هدایت شده از 💕دلبرونگی💕
11.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ارسالی_اعضا 🍃🍃🍃🍃🌹🍃🌹🍃🌹
سلام فاطمه بانو خوبین
راستش در جواب اون خانمی که میگه برای چی باید حجاب داشته باشیم من کلیپی رو براتون ارسال میکنم ببینید اگه خواستین تو کانالتون بذارین اگر نه بهم بگین از روی این کلیپ من متنی رو آماده کنم اونو رو تو کانالتون استفاده کنید ممنون میشم راهنمایی بفرمایید
حالا همش بگید با پوشیدن یا نپوشیدن روسری اتفاقی نمیفته!
ببینید چه فاجعهای رخ میده
کشوری که ۸۵ درصدش شیعه است چه بر سر حجاب و مسجد و شعائرش میآورند.
💕@Delbarongi 💕
هدایت شده از 💞ذخیره دلبرونگی
1_889016277.m4a
2.37M
#ارسالی_اعضا در پاسخ به دختر 15ساله🍃🍃🍃🍃🌹
در رابطه با این پیام بد نیست این ویس رو همه خانمها حداقل یک بار گوش کنن
از مغزِ پسرا بدونیم؟!🚶🏻♂🧠
#رضا_داداشی
#ویژه_دختـران
#نشـر_حـداکثـری‼️
💕@Delbarongi 💕
هدایت شده از 💕دلبرونگی💕
#ارسالی_اعضا به صدای آقا🍃🍃🍃🍃🌹
سلام به همه دوستان
در مورد ویس اون آقا پسر که از ساختار مغزی پسران و مردان گفتن
من از این آقا ممنونم ، ویس رو گوش کردم و اشکم جاری شد ، من ی خانم 53 ساله هستم محجبه چادری پوست سفید و صاف ، قد بلند و خوش قد و هیکل
(از زیبائیهام گفتم که فکر نکنین محجبه ها زشت و بد هیکل هستن)شوهرم 56 ساله هستن مذهبی و بسیار خانواده دوست 3 پسر دارم که به لطف خدا پسر اولم در 24 سالگی ازدواج کرد و پسر دومم در 22 سالگی پسر سومم 13 ساله هست
به شدت معتقد هستم که جوانان باید زود ازدواج کنند و به لطف خدا بچه هام مشتاق ازدواج بودند و خدا کمک کرد
روی سخنم با اون خانمهای شل حجاب هست
اگر به دنیای پس از مرگ ایمان دارین ، حتماً مستند شنود رو گوش کنین
سرگذشت سمیرا ، خانم بیحجابی که در خیابان راه میرفته و یک مرد با دیدن زیبایی او چه بر سرش آمد و در آخر چه شد
یادمون باشه حجاب فرمان خداست
💕@Delbarongi 💕
هدایت شده از 💕دلبرونگی💕
#ارسالی_اعضا 🍃🍃🍃🌹
پاهام جون نداشت. باید می رفتم حمام. رفتم تو حمام دیدم آب گرم باز نمیشه. زمستون بود. زیر آب یخ می زدم. اومدم بیرون و لباسامو پوشیدم. زنگ زدم پایین واسه صاحبخونه. خانمش گوشی رو برداشت. جریان آبگرمکن رو گفتم. گفت میگم شوهرم بیاد درستش کنه. تا اومدم بگم نه لازم نیست گوشی رو قطع کرد. اصلا دلم نمی خواست این مردیکه بیاد تو خونه ام. اما برامم زشت بود زنگ بزنم و بگم نیاد. فقط خدا خدا می کردم تصور من باشه میگم چشم ناپاکه
زنگ درو زد و درو باز کنم. یه جوری نیگام کرد که خودم خجالت کشیدم. چادر سرم بود. همچینم گره اش رو زیر گلوم سفت کردم که یه ذره هم کنار نره. رفت تو آشپزخونه و یکم با آبگرمکن ور رفت. بعدم گفت درسته. گفتم چه زود درست شد. اومد جلوم ایستاد. یه جوری نگاهم کرد که خودم خجالت کشیدم. يهو حس کردم دستشو پشتم کشید و رفت. آب شدم اون لحظه. تا رفت درو بستم و نفسمو دادم بیرون. والا از مرگم بدتر بود. تا هادی اومد خونه بهش ابگرمکن رو گفتم. هرکاری کردم در مورد کار صاحبخونه چیزی بگم نگفتم. آخرم گفتم این خونه هیچیش درست نیست بیا اسباب کشی کنیم به جای دیگه. هادی می خندید و می گفت اول زمستون کجا بریم؟ خونه خوب گیر نمیاد دیگه. راست می گفت. اما دلم شور می زد. اصلا از موندن اینجا احساس خوبی نداشتم. خیلی دل دل می کردم. کاش می شد برم خونه ی مامانم. اما باز نمی شد. هادی خوشش نمی اومد. حتی خونه ی مامانشم بیشتر به شام یه ناهار نمی رفتم. خصوصا حالا که مادرشم نبود. اونشب که هادی اومد نتونستم حتی شامم بخورم. معده ام به شدت درد می کرد و حال نداشتم. زودم رفتم خوابیدم. هادی می پرسید چته؟ اما نمی دونستم چرا جرات گفتنش رو ندارم. وقتی بهش میگم از خونه بریم بهم می خنده دیگه چی بهش می گفتم؟ من جایی که حس کنم امنیت نیست حالم همش بده.
خدا لعنتش کنه. از اون روز همش تو فکر بودم. همش احتیاط می کردم. درو باز نمی کردم اصلا. این آدم تعادل نداشت. شب عقد بهار رفتم ارایشگاه. حسابی به خودم رسیده بودم. اما چون کیفمو تو خونه جا گذاشتم مجبور شدم همراه هادی دوباره برگردیم خونه کیف دستیمو بردارم. صاحبخونه مون همون موقع از راه رسید و با ماشینش جلومون توقف کرد. هادی پیاده شد و باهاش دست داد. منم رفتم داخل خونه و کیفمو برداشتم. می دیدم چطوری نگام می کنه. دلم می خواست با ناخون چشاشو در بیارم.
💕@delbarongi 💕
هدایت شده از 💕دلبرونگی💕
#ارسالی_اعضا 🌹🍃
پدمادرهابه کسی اعتماد نکنید
حرف های غیر علمی و اصولی که معلم پرورشی توی مدرسه به ما گفته بود من رو داشت دچار وسواس میکرد
نه دوست داشتم اینکار رو انجام بدم که دچار گناه نشم
نه میخواستم متوقفش کنم
چون در رویاهام خوشبخت و عاشقانه بودم و توجیه من این بود که هر زندگی عاشقانه ای بوسه وو ... داره
تنها راهی که به ذهنم میرسید
ازدواج کردن بود
ارزوم این بود که شوهر داشته باشم
با دخترهای هم سن و سالم توی فامیل که جمع میشدیم
از شوهر و از خواستگار و از هرچیزی حرف میزدیم
یعنی به عنوان دختران کوچیک دوازده سیزده یا چهارده ساله از تنها چیزی که حرف میزدیم شوهر بود
نه از درس حرف میزدیم نه از آرزوهای بلند و بالا نه کار و نه دانشگاه! از هیج چیزی جز شوهر و روابط زن و مرد حرف نمیزدیم. هرکدوم هر اطلاعاتی درباره روابطزن و مرد میدونستیم رو بهم دیگه میگفتیم. توی چنین شرایطی بچه ها خیلی زود و نادرست از چنین مسایلی اگاه میشن، من خیلی وقتها چیزهایی رو میشنیدم که مادر و دیگران بدون توجه به حضور من درموردشون حرف میزدن!
برای تعطیلات عید زمانی که سیزده سالم بود به روستامون رفته بودیم
نوه عمه پدرم دختری بود به نام معصومه، تقریبا هم سن و سال هم بودیم ، مادرم میگفت یکسال و سه ماه از تو بزرگتره، تقریبا باهم خوب و صمیمی بودیم، به من میگفت تو برعکس دخترهای دیگه شهری خودت رو نمیگیری درحالی که من در شهر دختری حساب میشدم که نه شیوه زندگی خودم و خانواده م و نه محل زندگیم و منطقه پ هیچکدوم به یک زندگی شهری نمیخورد. پس برای چی باید خودم رو میگرفتم؟! من دختری بودم که در حاشیه شهر با خانواده ای که زندگی در شهر هیچ افزایش فرهنگی براشون نداشت زندگی میکردم خانواده ای که به دختری که از ترس تجاوز جلوی ادرارش رو نمیتونست بگیره زده تخم مرغ میدادن و دارو میمالیدن تا کمرش سفت بشه. دختری که شهر هم نتونسته بود آرزوی شوهر داشتن ازش رو بگیره!
معصومه نوه عمه پدرم بود. هم سن و سال من بود، یکسال و چندماه بزرگتر. هربار که برای عید یا مراسمی به روستا میرفتیم معصومه رو میدیدم. باهم دوست شده بودیم و اواخر صمیمی تر. خانواده معصومه سه سالی بود که به شهری که ما دراون زندگی میکردیم اومده بودن و اونها هم مثل ما، حاشیه شهر زندگی میکردن.معصومه دوسال بعد از به قول خودش "شهرنشینی و خوش نشینی" توی سن سیزده سالگی با یکی از فامیلهاشون ازدواج میکنه. اوایل قرار بر این بوده که بخاطر کار همسرش معصومه و شوهرش چندماهی بعد از ازدواجشون توی شهر ساکن بشن اما حرفها و نظریات و دخالت های مادرشوهرش منجر به این میشه که معصومه که عاشق شهرنشینی بود دوباره به روستا برگرده.
زمانی که معصومه عقد کرده بود رو فراموش نکردم
معصومه اجازه ارایش داشت
از چادرطرحدار براق استفاده میکرد
کفش پاشنه بلند میپوشید و النگوهایی که خانواده شوهرش بهش داده بودن توی دستش برق میزد
خوشحال بود خیلی خوشحال...
ماها در اون زمان و در عالم بچگی خودمون رو بزرگسال میدیدیم و به قول بزرگترها اونقدر بزرگ شده بودیم که میتونستیم بچه به دنیا بیاریم! جهل همین چیزهاست، توانایی تولید مثل نشانه ای از توانایی به مبارزه رفتن با هر بدبختی محسوب میشد...و هنوز هم میشه...
و من هم هرچقد که بزرگتر میشدم بیشتر به دنبال به دست آوردن چنین خوشی بودم...خوشی ای به نام شوهر!
زمانی که سیزده ساله بودم برای تعطیلات عید به روستامون رفته بودیم
معصومه تمام حرفهای خصوصی بین خودش و شوهرش، اتفاق های پیش اومده بین اون و خانواده ی شوهرش، ناراحتی هایی که داشت و تقریبا هرچیزی که براش پیش میومد رو برام تعریف میکرد و میشه گفت دوستهای صمیمی هم دیگه شده بودیم...
تو همون عید معصومه با حرفها و اشاره هایی توجه من رو به برادرش جلب کرد...
حامد، پسری که خیلی اهل نشون دادن خودش نبود و به اصطلاح خیلی اجتماعی نبود...
💕@delbarongi 💕
هدایت شده از دانشگاه حجاب
1_889016277.m4a
2.37M
#ارسالی_اعضا در پاسخ به دختر 15ساله،که گفتن پسرا نگاه نکننن تا به گناه نیفتن🍃🍃🍃🍃🌹
در رابطه با این پیام بد نیست این ویس رو همه خانمها حداقل یک بار گوش کنن
از مغزِ پسرا بدونیم؟!🚶🏻♂🧠
❌ دوستان زیر پانزده سال لطفا گوش نکنند❌
#وبس_قدیمی_رضا_داداشی
#ویژه_دختـران
#نشـر_حـداکثـری‼️
➖15
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
هدایت شده از دانشگاه حجاب
#خاطرات_آمرین
#ارسالی_اعضا
♨️بعد از اغتشاشات اخیر و کشیدن چادر و روسری زن محجبه، از اینکه به بدحجابها لسانی تذکر بدم میترسیدم!! تا اینکه تو بازار، دختر جوونی رو دیدم که شالش افتاده بود و موها کاملا پیدا...
🔸نتونستم بیخیال بگذرم!
🔹رفتم کنارش، آروم دست کشیدم رو بازوش و مهربانانه گفتم: عزیزم! بعد از نگاه توام با تعجبش، آهسته و مهربونتر گفتم؛ روسریتون افتاده.
🔸در جواب؛ یک چشم و لبخند شیرین دریافت کردم و حجابی که نتیجهی امر به معروف بود ...
پ.ن:
#بیتفاوت_نباشیم
امر به معروف #صحیح همیشه جواب میده...
حتی اگه منجر به محجبه شدن بدحجابها نشه، باعث میشه حجاب رو در کف جامعه رعایت کنن و گناه قبح خودش رو در جامعه از دست نده!
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
هدایت شده از دانشگاه حجاب
#خاطرات_آمرین
آخرین امر به معروفی که کردم چند روز پیش تو هیئت بود
یه خانوم بدحجابی اومده روضه که خیلی از موهاش بیرون و مشخص بود
رفتم سمتش ؛ خوش آمد گفتم بامهربونی تموم
گفتم من کسی نیستم هیچ کارم ولی
اگه اجازه بدین این گیره روسری رو بزنم به روسریتون
اما این نذری رو از طرف صاحب عزا حضرت زهرا بدونین نه من
چون خودشون دعوت کردن بیایین روضه
ایشونم بامهربونی اجازه داد
بااجازه ش موهاشو بردم زیر روسری ، داشتم گیره رو میزدم که یه دفعه دیدم داره گریه میکنه و میگه : " کاش زودتر اومده بودم تو این هیئت"
#ارسالی_اعضا
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
هدایت شده از دانشگاه حجاب
#ارسالی_اعضا 🍀
هم اکنون مشهد مقدس👆
تشییع پیکر سه شهید مدافع امنیت❤️
@hejabuni
هدایت شده از مهارتکده | مسلم گریوانی
دارم کتاب کهکشان نیستی رو میخونم
دلم نمیخواد تموم بشه
ذره ذره کلماتش وجود ادم رو آب میکنه
هر فصل که میخونم، کتاب رو میبندم و چند روز درگیرشم
تک تک کلماتش مثل نفس قدسیان، ادم رو جذب میکنه
با هر جمله ش ادم بغض میکنه
خدای من... دوست دارم برم داخل کتاب و دیگه بیرون نیام. دنیای عجیب و قشنگیه
خداوند رو شکر میکنم که چنین « روزی» رو بهم داد.
وقتی کتاب رو میبندم و بیرون میام، دنیای ادمها رو دوست ندارم
لازمه همه این کتاب رو یک بار بخونن
#ارسالی_اعضا
#معرفی_کتاب
#لبیک_یا_خامنه_ای
هدایت شده از مهارتکده | مسلم گریوانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خدا زیباست و مخلوقاتش هم زیبایی رو دوست دارن😍
صبحتون بخیر💐
#ارسالی_اعضا
#امام_زمان #لبیک_یا_خامنه_ای
کانال باران تربیت و معنویت
┈┈••✾❀🌸❀✾••┈┈
@moslem_garivani
هدایت شده از 🍃...تجربه زندگی...🍃
🍃#ارسالی_اعضا...
سلام به دوستان عزیز🌸
می خواستم به خیلی از دوستان بگم به اونها که با خطا شون باعث تباه شدن زندگیشان شدن و آنهایی که به چیزی که می خواستم نرسیدن .
مشکل بزرگ زندگی ما اینکه خدارو فراموش می کنیم و حتی به دستور های کوچکش مثل انجام ندادن رفتار هایی با نامحرم مثل شوخی و خنده اصلا توجه نمی کنیم و باعث خرابی زندگیمون می شویم.
متاسفانه این اتفاق برای من افتاده و از بچگی تا الان با من بوده.😔
خیلی و قتل ها به خواست خدا تونستم حس خودم رو کنترل کنم ولی بعضی اوقات هم نه.
خدارو شکر ارتباطم با نامحرمان خیلی کمه و در یک خانواده مذهبی هستم.
اما باز هم مشکلات زیادی دارم .
ولی خدارو شکر میکنم که از سن ۱۲ سالگی خدا به دادم رسید و دستم و گرفت.🤲
از نظر من همه ی ما باید از خدا طلب بخشش کنیم و کمک بخواهیم.🙃
خانم حضرت زهرا ( س)خیلی کمک می کنند🌻
این حرف را حتی به کسایی که مهمترین داشته ی خودشون رو از دست دادند می گم.
برای همگی بهترین ها رو آرزو می کنم برای همدیگه دعا کنید؛
و لطفاً برای من که بتونم این سختی رو پشت سر بزارم🌷
با آرزوی سلامتی و شهادت🌹
یاعلی👋🏻
#تجربه
#سیاست
#عاشقانه
دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇
@Aseman100