نجفی افزود: کسانی که تصور میکنند وضعیت کشور قبل از سال 57و وقوع انقلاب بهتر از وضعیت کنونی بود، حکم افرادی را دارند که از بیماری و عمق آن خبر نداشتند چون دردی ناشی از بیماری حس نکرده بودند. این افراد اینگونه تصور میکنند که قبل از انقلاب زندگی بهتری داشتهاند درحالیکه ادامه آن روند میتوانست به مرگ فرد آن هم بدون درد منجر شود. وی با بیان اینکه غده وابستگی به خارج از ایران خارج شده و با این اتفاق، سطح زندگی مردم رشد چشمگیری پیدا کرده است تأکید کرد: وضعیت معیشت مردم نسبت به سالهای قبل از انقلاب اسلامی بهتر شده است. آمارها نشان میدهد بسیاری از مردم تهران قبل از انقلاب گاز نداشتند و در روستاها نیز بحث برخورداری از گاز تقریبا صفر بوده است اما الان بسیاری از روستاییان ما خانههایی مانند شهرنشینان دارند و روستاییها همان چیزی که دنیای مدرن به شهرنشینان داده است در اختیار دارند. این سطح پیشرفت زندگی را در ایران بعد از وقوع انقلاب نشان میدهد و نمیتوان به سادگی از کنار این پیشرفتها گذشت.
این استاد دانشگاه، با بیان اینکه نباید یک واحد یا یک رویداد را با یک رویداد دیگر مقایسه کرد و باید یک مجموعه را با یک مجموعه مقایسه کرد، با بیان اینکه معاندین این شائبه را ترویج میکنند که با گذشت زمان اگر رژیم پهلوی در مصدر امور بود میتوانست خدمات بیشتری به کشور نسبت به انقلاب ارائه کند، گفت: خاطرات هایزر را بخوانید و ببینید که او با شاه چگونه مانند یک نوکر برخورد میکند و این را با امامی که اجازه خواندن پیام نخستوزیر ژاپن را نمیدهد ببینید. این برای ایرانی که مستقل است بدون هزینه نیست. میخواهند سیاهنمایی کنند. این حرفها اثری بر واقعیت ندارد. نجفی امنیت پایدار را محصول انقلاب دانست و با بیان اینکه برخی دنبال این هستند که احساس ناامنی را در جامعه ترویج کنند و اشتباهاتی که در برخی حوزهها از سوی مدیران رخ داده است را گردن انقلاب بیندازند، گفت: جامعه امروز از امنیت نسبی خوبی برخوردار است که در هیچ کدام از کشورهای منطقه شاهد آن نیستیم. ممکن است در کشور سوءمدیریتهایی وجود داشته باشد اما ضعفها و مشکلاتی که داریم را نباید پای ذات انقلاب گذاشت چرا که ضعفهای افراد ارتباطی به دین و انقلاب ندارد.
او ذات انقلاب اسلامی را ذاتی تحولگرا دانست و گفت: لازم نیست انقلابی از درون انقلاب دربیاید. انقلاب مدام در حال تازه شدن است و این موضوع به این دلیل است که برهههایی از زمان شاهد این هستیم که انقلاب از عدهای عبور میکند. این عبور کردن از نامها و افراد خود تصدیقی برای تحولگرا بودن انقلاب است.
رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در ادامه در پاسخ به این سؤال که در سالهای بعد از انقلاب اسلامی روسای جمهوری با شعارهای انقلابی بر سرکار آمدند اما در نهایت از قطار انقلاب پیاده شدند این اتفاق را طبیعی خواند و گفت: انقلاب مانند خودرویی است که هر یک از روسای جمهور بعد انقلاب غیر از بنیصدر، به شکل مؤثری آن را به سمت جلو هل دادند. این خودرو حرکت کرده است و این افراد تا زمانی که در خدمت انقلاب و اصالت آن بودند همراه آن بودند اما هر وقت خودخواهی کردند و اجتهاد خود را داشتند زمین خوردند و انقلاب از آنان عبور کرد. قرار نیست انقلاب خود را برای این افراد حالا هر عنوان یا سمتی که داشته باشند فدا کند و برای آنان بایستند. قرار نیست انقلاب در عقاید و ایدههای این افراد زندانی شود. نجفی با بیان اینکه این افراد ممکن است طرفدارانی داشته باشند اما اسلام برای این افراد و طرفداران آنها متوقف نمیشود، گفت: این افراد میتوانند زاویه نگاه خود را به کل بیان کنند اما قرار نیست کل به این افراد محدود شود. مردم اگر از چیزی عبور کنند حتی اگر از آن هم به نیکی یاد کنند دیگر به گذشته بر نمیگردند. مردم اگر چیزی را بخواهند انجام میدهند. در موضوع بنزین مردم ناراحت شدند
نه اینکه در این ماجرا گروهی بیاید و بخواهد به سرنگونی نظام فکر کند. وی توضیح داد: مردم هر مقداری که از نظام شاهنشاهی عبور کردند، کردهاند و اگر میخواستند نظام شاهنشاهی برگردد این کار را تا الان انجام داده بودند و کسی هم نمیتواند جلوی مردم را بگیرد. اگر مردم از هاشمی عبور کردند و به خاتمی رأی دادند یعنی از هاشمی عبور کردند و اگر از خاتمی به احمدینژاد رسیدند و به او رأی دادند یعنی از خاتمی عبور کردهاند. وقتی هم احمدینژاد رد صلاحیت شد، آب از آب تکان نخورد و اتفاقی را ندیدیم. الان این وضع برای روحانی تکرار شده است و مردم هم از این فرد عبور کردهاند. این به آن معنا نیست که این افراد آدمهای حتما بدی هستند اما به این معناست که مردم دیگر اینها را نمیخواهند. این عبورها از نظر من مثبت است و این تکامل انقلاب و مردم و نشانه آگاه شدن مردم است.
http://mousanajafi.ir
https://eitaa.com/drmousanajafi
@Habibollah_Babai
عشق یا شهوت؟؟
مدتی است در فضای مجازی و حقیقی جامعه، افرادی که هیچ سنخیتی با مقام والای عشق ندارند، مدعی عشق و عاشقی شده اند و همه ی ارزش های اخلاقی، انسانی و الهی را به قربانگاه برده اند. غافل از آنکه آنچه که خود در آن هستند و دعوت به آن می کنند، خود خود " شهوت" است و نه مقام حضرت "عشق".
البته جماعتی که خود هیچ بهره ای از علم و فرهیختگی ندارند، به صورت طبیعی، عروسک خیمه شب بازی سیاستمداران می شوند و صد البته که اقتضای بازیگری همین است که کارگردان صحنه ی بازی، شخص دیگری است.
در هرصورت، عشق و شهوت با همدیگر متفاوتند و دقت در تفاوت این دو، ما را به این یقین خواهد رساند که این شهوت پرستان، به دروغ، مدعی عشق شده اند. در عین حال، به برخی از این تفاوتها اشاره میکنیم:
1."عشق" همراه با ایثار و "شهوت" همیشه با خود خواهی
ویژگی اصلی یک عاشق، از خود گذشتگی و ایثار است در حالیکه آنچه این مدعیان دنبال می کنند و دیگران را به آن دعوت می کنند، خود خواهی و نفسانیت و بلکه حیوانیت است. عمل " سقط جنین"، یک جنایت بشری و اخلاقی است در حالیکه این مدعیان می گویند: برای اینکه به عشقت برسی، سقط جنین اشکالی ندارد و این در حالی است که برای گربه، سگ و سایر حیوانات اشک تمساح می ریزند. یعنی برای جنین انسان، به اندازه یک حیوان ارزش قائل نیستند.
مدعیان دروغین عشق می گویند: برای رسیدن به عشق، می توانی از همسر چند ساله و فرزند خرد سالت فاصله بگیری!! یعنی یک نفر و بلکه چندین نفر را به پای احساسات(شهوت) خودت قربانی کنی، بعد اسمش را بگذاری عشق!!
داستان این احمق ها، همانند آن شخصی است که به خواستگاری می رود و بعد بهش دختر نمی دهند و بعد برای اثبات عشقش، معشوق را می کشد!!!
حال شما پاسخ دهید آیا این عشق است و یا شهوت؟؟
امام علی ع: شهوت، شما را به سمت بدیها سوق میدهد(غررالحکم)
2."عشق"، روشنگر و شهوت، گمراه کننده
از هم پاشیدگی خانوادگی، هرج و مرج در روابط عاطفی و انسانی، به تاراج رفتن ارزش های الهی و انسانی و... همه و همه سوغات شهوات نفسانی است نه عشق که میراثش ثبت است بر جریده ی عالم. امام علی ع: با وجود شهوت، هیچ عقل و خردی نیست( غررالحکم)
عشق یعنی ایثار آن بانویی که یک عمر پای شوهر قطع نخاعیش صبر می کند و او را عاشقانه، پرستاری می کند و هم چنین آن بانویی که عاشقانه تنها فرزندش را برای حفظ ارزش های انسانی و الهی به قتلگاه می فرستد و تا آخر می ایستد. و عشق یعنی آن بانو و یا آقایی که یک عمر به خاطر فرزندان، پای بد اخلاقی ها و بی مهریها صبر می کند.
3. "عشق" آزادی بخش است و " شهوت" اسارت آور
امام علی ع: "شهوت ها، افراد احمق را به گروگان می گیرند"(غررالحکم).
عشق یعنی آزادی از منفعت طلبی، هرزه گری و همه رزائل اخلاقی در حالیکه شهوت طلبی، غرق شدن در بدیها و رسوائیها را به دنبال دارد. حالا قضاوت با شما، کسانیکه زمینه ی از هم گسستن خانواده ها، قتل، هرج و مرج، غربگرایی و هزاران بدی را فراهم می کنند، عاشق اند یا شهوت پرست؟.
"جهاد تبیین"
محمد علی خسروی، استاد حوزه علمیه یزد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شهید مدافع حرمی که حضرت زینب سلاماللهعلیها به سوریه دعوتش کرد
@BisimchiMedia
در محضر امام خمینی(ره)
اگر تو حاضری جهنم را تحمل کنی
حاج آقامصطفی(ره) نقل میکرد: روزی برای طلبهای نزد امام وساطت کردم تا پولی را بگیرم و به آن طلبه بدهم. امام به وساطت من ترتیب اثر ندادند.
مرتبۀ دوم وساطت کردم، باز هم امام ترتیب اثر ندادند. کمکم از این برخورد امام دچار تعجب و حیرت شده بودم.
وقتی برای مرتبۀ سوم وساطت کردم، امام در جواب فرمودند: مصطفی! این کمد و گنجهای که میبینی، مقدار زیادی پول هم در آنجاست! این هم کلید این گنجه است! من این کلید را در اختیار تو میگذارم تا هرچه میخواهی از آن پول برداری و به این طلبه بدهی، مانعی ندارد، ولی به یک شرط و آن شرط این است که جهنمش را هم باید خودت بروی.
من دیگر حاضر نیستم به این طلبه روی عدم لیاقتی که در او وجود دارد، پول سهم امام بدهم. اما اگر تو حاضری که جهنم را تحمل بکنی، این پول و این گنجه و این کلید در اختیار تو.
* آیتالله محمد فاضل لنکرانی – مصاحبه با صدای جمهوری اسلامی ایران – برنامه راه نور– 1/9/74
لزوم تلاش #سرپرست _خانواده برای #تأمین_حوائج
یک روز #امام_علی(ع) گوشت خریده بودند، و در یک ظرفی گذاشته و به طرف منزل تشریف میبردند. در بین راه کسی به حضرت برخورد کرد، و عرض کرد: «احمل عنک یا امیرالمومنین» آقا من عوض شما میبرم. (این آن موقعی است که امام علی(ع) خلافت ظاهری دارد) قال: لا، حضرت فرمودند: نه، ابوالعیال احق ان یحمل» آن کسی که دارای خانواده است، سزاوارتر است از اینکه آذوقه را به سوی خانوادهاش حمل کند.(1)
____________
1- بحارالانوار، ج 70، ص 207
وعده خدا به شبخیزان(حکایت اهل راز)
در حالات مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء(ره) که از بزرگان علما و ساکن نجف اشرف بود، آمده است: در یکی از شبها که برای «تهجّد» برخاست، فرزند جوانش را از خواب بیدار کرد و فرمود: «برخیز به حرم مطهّر مشرّف شده در آنجا نماز بخوانیم.... آقازاده، به ناچار از جا برخاست و وضو ساخت و با هم
به راه افتادند.
کنار درب صحن مطهّر که رسیدند، آنجا مرد فقیری را دیدند، نشسته و دست سؤال(گدایی) برای گرفتن پول از مردم باز کرده است.
آن عالم بزرگوار ایستاد و رو به فرزندش فرمود: «این شخص در این وقت شب برای چه اینجا نشسته است؟» گفت: «برای تکدّی از مردم.» فرمود: «چه مقدار ممکن است از رهگذران، عاید او گردد؟» گفت: «احتمالاً مقداری ناچیز.»
فرمود: «درست فکر کن ببین، این آدم برای یک مقدار بسیار اندک کمارزش دنیا، در این وقت شب از خواب و آسایش خود دست برداشته و آمده در این گوشه نشسته و دست تذلّل به سوی مردم دراز کرده است!
آیا تو، به اندازه این شخص، اعتماد به وعدههای خدا درباره شبخیزان و متهجّدان نداری که فرموده است: «احدی نمیداند که به پاداش عملشان چه چشمروشنیها برای آنان، ذخیره گردیده است.
* کتاب: نماز شب، کلید حلّ مشکلات
سید مرتضی موسوی، انتشارات میثم تمار، 1389
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه کم از صلابت و صراحت امام خمینی(ره) ببینید و عشق کنید 😍😊
@BisimchiMedia
https://kayhan.ir/fa/news/236963/ چراغی در غبار جهاد تبیین سواد رسانه ای جنگ رسانه ای
بگذر ز مثنوی و به شرح خودت برس
به عبدالکریم سروش
علیرضا قزوه
بنگر چه فتنه زادی و بنگر چه میکنی
در سرزمین شعبده آخر چه میکنی؟
ارث پدر به باد مده، ناخلف مشو
با خاطرات خواهر و مادر چه میکنی؟
امروز بر سریر چه خوانی نشستهای؟
لم داده روی خوان تفاخر چه میکنی؟
با اژدهای هفتسر خود چه کردهای؟
با نفس، این سیاهی ششسر چه میکنی؟
آتش بزن به عود و به عنبر عزیز من!
آتش مزن به چوبهء منبر، چه میکنی؟
دروازهبان دوزخ و جنت من و توایم
آتش مزن به پایهء این در، چه میکنی؟
سنگی بزن به جای شیاطین به جان خویش
گر عارف منایی و مشعر، چه میکنی؟
عبدالکریم! صبح قیامت دمیده است
با شعلههای آتش محشر چه میکنی؟
با آیههای روشن قرآن جدل مکن
فردای حشر نزد پیمبر چه میکنی؟
آیا تو آن سروش نخستین عاشقی؟
با عشق، فیلسوف گرانسر! چه میکنی؟
عبدالکریم! برکش از این مرگگاه، پای
با کشتی رهاشدهلنگر چه میکنی؟
دستت به دست کیست؟ از ابلیسها بپرس
بگذر ز ملک جنزده، بگذر، چه میکنی؟
عبدالکریم! در نی این مشرکان مدم
جز سر چه میدوانی و جز شر چه میکنی؟
عبدالکریم! خاک بهسر بیش از این مکن
فردا که عمر میشودت سر چه میکنی؟
بیشمس و پیر، پیر شدی، کودکی مکن
کژ شد قدت چو چرخ مدوّر، چه میکنی؟
تو مولوی نبودهای و شمس نیستی
بر فرق خود نهادهای افسر؟ چه میکنی؟
بگذر ز مثنوی و به شرح خودت برس
فردا تو با سیاهی دفتر چه میکنی
ای باخترنشسته چه را باختی؟ ببین
با مردهریگ زندهء خاور چه میکنی؟
این حرفها ز اهل یهود است پیش از این
گر مسلمی، در آن سوی خیبر چه میکنی؟
دیروز گفتهای که پیمبر نداشت وحی
امروز با سلالهء اطهر چه میکنی؟
"قل" گفتن خدا به رسولش دلیل نیست؟
با این خطابههای مکرّر چه میکنی؟
با مولوی به جنگ بزرگان حق مرو
استیزه با امام مطهر چه میکنی؟
گفتی امام، حضرت سلطان دنیویست؟!
ای ناخدای سفسطه، آخر چه میکنی؟
جانت اگر که مکّی و حالت محمدیست
در قصر پرقساوت قیصر چه میکنی؟
مانند مار و کژدم، نیشی به خود زدی
فردا که میزنندت نشتر چه میکنی؟
آن پهلوان که تیع به رویش کشیده ای
گر برگرفت در کف خنجر، چه میکنی؟
گفتی کتاب یزدان، رویای احمد است
با ذوالفقار حضرت حیدر چه میکنی؟
قران نبود فکر تو زندهبهگور بود
با خاک گشتهای چو برابر چه میکنی؟
یأجوج روزگاری و مأجوج عهد خویش
الحال پشت سد سکندر چه میکنی؟
از بادهء تخیل تو باد مانده است
با خالی پیاله و ساغر چه میکنی ؟
عبدالکریم! مشرک دوران خود شدی
با جمع عاشقان قلندر چه میکنی؟
یک سوره با سه آیه بیاور پی دلیل!
هنگام داوریست، تو داور! چه میکنی؟!
26 بهمن ماه 1400
🔻ارمغان جنگ روانی دشمن:
❌ مردمی که در اوج اقتدار هستند، احساس ضعف میکنند
❌ انقلابیهایی که خستگی، خوف، و یاس پیدا میکنند
🔻راهکار خنثی سازی آثار جنگ روانی دشمن:
۱.زنجیره تواصی
۲.جهاد تبیین
#جهاد_تبیین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ سخنان استاد مهدی امینی درباره فعالیتهای امید دانا
#مهدی_امینی
#امید_دانا
#ایران
🆔 @pedarefetneh 🔜 #پدرفتنه
🆔 @pedarefetneh2 🔜 #پدرفتنه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معنی واقعی "زوجیت" به عنوان اصلی ترین ضرورت برای ازدواج ...این بار یک دختر اروپایی روایت می کند!
سه قفل با یک کلید(حکایت اهل راز)
نقل است جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی(ره) آمد و گفت: سه قفل در زندگیام وجود دارد و سه کلید از شما میخواهم! قفل اوّل این است که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم، قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد و قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت بخیر شوم. شیخ نخودکی فرمود: برای قفل اوّل، نمازت را اوّل وقت بخوان. برای قفل دوم نمازت را اوّل وقت بخوان. و برای قفل سوم هم نمازت را اوّل وقت بخوان! جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید؟! شیخ نخودکی فرمود: نماز اوّل وقت «شاه کلید» است.
* ماهنامه موعود، شماره 148
https://kayhan.ir/fa/news/236889/ پاسخ اشکالات به تعدد زوجات(1)(پرسش و پاسخ) https://kayhan.ir/fa/news/237059/ پاسخ اشکالات به تعدد زوجات (2)(پرسش و پاسخ
🇮🇷 نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری دانشگاه فرهنگیان استان زنجان با همکاری کانون هنر دانشگاه برگزار می کند.
📽 اکران مستند بن بست شکن
( براساس تجربه ای از علی سرو )
💻 به صورت مجازی
⏰ زمان اکران چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰
📅 راس ساعت ۱۹ شب به صورت رایگان
👈 لینک اکران و ثبت نام در بستر مجازی
🆔️https://ekranmardomi.ir/live/nahad-zanjan/a0b2fb
🤗 با ما همراه شوید
👨👩👧👦 جهت تماشای فیلم به صورت خانوادگی
📖 خلاصه ای از مستند ارزشمند بن بست شکن
🖇 یک گروه جهادی متشکل از دانشجویان🎓 سازمان بسیج تهران بزرگ ، در واپسین روزهای سال ۱۳۹۸ ، خدمت در ستاد مقابله به کرونا را جایگزین حضورشان در اردوی راهیان نور میکنند. نیروهای جهادی ، یک کارگاه تولیدی شیلد صورت 😷 برپا میکنند. آنها بعد از اشباع بیمارستانها از محافظ صورت ، تولید گان را شروع میکنند. 🤧 جوانان بسیجی 💪 با مشاهده وضعیت تأسفبار مردم آمریکا ، کمکهای جهادی خود را به سفارت سوئیس ، دفتر حافظ منافع ایالاتمتحده آمریکا در ایران 🇮🇷 ارسال میکنند.
👈 لطفا ادامه ماجرا را با ما همراه شوید ...
18 عراقی که با اذان ابراهیم هادی تسلیم شدند و عاقبت بخیر شدند💫💫💫💫
20 آذر سال 60 برای آزادسازی 70کیومتر از منطقه علمیاتی گیلان غرب عملیات شد ؛ رزمندگان اسلام تقریبا همه مناطق را آزاد کرده بودند و...
عراق تلفات سنگینی داده بود ...
یکی از تپه ها که اتفاقا موقعیت مهمی داشت هنوز مقاومت میکرد ؛ بچه تلاش کردند آنرا هم آزاد کنند.
در تاریکی صبح روز بعد به سمت تپه حرکت کردیم ؛ نیروهای زیادی از عراق روی تپه مستقر بودند.با فرماندهان ارتش صحبت کردیم و هر طرحی دادیم به نتیجه نرسید...
ناگهان ابراهیم هادی به سمت تپه عراقی ها حرکت کرد و بعد روی تخته سنگی رو به قبله ایستاد.
و با صدای بلند شروع به اذان گفتن کرد ؛ هر چه داد زدیم که بیا عقب الان تو را میزنند ... فایده نداشت ...
تقریبا اواخر اذان ابراهیم بود که صدای تیر اندازی عراقی ها قطع شده بود ...
ولی همان موقع یک گلوله شلیک و به گردن ابراهیم اصابت کرد ...
خون زیادی از ابراهیم میرفت. به کمک امدادگر زخم ابراهیم بسته شد ...
در ادامه یکی از بچه ها آمد و گفت یک سری از عراقی ها آمده ؛ دستشان را بالا گرفته و دارند تسلیم میشوند ...
فورا گفتم مسلح بیاستید شاید حقه ای باشد ؛
18 عراقی به همراه یک افسر خودشان را تسلیم کردند...
به کمک مترجم از افسر عراقی پرسیدم چقدر نیرو روی تپه هستند؟ گفت هیچی... ما آمدیم و خودمان را تسلیم کردیم بقیه نیروها را هم فرستادم عقب؛ الان تپه خالیه ...
با تعجب پرسیدم چرا؟
گفت: چون نمیخواستند تسلیم شوند ... گفتم یعنی چی؟ افسر عراقی با بغض و اشک در پاسخ گفت: اًین موذن؟
بعد گفت: به ما گفته بودن شما مجوس و اتش پرست هستید ... به ما گفتند ما برای اسلام با ایرانی ها میجنگیم.ما وقتی میدیدم فرماندهانمان مشروب میخورند و اهل نماز نیستند در جنگ با شما دچار تردید شدیم.
امروز وقتی صدای اذان رزمنده شما را شنیدم تمام بدنم لرزید ... وقتی که نام امیرالمومنین را آورد با خودم گفتم: تو با برادرانت میجنگی؟ نکند مثل ماجرای کربلا ...
گریه امانش نداد.بعد گفت: به نیروهایم گفتم من میخواهم تسلیم شوم هر کس میخواهد با من بیاید.اینها با من آمدند؛ بقیه که نیامدند برگشتند عقب...
آن سربازی هم که به موذن شلیک کرد را هم آورده ام اگر دستور بدهید او را میکشم. حالا بگویید او زنده است یا ...؟ گیج شده بودم ... گفتم زنده است ...رفتیم پیش ابراهیم که داخل سنگر بستری بود ...تمام هجده اسیر آمدند و دست ابراهیم را بوسیدند و رفتند نفر آخر به پای ابراهیم افتاده بود و گریه میکرد و میگفت من را ببخش من شلیک کردم ... بغض گلوی من را هم گرفته بود...
از آن ماجرا پنج سال می گذشت ؛ زمستان سال 65 بود و ما درگیر عملیات کربلا5 در شلمچه بودیم ...
کار هماهنگی لشکر با من بود. برای توجیه بچه های لشکر بدر که همگی از بچه های عرب زبان و عراقی های مخالف صدام بود به مقرشان رفتم.
پس از صحبت با فرماندهان؛ یکی از بچه های لشکر بدر جلو آمده و گفت شما در گیلان غرب نبودید؟
گفتم بله... گفت: مطلع الفجر یادتان هست؟ ارتفاعات انار تپه آخر؟
گفتم: خوب؟ گفت هجده عراقی که اسیر شدند یادتان هست؟ گفتم بله ؛ شما؟
با خوشحالی گفت: من یکی از آنها هستم ...
با تعجب گفتم :اینجا چه میکنی؟
گفت همه ما هجده نفر در این گردان هستیم با ضمانت آیت الله حکیم آزاد شده و قرار شده بیاییم با بعثی ها بجنگیم.
گفتم فرمانده تان کجاست: گفت: در همین گردان مسئولیت دارد ؛ گفتم: اسم گردان و نام خودتان را روی این کاغذ بنویس بعد از عملیات مفصل میبنمتان...
همینطور که نامها را مینوشت پرسید: نام موذن شما چه بود؟ یکبار دیگر میخواهیم او را ببینیم ...
بغض گلویم را گرفت؛ گفتم انشا الله توی بهشت همدیگر را میبینید...
خیلی حالش گرفته شد ...عملیات شروع شد ...و نبرد ادامه یافت ...
.. اواخر اسفند 65 بود که عملیات به پایان رسید...
رفتم پیش بچه های لشکر بدر ...از یکی از مسئولین آن سراغ 18 عراقی را با نام هایی که داشتم گرفتم.گفت این گردان منحل شده ؛ در عملیات آنها جلو پاتک سنگین عراقی ها را گرفتند تلفات سنگینی هم گرفتند ولی عقب نشینی نکردند.
کاغذ نام انها را به او دادم. چند دقیقه بعد گفت: همه اینها شهید شده اند ...
ماتم برد ...دیگر حرفی نداشتم...
با خود فکر میکردم ابراهیم با یک اذان چه کرد ... یک تپه آزاد شد یک عملیات پیروز شد ... هم هجده نفر از جهنم جهل به بهشت رفتند ...
منبع: کتاب سلام بر ابراهیم صفحه ۱۳۳
شادی ارواح طیبه همه شهدا صلوات
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃