آسمان من:
سلام
🔸راجع به پرسشتون مبنی براینکه وظیفه مابه عنوان یک ایستاده چی هست؟
👈به نظرمن اول بایدببینیم که تعریف هرکدوممون ازمفهوم"ایستادگی" چی هست؟ایستادگی گاهی دریک کاری وبرای یه کاری هستش وگاهی ایستادگی درمقابل یک کار یاموضوع هست(درکل ایستادگی یابرای کاریه یادرمقابل یک کار)...مثلامابرای عقایدمون ایستادگی میکنیم،برای چیزایی که واسمون مهم وباارزشه ایستادگی میکنیم...وگاهی درمقابل یکسری اموربایدایستادگی کرد مثل ظلم،ناحقی وهرچیزی که خلاف موازین راستین ماباشه...موازینی که تمامابراساس کلام خداوسیره اهل بیت ومعصومین(علیهم السلام)هست،رهنمودهایی که"حق"هستش وپیروی ازاونهاوایستادگی برای وایستادگی درمقابل هرچیزی که خلاف اونهاهستش برماواجب ووظیفست...
👈و به نظرمن وظیفه اصلی ماافزایش آگاهیه،اینکه بدونیم کی وکجاچه تصمیمی بگیریم وواقعاازتقلیدهای کورکورانه پرهیز کنیم...
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
ودرباره حواشی ای که درباره آقای زمانی هست،مثلاهمین بحث پوشش؛فارغ ازهمه حواشی هایی که ساخته میشه وبعضی هابه دنبال دامن زدن به این بحث ها هستند،ولی بایداین روبپذیریم که گاهی انتقادهاازسردلسوزی هستش،به این دلیله که چیزی که برای مامهمه پیشرفت راهمونه،فراگیرشدنه این مسیره ومادوست نداریم این بحث های پیش پاافتاده خواه یاناخواه باعث حاشیه سازی بشه،ولی خب شیوه ابرازانتقادهم خیلی مهمه،خودمون دیگه کاری نکنیم که راه روبرای کسی که به دنبال سواستفاده است هموارکنیم...!
ودرکل وظیفه ماکه راهمون خاص وباارزشه،راهیه که هدفش قرب به خداست،بهتره بیشتربه کارهاواعمالمون دقت کنیم که این حواشی سازی هم کمتربشه،شایدنشه گفت ازبین بره چون به هرحال هستندکسانی که به دنبال بحث راه انداختنن...
#ایستائیسم
#ارسالی_اعضا
#خواهشا_تفکر
@ista_ista
•| عشقیعنیایستادگی |•
آسمان من: سلام 🔸راجع به پرسشتون مبنی براینکه وظیفه مابه عنوان یک ایستاده چی هست؟ 👈به نظرمن اول بایدب
کسی دیگه نظری نداره؟؟
توقعم بیش از اینها بود
#ادمین
#نوشته
دانلود آهنگ متهم حامد زمانی!!!
پس کی این روز میرسه؟؟!!
تاحالا فکر کردید چرا متهم منتشر نمیشه؟؟!!
چون ما هنوز به اون مقطعی که باید برسیم نرسیدیم!!!
ما هنوز راهمونو،هدفمونو و ... رو نمیشناسیم!!
فقط دنبال حاشیه ایم!
یکی هم نیست بهمون بگه:
اقا بچسب به اصل موضوع!!!
خیلی روش فکر کنید!
✨✨"اصل موضوع"✨✨
نظراتتون رو در این باره هم با گوش جان میشنوم!
#ادمین_نوشت
#حامد_زمانی
#ادمین_ساخت:
@hamed_istaism81
🔹 @ISTA_ISTA 🌹
•| عشقیعنیایستادگی |•
#نوشته دانلود آهنگ متهم حامد زمانی!!! پس کی این روز میرسه؟؟!! تاحالا فکر کردید چرا متهم منتشر نمی
نظر یکی از اعضای عزیز کانال👇👇👇
•| عشقیعنیایستادگی |•
نظر یکی از اعضای عزیز کانال👇👇👇
Mas M Amirabad:
در مورد مطلب آخری که نوشتی سوال دارم: الان از منظر کی باید به اصل موضوع نگاه کرد خودمون یا حامد جان؟
به نظرم حامد تو همه ی این سالها نشون داده که دغدغه داره، دلش میخواد با موسیقی حرفهایی رو بزنه که تو قالبهای دیگه به این خوبی نمیشه بیان کرد....
اصل و فرع حرفش از قرار، عدالت طلبی و مبارزه با ظلم بوده و هست...
اما اصل موضوع از نظر من مخاطب هم همونه؟ یا دغدغه ام دستبند فیروزه و انگشتر سبز و پلاک گردن و بعدتر هم مدل مو و ... است؟
واااااقعا به این فکر کنیم که الان برای چی هنوز شعرهای حامد رو گوش میدیم؟ از سر بیکاری؟ یا صرفا چون یه برچسب انقلابی بهش زدن( که البته در گلایه هاش گفته که خودتون این عنوان ها رو بهم دادین و حالا هم دارین پسش میگیرین)
واقعا اگه به جای حامد، برای یه خواننده ی دیگه ماجرای دانشگاه آزاد اتفاق افتاده بود.... اونوقت حرفها و برخوردهای هر دو طیف مخالف و طرفدار، تغییر نمیکرد؟
عزیزان! اصل موضوع، شعار دادن نیست، اصل موضوع حاشیه سازی نیست...
اصل موضوع شنیدن صداییه که میخواد به جای قربون چشم و ابروی کسی رفتن، از ارزشها حرف بزنه...
حالا.... تو حرفهای روزمره ی ماها.... که نه! تو رفتارهای روزمره ی خودمون چقدر به ارزشها پایبندیم؟ چقدر به جای پرداختن به دیگران به خودمون، ایرادات و اشتباهات و خطاهای خودمون مشغولیم؟
اصل موضوع دقیقا همین جاست: یاد گرفتیم به چی بپردازیم: خودمون یا دیگران!!!!
🔔خوب فکر کنییییید🔔
@ISTA_ISTA
•| عشقیعنیایستادگی |•
مــعــجــزه_عــشــق رمان ناب و محتوایی #معجزه_عشق پـــارتـــ❤️61❤️ +نه!!!! ... حامد: پنجشنبه شب
مــعــجــزه_عــشــق
رمان ناب و محتوایی #معجزه_عشق
پــارتــ❤️62❤️
یه دسته گل رز قرمز و آبی خریدم و رفتیم ..
من عاشق رز آبی بودم!!
...
به خونه خانم شریفی رسیدیم!
پدر و مادرم از ماشین پیاده شدن و صبر کردن تا من جای پارک پیدا کنم!
که بالاخره با هزار بدبختی پیدا کردم!!
از ماشینم پیاده شدم و گل به دست بامادرم و پدرم رفتیم ..
مادرم زنگ در رو زد و خانم شریفی(مادر)
در رو باز کردن!
یا اللهی گفتم و رفتم داخل!
به جز خانم و اقای شریفی کسی تو پذیرایی نبود!
بعد از احوالپرسی های همیشگی و ..اقای شریفی و پدرم کنار هم و مادرم و خانم شریفی هم کنار همدیگه نشستن!
بازم من تنها شدم و یه عالم فکری که توی سرم بود!
تا اومدم تو افکارم غرق بشم دیدم فاطمه خانم اومدن!
به احترامشون بلند شدم!
ایشون هم مثل من هاج و واج بودن!
همه از قصد کاری کرده بودن که ایشون کنار من بشینن!
ایشون هم بالاجبار کنار من نشستن!
البته با فاصله!!!
یکم که گذشت پدرم از اقای شریفی خواهش کرد صیغه محرمیت رو بخونه!
صیغه یکماهه ای که من و فاطمه خانم رو محرم هم میکرد تا پایه های زندگیمونو بچینیم!!
بعد از تموم شدن صلوات ها و انگشتر دست کردن و ..
فقط زل زدم بهش!!
به بانوی خودم!!
با تمام وجود و عشقم بهش نگاه کردم!!
اونم همین طور بود ..
نگاههامون به هم گره خورده بود!!😍
نمیدونم چقدر گذشت که با صدای پدرم نگاهم رو از بانوم گرفتم و به پدرم هدیه کردم!!!
+پسرم .. اقای شریفی گفتن میتونید برید با هم صحبت کنید!!
-باش .. ممنونم
با سر به فاطمه بانو اشاره کردم تا بیاد به اتاق!
اونم پشت سر من اومد!
در اتاق و باز کردم و رفتم تو!
چقدر مرتب و تمیز بود!😍
همسرم خیلی با سلیقه چیده بود اتاقش رو!
+یاالله ..
اقا حامد؟؟!!
چیزی شده؟؟!!
-نه خانم ..
اتاقت خیلی مرتبه!
+اها .. بله بایدم مرتب باشه!
میدونستم قراره بعد از مراسم باهم صحبت کنیم!
-پس هماهنگ شده بود؟؟!!
+بله😌
-خب من چند تا نکته رو لازم میدونم به شماهم بگم:
برنامه ای که من در ذهن دارم خیلی کوتاهه و باید کارهامون رو به سرعت انجام بدیم!
+خب این برنامه ها چیه؟؟!!
-تاریخ عقد و عروسی و ..
+آها .. خب چه تاریخی مد نظرتونه؟؟!
-برای عقد دو هفته دیگه!
برای عروسی هم سالروز ازدواج مولا علی(ع) و حضرت زهرا(س) ..😍
+این تاریخ برای عروسی خوبه!
ولی بهتر نیست عقد و عروسی رو باهم بگیریم؟؟!
اینطوری خرجشم کمتر میشه!
-باشه خوبه پس من با پدر و مادر خودم و شما هم با پدر و مادر خودتون صحبت کنید!
+چشم ..
-فردا صبح میام دنبالتون برای آزمایش!
+باشه ممنونم ..
-بهتره بریم به نظرم ..
+بله بهتره!
یااللهی گفتم و رفتم از اتاقش بیرون!
وااای که چقدر ذوق داشتم!
شب تا صبح فقط سجده شکر و نماز شکر و ... به جا اوردم ..
اصلا خسته نمیشدم ..
باورم نمیشد انقدر سرحال بشم ..
صبح سریع بلند شدم و یه پیراهن سرمه ای و شلوار مشکی پوشیدم!
به فاطمه خانم پیام دادم:
📲:سلام صبحتون بخیر دارم میام دنبالتون اماده باشید!
📱:سلام ممنونم منتظرم!
ماشینمو از پارکینگ برداشتم و رفتم!
رسیدم جلوی خونشون!
به گوشیش تک زدم ..
اومد دم در!
ولی با یکی از دوستاش!
اولش میخواست بشینه عقب ولی من در جلورو براش باز کردم!
و اونم مجبور شد بشینه جلو ..
رفتیم و آزمایش دادیم ..
بعدشم رفتیم رستوران نهار خوردیم!
البته تو رستوران دوستش نبود و راحت بودیم!
مثل اینکه کاری براشون پیش اومده بود که رفته بودن!
احساس میکردم فاطمه خانم باهام راحت نیستن!!
واسه همینم خیلی راجع به مسائل مختلف باهاش صحبت میکردم و ازش میخواستم رسمی حرف نزنه!!!
همین تاک تیکم😉 جواب داد و خیلی بهتر باهام صحبت میکرد ..
یه هفته گذشت و زمان گرفتن جواب آزمایشها رسید!!!
صبح زود پاشدم و رفتم آزمایشگاه ..
پــایـان پــارتــ٫62٫
#معجزه_❤️عشق❤️
#ایستائیسم
✍:نویسنده/یک ایستاده
❤️ @ISTA_ISTA ❣