می دانم اگر
#داوری_نادرستی در مورد کسی بکنم،
دنیا تمام تلاشش را می کند تا
مرا در شرایط او قرار دهد تا
به من ثابت کند
در #تاریکی همه ی ما شبیه یکدیگریم ...
#داستایوفسکی
👤#سخن
📚
امشب شب شهادت صادق
آلپيامبر است؛
شبي كه خورشيد مدينه دانش،
چهره فروزانِ اهل بيت و
وارثِ علومِ رسالت،
در ظلمتكده دورانِ منصور،
به خونِ دل نشست
#شهادت #امام_صادق علیه السلام تسلیت باد.
2.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥رهبر معظم انقلاب:در مسئله خانواده کمبودهای زیادی داریم.
@Farsna
🌷 #شهید سید مرتضی #آوینی:
تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفکری نا آشنا هستم، خیر من از یک راه طی شده با شما حرف میزنم
🔅به شبهای شعر و گالری های نقاشی رفته ام.
🔅موسیقی کلاسیک گوش داده ام.
🔅ساعتها از وقتم را به مباحثات بیهوده درباره چیزهایی که نمیدانستم گذراندهام
🔅سالها با جلوه فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیستهام.
🔅 ریش پروفسوری و سبیل نیچهای گذاشتهام
✅اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشانده است که ناچارشدهام رودربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران کنار بگذارم و عمیقاً بپذیرم👇👇
✨ که«تظاهر به دانایی»
هرگز جایگزین «دانایی» نمیشود،✨
🌱باید در جست و جوی حقیقت بود و این متاعی است که هرکس براستی طالبش باشد، آن را خواهد یافت، و در نزد خویش نیز خواهد یافت.
هنر امروز متأسفانه حدیث نفس است و هنرمندان گرفتار خودشان هستند.
✅سعی کردم که خودم را از میان بردارم تا هرچه هست خدا باشد و خدا را شکر بر این تصمیم وفادار ماندهام.
🌀آنچه که انسان می نویسد همیشه تراوشات درونی خود او است-
همه هنرها اینچنیناند کسی هم که فیلم میسازد اثر تراوشات درونی خود اوست-
❇️اما اگر انسان خود را در خدا فانی کند آنگاه این خداست که در آثار ما جلوهگر میشود.
حقیر اینچنین ادعائی ندارم اما سعیام بر این بوده است.
سید شهیدان اهل قلم🌷
🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀
✍ بسم الله الرحمن الرحیم
🌸 مرحوم حبیبالله چایچیان #حسان دربارهی ماجرای سرودن #شعر «آمدم ای شاه پناهم بده» میگوید: #مادرم در آخرین لحظاتی که خدمتشان رسیدم، همیشه آن حال و هوای ارادت به چهارده معصوم را داشت و در همان حال که سکته کرده بود، دکتر را خبر کردیم.
🌺 دکتر مشغول گرفتن نوار شد و وقتی خواست برود، متأسفانه مادرم سکته دیگری کرد. من به دکتر آن را اعلام کردم. دکتر خطاب به من گفت: «فردی که این گونه سکته کند، کمتر زنده خواهد ماند!» به هر حال دکتر راهی شد و من خدمت مادر برگشتم و به ایشان عرض کردم، شما آرزویتان چیست؟
🌼 ایشان گفت: آرزوی من این است که یک بار دیگر حضرت #رضا(ع) را #زیارت کنم (و این نکته را هم بگویم که راه رفتن ایشان خیلی سخت بود و حال خوبی نداشت و من دو بازوی مادر را میگرفتم تا بتواند یواش یواش حرکت کند.)
🌷 با هواپیما به سمت #مشهد رفتیم. نمیدانم در ایام تولد حضرت رضا(ع) بود یا شهادت، حرم خیلی شلوغ بود. وارد شدن به حرم هم یقیناً مشکل و حتی برای مادرم غیرممکن بود،
🌟 گفتم مادرجان! از همین جا سلام بدهی، زیارتت قبول است. گفت: «ما قدیمیها تا ضریح را نبوسیم، به دلمان نمیچسبد» گفتم: دل چسبیاش به این است که حضرت جواب بدهد.
🌺 هر چه کردم دیدم مادر قبول نمیکند. خلاصه بازوی مادر را گرفته بودم و همین طور به سمت ضریح حرکت میکردیم؛ در همین حال دیدم که حال شعر برایم فراهم شد، من تمام توجهام را به شعر و الهامی که عنایت شده بود دادم، دیدم زبان حال مادرم است نه زبان حال من! و شعر تا «تخلص» رسید.
🌸 وقتی شعر به «تخلص» رسید دیدم مادرم با آن ازدحام که آدم سالم نمیتوانست برود، خودش را به ضریح رسانده بود و داشت ضریح را میبوسید و من هم ضریح را بوسیدم؛ و این شعر در حقیقت زبان حال مادرم در آخرین لحظات عمرش است...
🌼 شعر کامل به شرح زیر است:
🌷 آمدم ای شاه پناهم بده
🌷 خط امانی ز گناهم بده
🍀 ای حرمت ملجأ درماندگان
🍀 دور مران از در و راهم بده
🌷 ای گل بیخار گلستان عشق
🌷 قرب مکانی چو گیاهم بده
🍀 لایق وصل تو که من نیستم
🍀 اذن به یک لحظه نگاهم بده
🌷 ای که حریمت مَثل کهرباست
🌷 شوق و سبکخیزی کاهم بده
🍀 تا که ز عشق تو گدازم چو شمع
🍀 گرمی جانسوز به آهم بده
🌷 لشکر شیطان به کمین منند
🌷 بیکسم ای شاه پناهم بده
🍀 از صف مژگان نگهی کن به من
🍀 با نظری یار و سپاهم بده
🌷 در شب اول که به قبرم نهند
🌷 نور بدان شام سیاهم بده
🍀 ای که عطابخش همه عالمی
🍀 جمله حاجات مرا هم بده
🌷 آن چه صلاح است برای «حسان»
🌷 از تو اگر هم که نخواهم بده
🌹 "السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا"🌹
*پیشاپیش میلاد عالم آل محمد، آن امام رئوف بر شیعیان و محبانش تهنیت باد*
🌹🌹🌹🌸🌸🌸
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃