eitaa logo
معارف اسلامی
597 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
2.6هزار ویدیو
250 فایل
🔷 برای ارتباط با ادمین از این آیدی استفاده کنید 👇🏻 @drhosseins
مشاهده در ایتا
دانلود
6.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ که اشک انقلاب را درآورد است شاه مردم ایران؛ نه! بمناسبت ۲۱ تیرماه، سالروز قیام تاریخی مسجد
نمایان نا مُسْلِمان صلی الله علیه و آله
✍ بسم الله الرحمن الرحیم 🌸 مرحوم حبیب‌الله‌ چایچیان درباره‌ی ماجرای سرودن «آمدم ای شاه پناهم بده» می‌گوید: در آخرین لحظاتی که خدمتشان رسیدم، همیشه آن حال و هوای ارادت به چهارده معصوم را داشت و در همان حال که سکته کرده بود، دکتر را خبر کردیم. 🌺 دکتر مشغول گرفتن نوار شد و وقتی خواست برود، متأسفانه مادرم سکته دیگری کرد. من به دکتر آن را اعلام کردم. دکتر خطاب به من گفت: «فردی که این گونه سکته کند، کمتر زنده خواهد ماند!» به هر حال دکتر راهی شد و من خدمت مادر برگشتم و به ایشان عرض کردم، شما آرزویتان چیست؟ 🌼 ایشان گفت: آرزوی من این است که یک بار دیگر حضرت (ع) را کنم (و این نکته را هم بگویم که راه رفتن ایشان خیلی سخت بود و حال خوبی نداشت و من دو بازوی مادر را می‌گرفتم تا بتواند یواش یواش حرکت کند.) 🌷 با هواپیما به سمت رفتیم. نمی‌دانم در ایام تولد حضرت رضا(ع) بود یا شهادت، حرم خیلی شلوغ بود. وارد شدن به حرم هم یقیناً مشکل و حتی برای مادرم غیرممکن بود، 🌟 گفتم مادرجان! از همین جا سلام بدهی، زیارتت قبول است. گفت: «ما قدیمی‌ها تا ضریح را نبوسیم، به دلمان نمی‌چسبد» گفتم: دل چسبی‌اش به این است که حضرت جواب بدهد. 🌺 هر چه کردم دیدم مادر قبول نمی‌کند. خلاصه بازوی مادر را گرفته بودم و همین طور به سمت ضریح حرکت می‌کردیم؛ در همین حال دیدم که حال شعر برایم فراهم شد، من تمام توجه‌ام را به شعر و الهامی که عنایت شده بود دادم، دیدم زبان حال مادرم است نه زبان حال من! و شعر تا «تخلص» رسید. 🌸 وقتی شعر به «تخلص» رسید دیدم مادرم با آن ازدحام که آدم سالم نمی‌توانست برود، خودش را به ضریح رسانده بود و داشت ضریح را می‌بوسید و من هم ضریح را بوسیدم؛ و این شعر در حقیقت زبان حال مادرم در آخرین لحظات عمرش است... 🌼 شعر کامل به شرح زیر است: 🌷 آمدم ای شاه پناهم بده 🌷 خط امانی ز گناهم بده 🍀 ای حرمت ملجأ درماندگان 🍀 دور مران از در و راهم بده 🌷 ای گل بی‌خار گلستان عشق 🌷 قرب مکانی چو گیاهم بده 🍀 لایق وصل تو که من نیستم 🍀 اذن به یک لحظه نگاهم بده 🌷 ای که حریمت مَثل کهرباست 🌷 شوق و سبک‌خیزی کاهم بده 🍀 تا که ز عشق تو گدازم چو شمع 🍀 گرمی جان‌سوز به آهم بده 🌷 لشکر شیطان به کمین منند 🌷 بی‌کسم ای شاه پناهم بده 🍀 از صف مژگان نگهی کن به من 🍀 با نظری یار و سپاهم بده 🌷 در شب اول که به قبرم نهند 🌷 نور بدان شام سیاهم بده 🍀 ای که عطابخش همه عالمی 🍀 جمله حاجات مرا هم بده 🌷 آن چه صلاح است برای «حسان» 🌷 از تو اگر هم که نخواهم بده 🌹 "السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا"🌹 *پیشاپیش میلاد عالم آل محمد، آن امام رئوف بر شیعیان و محبانش تهنیت باد* 🌹🌹🌹🌸🌸🌸 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
رئیس بنیاد و امور کشور: 🔹در کشور ۳ میلیون و ۴۰۰ هزار وجود دارد، از این تعداد ۹ هزار نفر عزیزان جانباز هستند. 🔹 fna.ir/datghh @Farsna
🗣فریاد بلند «آقای مقاومت» و میکروفونهای خاموش و زنگ زده‌ی ما🎙 دیروز سخنرانی کرد که معتقدم سالها بعد آن را به عنوان نمونه‌ای درخشان از سخنرانی نظامی-سیاسی راهبردی تدریس خواهند کرد سیدحسن سخنرانیش را دیروز با یادآوری جنگ سی و سه روزه شروع کرد. 📌جنگی که نه فقط سرنوشت لبنان که معادلات منطقه ما را به صورت جدّی عوض کرد 📌جنگی که هشتاد میلیون ایرانی به خاطر ناتوانی رسانه‌هایشان، آنطور که باید آن را نشناخته‌اند. هرچند نتیجه‌اش یکی از دلایل امنیت و صلح و ثبات زندگی شان در سیزده سال گذشته بوده‌ 📌جنگی که اسراییل آمده بود تا طومار حزب الله را برای همیشه درهم بپیچد. هم طومار نظامی. و هم طومار سیاسیش را. با معرفی حزب الله به عنوان دلیل حمله و نابودی لبنان، و ایجاد تقابل مردم با حزب الله و پیروزی حزب‌الله چنان قاطع بود که سیزده سال است حتّی یک تیر هم به لبنان شلیک نشده‌ و آن سالها در عراق بود و اوج بحران هسته‌ای و قرار بود نابودی حزب‌الله مقدمه حمله مشترک آمریکا و اسراییل به ایران باشد و فقط پس از شکست اسراییل بود که خواب حمله نظامی به ایران را از سر بیرون کردند. سیدحسن دیروز با یادآوری جنگ سی‌وسه روزه شروع کرد تا یادآور شود اهل بلوف و جنگ روانی نیست و بعد نقشه اسراییل را رو به دوربین گرفت و با جزیبات کامل توضیح داد که در صورت کوچکترین تعدّی و تجاوزی به لبنان یا ایران، چه زمانی، کجای چگونه و با چه شدتی نابود خواهد شد. ❌نه با شعار و یا گزافه‌گویی که✅ با توضیح پیشرفتهای نظامی و با عدد و رقم و فاکتهای عینی و با توضیحاتش، جمله به جمله و کلمه به کلمه، نابودی را برای دشمن تصویر کرد.. سید حسن پس از اسراییل سراغ شیخ‌نشین‌هایی رفت که از پشت به خنجر زده‌اند. 📌به امارات متّحده یادآوری کرد که در صورت کوچکترین ضربه‌ای از سوی آمریکا به ایران، دانه به دانه امیرنشین‌هایش با خاک یکسان میشود 📌به سعودیها با تحلیل نشان داد چگونه نابود خواهند شد 📌و به بقیّه ساکنان منطقه یادآوری کرد کوچکترین تعدی به ایران چه هزینه‌ای دارد. و همه این کلمات آتشین، تا اثبات کند آمریکا جسارت جنگ با ایران را نخواهد داشت. نورمن فینکلشتاین، استاد دانشگاه دی‌پاول آمریکا و از روشنفکران مهم آمریکا میگوید سیدحسن از زیرکترین استراتژیستهای امروز جهان است و سخنرانی دیروز یکی از زیرکانه‌ترین سخنرانی‌های این استراتژیست زیرک بود. وضعیت شفّاف است 🔎یک سو لیبرالهایی هستند که به اسم طلبی فریاد «نه به جنگ» بلند میکنند. لیبرالهایی که عده‌ای شان هفته پیش مقابل ، برای صلح قر میدادند و عده‌ای شان در داخل دوگانه کاذب جنگ یا صلح را روی جلدهایشان چاپ میکنند لیبرالهایی که با بزرگنمایی خطر جنگ موهوم و غیرواقعی، ترس را به افکار عمومی ایرانیان تزریق و ایران را زیر فشار میگذارند و عملا خود را سرباز جنگ روانی آمریکا میکنند 🔍و سوی دیگر تفکر سید و آقای مقاومت است که هر جمله‌اش را مثل موشکی نقطه‌زن به سوی یک سیاستمدار و یک جناح و یک حکومت سلطه‌گر شلیک میکند و وحشت را در دلهای افکار عمومی اسراییل و حاکمان غربی و سعودی و اماراتی میکارد تفکری که رویکردی آفندی و تهاجمی پیش میگیرد تا به صورت پیشگیرانه حتّی خواب و تخیّل حمله به ایران یا را از سر دشمنان بیرون کند چرا که میداند صلح راستین تنها وقتی برقرار خواهد شد که قدرت واقعی از آن ما باشد و دشمن هم به این قدرت واقف و هرشب آشفته از کابوس این قدرت باشد. ✍ و سخن آخر سخنرانی سیدحسن از دیروز رسانه‌های دشمن را سردرگم کرده‌👌 بسیاری از آنها برای کاهش خسارات این سخنرانی ساعتها و ساعتها تحلیل و خبر و برنامه روی آنتن رفتند.📡🖥 با تحلیلگرانی که حنجره‌هایشان با دلارهای سعودی و صهیونیستی پرشده و دو روز بعد از این سخنرانی تاریخی، ما ایرانیان هنوز آن را نه انعکاس درست داده‌ایم و نه با تمهیدات رسانه‌ای به آن ضریب در خور داده‌ایم ✅در حالیکه تکّه تکّه این سخنرانی می‌بایست موضوع کلیپهایی به عربی و انگلیسی و فارسی و حتی عبری میشد، تا به استناد تحلیلها و اطلاعات آتشینش قلبهای طرفداران مقاومت محکم تر شود و دلهای دشمنان وحشت زده‌تر امّا ما با دهانی باز، گیج و منفعل گوشه‌ای به تماشا ایستاده‌ایم تنها ویدیوی موجود همین ویدیوی زیر است که فرزندان مقاومت لبنان با بضاعت رسانه‌ای و مالی‌ محدودشان ساخته‌اند مرحبا به آنها و وای بر ما.. صریح بگویم.در حالیکه با سخنرانی شجاعانه‌اش یک تنه به میدان و روانی و سیاسی دشمن زده تا بخشی از بار فشار روانی و و علیه مردم ایران را خنثی کند، وای بر ما که با صداوسیمای چند ده کانالی و دهها دستگاه عریض و طویل رسانه‌ای و صدها ردیف بودجه، حتّی نمی‌توانیم صدای این سید را انعکاس دهیم.
5.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥سیدحسن نصرالله: هر کشوری که سرزمین خود را برای تعرض به ایران در اختیار آمریکایی‌ها قرار دهد تاوان پس خواهد داد... @Farsna
قابل توجه دانشجویان عزیز 98 👈👈کتاب درس ، بر گرفته از تفسیر نمونه زیر نظر آقای مکارم شیرازی کد 15
❇️ _عصر_انقلاب (۱) ❇️ 🌐 باید درس بخوانید 🌐 🔴 اگر می خواهید افکارتان، پیشنهادهایتان، خصوصیّات برجسته‌ای که روحیّه‌ی شما بحمدالله از آن برخوردار است، در جامعه بگذارد، باید باسواد باشید، ، باید ملّا باشید. درس را جدّی بگیرید. ❌ ... باید درس خواند. ما در بین روحانیّون کسانی را داشتیم که ازلحاظ چیزی کم نداشتند، امّا ازلحاظ ، نصاب لازم را نداشتند؛ اینها نتوانستند تأثیر قابل توجّهی در این مبارزه یا در این حرکت عظیم بگذارند. آن کسی توانست که -مثل امام- در حدّ بود. درس بخوانید! این توصیه‌ی اوّل من است؛ درس را جدّی بگیرید. 🔈 ۱۳۹۶/۰۶/۰۶ 
یعنی شاهد خدای متعال در قرآن شهیدان را شمرده است. (بقره: 154، آل عمران: 169) 💠اتفاقی جالب در تفحص یک شهید 🔹شهیدی که قرض ها و بدهی تفحص کننده خود را ادا کرد .... 🔹 سید مرتضی 🌷 🔹می گفت : اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران..... 🔹علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم.... 🔹یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان.... بعد از چند ماه ، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم.... 🔹یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم.... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان ، با عطر شهدا عطرآگین... تا اینکه.... 🔹تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد... آشوبی در دلم پیدا شد... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم.... 🔹با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم.... 🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد.... 🔹شهیدسیدمرتضی‌دادگر...🌷 فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من.... 🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید ، به بنیاد شهید تحویل دهم..... 🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند.... 🔹با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم.... 🔹"این رسمش نیست با معرفت ها... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم.... راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم.... " گفتم و گریه کردم.... 🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید... » 🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.... هر چه فکرکردم ، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده... 🔹لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.... به قصابی رفتم... خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم : 🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... به میوه فروشی رفتم...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... گیج گیج بودم... مات مات... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟ 🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته .... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد.... 🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ 🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود.... بخدا خودش بود.... کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود.... به خدا خودش بود.... گیج گیج بودم.... مات مات.... کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم... مثل دیوانه ها شده بودم.... عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم.... می پرسیدم : آیا این عکس ، عکس همان فردی است که امروز.....؟ 🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم...مثل دیوانه هاشده بودم.. به کارت شناسایی نگاه می کردم.... 🔹 سید مرتضی .... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... وسط بازار ازحال رفتم... 🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹
«الم یعلم بأن الله یری» آیا او نمی داند که خدا می بیند؟
هدایت شده از شبکه ادیان
📌🔎🔍بررسی منطقی دین #مسیحیت 📘کتابی جذّاب و متفاوت تهیّه آسان این کتاب با ارسال عدد 1 به:👇 🌐 @atash_be_ekhtiar_rahbary