انقدرپولداشتکهمیتونست
دوتابیمارستانروباهمبخره:)
بردنسردخونه .
گفتنجانداریم،رو زمینخوابید !
- ژیپسوفیلا '
_
- ته ِ پیچ مانند خودکارم را باز میکنم و میکشمش بیرون و بازرسیاش میکنم .
به لولهی ریز و شفاف که آنطرفش پیداست نگاه میکنم .
همیشه کارم همین است .
شما را نمیدانم، ولی من وقتی خودکارم تمام میشود، به این فکر میکنم که "چی باهاش نوشتم؟ با حل سوالات ریاضی تمامشد یا جوهرش را با خطخطی روی دستم و چند دقیقه بعد پاککردن آن جوهر با آب و تلفکردنش تمومکردم؟ "
_
- امروز
در این روز سرد و زمستانی، خودکاری که ' الله ' یک سال قبل درست در همین روز به من امانت داده بود، جوهرش تمامشد .
خودکار امسال را تحویلم میدهد و میگوید "ببینم امسال چکار میکنی !" درست مثل تمام این چند سالی که گذشت و خدا هر سال در روز شش بهمن به من یک خودکار دیگر میداد و میگفت "ببینم امسال چکار میکنی !"
ولی واقعا من با این شیشهعمر چکار کردم این چند سال را؟ کجا خرجش کردم؟ 🚶♂.
- ژیپسوفیلا '
دیدار ِ دو دقیقه ایی . سرد ِ سرد . تنهای ِ تنها . همین الان .
- هنوز مدهوشِ عطرِ مستکنندهگلِ نرگس روی مزارشم.
تولد، تولد ِ کسی بود که لبخندش، قند در چای ِ تلخ افکارت حل میکرد و ذره ذره طعم شیرینش را به سلول های بدنت میچشاند !
زینبم،
منو تو مث لنگه جورابیم 🗿
تو با کسی و من با کسی دیگه نمیتونیم جور شیم😐😂
برای هم آفریده شدیم ،
و خدایا شکرت که بین ۷ میلیارد آدم ِ روی زمین، زینبو واسه من انتخاب کردی :)))
راستی زینبم !
دیشب شبِ آرزو ها بود . .
آرزو کردم که به آرزوت برسی :))
از مامانت ممنونم که تورو به دنیا آورد🤣♥️
و مجددا تولدت مبارکم باشه انشالله .