آن برای توده ها و مردم عادی بسیار دشوار و گاهی غیر ممکن است. از این رومبارزه با نفاق ها غالبا به شکست انجامیده است. علی علیه السلام فرمود: پیغمبرصلی الله علیه وآله به من گفت:«من بر امتم از مؤمن و مشرک نمی ترسم. زیرامؤمن را خداوند به واسطه ایمانش بازمی دارد و مشرک را به خاطر سرکشی خوارمی کند. ولی بر شما از هر منافقی می ترسم که درونی دو چهره و زبانی عالمانه دارد، گفتارش دلپسند و رفتارش زشت و ناپسند است.» (7) باید توجه داشت که هراندازه احمق زیادباشد، بازار نفاق داغ تر است. مبارزه با احمق وحماقت، مبارزه با نفاق نیز هست. زیرا احمق ابزار دست منافق است. علی علیه السلام امام و پیشوای راستین سراسر وجود علی علیه السلام درس و سرمشق است. همچنان که جذب های علی علیه السلام برای ما آموزنده است، دفع های او نیز درس است وآموزنده. ما معمولا در زیارت های علی علیه السلام وسایرائمه اطهارعلیهم السلام مدعی می شویم که مادوست دوست تو و دشمن دشمن تو هستیم.یعنی آن کسی را که تو جذب می کنی، به اونزدیک شده و از آن کسی که تو دفع می کنی،دوری می گزینیم. از آنچه گفتیم، معلوم شد که علی علیه السلام دوطبقه را سخت دفع کرده است; منافقان زیرک و زاهدان احمق. @ISTA_ISTA
🔻 ۱۵🔻🔻 👈این داستان⇦ ...؟ ــ~~~~~~~~~~~~~ ✨🌸- آقا نمیشه یه لحظه بیاید دم در؟ ... کارمون واجبه ...☝️😢 معلوم بود خسته و بی حوصله است ... - یا بگو ... یا در رو ببند و برو ... سرده سوز میاد ...☹️ چند لحظه مکث کردم ... - مهران ... خودت گند زدی و باید درستش کنی ... تا اینجا اومدن تاوان بود ... نیومدن آقای غیور امتحان خداست...😣 ؟ ... یا امتحان علوم؟😕🤔 ... - آقا ما تقلب کردیم ...😥 یهو سر همه معلم ها با هم اومد بالا ... چشم هاشون گرد شده بود ... علی الخصوص مدیر و ناظم ... 😰که توی زاویه در... تا اون لحظه ندیده بودم شون ...😯 - برو فضلی ... مسخره بازی در نیار ... تو شاگرد اول مدرسه ای ...😢 چرخیدم سمت مدیر ... - ☝️سلام آقا ... به خدا جدی میگیم ... من سوال سوم رو یادم نمی اومد ... بلند شدن برگه ام رو بدم چشمم افتاد به برگه جلویی ... بعدشم دیگه ...😔 آقای رحمانی ... یکی از معلم های پایه پنجم ... بدجور خنده اش گرفت 😆... - همین یه سوال؟ ... همچین گفتی: آقا ما تقلب کردیم ... که الان گفتم کل برگه ات رو با تقلب نوشتی😄 ... برو بچه جون... همه فکر کردن شوخی می کنم اما کم کم با دیدن حالت من... معلوم شد اصلا شوخی نیست 😅... خیلی جدی دوباره به معلم مون نگاه کردم ...😒 - آقا اجازه☝️ ... لطفا سوال سوم رو به ما صفر بدید ... از ما گفتن بود آقا ... از اینجا گناهی گردن ما نیست ... ولی اگر شما باور نکنید و خطش نزنید😥 ... حق الناس گردن هر دوی ماست ... - عجب پر رویی هم هست ها ☹️... قد دهنت حرف بزن بچه...😟 سرم رو انداختم پایین ... حتی دلم نمی خواست ببینم کدوم یکی از معلم ها بود ...😣 - اگر فکر کنم همه اش رو تقلب کردی و کلا بهت صفر بدم چی؟ ...😞☹️ . ...🍃 @modafehh