eitaa logo
احادیث اهل البیت علیهم‌السّلام
3.4هزار دنبال‌کننده
36 عکس
5 ویدیو
0 فایل
 إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ "اَلثَّقَلَيْنِ" مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي "كِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي" وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ اَلْحَوْضَ   ارتباط با خادم کانال: @skhorasani22
مشاهده در ایتا
دانلود
امام علیه‌السلام لباسى را مى‌طلبد كه كسى بدان، رغبت نكند ◾️پيادگان لشكر ابن سعد، از چپ و راست به باقى‌ماندگان همراه حسين عليه‌السلام حمله كردند و آنان را كُشتند تا آن كه جز سه يا چهار نفر،با آنان نمانْد. هنگامى كه حسين عليه‌السلام چنين ديد، شلوارِ يَمانى محكمش را-كه چشم را خيره مى‌كرد-خواست تا زير لباسش بپوشد.همچنين، آن را پاره پاره كرد كه پس از شهادتش به غارت نبرند؛ امّا هنگامى كه به شهادت رسيد،بحر بن كعب، آن را نيز از [تن] امام عليه السلام در آورد و ايشان را بى‌لباس، رها كرد. به همين خاطر،هر دو دست بحر بن كعب در تابستان،مانند چوبِ خشك مى‌شد و در زمستان مرطوب مى‌شد و خون و چرك از آنها ترشّح مى‌كرد تا آن كه خداوند متعال،او را هلاك كرد. 📚الإرشاد ج۲ ص۱۱۱ علیه‌السلام
خداحافظى امام علیه‌السلام با زنان ◾️سپس حسين عليه السلام، با زنان وداع كرد. سكينه، شيون مى‌كرد. امام عليه السلام، او را به سينه‌اش چسباند و فرمود: اى سَكينه ! بدان كه پس از من،گريه‌ات طولانى خواهد بود، هنگامى كه مرگ،مرا در يابد. با اشك حسرتت، دلم را آتش مزن تا آن گاه كه روح در بدن دارم و چون كشته شدم، تو سزامند گريستنى اى بهترينِ‌ زنان ! 📚المناقب ج۴ ص۱۰۹
وصیت به امام سجاد عليهماالسلام 🔻به نقل از ابو حَمزۀ ثُمالى از امام باقر عليه السلام-: چون هنگام وفات [ پدرم ] على بن الحسين عليه السلام فرا رسيد، مرا به سينه‌اش چسباند و سپس فرمود: «اى فرزند عزيزم ! تو را به آنچه پدرم هنگام فرا رسيدن وفاتش به من وصيّت كرد، وصيّت مى‌كنم و نيز به آنچه پدرش به وى وصيّت كرده است». ⬅️سپس فرمود: «اى پسر عزيزم! مبادا بر كسى ستم كنى كه در برابر تو، هيچ ياورى جز خدا ندارد!». 📚الکافی ج۲ ص ۳۳۱
اجازه خواستن فرشتگان براى يارى كردن علیه‌السلام ◾️به نقل از رَيّان بن شَبيب از امام رضا عليه‌السلام-: چهار هزار فرشته، براى يارى [ حسين عليه السلام ] به زمين، فرود آمدند؛امّا اجازه نيافتند. از اين رو، آنان پريشان و غبارآلوده تا قيام قائم عليه‌السلام نزد قبرش جاى دارند و [به هنگام قيام] جزو ياران قائم عليه‌السلام هستند و شعارشان، اين است: «یَا لَثَارَاتِ الْحُسَیْن(اى خونخواهان حسين) 📚عیون اخبارالرضا عليه‌السلام ج ۱ ص۲۹۹
حسين عليه السلام، به چپ و راستش نگريست و هيچ مردى را نديد. على بن الحسين، زين العابدين عليه السلام- درحالیکه بيمار بود، بيرون آمد؛ ولى نمى‌توانست شمشيرش را حمل كند و امّ‌ كلثوم، پشت سرِ او فرياد مى‌زد: اى پسر عزيزم! بازگرد. على گفت: اى عمّه! بگذار پيش روىِ‌ فرزند پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بجنگم. حسين عليه السلام فرمود: «اى امّ‌ كلثوم ! او را بگير (و باز گردان) تا زمين از فرزندان خاندان محمّد صلى‌الله‌عليه‌و‌‌آله، خالی نمانَد». 📚بحار الأنوار ج ۴۵، ص ۴۶
نبرد انفرادى عليه‌السلام با دشمنانش 🔻راوى مى‌گويد: آن گاه حسين عليه السلام، دشمن را به نبردِ تن به تن فرا خواند و همۀ كسانى را كه به جنگش مى‌آمدند، از ميان بر مى‌داشت تا آن جا كه تعداد فراوانى از آنها را كُشت و در اين حال، مى‌فرمود: «مرگ،از ننگ، بهتر است و ننگ، از ورود به آتش». يكى از راويان مى‌گويد: به خدا سوگند تاكنون شكست خورده‌اى را نديده بودم كه فرزندان و خاندان و يارانش كشته شده باشند امّا اين گونه استوار و پُردل مانده باشد. پيادگان بر او يورش مى‌بُردند واو هم بر آنان يورش مى‌بُرد و آنان مانند فرار بُزها به هنگام حملۀ گرگ از هم شكافته مى‌شدند. او بر آنان،حمله مى‌بُرد و در حالى كه آنان بالغ بر سى هزار نفر بودند،از پيشِ‌ پاى او، مانند ملخ‌هاى پراكنده،مى‌گريختند و او،دوباره به جاى خويش،باز مى‌گشت و مى‌گفت:«هيچ نيرو و توانى،جز از جانب خداوندِ والامرتبۀ بزرگ،نيست». 📚الملهوف ص۱۷۰
🔻آن گاه، حسين عليه السلام [دشمن را] به نبرد تن به تن فرا خواند و همۀ قهرمانانى را كه به جنگ او مى‌آمدند، مى‌كُشت تا آن كه تعداد فراوانى را از آنها كُشت. شمر بن ذى الجوشن-كه خدا لعنتش كند- پيشاپيش دستۀ بزرگى جلو آمد. حسين عليه السلام با همۀ آنها جنگيد و آنها نيز با او جنگيدند...آن گاه حسين عليه السلام،مانند شير شرزه به آنها حمله بُرد و در پىِ‌ كسى نمى‌رفت،جز آن كه او را با ضربۀ شمشيرش به زمين مى‌انداخت.تيرها از هر سو به طرف او مى‌آمدند و به گلو و سينۀ او مى‌خوردند،و او مى‌فرمود: «اى امّت بدكار ! پس از محمّد،چه بد كرديد در حقّ‌ امّت و خاندانش.هان ! شما پس از من،ديگر از كشتن هيچ بنده‌اى از بندگان خدا،هراس نخواهيد داشت؛بلكه چون مرا كُشتيد،كشتن هر كس ديگرى بر شما گران نخواهد بود و-به خدا سوگند-،اميد مى‌برم كه خدا،مرا با خوارى شما،گرامى بدارد و انتقام مرا از شما به گونه‌اى كه نمى‌دانيد،بگيرد». حُصَين بن نُمَير سَكونى،بر حسين عليه السلام بانگ زد: اى پسر فاطمه! خدا، چگونه انتقام تو را از ما مى‌گيرد؟ حسين عليه السلام فرمود: «ميانتان،ترس و درگيرى مى‌اندازد و خونتان را [ به دست خودتان ] مى‌ريزد و آن گاه، عذاب را بر شما سرازير مى‌كند». 📚الفتوح ج۵ ص۱۱۷
اشعار منسوب به امام علیه‌السلام در ميدان جنگ 🛑 سپس حسين عليه السلام، پيش آمد تا جلوى دشمن ايستاد و شمشيرش،برهنه در دستش بود. از خود[از پيروزى] نااميد بود و به مرگ مى‌انديشيد و چنين مى‌گفت: «من،پسر علىِ‌ پاك، از خاندان هاشمم براى افتخار،همين،مرا بس است. جدّ من، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، گرامى‌ترينِ‌ مردم است و ما، چراغ‌هاى درخشان خداوند در زمينيم. فاطمه،مادرم،از تبارِ احمد است و عمويم جعفر را «صاحبِ‌ دو بال [ در بهشت ]»مى‌خوانند. كتاب راستين خدا، ميان ما نازل شده است و هدايت و سخن نيك، از وحى در خاندان ماست. ما امان خدا براى همۀ مردمانيم از اين رو،ميان مردم،سرفراز و نمايانيم. ما صاحبان حوض [ كوثر ] هستيم و دوستداران خود را با جام پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، سيراب مى‌كنيم،بى هيچ ترديدى. پيروان ما ميان مردم، گرامى‌ترينِ‌ پيروان‌اند و دشمنان ما روز قيامت، زيانكاران‌اند». 📚الاحتجاج ج۲ ص۱۰۳ علیه‌السلام
▪️تشنگى حسين عليه السلام، شديد شد و مانع دسترسى او به آب شدند. آب قابل نوشيدنى برايش فراهم شد. رفت تا آن را بياشامد كه حُصَين بن تميم، تيرى به گلويش زدو آب، خون شد.... 📚اخبارالدول و آثار الاول ج۱ ص۳۲۲
اصابت تيرى به پيشانى امام علیه‌السلام ◼️ هرگاه حسين عليه السلام،به تنهايى به سوى فراتْ‌ يورش مى‌بُرد به او حمله مى‌كردند تا او را از [ رسيدن به ] آب، باز بدارند. آن گاه،مردى از آنان-كه كنيه‌اش ابو حُتوف جُعْفى بود- تيرى انداخت و بر پيشانى حسين عليه السلام نشست. حسين عليه السلام، تير را كَنْد و آن را انداخت. خون بر صورت و محاسنش،سرازير شد. سپس حسين عليه السلام گفت:«خدايا ! تو مى‌بينى كه من از دست اين بندگان نافرمان و طغيانگرت، در چه حالى هستم.خدايا ! يكْ‌ يكِ‌ آنان را به شمار آور و جدا از هم و متفرّق، هلاكشان ساز و هيچ يك از آنان را بر روى زمين، باقى مگذار و هرگز،آنان را ميامرز !». علیه‌السلام
اصات تيرى به گلوی امام علیه‌السلام ◼️به نقل از عبد اللّه بن منصور،از امام صادق،از پدرش امام باقر،از جدّش امام زين العابدين عليهم السلام-: حسين عليه السلام،به چپ و راست نگريست و كسى را نديد. سرش را به سوى آسمان، بالا بُرد و گفت: «خدايا ! تو مى‌بينى كه با فرزند پيامبرت چه مى‌كنند». قبيلۀ بنى كِلاب ميان حسين عليه السلام و آب، مانع شدند. تيرى به سوى او پرتاب شد كه بر گلويش نشست و از اسبش به زمين افتاد. امام عليه السلام تير را گرفت و بيرون كشيد. سپس،خون را با كفِ‌ دستش مى‌گرفت و هنگامى كه پُر مى‌شد،به سر و صورتش مى‌ماليد و مى‌گفت:«خداى عز و جل را مظلوم و خونين،ديدار خواهم كرد». 📚الأمالی (صدوق) ص۲۲۶ علیه‌السلام
سخن گفتن سلام‌الله‌علیها با عمر بن سعد ملعون خواهر امام،زينب عليها السلام به درگاه خيمه آمد و عمر بن سعد بن ابى وقّاص را ندا داد: واى بر تو،اى عمر ! آيا ابا عبد اللّه را مى‌كُشند و تو نگاه مى‌كنى‌؟! عمر، پاسخش را نداد. زينب عليها‌السلام بانگ زد: واى بر شما ! آيا مسلمانى ميان شما نيست‌؟! هيچ كس، پاسخى به او نداد. 📚الإرشاد ج۲ ص۱۱۲