eitaa logo
جهان بانو
3.1هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
219 ویدیو
1 فایل
پایگاه بین المللی جهان بانو --------------------------------------- گستره تخصصی زن و خانواده 🚩 www.jahanbanou.ir 📲🖥️🎬🎙️👒💡 ارتباط با ادمین: @jahanbanou
مشاهده در ایتا
دانلود
🖋روایتی از ایستگاه پایانی نمایشگاه کتاب 🗒 بخش اول 🔸امروز غرفه جهان بانو با چند جلد کتاب با موضوعات مرتبط و به ظاهر غیر مرتبط اما مورد نیاز مخاطبان رنگ و لعاب بیشتری گرفت و رهگذران را برای لحظاتی با خود همراه می‌ساخت تا تورقّی نموده و با پسند نمودن مطالب به مذاقشان، آنها را خریده و برای مطالعه عمیق‌تر با خود ببرند. 🔹به‌ دلیل روزهای پایانی شاهد موج حضور خانواده‌ها برای نفس کشیدن میان غرفه‌های مختلف بودیم که با وجود مشکلات عدیده اجتماعی و اقتصادی هنوز هم برای دانستن و اعتلای فرهنگ اصیل‌مان ارزش قائل‌اند. ▫️هر چند که سرانه مطالعه در کشور ما همچنان آمار چشمگیر و قابل توجهی نسبت به پیشینه دانش و عالمان و نویسندگان ادب پرور میهن اسلامی که آوازه فرهنگ و ادب و هنرش دنیا را فرا گرفته ندارد. 🔸با توجه به فرصت رو به پایان برگزاری نمایشگاه، تلاش زیادی برای معرفی و ارائه فعالیت‌های فرهنگی و هنری‌سکوهای خود در عرصه زن و خانواده انجام دادیم که شاید در نگاه اول ساده به نظر می‌آمد اما گاهی هرچه فارغ از کمال‌گرایی قدم در راه بگذاری دل‌ها و ذهن‌های آماده و همراه‌تری با خود پیدا می‌‌کنی که معادلات ذهنی مجریان امر را تغییر داده و بازخورد باکیفیت تری خواهند داشت. ادامه دارد⬇️
🗒بخش دوم 🔹دوربین به دست وارد فضای بیرونی غرفه و محوطه مصلّی شدیم و با اجازه از والدین کودکان و نوجوانان لحظات ناب شادی حضورشان در فضای کتاب را شکار کرده و برای همراه نمودن بیشتر مخاطب عام با سایت جهان‌بانو که اتفاقاً بیشترین فعالیت را در حوزه مسائل زنان حتی در قالب بین المللی دارد بروشورهای خلاصه مطالب کار شده را در اختیار آنان قرار دادیم. ▫️امید به اوج گرفتن این رسانه فعال در حوزه زنان دل‌های‌مان را به آینده‌ای پرشور و هیجان و زیر ذره‌بین مخاطبان زن با طیف‌های مختلف گرم می‌نمود. 🔸آن‌قدر گرم این فضاها و شکارهای ناب بودیم که بارش تند باران هم ما را به دویدن زیر سقف‌های راهرو و شبستان وادار نکرد و همچنان علاقمند به ثبت تصاویر بکر و جالب از حضور صمیمی خانواده‌ها در مصلّای معطر به حضور "یارمهربان" بودیم. ✍به قلم بانو زهرا سعادت جهــــ🌐ـــــــان بانــو 🆔 @jahanbanou_ir
🎙روایتی خواندنی از ایده جذاب *جذب خبرنگار* جهان‌بانو 🔹طرح جذب خبرنگار برای بازدیدکنندگان آنقدر جذاب بود که بسیاری را با خود همراه کرد و بر خلاف نامش که در ابتدا بانو خبرنگار نام گرفت به دلیل استقبال مردان از این طرح، جنسیت را مانعی بر سر حضور افراد در این حوزه قرار نداد. ▫️به طوری که بسیاری از این افراد تصمیم به پرکردن فرم‌های کاغذی روی میز ورودی غرفه گرفتند و با ذوقی فراوان از حضور در حیطه علاقمند‌ی‌شان ما را هم به سر ذوق آوردند تا از طراحی تا اجرای این ایده در فرصت محدودی که داشتیم راضی باشیم. 🔹دختر نوجوان همراه مادر و عمه خود از چرایی حضورمان در آنجا پرسید و به محض شنیدن “جذب خبرنگار” چشمانش برق شادی را مهمان نگاه‌مان کرد تا رنج خستگی این روزها جای خود را به دلگرمی بدهد و حال دل‌مان بهاری شود. ▫️وقتی مهارت هایش را روی فرم تایید می‌کرد فهمیدیم از قبل برای اهداف و آرزوهایش زمینه سازی کرده و مانند برخی از همسالان خود درگیر غفلت حضور در فضای مجازی نشده است و اتفاقاً تکنولوژی را در مسیر اهداف بهتر آموخته و نقشه راه‌ خود را گوشه ذهن خلاق و پرشور نوجوانی‌‌اش ثبت نموده و حالا دری برای ورود جدی و عالمانه به دنیای آینده یافته بود. ✍ به قلم بانو زهرا سعادت ⬅️ برای ثبت نام در طرح جذب خبرنگار از سراسر ایران کلیک کنید ➡️ 🆔 @jahanbanou_ir
🇮🇷 مکتب امام، زنان این وطن را شهید پرور بار آورده است 🔸کودک و جوان و زن و مرد نمی‌شناسد، معنویت و وطن دوستی و کارآمدی باهم که ترکیب شود هر ایرانی را به خیابان می‌آورد تا تجدید عهدی کند با آرمان های مکتب امام خمینی(ره) و شهید بهشتی ها و شهید رجایی ها. 🔹همان جمله معروف سید شهیدان اهل قلم که پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند اما حقیقت این است که شهدا مانده اند و زمان ما را با خود برده است، ما در هیاهوی این دنیا گم شده ایم وقبرستان نشینان عادات سخیف هستیم اما اکنون در این حادثه که تجلی عشق و ایمان است خودمان را پیدا می‌کنیم و جمهوری اسلامی به برکت خون پاک این شهدا نفسی تازه پیدا می‌کند برای رسیدن به قله. 🔸مکتب امام خمینی (ره) زنان این وطن را شهید پرور بار آورده است، گاهی اوقات مادر حاج قاسم گاهی اوقات مادر شهید بهشتی و اکنون نیز مادر این شهید بزرگوار که پسرش را خادم این ملت کرد. 📷تشییع پیکر رییس جمهور و همراهان در تبریز ✍ به قلم بانو نرگس ونک جهــــــ🌐ـــــــان بانــو 🆔 @jahanbanou_ir
🔹مادر مختار «دَوْمَه» و از زنان با شخصیت تاریخ اسلام است، درباره او گفته‌ اند: «مِنْ رَبّات الفَصاحَةِ وَلْبَلاغَةِ وَالْرَأی وَالْعَقل»، وی، از زنان سخنور و با تدبیر عاقله بود. ▫️«ابوعبید»، پدر مختار، قبل از ازدواجش بسیار مشکل ‌پسند و در پی همسری ایده ‌آل بود، او همسری می‌ خواست که از نظر اصالت، نجابت، وجاهت، حسب و نسب، شایسته باشد و هر کسی که به او پیشنهاد می‌ شد نمی ‌پذیرفت، شبی در خواب می ‌بیند که یک نفر به او می ‌گوید: برو «دومه زیبا» را بگیر که پشیمانی ندارد و او همان است که می ‌خواهی. 🔹دومه، دختر «وهب بن عمر بن معیّب» بود و به خاطر وجاهت و دیگر محسناتش، او را «دومة الحسناء» لقب داده بودند. ▫️ابن طیفور در بلاغات النساء او را، از صاحبان بلاغت و فصاحت ذکر کرده و نوشته وقتی مصعب بن زبیر، مختار و یاران را محاصره کرد، دومه در کنار فرزندش بود. کسی به دومه پیشنهاد کرد تا او را به دوش بکشد و نجات دهد، اما او نپذیرفت. 🔹دومه می‌گوید: هنگامی که باردار بودم، شبی خواب دیدم که گوینده‌ای در عالم رویا، این سرود را برایم می‌خواند: اَبشِری بالوَلَدِ/ اَشَبَهُ شیءٍ باَلامة اِذ الرِجالُ فی کَبَد/ تقَاولَوا علَی لَبَد کانَ لَهُ حظُّ الأَسَد یعنی: مژده به یک پسر، پسری مثل شیر در گرماگرم نبرد، او بهره کاملی از شجاعت دارد. ▫️ابوعجین می‌گوید: آن روز که تعدادی از یاران و نزدیکان مختار، در محاصره قصر کشته شد و مردم هزیمت شدند، من به مادر مختار پیشنهاد کردم که بیا تا تو را به دوش بگیرم و از معرکه نجات دهم، وی با شجاعت تمام این پیشنهاد را رد کرد و گفت: «به خدا قسم اگر دستگیرم کنند و اسیر شوم، بهتر از آن است که مرا به دوش بگیری و نجاتم دهی» 🔹گفته شده مختار به دلیل ویژگی های شخصیتی که داشت سخت از دیگران مشورت می‌گرفت اما همیشه در مقابل مادرش به دلیلی سیاستی که از او می‌دید نرم بود و به مشورت های او عمل می‌کرد. ✍ نرگس ونک جهــــــ🏴ـــــــــان بانـــــو 🆔 @jahanbanou_ir
🔹ام وهب دختر عبد و از قبیله نمر بن قاسط بود. او از حاضران در عرصه کربلا و از معدود زنان غیر وابسته به بنی‌هاشم بود که به همراه همسر خویش ـ عبدالله بن عمیر کلبی ـ قدم در راه کربلا نهاد و سرانجام در کنار همسر باوفای خود در رکاب سید و سالار شهیدان (ع) به فیض عظمای شهادت رسید. 🔹پیوستن به سپاه امام در چگونگی پیوستن او و همسرش ـ عبدالله بن عمیر ـ به سپاه امام حسین (علیه‌السلام) از سوی برخی مورخان روایتی نقل شده که در آن آمده: «عبدالله بن عمیر در نزدیکی کوفه و در اطراف چاهی به نام "بئر الجعد" که متعلق به قبیله همدان بود، منزلی را تهیه دیده بود و به همراه همسرش ـ ‌ام وهب ـ در آن سکنی گزیده بود. روزی عبدالله بن عمیر متوجه گروهی از کوفیان شد که به سوی اردوگاه نخلیه در حرکت‌اند. پیش رفت و از آنها پرسید که قصد چه کاری را دارید؟ به او گفتند: «که جهت جنگ با حسین (ع) فرزند فاطمه (س) دختر رسول خدا (ص) آماده می‌شویم». عبدالله با شنیدن این سخن، عزم خود را برای پیوستن به سپاه امام (ع) جزم کرد و تصمیم گرفت تا هرچه زودتر به یاری فرزند پیغمبر (ص) بشتابد. پس گفت: «به خدا قسم برای جهاد با اهل شرک بسیار حریص هستم و من امیدوارم که ثواب جهاد با کسانی که جنگ با پسر دختر پیامبرشان را قصد کرده‌اند، از جهاد با مشرکان کمتر نباشد.» سپس نزد همسرش ـ ام‌وهب ـ رفت و او را از این ماجرا آگاه و تصمیمش را با او در میان گذاشت. همسرش گفت: «درست اندیشیده‌ای، خداوند تو را به بهترین راه‌ها و درست‌ترین اندیشه‌ها راه‌نمایی کند، همین کار را بکن و مرا نیز با خود ببر». او به همراه همسرش شبانه از شهر خارج شد و خود را به اردوگاه سپاه امام حسین (ع) رساند».   🔹نحوه شهادت این بانو و همسرش در پی کشته شدن سالم و یسار، سپاه عمر بن سعد حمله‌ای ناگهانی را به جناح چپ لشکر امام (ع) آغاز کردند. در این هنگام عبدالله بر اسب خویش نشست و با نیزه خود به سپاه دشمن حمله‌ور شد عبدالله بن عمیر شجاعانه با دشمن جنگید تا اینکه، هانی بن ثبیت حضرمی و بکیر بن حی تمیمی بر او حمله بردند و او را به شهادت رساندند. پس از شهادت عبدالله، ‌ام‌وهب بر بالین او حاضر شد و در کنار جسم بی‌جانش نشست. او خاک از رخسار عبدالله پاک کرد و گفت: «بهشت بر تو گوارا باد! از خداوندی که بهشت را روزی تو گردانید می‌خواهم که مرا نیز هم‌نشین تو قرار دهد». 🔹در این هنگام شمر بن ذی‌الجوشن به غلام خود ـ رستم ـ دستور داد تا با عمود بر فرق آن زن بکوبد؛ رستم نیز چنین کرد و عمود خود را بر سر آن زن فرود آورد. در اثر این ضربه ‌ام‌وهب به آرزوی خود رسید و در کنار همسر شهیدش جان داد. 🔹بدین ترتیب او اولین بانوی شهیدی لقب گرفت که در روز عاشورا در کنار دیگر یاران امام (ع) به شرف شهادت نائل آمد. برخی او را مادر وهب بن وهب (جوان مسیحی) دانسته‌اند که گزارش‌ها نشان می‌دهد مادر او شخص دیگری است. ✍ نرگس ونک جهــــــ🏴ـــــــــان بانـــــو 🆔 @jahanbanou_ir
🔹فاطمه، دختر حسن بن علی بن ابی‌طالب (ع)، از کسانی است که در کربلا حاضر بوده و در زمره اسیران کربلا می‌باشد.   🔹ام عبدالله فرزند امام مجتبی (ع)، نامش فاطمه و مادرش ام ولد است. به او ام عبده و ام محمّد نيز گفته‌اند. مادر ایشان نیز ‌ام اسحاق دختر طلحة بن عبیدالله التیمی بوده است. ظاهراً کنیه مشهور ایشان ‌ام عبدالله است و برخی اُم الحسن را نیز ذکر کرده‌اند.   🔹وی با امام سجاد (ع) ازدواج كرد و از وى چهار فرزند به نام‌هاى امام محمد باقر (ع)، حسن، على و عبدالله متولد شد. 🔹او اولین علوی بود که با یک علوی دیگر ازدواج کرد، به همین جهت، امام باقر (ع) فرزند این دو را «هاشمی من ‌هاشمیین علوی من علویین؛ یک ‌هاشمی که از پدر و مادر‌ هاشمی است و یک علوی که از پدر و مادر علوی است» توصیف کرده‌اند. او در خاندان امام حسن (ع)، در صداقت و راستگویی، بى‌نظير و نخستين زن علويه بود كه فرزند علوى به دنيا آورد.   🔹فاطمه دختر امام حسن (ع)، همسر امام سجاد (ع) و مادر امام باقر (ع)، زنی فاضل بوده و در منابع روایی، کرامتی نیز از ایشان نقل شده است. 🔹امام باقر (ع) فرمودند: «مادرم زیر دیواری نشسته بود که ناگاه دیوار شکاف خورد و صدای ریزش سختی به گوش رسید، مادرم با دست اشاره کرد و گفت: نه، به حق مصطفی! خدا به تو اجازه نداده که بر من فرود آیی. دیوار در هوا معلق بود تا مادرم از آن‌جا گذشت، سپس پدرم صد دینار از برای او صدقه داد».   🔹امام صادق (ع) مادربزرگ خود را چنین توصیف می‌کند: «کانَتْ صِدِّیقَةً لَمْ تُدْرَکْ فِی آلِ‌الْحَسَنِ امْرَاَةٌ مِثْلُهَا»؛ «او صدیقه‌ای بود که در خاندان امام حسن (ع) زنی هم‌تراز او وجود نداشت».   🔹فاطمه بنت الحسن، در واقعه کربلا نیز حضور داشت و همراه باقی‌ماندگان خانواده امام حسین پس از شهادت ایشان (ع) به اسارت رفت و مورد آزار و اذیت دشمنان خدا قرار گرفت. ✍ نرگس ونک جهــــــ🏴ـــــــــان بانـــــو 🆔 @jahanbanou_ir
🔹ام‌خلف از زنان نامدار شیعه در قرن اول هجری است. وی با مسلم بن عوسجه ـ یار با وفای امام حسین(ع) ـ ازدواج کرد که ثمره آن فرزندی به نام خلف بود. مسلم بن عوسجه و فرزندش در روز عاشورا در رکاب مولایشان حسین «ع» به شهادت رسیدند. 🔹مسلم بن عوسجه، از بهترین شیعیان کوفه بود و نقش فعّالی در تهییج اهل کوفه برای یاری امام(ع) و مسلم بن عقیل(ع) ایفا نمود. با شنیدن خبر نزدیک شدن کاروان امام(ع) به کوفه، با وجود مأمورین فراوانی که ابن زیاد برای کنترل راه های کوفه گمارده بود تا مانع پیوستن افراد به امام(ع) شود مسلم(ع) فورا از کوفه خارج شده و به سوی آن حضرت می شتابد. همسرش نیز درنگ را جایز ندانسته و به همراه فرزندش خلف، همراه او به امام(ع) و خاندانشان می پیوندد. 🔹این بانوی بزرگوار، پس از آنکه ناظر شهادت دردناک همسرش می شود شهادت یک عزیز را در راه مولا باز هم ناچیز می داند و چون خود نمی تواند جان نثار ولی خدا کند فرزندش را به مسلخ عشق می فرستد. 🔹او می داند که برای مادر نظاره شهادت فرزند دردآورتر از دادن جان خویش است. او می داند که در این راه هر چه بیشتر از علقه های خویش بگذرد رسم ولایت را بهتر به جا آورده است. لذا، رو به فرزند خود خلف می کند و می گوید: یا بنیّ! اختر نصرة ابن بنت النبی(ص) علی سلامة نفسک و ان اخترت سلامتک لن ارضی عنک. فرزندم برخیز و فرزند دختر پیامبر را یاری کن و یاری او را بر سلامت خویش ترجیح ده و بدان که اگر سلامت خویش را بر نصرت او گزینی، هرگز از تو راضی نخواهم شد. 🔹خلف برخاسته و از امام(ع) اجازه نبرد می گیرد آن حضرت می فرمایند: اگر به جنگ با دشمن روی و کشته شوی مادرت در بیابان ها تنها و غریب می ماند. خلف پاسخ می دهد که: مادرم خود مرا به رزم با دشمنانت فرستاده است. آن گاه حضرت اجازه جنگ به این پسر را می‌دهند. 🔹حماسه این مادر در همین جا تمام نمی شود بلکه برای آنکه مبادا سختی جنگ روحیه فرزند را تضعیف کند پشت سر او که رو به میدان حرکت می کند فریاد می زند: فرزندم! بشارت باد تو را به آب گوارای کوثر که به زودی خواهی نوشید. خلف، پس از کشتن چندین تن به شهادت می رسد. دشمن، سر او را جدا کرده و به سوی مادر پرتاب می کند و مادر با روحی بزرگ که پیداست از چشمه ولایت جرعه نوشیده است رو به سر جدا شده می‌کند و می‌گوید: چه نیکو عمل کردی ای مایه خرمی دل و ای روشنی دیدگان من! ✍ نرگس ونک جهــــــ🏴ـــــــــان بانـــــو 🆔 @jahanbanou_ir
🔹به شهادت تاریخ، نامش بحریه بنت مسعود الخزرجی است؛ همسر جناده بن کعب انصاری، از شهدای دشت کربلا. 🔹نامش را جناده بن حرث هم نوشته‌اند که از طایفه خزرج بود و چون پسر نوجوانی به نام عمرو داشت او را ام عمرو می‌گفتند. 🔹ام عمرو به همراه همسر و پسر نوجوانش از همان منزل آغازین در مکه به کاروان حسین بن علی(ع) پیوست. او همسر و فرزندش را در کربلا فدایی امام زمانش کرد. 🔹پس از آنکه جناده در روز عاشورا به شهادت رسید، او پسرش عمرو را که تنها ۱۱ سال سن داشت امر به رفتن به میدان و حمایت از امام می کند. 🔹وقتی پس از شهادت پسر، دشمن سرش را به سوی مادر پرتاب می کند بحریه این سر بریده خون آلود را به سینه می چسباند و بی هیچ شکوه و ناله و شیونی که سزاوار آن لحظه است تنها می‌گوید: آفرین بر تو پسرم! ای شادی قلبم و ای نور دیدگانم! 🔹بعد، آن چنان این سر را به فشار به سوی سینه مردی از سپاه دشمن پرتاب می کند که او در دم می میرد. آن گاه باز از پای ننشسته عمود خیمه را می کند و در حالی که این رجز را می خواند به سوی دشمن حمله می برد: انّی عَجُوز سیّدی ضعیفة خاوَیةٌ بالیةٌ نَحیْفة اَضْرِبُکُمْ بِضَرْبَةٍ عَنیفة دوُنَ بَنیِ الْفاطِمَةِ الشّریفة: من زنی، ضعیف و لاغر و ناتوانم که در حمایت از فرزند فاطمه با شما می جنگم.   🔹بعد همین طور با رجزخوانی با همان عمود خیمه دو مرد از سپاه دشمن را به قتل رسانید. تا اینکه امام(ع) خود مانع شده به او دستور بازگشت به خیمه ها را دادند. 🔹توجه به بیت‌هایی که این زن هنگام مبارزه می خواند خود بهترین گواه عظمت او است. او که همسر عزیز خویش را در راه مولا فدا نموده، خود اسماعیلش را تا مذبح بدرقه می کند تا قربانی امام کند و بعد در این ابیاتی که پس از شهادت دو فرزندش می خواند، حتی نامی از قربانیان به زبان نمی آورد. بلکه با خلوصی که تنها می تواند نتیجه علقه کامل به ولایت باشد تنها نام فرزندان فاطمه(س) بر زبان او جاری است. حرفی از انتقام خون عزیزانش در این شعر نیست. آنچه هست حمایت از فرزند فاطمه(س) است. ✍ نرگس ونک جهــــــ🏴ـــــــــان بانـــــو 🆔 @jahanbanou_ir
🔹ام وهب و پسر و عروسش بر آيين مسيحيت بودند حدود هفده روز از عروسي وهب و هانيه مي گذشت كه در صحراي سرسبز «ثعلبيه» در نزديكي كربلا خيمه زدند. 🔹در تاريخ آمده است كه امام حسين (ع) هنگام حركت به سوي كوفه به سرزمين «ثعلبيه» رسيد و براساس كرامت و بزرگواري خود از اهل خيمه سراغي گرفت. 🔹ام وهب از بي آبي و مشكلات آن گفت و امام عليه السلام كه مصداق بارز «وعادتكم الاحسان و سجيتكم الكريم » بود یعنی عادت شما نيكي و احسان و فطرت شما كرم و بخشش است. با نيزه خود قسمتي از خاك زمين را كنار زد ناگهان آب از دل زمين جوشيد در پايان امام عليه السلام به ام وهب فرمود: و اگر پسرت آمد به او بگو اگر بخواهد مي تواند ما را ياري كند. 🔹وهب هنگام بازگشت، با ديدن كرامت پسر رسول خدا(ص) مشتاق ديدار ايشان شد و با مادر و نوعروس خود نزد امام(ع) رفته و به اسلام گرويدند. وهب در روز عاشورا به ميدان رفت و با دشمن جنگید تا به فيض شهادت نائل گشت. همسرش بر بالين او نشست. 🔹پيكر به خون نشسته او را نزد عمر سعد بردند و سر از تن او جدا كردند و همسر او بار ديگر خود را به پيكر مطهرش رساند وسر بر سينه او نهاده گريست. در اين هنگام دشمن با عمود آهنين بر فرق اين نوعروس وارد كرده و او را به وصال محبوب و فوز شهادت رسانيد. از سوي ديگر دشمنان سر وهب را براي شكنجه مادر به سوي آن پيرزن شجاع پرتاب كردند. 🔹اين مادر با صبر و ايثار سر جوان را بوسيد و گفت الحمدالله الذي بيض و حجمي بشمارتك بين يدي الي عبد… ثم قالت الحكم للشي يا امتي السوء الشهد اني النصادي في بيعما و المعجوني في كنائسها خير منكم. 🔹سپس سر او را به سمت سپاه دشمن انداختن به اين منظور كه آنچه در راه خدا داده ام پس نمي گيرم. از قضا آن سر به سينه فردي از دشمن خورد و او را كشت. گفته اند آن فرد قاتل وهب بوده است. 🔹آن گاه مادر وهب عمود خيمه را برداشته به جنگ دشمن شتافت و دو تن از دشمنان را به جهنم فرستاد امام او را به خيمه برگرداند و به او وعده بهشت داد. ✍ نرگس ونک جهــــــ🏴ـــــــــان بانـــــو 🆔 @jahanbanou_ir
🔹نامش کَبْشه است و کنیه‌اش ام‌سلیمان. کنیزی بود که امام حسین (ع) او را به هزار درهم خرید. 🔹پس از آن در خانه ام‌اسحاق (یکی از همسران امام حسین و مادر فاطمه صغری) خدمت می‌کرد .پس از گذشت مدتی با ابورزین ازدواج کرد و حاصل ازدواجشان سلیمان بود. ابورزین از یاران و اصحاب امام حسن (ع) بود.   🔹فرزند آنها، سلیمان بن رزین غلام امام حسین(ع) و سفیر ایشان به سوی اشراف بصره بود. پس از آنکه نامه امام به دست ابن زیاد افتاد، دستور داد سلیمان را به شهادت رساندند. او نخستین شهید قیام امام حسین(ع) به شمار می‌آید.   🔹ام سلیمان زنی عالم، فاضل و نیکوکار بود و شهادت فرزندش او را از پای درنیاورد و همراه مولایش امام حسین(ع) راهی کربلا شد. وی شاهد همه سختی‌ها و مصیبت‌های وارد بر خاندان رسول‌الله بود و همه را در راه خدا تحمل کرد، گفته شده وی شاهد شهادت فرزند خویش در مقابل چشمانش بود. ✍ نرگس ونک جهــــــ🏴ـــــــــان بانـــــو 🆔 @jahanbanou_ir
🔹رَباب بِنت إمرؤالقَیس بن عدی، همسر امام حسین(ع) و مادر سکینه و علی اصغر (عبد الله رضیع) است. او را زنی عالم و اهل فصاحت و بلاغت معرفی کرده‌اند، در کتاب الاغانی از قول هشام کلبی نقل شده است که رباب از بهترین زنان و افضل آنان در جمال، ادب و عقل بود.   🔹رباب بر اساس شواهدی در کربلا حضور داشت و همراه اسیران به شام رفت، سپس به مدینه بازگشت و مدّت یک ‏سال براى سید الشهداء (ع) عزادارى کرد و مرثیه‏هایى هم در سوگ آن حضرت سرود. 🔹شخصیت والای رباب باعث شد که بعد از شهادت امام حسین (ع)، عده‌ای از اشراف قریش، از وی خواستگاری کنند، اما به نوشته مورخان، او نپذیرفت و گفت: «من پس از آن که رسول خدا (ص) پدرشوهرم بوده، شخص دیگری را به عنوان پدرشوهر نمی‌پذیرم».   🔹او پیوسته گریان بود و زیر سایه نمى‏رفت و از ‏فرط گریه و اندوه بر شهادت حسین (ع)، یک سال بعد (در سال ۶۲ هجرى) جان باخت.‏ 🔹از جمله سروده‏هاى او در شهادت ‏امام حسین (ع) ابیاتى است که این گونه شروع مى‏شود:‏  ‏«آن کس که نوری روشنی بخش بود، در کربلا کشته شد و به خاک سپرده نگردید؛ ای سبط پیامبر! خداوند از ما به تو جزای نیک دهد و از تو خسران را دور گرداند…»   🔹از اخبار محدودی که در زمینه روابط امام حسین (ع) و همسرش رباب رسیده است، چنین برمی‌آید که روابط آن دو بسیار صمیمی بوده، آن قدر که هم امام (ع) و هم رباب از اظهار این روابط صمیمی میانِ خود، خودداری نمی‌کرده‌اند، همان‌گونه که پیامبر اکرم (ص) نیز از نشان دادن صمیمیت خود به همسر خودداری نمی‌کرد. 🔹به‌ دلیل وجود همین شواهد است که ابن کثیر می‌گوید: «امام حسین (ع) همسرش رباب را بسیار دوست می‌داشته و از روی علاقه‌مندی به وی، درباره‌اش شعر می‌گفت».   🔹همان‌طور که ذکر شد، رباب دو فرزند از امام حسین (ع) داشت، یکی سکینه و دیگری عبداللّه. عبداللّه در روز عاشورا در حالی که نوزادی بیش نبود، در جلوی چشم پدر و مادرش به شهادت رسید. سکینه نیز، بعدها در شمار زنان بزرگ عالم اسلام درآمده و به‌ویژه در ادب، شخصیت برجسته‌ای شد. ✍ نرگس ونک جهــــــ🏴ـــــــــان بانـــــو 🆔 @jahanbanou_ir
🔹زینب کبری(س) دختر امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) بود. بر اساس روایات، نام‌گذاری حضرت زینب(س)، توسط پیامبر اسلام(ص) صورت گرفت. او به هنگام حضور امام علی(ع) در کوفه به زنان تفسیر قرآن آموزش می‌داد. ایشان همسر عبدالله بن جعفر بود و در واقعه کربلا در کنار برادرش امام حسین(ع) حضور داشت. امام حسین(ع) هنگام وداع در روز عاشورا از حضرت زینب خواست او را در نماز شبش دعا کند. با پایان یافتن جنگ، ایشان و دیگر بازماندگان کاروان امام(ع) به اسارت درآمدند و به کوفه و از آنجا به شام برده شدند.   🔹خطبه حضرت زینب(س) در کوفه و نیز در شام (در مجلس یزید)، معروف است. خطبه او در مجلس یزید، حاضران را تحت تأثیر قرار داد و یزید مجبور شد جنایت و قتل امام حسین (ع) را به گردن ابن زیاد بیندازد و او را لعن کند. او را به سبب مصیبت‌های فراوانی که دیده، اُمّ‌المَصائب لقب داده‌اند.   🔹در میان دختران ائمه، حضرت زینب(س) جایگاه ویژه‌ای دارد. ایشان جد خود را درک کرده و در شمار صحابه خردسال پیامبر(ص) است، در میان خانواده پیامبر(ص) نشو و نما کرد و در دامن شریف‌ترین انسان‌ها تربیت شد و مورخان از او به بانویی عاقل، فرزانه و دارای عظمت یاد کرده‌اند. ایشان جامع همه مکارم اخلاق و فضایل انسانی بود و در واقع پس از حضرت فاطمه(س) و حضرت خدیجه(س) شریف‌ترین و بزرگ‌ترین زن از زنان اسلام بود؛ چنان‌که امام‌سجاد(ع) ایشان را بانویی فهیم نامیده است. آن حضرت در خردمندی و تدبیر به عقیله بنی‌هاشم شهرت یافت، عبدالله‌بن‌عباس از ایشان با این عنوان یاد کرده است. 🔹در روز عاشورا افزون بر مراقبت از زنان و کودکان و حفظ جان آنان، از جان امام‌سجاد(ع) هنگام حمله دشمن به خیمه‌ها محافظت کرد و پس از به‌ شهادت‌ رسیدن سیدالشهدا(ع) و یاران آن حضرت بر آنان عزاداری کرد و از مظلومیت و سیاه‌کاری‌های امویان نکته‌ها گفت.   🔹امام‌خمینی برای حضرت زینب(س) جایگاهی والا قائل است و از ایشان به دختر علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) و عمه امام‌سجاد(ع) و خدمتگزار پدرش امیرالمؤمنین(ع) یاد کرده است. ایشان زینب(س) را انسانی کامل و خالص و شیفته کسب رضای خدا و شهادت در راه خدا شمرده است و با اشاره به ماجرای بردن اسرای اهل بیت(ع) به کوفه و سخنان زینب(س) در مجلس ابن‌زیاد یادآور شده است، حضرت زینب(س) با همه این مصایب بزرگ و به شهادت‌ رسیدن سیدالشهدا(ع) و بهترین جوانان بنی‌هاشم و اصحاب او، در برابر زخم زبان‌های ابن‌زیاد در مجلس وی در کوفه سوگند می‌خورد همه این مصایب (از آنجا که در راه خدا رخ داده است) در نظرش زیبا جلوه کرده است، و از آنجا که انگیزه زینب(س) خدایی بود، این مصیبت را برای خداوند تحمل کرد. 🔹امام موسی صدر: «نقش قهرمانانه حضرت زینب در برابر ماست. ما به این زن احترام می‌گذاریم و او را بزرگ می‌داریم. ... همان‌گونه که مرد می‌تواند حسین باشد، زن مسلمان نیز می‌تواند زینب باشد. اگر امام حسین نمونه‌ای است برای قهرمانان و کمالی است برای مردان. زینب نیز نمونه‌ای است برای زنان. آنچنان که مرد مسلمان می‌تواند قهرمان و مجاهد باشد، زن مسلمان نیز می‌تواند قهرمان و مجاهد باشد.» ✍ نرگس ونک جهــــــ🏴ـــــــــان بانـــــو 🆔 @jahanbanou_ir
🖋 روایت کوتاه جهان‌بانو از مسیر عشق؛ ▫️این قسمت: سرباز کالسکه نشین 🔹کم‌شدن تیزی آفتاب و موج گرما در بعدازظهر، زوار را آماده رفتن کرده و چشم‌های زیبای دخترکی که با شیطنت خاصی در کالسکه رنگارنگش آدم‌های اطراف را می‌پایید و در جواب نگاه آنها، لبخندی ملیح صورتش را زیباتر می‌کرد، توجهم را به خود جلب کرده بود. ▫️مادر جوان و پر انرژی که ته‌مانده خستگی‌های سفر را، گوشه چشمانش پنهان کرده و هر بار ذکرشمار دست روی کالسکه‌اش را، به شماره می‌انداخت؛ آرام و همپای بقیه، دخترک کالسکه نشین خوش‌ذوقش را، به جلو رانده و مراقب بود، تا فاصله‌اش را با جمعیت روبرو، حفظ کرده و اطرافش را، در نظر داشته باشد. 🔹ظرف کوچک آب یخ زده‌ای که تازه از موکب‌دار کنار جاده نجف به کربلا گرفته بودم را با لبخندی به نشانه تکریم همت والای مادر جوانی که با وجود گرما و سختی‌ راه، تا رسیدن به عمود نزدیک کربلا، با چهره آرام و مهربان و با دلسوزی مادرانه، دختر بازیگوش خود را در کالسکه سرگرم نگه داشته و هر بار قربان‌صدقه اطاعت‌پذیری و ماندن او در کالسکه می‌رفت، تعارف نموده و به‌آرامی گفتم: تا شما آب‌خنک را می‌خوری اجازه بدید من کالسکه را هل بدم! ⬇️ ادامه روایت *سرباز کالسکه نشین*
⬆️ بخش دوم روایت *ثروتمندانی با یک مشت خرما* ▫️نجلا سرش را به نشانه تأیید پایین آورده و در ادامه حرف‌های دختر قبلی گفت:" بله ما با هم همسایه‌ایم، باباهای ما هر سال، توی موکب هستند" و با انگشت، همان موکبی که صندلی پلاستیکی را، از کنارش آورده بودند، نشان داد و در همان حال ادامه داد: ما هر سال، کناردست‌های اون‌ها بودیم، اما امسال با پول‌توجیبی هامون، یه سینی خرما و چند ظرف آب یخ خریده و خودمون موکب.داری می‌کنیم! 🔹دختربچه موبوری که با دقت به حرف‌های آن دو گوش می‌کرد، گفت: ما خیلی خوشحالیم که مهمونای کربلا را، با همین چند تا دونه خرما، به موکبمون دعوت می‌کنیم! خیلیا مثل شما، از خرمای ما می‌خورند و برامون دعا می‌کنن! ▫️حالا دخترک مو مشکی که کمی خجالتی‌تر از دوستانش به نظر می‌رسید، ظرف‌های آب داخل دستش را، جابه‌جا کرده و آرام گفت: منم خوشحال می‌شم که زائرای تشنه رو سیراب کنم! وقتی از این آب یخ‌ها می‌خورن، عطششون رفع میشه و بهشون میگم، یه سلامی به حضرت کنن، تا ثوابمون بیشتر بشه! 🔹از این‌همه معرفت و ادب دخترهای به‌ظاهر کوچک که با وجود گرمی هوا، موکب مختصری را راه انداخته و از پدرهای موکب ‌دارشان، عقب نمانده بودند خوشحال شده، با کلمات تحسین‌آمیز، خنده رضایت از درست انجام‌دادن پذیرایی‌شان، روی صورت‌های خسته و آفتاب‌سوخته‌شان پهن شد و برق خوشحالی، در چشمانشان درخشید. ▫️با همان لحن بغض گرفته، از این‌همه عشق بی‌منت، به آنها گفتم: خوشحالم از دیدن دخترهایی که به‌جای بازی و سرگرمی که حقشان بوده، اما با عشق و معرفت، پذیرای زائران پیاده کربلا شدند و بیشتر از سن‌کم‌شان، می‌فهمند. 🔹دستی مهربانانه روی سر هر کدام آنها کشیده و ادامه دادم: برای ما بزرگ‌ترها خیلی دعا کنین! دعا کنین که محبت امام حسین علیه‌السلام، توی قلب هامون زیاد بشه و بازم توفیق پیدا کنیم. ▫️هر کدام آنها، با محبتی خالص و بی‌ریا، در تأیید خواسته‌هایم، با همان زبان شیرین کودکانه‌شان، در حقم دعای خیر و عاقبت‌به‌خیری می‌کردند و انگار، دنیایی از عشق و امید را، به قلبم هدیه می‌دادند. 🔹برای جبران گوشه کوچکی، از محبت بی‌منت "ثروتمندانی با یک‌مشت خرما"، چند بسته بیسکویت و خوراکی، از کوله‌ام درآورده، و با اینکه از گرفتن آنها امتناع می‌کردند، به‌رسم خودشان آنها را در دستان کوچک خالی، اما ثروتمندشان جا داده و برای آنها آرزوی خوشبختی و موفقیت داشته، و برای ثبت کار ارزشمندشان، از آنها عکسی بی‌مقدمه گرفته و با خداحافظی صمیمانه، به راهم ادامه دادم. ▫️در ذهنم، حرف‌های به‌ظاهر کودکانه، اما پر از آگاهی و دانایی را، مرور کرده و همچنان، این باور درونی‌ام را تصدیق می‌کردم که: " انّ لِقَتل الحسین (ع) حرارة فی قلوب المومنین لا تبرُدُ ابداً". ✍🏻زهرا سعادت 📸 فاطمه انیسی 📢جدیدترین اخبار زنان ایران و جهان در پایگاه خبری تحلیلی جهـــــ🌐ـــــــان بانـــو | @jahanbanou_ir |
⬆️بخش دوم روایت *گنج مادرانه در مسیر حسین* ▫️مرد جوان با چهره‌ای آرام، نیم‌نگاهی انداخته، و با کلمات فارسی، اما لهجه پاکستانی، گفت: سلام خواهر! من فارسی بلدم. 🔹از اینکه مجبور نبودم، با زبانی بیگانه با او صحبت کنم، بلافاصله با زبان شیرین فارسی  سلام و خداقوت همراه با خوشحالی از آشنایی‌شان گفته و برای اینکه باب صحبت بین ما بسته نشود، بلافاصله ادامه دادم: خوش به سعادتتون! گنج حضور مادر را، همراه خودتون آوردید و انقدر هواشون رو دارین. ▫️مادر با لهجه پاکستانی، جملاتی گفته و با لبخند به هر دوی ما نگاه کرد. پسر جوان در جواب تعجب نگاهم، گفت: مادرم میگن، آرزوی زیارت دارن و دوست‌داشتن قبل از اینکه زبانم لال از دنیا برن یه پیاده‌روی و زیارت داشته باشن. 🔹بلافاصله گفتم: انشا الله روزیتون میشه، شما هم نگران نباشین، حضرات خودشون هوای زائراشون رو دارن. مرد جوان، حرف‌های مرا برای مادر ترجمه نمود و او هم جملاتی همراه با بالابردن دست‌ها برای دعا گفته و قطرات اشک روی گونه‌ها را، با گوشه شال مشکی‌اش، پاک کرد. ▫️پسرش به‌ آرامی گفت: برای من و شما دعاکردن و آرزوی زیارت برامون دارن. به ساعت گوشی‌ام نگاه کرده و به یاد قرار چند عمود بالاتر، با دوستانم افتاده و درحالی‌که بندهای کوله بارم را، روی سرشانه‌ها انداخته، کفش‌هایی که حالا به لطف موکب داران، واکس‌خورده بودند را، پوشیدم و از اینکه مزاحم آنها بودم عذرخواهی کردم. 🔹مرد جوان، همان‌طور که هم‌زمان جملات مادرش را که دعا بودند، ترجمه می‌کرد با بغض، التماس دعا گفته و درحالی‌که سعی در کنترل گرفتگی صدایش داشت، با همان چهره آرام، ادامه داد: خواهر مسلمونم! برای من دعا کنین که امام حسین (ع) این کار رو ازم قبول کنه و سایه مادرم رو بالای سرم نگه دارن. ▫️بی‌هیچ مکثی گفتم: ان شاالله این گنج پر ارزش را حفظ می‌کنن و براتون می‌نویسن، شک نکنین احترام به مادر، زندگیتون رو تضمین می‌کنه! شما هم برای ما دعا کنین، که این معرفت‌ها را، نسبت به خانواده هامون، داشته باشیم. 🔹قبل از رفتن، اجازه ثبت لحظه زیبای آنها، در قاب دوربینم را گرفته و دستی به نشانه خداحافظی تکان داده و از موکب خارج شده، و رو به جاده منتهی به کشتی نجات، برای عاقبت‌به‌خیری آنهایی که درس عملی احترام به مقام مادر، در هر آیین و مذهب و ملتی را، به من یادآوری نموده و حال دلم را خوب کرده بودند، دعا کردم. ✍🏻زهرا سعادت 📸 فاطمه انیسی 📢جدیدترین اخبار زنان ایران و جهان در پایگاه خبری تحلیلی جهـــــ🌐ـــــــان بانـــو | @jahanbanou_ir |
بخش دوم روایت *موکب ام‌الامام المهدی؛ میعادگاه بانوان خادم* ▫️خود مریم هم، پرستار بوده و هر سال در موکبی مشغول خدمت و درمان بیماران است.. او می‌گوید: هیچ سالی نبوده که طبق برنامه از پیش تعیین شده پیش بروم، و هر سال در جایی که گمان نداشتم قرار گرفتم. جالب اینکه با وجود کم بودن دارو و تجهیزات، همه بیماران درمان می‌شوند و این نفس حق امام حسین است که زائرانشان را شفا می‌دهند. 🔹نانواهای موکب نیز قصه‌ای شنیدنی دارند. آنها با عشق و علاقه، روزی چندین نوبت در گرمایی طاقت فرسا نان می‌پزند و با تمام وجود به زوار خدمت می‌کنند و با اتمام پیاده روی اربعین، دل‌هایشان غصه دار جدایی می‌شود. ▫️همکاری بانوان عراقی‌ و ایرانی‌ در این موکب، منظره‌ای بدیع و دیدنی خلق کرده است. ایرانیان با برپایی خیاط‌خانه، غرفه کودک و نانوایی، به رفع نیازهای زوار می‌پردازند و عراقی‌ها نیز با تمام وجود در پذیرایی، پخت و پز و اسکان زوار مشارکت می‌کنند. این همکاری صمیمانه، فضایی آکنده از محبت و صمیمیت را در مسیر حاکم کرده است. 🔹موکب ام‌الامام المهدی، تنها یک موکب نیست اینجا قلبی که می‌تپد، برای همه می‌تپد، اینجا عشق به امام حسین(ع) همه را به هم پیوند داده است. اینجا همه یک خانواده اند که دست خواهری در دست هم نهاده و مقدمات ظهور فرزند ام الامام المهدی،‌ را زمینه سازی می‌کنند. ✍🏻📸 زهرا هاشمی 📢جدیدترین اخبار زنان ایران و جهان در پایگاه خبری تحلیلی جهـــــ🌐ـــــــان بانـــو | @jahanbanou_ir |
🔰 دیدار پدر در خانه پدری ✒روایت دلانه از خانم زهرا سعادت در دیدار روز گذشته بانوان با رهبر انقلاب ◽با یک پیام روی صفحه شخصی گوشی که خبر از رفتن نامم در لیست دعوت‌شدگان دیداری خواستنی و دلپذیر می‌داد، ویرانه جان خسته‌ام آباد شد و انگار دنیایی از امید به آینده بهتر را به یکباره به من بخشیده باشند خود را با نوشتن عریضه‌ای از دغدغه‌ها و شرح فعالیت‌هایم در حوزه زن و خانواده برای پدری که این روزها فقط کلام ایشان، صادق‌ترین و امیدبخش‌ترین حرف دنیا برایم بین همه اخبار دنیا بود، آماده برای رفتن به سوی بیتی شدم که حلاوتش را سال‌ها پیش در عید غدیر وقتی تازه پا به دنیای طلبگی گذاشته بودم و جانماز ساده اهدایی‌شان مونس اوقات‌ تلخ و شیرین زندگی و قطعه بهشتم شده، در وجودم به‌ یادگار مانده بود. ◽گرگ‌ومیش آسمان ناسازگار این روزهای پایتخت بود که به شوق دیدار و به لطف پدرم نزدیک به محل قرار با مسئول ارائه کارت دیدار پیاده شده و با دیدن سیل جمعیت نسوان مشتاق در آن سرمای آزار دهنده قلبم از شوق لرزیده و با گرفتن کارت ورودم گره کور تردیدهای دعوت‌ شدنم باز شد. ◽صف طولانی بانوانی که حتی کودکان خردسال خود را آن موقع صبح با عشق مادرانه در آغوش داشتند را قدم‌به‌قدم جلو رفته و صدای تپش قلب ذوق‌ زده‌ام بالاتر و گرمای اشتیاقم پرحرارت‌تر می‌شد! شاید اگر هر صف دیگری این روزها گوشه‌ای از شهرم بود چنین برایش حوصله به خرج نمی‌دادم و حتی بی‌خیالش شده بودم! ◽پا که در صحن اصلی حسینیه گذاشتم ملاحت رنگ صورتی آذین‌بندی خانه پدری، اولین چیزی بود که توجهم را به خود جلب کرد و زیر لب گفتم: احسنت به چنین حسن میزبانی! که حتی حواس‌شان به ترکیب رنگی مناسب با روحیه لطیف مهمان هم بوده و خاص بودن چنین مهمانی ویژه هر ساله را به دنیایی که چشم به این جلسه باشکوه دوخته، یادآور می‌شود! ◽روی صندلی انتهایی‌ترین جای حسینیه که اتفاقاً اشراف خوبی به جایگاه جلوس ایشان داشت نشسته و به شمارش لحظات باز شدن پرده صورتی ملیح بود که ایشان آمدند و همراه خیل جمعیت مشتاق که پوشش‌هایشان خبر از اقصی‌ نقاط جهان می‌داد شعارهایی از سر عشق و ارادت سر داده و اشک شوق دیدن پدری که برای آمدن به بیت نورانی‌شان بارها حسرت‌به‌دل مانده بودم، آتش احساس‌های ضد و نقیض این روزهایم برای ادامه مسیر دشوار با توجه به شرایط و اظهار نظرهای اطرافیانم را به مصداق «برداً و سلاماً» گلستان کرد. ◽پای دغدغه‌ بانوانی که فقط اولین‌شان را تا حدودی می‌شناختم و صدای رسای دردهای خیلی از زنان حاضر آن جمع پرشور بودند نشسته و سعی می‌کردم کلیدواژه سوژه‌های ناب قلم‌زدن برای زنان و خانواده را در ذهنم ذخیره کنم. ◽چقدر حرف‌های هر کدام از سخنرانان که دغدغه‌هایی بنا بر رشته تحصیل یا مسئولیت خطیرشان در حوزه زن و خانواده برای آینده بهتر دختران و زنان این مرزوبوم حتی در عرصه هنر و نمایش داشتند، واژه‌های آشنایی بود و عکس‌العمل جمع با تشویق، نشان از گستره اهمیت آن در قشر زنان بود. ◽دغدغه توجه به زوجیت، بهره‌گیری از انرژی بالای مدیریت زنان در ساختن فیلم و برگزاری جشنواره‌های بین‌المللی، نگاه ملی به جمعیت و فرزندپروری و نسل آفرینی بانوان، توجه ویژه به ترغیب افراد برای ازدواجی بر پایه آموزش والدین و طرفین ازدواج در جهت اصلاح دیدگاه مادی هر کدام در زمان انتخاب همسر بدون در نظرگرفتن مسائل ظاهری، توجه ویژه به فضای ولنگار مجازی به‌ خصوص در دنیای کودکان، تعهدات پرشور دختر دهه هشتادی که خط بطلانی بر همه یاوه‌گویی‌ها و شایعه‌پراکنی‌های داعیه‌داران پوچ‌گرای فتنه زن، زندگی، آزادی بود! ◽گوش جان سپردیم به کلامی که طراوتش جان‌های خسته و پر ابهام از پیچیدگی‌های این روزگار برگرفته از تحولات منطقه‌ای و معادلات نظامی را بهاری و زنده کند! ◽همان بود که از چنین رهبری حکیم و عالم و نکته‌ سنجی که حتی دشمنان قسم‌خورده نظام هم به حجم درایت و درک همه‌ جانبه‌شان از امورات مختلف اذعان داشتند، انتظار می‌رفت. ◽ایشان همان اول صحبت، به کارشناسان برای پرداختن به مباحث مطرح شده توسط سخنرانان توصیه نموده و با بیان فضائل ماندگار حضرت زهرا (س) به لزوم بهره‌مندی از الگوی وجودی ایشان در راستای تربیت فرزندان در عصر حاضر تأکید نمودند.  ◽گوش‌هایم را تیزتر کردم تا یادم بماند برای تنظیم منشور دیدگاه اسلام در مورد زنان باتوجه‌به زوجیت در جهت نیل به حیات طیبه باید با قلمم گام بلندی بردارم! ◽تمرکزم را به برتر ندانستن وظایف طبیعی زن و مرد در خانواده گذاشتم و دقت کردم تا حواسم به محدودیت‌های زن و مرد در ارتباطات معاشرتی اجتماع باشد‌.