فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ویدئو_تایم
اينم بالاخره اجراي آهنگ
#آخرين_قدم👣
#كنسرت_لار
#فروردين٩٥
کپی از:
@hamedzamanimusic
در تلگرام!
#خاطره_بازی
@ISTA_ISTA
•| عشقیعنیایستادگی |•
مـــعـــجـــزه_عـــشــق رمان ناب و محتوایی #معجزه_عشق پــــارتــــ👑46👑 کم کم زمان رفتن خانواده ت
مــــعــــــجــــــزه_عــــشـــــق
رمان ناب و محتوایی #معجزه_عشق
(رمان زاده ذهن نویسنده و تماما خیالے است!)
پـــــارتـــــــ👑47👑
زندگیم رو روبه راه کنم!!
...
فکر کردن دیگه بس بود.
باید میرفتم سراغ کارام!!
...
#یاعلے گفتم و رفتم پشت میز کامپیوترم نشستم!!
کتابمو برداشتم و شروع کردم به درس خوندن!!
خیلی عقب بودم!
باید میرسیدم به بقیه!!
پس در نتیجه تلاش بیشتری هم باید میکردم!! وقت بیشترے باید میزاشتم!!!
...
انقدر سرگرم درس خوندن شدم که نفهمیدم زمان چطور گذشت!!!
فقط دیدم صداے اذان میاد!!
گوشیمو نگاه کردم و دیدم از اونه!!
باورم نمیشد .. اذان مغرب بود!!!
چند ساعت گذشته بود!😳
من فکر میکردم یک ساعت بیشتر نیست!
از اونجایی که اتاقمم پنجره نداشت نمیفهمیدم هوا کِی تاریک میشه!!
...
کتابو گذاشتم روے میز و رفتم ✨وضو✨ گرفتم!!
چقدر آرومم میکرد!!
آرامش میگرفتم!!
رفتم و سجادمو پهن کردم!!
🌹اذان و اقامه? گفتم گفتم ?
گفتم و نمازم رو شروع کردم!!!
...
دلم بد جور هواے❤️زیارت عاشورا❤️کرده بود!
...
گوشیم یه برنامه داشت که با اون میخوندم زیارت عاشورا رو!!
...
چه حالے داشتم اون لحظه!!😭😍
...
فقط از خدا خواستم همیشه پشتم باشه!!
و هوامو داشته باشه!!!!!😎
...
سجادرو جمع کردم و ...
مادرم صدام کرد:
+حااامد جااان؟؟!!
-جانم مامان؟؟!!
+پسرم از اتاقت بیا بیرون دیگه!!خسته نشدی تو؟؟!!😉😒
-😂😂میام الان!!کارام زیاد بود.
فردا هم باید برم پیش بابا!
کاراش خیلی زیاده!
+میگما بجاے حقوق حسابدارے میخوندے خووو!!!😉😂😂
بابات که از حساب و کتابات راضے بود!😉
-نه مادر من!! پسر گلت تریپش به این قضایا نمیخوره!!😂😂😂
+اتفاقا!!! منم گفتم به بابات همینو😉😉😂😂
-راست گفتی!!
و درحالی که اینو میگفتم با خنده از اتاق اومدم بیرون!!
...
-خب حالا بفرمایید امرتون چی بود باما؟؟!!
+هیچی!! فقط بیا یکم میوه بچین تو ظرف!! یکم حواست به غذا باشه!! یکمم آشپزخونه رو جارو کن!!
-دیگه چی مامان جون؟؟!!😉😉
+هیچی دیگه !! تونستی حیاطم یه آب و جارو بزن!!😂
-هاااااا😳😳😳😳 مامانجون من چه گناهی کردم پسرم؟؟!!😉
اینهمه کار آخه؟؟!!
دلتون نمیسوزه برام؟؟!!
خسته ام .. تمام شب نخوابیدم .. روزم که فقط درس خوندم!! 😉
+اصلانم رحم ندارم!! اینا دیگه مشکلات خودته!!! خودتم باید حلشون کنی !!!😉
-چشم من رفتم!!
+آفرین بروووو
...
رفتم به آشپزخونه!!
پـــایــــان پـــــارتــــــ/47/
#معجزه_❤️عشق❤️
#ایستائیسم
✍:نویسنده/یک ایستاده
👑 @ISTA_ISTA 💫
سردار من_حامد زمانی.mp3
18.02M
#موزیک_تایم
بگو سردار من وقتےگلوله چاره گر میشه!
که تو قلباےاین مردم،
امیدوعدل جارےشه!!!!
#حامد_زمانی
#ایستائیسم
#سردار_من
@ISTA_ISTA
مــــــعـــــجــــزه_عــــشـــــق
رمان ناب و محتوایی #معجزه_عشق
پــــــارتـــــــ👑48👑
رفتم آشپزخونه!
...
میوه هارو با سلیقه چیدم تو ظرف😉
بخاطر اینکه پاهاے مادرم درد میکرد،کف آشپزخونرو موکت کرده بودیم.😔
آشاغالاهم میرفت لاےموکت!!!😭
مگه بیرون میومد!!
خلاصه بگم که تا یه آشپزخونرو جارو کنم کلا از کت و کول افتادم!😂
غذاهم که رو گاز بود دیگه!!!
یه نگاه کوچیک کردم و رفتم!!!
...
باید میرفتم حیاط رو آب و جارو کنم!
حیاطمون زیاد بزرگ نبود.
ولی دور تا دورشو پدرم و من گل کاشته بودیم!!
خیلی خوشگل شده بود!!
یه درختم داشتیم!🌳
درخت انگوری بود که صابخونه قبلی کاشته بود.🍇
دمش گرم خدایی!!!
...
حیاطم شستم و اومدم خونه!
-مامان؟؟!!
+بله
-حیاط را شستم!دگر امرےندارید!😉😂
+خوب کردی شستی!
گلارو آب دادی؟؟!!
-آره هر روز صبح آب میدم از این به بعد توروخدا مامانجون رحم کن به من!😂
+باشه بابا برو به کارات برس!!!!
دستد درد نکنه زحمت کشیدی پسرم😍😍
-خواهش میکنم.وظیفست!!
...
و درحالیکه اینو میگفتم رفتم به اتاقم.
نشستم روی تختم.
چقدر خوب بود.
مادرم دیگه اون آدم قبلی نبود.
خیلی مهربون و شوخ طبع شده بود.
...
اونروزم زود گذشت.
پــــایـــــان پــــــارتــــــــ/48/
#معجزه_❤️عشق❤️
#ایستائیسم
✍:نویسنده/یک ایستاده
@ISTA_ISTA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خاطره_بازی
📽كليپ كامل و زيباي اجراي آهنگ #عمار و همخواني مردم #بروجرد كاري از: گروه تصويري و رسانه اي ميلاد📽
#اجراهای_قدیمی
#حامد_زمانی
@ISTA_ISTA
Hamed Zamani - Emam Reza.mp3
10.87M
#موزیک_تایم
کبوترم هوایی شدم!!
ببین عجب گدایی شدم!!
دعای مادرم بوده که!!
منم امام رضایی شدم
#حامد_زمانی
#ایستائیسم
#امام_رضا1
@ISTA_ISTA
•| عشقیعنیایستادگی |•
مــــــعـــــجــــزه_عــــشـــــق رمان ناب و محتوایی #معجزه_عشق پــــــارتـــــــ👑48👑 رفتم آشپزخ
مـــعـــجــــزه_عـــــشــــق
رمان ناب و محتوایی #معجزه_عشق
پارت👑49👑
اونروزم زود گذشت.
...
و من هر روز استرسم بیشتر میشد.
میترسیدم از اینکه همه چیز خراب شه!
البته پدرم میگفت این یک امر طبیعیه!!
میگفت هرکس قبل از ازدواج همچین حسهایی سراغش میاد!!
...
فقط چند روز تا محرم شدنمون مونده بود.
ولی ما حتی یک دقیقه هم درست با هم صحبت نکرده بودیم.
البته دلیل هم داشتیم.
چون فکر میکردیم درست نیست!!
...
صبح:
ساعت ۸:۰۰ از خواب پا شدم!
صبحونرو خوردم.
امروز دانشگاه نداشتم.
به پدرم هم قول داده بودم برم شرکت کمکش کنم،حساب کتابارو بررسی کنه!
کت و شلوار آبیمو پوشیدم و رفتم.
...
سوار ماشینم شدم.
ضبطو روشن کردم.
آهنگ ❤️امام رضا(ع)❤️ حامدزمانی اومد.
دلم نیومد بزنم یه آهنگ دیگه!!!
گزاشتم رو همون بمونه!!!
🎶دعااای مادرم بوده که ..🎶
اینجاشو خیلی دوست داشتم!!
...
ماشین و روشن کردم و راه افتادم.
خیلی دلم هوای حرم و کرده بود!!!
...
رسیدم شرکت!
رفتم اتاق پدرم.
خیلی از دیدنم خوشحال شد.
-سلام باباجون خوشتیپ خودم!!
+سلام پسرم!!
سلیقه مادرته دیگه!!!!!
-سلیقه مامان من همیشه بهترین بوده!!!
+معلومه!!
-چطور؟؟!!
+چون من و انتخاب کرده!!!😉
-😂😂😂😂😂😂
+خب دیگه شوخی بسه!!!
بدو بیا سر کارت!!!
-چشم اومدم!!!
...
حسابا هیچ مشکلی نداشتن!!!!
...
چرا پدرم به من گفته بود برم اونجا!!؟؟؟
...
نمیتونستم بپرسم ازش!!
روم نمیشد.
ولی نگاه هاشو حس میکردم!!!
...
فکر کنم یا میخواست باهام صحبت کنه،
یا میخواست تصمیم بگیره!!!
دلشوره گرفتم.
-خدایا خودت بخیر کن!!!
...
+حامد جان پسرم؟؟!!!!!
-بله باباجون!!
+درست کِی تموم میشه؟؟!
-تا یک سال و نیمه دیگه!!
+چه قدر زود!!😳
-آخه قبل اون بیماریم یک سال خونده بودم.
خود اون اتفاقاتم یک سال تحصیلی طول کشید!!
الانم که اونو جبرانش کردم.
بقیشم هرچی مونده میخونم.
یکمشم شاید جلوتر از بقیه بخونم!
+آهان حالا شد!!!
از اولش همینطوری توضیح میدادی!!
-😳😉😂😂
+خب بعدش چه میکنی؟؟!!
-اول میرم سربازی!!
بعدشم انشالله میخوام برم سپاه!!!
+چییییییی😳😳
حامد بیخیال شووووو
-باباجون من خیلی فکر کردم!!
تصمیمم رو گرفتم!!
+حالا یه جوری میگی فکر کردم..آدم فکر میکنه چیکار کردی!!
بازم فکر کن..
با رشته ای که خوندی میتونی بشی
وکیل پایه یک دادگستری!!!
میدونی چقدر خوبه؟؟
-من میرم سپاه که به کشورم خدمت کنم!!
واسه رسیدن به آرزوهام میخوام اینکارو بکنم!!
+پس چرا اینهمه داری درس میخونی؟!؟!
-اونم واسه اینه که به آرروم برسم!!
من همیشه میخواستم حقوق بخونم!!
همش واسه همین تلاش کردم.
تلاش کردم تا بتونم برای مردمم مفید باشم!!
حالا به هر صورت!!!
+😒هر طور خودت میدونی!!
من نظرم رو گفتم!!!
حالاهم برو و واسه مراسمتون لباس و نشون و .. بخر!!
فقط با مادرت بروووو!!!!!!😉
-چشم باباجون!!!😘
یاعلی!
...
و اومدم از اتاق پدرم بیرون!
نشستم تو ماشینم و زنگ زدم به مادرم:
-الوو
+بله
-مامانجون میخوام یکم لباس و .. بخرم،
میام دنبالتون با هم بریم.
+الان؟؟!!
-بله!!
+باشه .. بیا
-یاعلی
...
ماشینو روشن کردم و راه افتادم.
پایان پارت/49/
#معجزه_❤️عشق❤️
#ایستائیسم
✍:نویسنده/یک ایستاده
😍 @ISTA_ISTA 😍