eitaa logo
جریان شناسی فکری، فرهنگی، سیاسی
3.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
2هزار ویدیو
1 فایل
این کانال بمنظور آشنایی و تبیین جریانات فکری، فرهنگی، سیاسی ویژه کادرهای فعالین دانشگاه و مربیان مساجد راه اندازی گردیده است. ارتباط با ادمین : https://eitaa.com/Srfm50
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 روشنفکری در ایران و غرب ✍🏼 قسمت ۵۴ 🔰 پوزیتویست (تحصل گرایی) مکتب تحصل گرایی از جمله مکاتبی است که هرگونه شناخت را بر معرفتهای حسی پایه گذاری می کند. تحصل گرایان، ارزشی را که برای معرفت های حسی قابل مشاهده، قائل اند، برای سایر شناخت ها در نظر نمی گیرند. بدین وسیله، ادراک حسی را بر ارائه ی هرگونه تئوری ای که مستند به حس نباشد، مقدم می دارند. از نگاه تحصل گرایان، هر پدیده یا نظریه ای که بخواهد با معیار و چهارچوب واقع گرایانه ای ارزیابی شود، ابتدا باید از منظر ادراکات حسی گذشته باشد، و در غیر این صورت، تحصل و تحققی نداشته، نمی توان به واقعیت و ثبات آن اطمینان یافت. ♦️مکتب تحصل گرایی، در یک کلام، دامنه ی اعتبار و روایی معرفت شناسی را به قلمرو حسی، مادی و تجربه آزمایشگاهی تنزل می دهد؛ و از این رو، در فضای معرفت شناسی، محدودیتی جدی پدید می آورد؛ به گونه ای که برای معرفت های فرا حسی و فرا تجربی جایگاهی در نظر نمی گیرد. گاه از تحصل گرایی، از این جنبه که بر امور تحقق یافته مبتنی است، با نام «فلسفه تحقیقی» یاد می شود. 🔹این مکتب در سده نوزدهم پایه گذاری شد؛ و بنیان گذارانش، همگی از طرفداران روش تجربی فرانسیس بیکن بودند. تحلیل نظام معرفت شناختی پوزیتویسم از دوره رنسانس، فلاسفه غرب با انتقال مباحث فلسفی از حوزه ی هستی شناسی به حوزه ی معرفت شناسی، از یک سو، و روگردانی تدریجی از روش عقلی، از سوی دیگر، زمینه را برای سیطره ی پوزیتویسم تمام عیار فراهم کردند. 🔸این فرایند تغییر، ابتدا با انتقال مباحث فلسفی از هستی شناسی به معرفت شناسی آغاز شد. سپس در کنار عقل گرایی، با نفوذ اندیشه ی صاحب نظرانی چون فرانسیس بیکن، بر اهمیت و اعتبار تجربه گرایی تاکیر شد، و رفته رفته، با ظهور متفکرانی چون اگوست کنت، کوس بی اعتباری عقل گرایی به صدا درآمد، و تجربه گرایی یگانه روش معتبر تحقیق شناخته شد. تا اینکه سرانجام، با ظهور پوزیتویسم منطقی و مکتب تحصلی، در اوایل قرن بیستم، نه تنها متافیزیک بی اعتبار شناخته شد، بلکه مباحث متافیزیکی نیز، مهمل، پوچ و بی معنا تلقی شدند. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
Part 02.mp3
6.28M
🔰🔰 🎙عنوان : "خاطرات مستر همفر"(جاسوس انگلستان در کشورهای اسلامی) 🔺 قسمت دوم 👈 تولید اختصاصی کانال کتابخانه صوتی 🎤گوینده :
🌹🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🌹 ❇️ دوستان و همراهان عزیز و بزرگوار باسلام و دعای خیر ♦️ با پایان یافتن مبحث فراماسونری انشاالله در هفته جاری بررسی جریانهای چپ: مارکسیسم، لنینیسم، سوسیالیسم و کمونیسم در کانال آغاز خواهد شد. 🔹قابل ذکر است که این جریان از اواخر قرن نوزدهم همزمان به موازات جریان راست گرای کاپیتالیسم و لیبرال دموکراسی غرب که کشورهای اروپایی و آمریکا را تحت تاثیر شدید خود قرار داده بود، توانست بسیاری از کشورها از جمله شوروی، چین و برخی از کشورهای بلوک شرق و آمریکای لاتین را درنوردیده و حاکمیت خود را در این کشورها به اثبات رساند. 🔸 در ایران نیز جریان کاپیتالیسم و لیبرال دموکراسی غرب از یکسو و جریان چپ مارکسیسم و کمونیسم از سوی دیگر بطور همزمان توسط روشنفکران غربزده و شرق زده ایرانی از دوره قاجار و انقلاب مشروطه وارد کشور شده و منشاء تحولات زیادی در تاریخ سیاسی ایران گردیدند. این جریان تا سالهای اول پیروزی انقلاب اسلامی در قالب احزاب و سازمانهای مختلف به فعالیت و حیات سیاسی خود ادامه داد... 💠 لطفابا ما همراه باشید و ما را به دوستان خود و علاقمندان این مباحث معرفی کنید. 🌹🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🌹 🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت ۵۵ 🔰 ادامه بحث پوزیتویسم... مکتب پوزیتویسم، در واقع، محصول سه دغدغه اصلی جریان فکری، عصر روشنگری به شمار می رود که عبارتند از: ۱. معرفت شناسی نوپدیدی که برای مقابله با موج شک گرایی، از دوره رنسانس آغاز شده بود، و به منزله ی نهضتی فکری، درصدد تحصیل شناخت مطابق با واقع برآمد. ۲. تلاش برای رمزگشایی و پرده برداشتن از ابهامات و پرهیز از هرنوع پیچیدگی که در قالب تئوری «وضوح و بداهت» دکارت، به صورت برجسته، پدید آمد و نظریه پردازان، آن را پذیرفتند تا اینکه در قالب فلسفه ی تحلیلی، صورت کامل و نهایی خود را یافت. از دیدگاه این گروه، فلسفه عبارت از عمل«ایضاح و تشریح» بود. ۳. دستیابی به معرفتی که توانایی ها و قدرت انسان را در عرصه های مختلف بالا برد و امکان سیطره ی انسان برغیر خود را فراهم کند. وجود ویژگیهای دوم و سوم، در معرفت های حسی بدیهی است؛ زیرا برای یک ذهن عادی که جویای روشنی است، هیچ شناختی شفاف تر از معرفت حسی نیست. با شناخت طبیعت و متمرکز کردن قوای فکری و ذهنی برای فهم عالم ماده، می توان قانونمندی های حاکم بر آن را شناخت. از این رو، امکان تسلط بر آن عالم مادی و طبیعی نیز، فراهم می شود. ♦️اما از میان سه دغدغه فوق، هیچ کدام اساسی تر و بنیادی تر از اولی نبود؛ زیرا اولا ناتوانی تجربه گرایان، در توجیه امکان شناخت مطابق با واقع از طریق حس، موجب بی اعتباری ادعاهای حس گرایان در همه ی زمینه ها می شود؛ ثانیا طرفداران این تئوری، هیچ گاه با آرامش و اطمینان خاطر، درصدد کشف واقعیت برنخواهند آمد، و به محصولات فکری خود همیشه به صورت یک احتمال، در کنار دهها احتمال دیگر خواهند نگریست. 🔹همچنین آنان اقبال دیگران به یک نظریه را بیشتر علامت انسجام آن نظریه، به منزله ی یک عامل درونی خواهند دانست. البته وجود برخی عوامل ناشناخته ی روانی-اجتماعی یا فرهنگی-سیاسی مربوط به شخصیتهای فکری شناخته شده یا وجود نگرانی ها و گرایش های فکری و روحی نیز، می تواند از جمله عوامل استقبال از یک نظریه به شمار آید. طرفداری بسیاری از متفکران مدافع عدالت اجتماعی مارکس از این دیدگاه، قابل پیگیری و بررسی است. 🔸در هر صورت به رغم تلاش های فراوان طرف داران مکتب پوزیتویسم، به دلیل نداشتن پشتوانه های تئوریک قوی، همچنین نظر به ماهیت متناقض نمای آن، این مکتب، هیچ گاه نتوانست موضع خود را تثبیت کند. اگرچه پوزیتویسم تاثیرات فراوانی بر تحقیقات علمی در حوزه ی علوم انسانی برجای گذاشت، در حوزه معرفت شناسی و در حلقه فلاسفه ی علم، پایگاه چندان معتبری به دست نیاورد و به سرعت رنگ باخت و به بوته ی نقد و ارزیابی گذاشته شد تا سرانجام، تناقضات درونی آن نیز آشکار گشت. ادامه دارد.... 🆔 @Jarianshenasi
Part 03.mp3
6.81M
🔰🔰 🎙عنوان : "خاطرات مستر همفر"(جاسوس انگلستان در کشورهای اسلامی) 🔺 قسمت سوم 👈 تولید اختصاصی کانال کتابخانه صوتی 🎤گوینده :
📚 بررسی جریانهای مارکسیستی ✍🏼 قسمت اول 🔰مقدمه: یکی از ضرورت‌های مهم در دوره کنونی، شناخت مکاتب و گرایش‌های فکری موجود در دنیاست که اغلب آن‌ها محصول دوران پس از رنسانس در اروپا هستند. یکی از جریانات مهمی که در اواخر قرن نوزدهم میلادی به موازات جریان لیبرال دموکراسی و نظام سرمایه داری غرب توسط روشنفکران و فلاسفه غرب ظهور و بروز پیدا کرده است، جریان مارکسیسم است. این جریان به دلیل خصوصیاتی که داشت به سرعت توانست جایگاه خود را در میان بخشی از کشورهای بلوک شرق بازکند و تا سال های مدیدی در بسیاری از این کشورها حاکمیت مطلق داشته باشد. ♦️مطالعه و تحقیق در خصوص جریان مارکسیسم از آنجا اهمیت پیدا می کند که رد پای این جریان در دوره قاجار و در حوادث سالهای مشروطه دیده می شود تا اینکه در سال ۱۳۲۰ شمسی «حزب توده» را در ایران رسما تاسیس کردند و توانستند نقش مهمی را در تاریخ تحولات سیاسی- اجتماعی ایران ایفاء نمایند. پس از آن نیز تاسیس سازمان چریکهای فدایی خلق، نقش این جریان را پررنگ تر نمود و تاثیر بسزا و تعیین کننده ای بر سازمان مجاهدین خلق(منافقین) و اندک روشنفکران مذهبی نیز ایجاد نمود. از این رو قبل از بررسی جریان چپ در ایران لازم است که نگاه و شناختی اجمالی و گذرا درباره پایه گذاران این مکتب و خصوصیات فکری، سیاسی و اجتماعی این جریان داشته باشیم. 🔹خلاصه‌ای از زندگی کارل مارکس مارکس در سال ۱۸۱۸ میلادی در آلمان متولد شد و پدر و مادرش یهودی بودند. پدرش در همان سال تولد مارکس به دین مسیح گروید و با این وجود مارکس نه تنها به یهودیت بلکه به دین‌های دیگر هم اعتقاد پیدا نمی‌کند و دارای‌ اندیشه ماتریالیستی در زمینه جهان خلقت بود. به ادبیات و موسیقی و شعر علاقه داشته و از طبقه‌ی مرفه جامعه بوده است. پدرش وکیل دادگستری بود. در هجده سالگی مارکس جوان را به دانشکده حقوق فرستاد تا نام نویسی کند اما او این کار را نپذیرفت (گویا که تحصیلات دانشگاهی ندارد). 🔸در هجده سالگی پنهانی با دختری بنام ژنی نامزد می‌کند و در سن بیست و پنج سالگی با او ازدواج می‌کند و به  پاریس  می‌رود و در آنجا با انگلس که فرزند یک تاجر ثروتمند آلمانی بود آشنا می‌شود و عقاید اقتصادی خود را از تجربیاتی که انگلس داشت می‌گیرد. در پاریس انقلاب‌های ۱۸۴۸ را از نزدیک دنبال می‌کند. اما پس از شکست و سرکوب انقلاب‌ها در سال ۱۸۴۹ به لندن می‌رود و تا آخر عمر در آنجا می‌ماند. ♦️سال‌های بین ۱۸۵۰ تا ۱۸۶۰ دوران فقر شدید مارکس بود. او در این ایام به دلیل اشتغال زیاد به امر مطالعه و تحقیق پیرامون موضوع کارگران و سرمایه‌داران قادر به اشتغال تمام وقت و گاها پاره وقت نبوده است و این امر باعث می‌شود که چند فرزندش را به دلیل فقر و بیماری از دست بدهد. (تمام سعی او این بود که راهی برای نجات کارگران از فقر و بدبختی پیدا کند و شعارش این بود که کارگران دنیا متحد شوید). وی سرانجام در سال ۱۸۸۳ به علت مرض سرطان از دنیا رفت.ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت ۵۶ 🔰مدافعان ابطال پذیری این مکتب یکی دیگر از مکاتب معرفت شناختی غرب است؛ که معتقد است معرفتی در قلمرو علوم تجربی جای می گیرد که گزاره های مربوط به آن ابطال پذیر باشند. مکتب ابطال پذیری از جهتی، همانند پوزیتویسم، گزاره ها و نظریه های متافیزیکی را معنادار می داند، گرچه به رغم معنادار دانستن آنها، هنوز به غیر علمی بودن متافیزیک نظر می دهند. ♦️ابطال پذیر گرایان، علم را مجموعه ای از فرضیه هایی می پندارند که به منظور توصیف یا تبیین دقیق رفتار انسان یا جنبه هایی از جهان هستی، موقتا پیشنهاد شده اند. آنان بر این باورند که چنانچه بنا باشد فرضیه یا نظامی از فرضیه ها، واجد منزلت قانون یا نظریه ی علمی بشود، باید یک شرط اساسی را برآورده سازد : آن فرضیه ابطال پذیر باشد. 🔹قضایای «هرگز، روزهای چهارشنبه باران نمی بارد» و «تمام عناصر، بر اثر حرارت منبسط می شوند»، هردو ابطال پذیر بوده، علمی شمرده می شوند. گزاره ی اول ابطال پذیر، در نتیجه علمی است؛ زیرا با نیامدن باران در روز چهارشنبه باطل می شود؛ و نیز گزاره ی دوم ا ابطال پذیر است؛ زیرا می توان با گزاره های مشاهداتی دال بر اینکه عنصری پس از حرارت یافتن منبسط نشد، آن را ابطال کرد. آب نزدیک نقطه انجمادش، گزاره دوم را ابطال خواهد کرد؛ زیرا آب، هنگام حرارت دیدن و تبدیل شدن به مایع منبسط نمی شود. 🔸برخلاف گزاره های پیشین، گزاره هایی از قبیل «فردا یا باران خواهد بارید و یا نخواهد بارید» و «سطح کره ی ماه با لایه ای نادیدنی و غیر محسوس پوشیده است که ایجاد نور می کند»، ابطال پذیر نیستند؛ زیرا هیچ گزاره ی مشاهداتی ای نمی تواند گزاره های بالا را باطل کند. بنابراین گزاره های مزبور در قلمرو علم (تجربی) قرار نمی گیرند. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
Part 04.mp3
5.78M
🔰🔰 🎙عنوان : "خاطرات مستر همفر"(جاسوس انگلستان در کشورهای اسلامی) 🔺 قسمت چهارم 👈 تولید اختصاصی کانال کتابخانه صوتی 🎤گوینده :
📚 بررسی جریان‌های مارکسیستی ✍🏼 قسمت دوم 🔰مارکسیسم، لنینیسم، سوسیالیسم، کمونیسم: مارکسیسم مکتبی سیاسی و اجتماعی است که توسط کارل مارکس(۱۸۸۳-۱۸۱۸م) فیلسوف و انقلابی آلمانی، در اواخر قرن نوزدهم ساخته شد. فردریش انگلس(۱۸۲۵-۱۸۹۵م) نیز از شکل‌دهندگان مهم به اندیشه مارکسیسم بوده‌ است و مارکسیست‌ها با اصول کلی اندیشه او نیز موافق بوده اند. اساس مارکسیسم، آن طور که در «مانیفست کمونیست» (نوشته مارکس و انگلس) بیان شده‌ است، بر این باور استوار است که تاریخ جوامع، تاکنون، تاریخ مبارزه طبقاتی بوده‌است و در دنیای حاضر، دو طبقه‌ بورژوازی و پرولتاریا وجود دارند و کشمکش‌های این دو، تاریخ را رقم خواهد زد. ♦️نقطه قوتی که باعث شد اندیشه مارکس یکی از پرتأثیرترین اندیشه‌های سیاسی باشد، این است که مارکس به حقوق کارگران و استثماری که از سوی طبقه کارفرما بر آنها صورت می‌پذیرفت اعتراض کرد. اندیشه‌های مارکس وضعیت کارگرانی که بیش از ۱۲ ساعت و حتی بعضاً ۱۶ ساعت در روز کار می‌کردند و حقوق بسیار اندکی دریافت می‌کردند را بهبود بخشید؛ و به تدریج کارفرمایان را به رعایت بیشتر حقوق کارگران مانند سقف کاری ۸ ساعت در روز، بیمه و…سوق داد. به همین دلیل عمده طرفداران اندیشه مارکسیسم کارگران هستند، اما لازم است ذکر شود که دفاع از حقوق کارگران تنها در قالب مارکسیسم محدود نیست و می‌توان بدون تمسک به آموزه‌های مارکسیستی به دفاع از حقوق کارگران پرداخت. 🔹میان مارکسیست‌های مختلف، برداشت‌های بسیار متفاوتی از مارکسیسم و تحلیل مسائل جهان با آن موجود است اما موضوعی که تقریباً همه در آن توافق دارند: «واژگونی نظام سرمایه‌داری از طریق انقلاب کارگران و لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و لغو کار مزدی و ایجاد جامعه‌ای بی طبقه با مردمی آزاد و برابر و در نتیجه، پایان ازخود بیگانگی انسان» است.ازخود بیگانگی‌ ای که کمونیست‌ها معتقدند در جهان سرمایه‌داری ناگزیر و حتمی است. 🔸مارکس و اِنگِلس همانند دیگر سوسیالیست‌ها، تلاش کردند تا به کاپیتالیسم و سیستم‌هایی که در جهت به خدمت گرفتن کارگران پایه‌ریزی شده بودند، خاتمه دهند. در حالی که سوسیالیست‌ها در آغاز راه به دنبال اصلاحات اجتماعی بلند مدت بودند، مارکس و اِنگِلس معتقد بودند که انقلاب، اجتناب ‌ناپذیر بوده و تنها مسیر ممکن برای رضایت مردم، حرکت به سوی سوسیالیسم و کمونیسم است. بزرگترین اندیشمندان این آموزه که نگاره ایشان بر روی پرچم نمادینِ مارکسیسم-لنینیسم دیده می‌شود، از سمت چپ به راست به ترتیب، کارل مارکس، فریدریش اِنگِلس و ولادیمیر لنین می‌باشند. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت ۵۷ 🔰 اگزیستانسیالیسم گاهی اگزیستانسیالیسم را طریقه ای برای تفکر معرفی کرده اند؛ یعنی اگزیستانسیالیسم تنها، راهی برای اندیشیدن پیش روی دیگران قرار می دهد، نه اینکه محتوای اندیشه را نیز معلوم کند. هایدگر و یاسپرس، اگزیستانسیالیسم را نوعی مشرب شمرده اند. بیشتر کتابها و دایره المعارف هایی که مطالبی درباره اگزیستانسیالیسم نگاشته اند، اذعان می کنند که نمی توان تعریف ساده، جامع و مانعی برای اگزیستانسیالیسم ارائه داد؛ زیرا افکار و اندیشه هایی که امروزه «اگزیستانسیالیستی» تلقی می شوند، چنان تنوع و اختلافی دارند که جمع کردن همه ی آنها تحت یک تعریف، کاری است بس دشوار. ♦️آنچه امروزه اگزیستانسیالیسم خوانده می شود، بخشی از فلسفه ی معاصر و فلسفه های قرن بیستم و منقطع از فلسفه ی سنتی و قدیم است. آنان که این فلسفه ها را «فلسفه انسانی» شمرده اند، خواسته اند با تعیین حدود و قلمرو مسائل این فلسفه، تعریفی کوتاه ارائه کرده باشند. مراد آنان این است که اگزیستانسیالیسم به مسائل انسان، مثل معنای زندگی، مرگ، رنج، اضطراب و اموری از این قبیل می پردازد. از این رو، بعضی، اگزیستانسیالیسم را «فلسفه زندگی» معرفی کرده اند؛ یعنی بر خلاف فلسفه های سنتی که به واقعیت های دیگر توجه دارد، در این فلسفه به وجود و زندگی انسان توجه می شود. 🔹به عبارتی اگزیستانسیالیسم می کوشد به طرق مختلف به سئوالاتی پاسخ دهد که آدمیان تمایل دارند در تجربه زندگی شان درباره آنها بپرسند و بدانند. لکن باید توجه کنیم که این تعریف خالی از مناقشه نیست؛ چون مثلا هایدگر که او را اگزیستانسیالیست می شمارند، می گوید مسئله ی معنای وجود را از نو ادامه می دهد. بدین ترتیب برای وی مسئله ی هستی شناسانه از وجود بیشتر مطرح است، تا هر بحثی دیگر از انسان. در اینجا به این نکته توجه می دهیم که اگر اگزیستانسیالیسم را فلسفه یا فلسفه هایی بدانیم که «انسان» و «زندگی انسان» را محور قرار داده اند، بدان معنا نیست که مسائل مربوط به زندگی انسان از این فلسفه پدید آمده اند؛ زیرا از زمانی که انسان در کره خاکی پا نهاده، در کنار اهتمام و التفات به واقعیات پیرامون خویش، به خویشتن و حالات درونی، مشکلات روحی و... نیزمی پرداخته است. 🔸اگزیستانسیالیسم، فلسفه یا گرایش خاصی است که در دوران اخیر شکل گرفته است و در نهایت به «کی یرکگارد» دانمارکی باز می گردد؛ گرچه ممکن است مشابهت هایی بین فلاسفه ی اگزیستانسیالیست و فیلسوفان قرون وسطا یا یونان باستان وجود داشته باشد. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
Part 05.mp3
8.5M
🔰🔰 🎙عنوان : "خاطرات مستر همفر"(جاسوس انگلستان در کشورهای اسلامی) 🔺 قسمت پنجم 👈 تولید اختصاصی کانال کتابخانه صوتی 🎤گوینده :
📚 بررسی جریان‌های مارکسیستی ✍🏼 قسمت سوم 🔰 بازشناسی اندیشه‌های‌ مارکس کارل مارکس در افکار و‌ اندیشه‌هایش از چندین متفکر قبل از خود تاثیر پذیرفته و از نظرات آنها در بیان دیدگاه‌های خود استفاده نموده است به عبارت دیگر می‌توان گفت که وی با جمع نمودن و در کنار هم قرار دادن و نظام دادن به‌ اندیشه‌های متفکرین قبل از خود به برخی سوالات، پاسخ علمی_تاریخی داده است. از جمله‌ی موثر‌ترین‌ اندیشمندان می‌توان به: ۱هگل ۲. پرودون ۳. فوئر باخ ۴. کانت؛ اشاره کرد. ♦️با نگاهی بر منطق ارسطویی، ارسطو  معتقد است که هرگز هیج دو چیز متضاد با هم، در کنار هم جمع نمی‌شوند. مثلا: هر وقت شب است دیگر روز نیست و برعکس. هگل در تشریح این مطلب با تفاوت نهادن بر مبحث تضاد و تناقض، قانونی با عنوان دیالکتیک ارائه داد. این قانون می‌گوید که هر شیئی یا ماده‌ای که به وجود می‌آید، پس از چندی از اثر وجود آن ضد خودش را می‌سازد (یعنی دو چیز متضاد در مقطعی در کنار هم) و بعد از مدتی این دو به دلیل ماهیت متضاد با هم تعارض پیدا می‌کنند و منجر به یک چیز جدیدی می‌شود و این فرایند را به صورت (تز- آنتی تز- سنتز) معرفی می‌نماید و معتقد است این فرآیند اساس حرکت بوده و جنبه تکاملی و پیشرفت دارد و جبری است. 🔹پرودون‌ اندیشه‌ی ماتریالیسم را مطرح می‌کند. (برای پدیده‌های طبیعت علت مادی جست وجو می‌کند یعنی اینکه هیچ روح یا خدایی برای حرکت تاریخ و جهان وجود ندارد). «فوئرباخ» می‌گوید مبنای تاریخ اقتصاد است (منافع اقتصادی باعث مبارزه‌ی طبقاتی می‌شود و تاریخ را به حرکت در می‌آورد). کانت آزادی‌خواهی را مطرح می‌کند و می‌گوید هر کس باید آزادی خود را محدود به آزادی دیگران ببیند. ♦️ روحیه انقلابی مارکس کارل مارکس افکار و روحیه انقلابی داشته است و هر چیزی را که با انقلاب سازگاری داشته مورد پذیرش قرار داده و هر چیزی که با انقلاب تضاد داشته اعم از اینکه خوب یا بد بوده، رد می‌کرد. به همین دلیل از هگل دیالکتیک را می‌پذیرد چون انقلاب را موجه می‌سازد مثلا با ایجاد طبقه سرمایه‌داری (تز) در روند تاریخ باعث ایجاد طبقه کارگر شده (آنتی‌تز) و پس از چندی تضاد بین این دو (حاصل استثمار کارگر توسط سرمایه‌دار بوده) باعث انقلاب و وقوع جامعه سوسیالیستی (سنتز) می‌شود. 🔹اگر ماتریالیسم را از پرودن می‌پذیرد به این دلیل است که کسانی که به دین یا خدا اعتقاد دارند توانایی خود را نشناخته و مردمی نادان و فرومایه و توجیه‌گر شرایط بد اجتماعی و اقتصادی خود هستند (مثلا آن را دست تقدیر می‌دانند و حرکتی در جهت رفع آن نمی‌کنند.) به همین جهت چون آگاهی ندارند خاصیت انقلابی هم ندارند و نمی‌توانند انقلاب کنند (از دین مسیحیت به دلیل اینکه مردم را به صبر در برابر سختی‌ها و بدبختی‌ها دعوت می‌کند انتقاد می‌کند). در مورد پیدایش انسان طرفدار سرسخت نظریه‌ی تکامل داروین است. اگر نظریه اقتصاد فوئرباخ را می‌پذیرد می‌خواهد بگوید که به خاطر منافع اقتصادی است که گروهی گروه دیگر را استثمار می کند و طبقات اجتماعی درون جامعه ایجاد می‌شودند و حتی همه جنگ‌ها را ناشی از منافع اقتصادی می‌داند. او معتقد است که باید مالکیت خصوصی و نظام طبقاتی را از بین ببریم تا ظلم و جنگ نیز از بین برود. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت ۵۸ 🔰 ادامه بحث اگزیستانسیالیسم در اواخر جنگ جهانی دوم، دنیا کم و بیش با دگرگونیهای فلسفه ی اروپایی آشنا شد. منادی این دگرگونیهای فلسفی و افکار جدید روشنفکرانه، داستان ها، نمایش نامه ها، و به طور کلی، کارهای ادبی نویسندگان اروپایی بود. این نوشته ها، عموما بویی از بیگانگی و طعمی از سرگشتگی انسان در خود داشتند. زمینه های اساسی مورد بحث این نویسندگان، تیره، مبهم، و بیشتر درباره ی اضطراب ها، نا امیدی ها، مرگ، از خود بیگانگی، و... بود. در آغاز چنین تصور می شد که این اظهارات غمگنانه، بر اثر محیط دهشتناک آلمان نازی، دشواری های جنگ، سرخوردگی ها و توقف توسعه ی مادی و معنوی ناشی از این قبیل حوادث بزرگ و دهشتناک است. ♦️بعدها روشن شد که اگزیستانسیالیسم چیزی برتر از یک مکتب ادبی و بارها فراتر از یک موج زودگذراست. آشکار شد که اگزیستانسیالیسم برداشتی فلسفی است که به قرن نوزدهم بر می گردد، و نگرشی کاملا متفاوت با نگرش فلسفه ی کلاسیک دارد؛ زیرا فلسفه ی کلاسیک، به صورت هستی شناسی، معرفت شناسی واخلاق عملی، متجلی می شد، در حالی که، تنها این امور نیستند که باید در کانون کاوش فیلسوف باشند. 🔸انسان دوست دارد بداند که «چیست» و «برای چه به این دنیا آمده است؟» فلاسفه ی سنتی، به صورت انتزاعی به انسان می نگریستند، در حالی که، همه ی انسان ها و حتی فیلسوفان، در لحظه های با خود بودن، به این می اندیشند که«وجود» شان در جهان انکار ناپذیر است. اگزیستانسیالیست ها فلسفه ای را فلسفه می دانند که به وجود حقیقی انسان و توجه دادن به ویژگی ها، خصوصا به آزادی او اهتمام داشته باشد. فلسفه های سنتی، هرگاه از انسان سخنی به میان می آورند، او را در یک سیستم جای می دهند. ادامه دارد.... 🆔 @Jarianshenasi
Part 06.mp3
7.71M
🔰🔰 🎙عنوان : "خاطرات مستر همفر"(جاسوس انگلستان در کشورهای اسلامی) 🔺 قسمت ششم 👈 تولید اختصاصی کانال کتابخانه صوتی 🎤گوینده :
📚 بررسی جریانهای مارکسیستی ✍🏼 قسمت چهارم 🔰 ادامه بحث... اگر آزادی خواهی کانت را می پذیرد آن را برای جامعه کمونیستی می خواهد. (جامعه بدون بدون دولت و نظارت حکومت - جامعه کمونیستی مدینه فاضله‌ اندیشه‌ی او است). شیوه تولید: شیوه تولید یعنی مجموع نیروی تولید + روابط تولید. نیروی تولید یعنی ابزار تولید (دست و بازو و سنگ و فلز و چرخ در عصر کشاورزی تا دستگاه صنعتی و... در عصر ضنعتی شدن) و کارگر (انسانی که روی آن ابزار با تجربه‌ای که دارد کار می‌کند خواه دهقان باشد که روی زمین کار کند یا کارگر باشد که با ماشین آلات صنعتی کار کند). 🔸روابط تولید یعنی نحوه مالکیت فرد بر ابزار تولید، که می‌تواند خصوصی یا اجتماعی باشد. (رابطه سرمایه‌دار و کارگر) وقتی که نیروی تولید به حد معینی از رشد رسید با روابط تولید تضاد ایجاد می‌شود و در نتیجه تضاد داخلی باعث حرکت (اعتراض سپس انقلاب) می‌شود و جامعه قبلی تبدیل به یک جامعه‌ جدید با ویژگی‌های متفاوت از قبل می‌شود. ♦️جهانیان در نگاه مارکسیست مارکسیست‌ها مجموع جهانیان را به دو گروه تقسیم می‌کنند و می‌گویند یا استثمارگر هستند یا استثمارشده، می‌گویند تاریخ چیزی جز محصول مبارزه طبقاتی بین انسان‌های استثمارگر و استثمارشده نیست، یعنی عده‌ای منافع اقتصادی‌شان ایجاب می‌کند که در همان مرحله بمانند و مخالف پیشرفت ابزار تولیدند (گروه حاکم استثمارگر) و یک عده خواهان رشد و ترقی ابزار تولید و خلاصی از این وضع هستند (گروه استثمارشده) که این دو با هم درگیر و مبارزه‌ای به وجود می‌آید که منجر به یک نظام جدید (جامعه جدید) می‌شود که در آن جامعه جدید علاوه بر ابزار تولید و منافع اقتصادی، آداب و رسوم و فرهنگ و مذهب و افکار و‌ اندیشه در یک کلام همه چیز نسبت به جامعه قبلی تغییر می‌کند و بعد از مدتی دوباره این نظام جدید با مبارزه و درگیری که در خودش عامل ایجاد آن است می دهد به نظام دیگری تبدیل می‌شود. 🔹مارکسیسم آموزش رهایی طبقه‌ی کارگر از دست سرمایه‌داری است. (مالکیت خصوصی و سرمایه‌داری عامل بدبختی مردم و کارگران است و باید با یک انقلاب از بین برود). مارکس خودش مارکسیسم نبوده یعنی اینکه مارکسیسم بعدها بوسیله‌ی طرفداران او طرح‌ریزی شده است که معتقدند افکار و نظریات مارکس یک راه و روشی را برای نجات کارگران درست کرده است. 🔸عدم همسانی مارکسیسم با مارکس مارکسیسم هر چند با‌ اندیشه‌ی مارکس پیوند دارد ولی با آن یکسان نیست و از جمله دلایل آن می‌تواند: ۱. فکر و‌ اندیشه‌ی مارکس دارای یک شکل منظم نبوده است زیرا وقتی با واقعیت روبرو می‌شده است مشاهده می‌کند که مطلبی را که بیان داشته دارای اشکالاتی است و در راستای حل آن یکسری تغییر جهت‌هایی در‌ اندیشه‌هایش روی می‌دهد. ۲. افکار و نوشته‌هایش خصوصیت ناتمام داشته یعنی مارکس خود در زمان حیاتش اقدام به نوشتن نظامند افکار و‌ اندیشه‌هایش انجام نداده است مثلا جلد اول ودوم کاپیتال (سرمایه) را انگلس از روی یادداشت‌های او جمع آوری و منتشر کرده است. ۳. به دلیل از بین نرفتن سرمایه‌داری و شکل نگرفتن اجتماع و نظام سوسیالیستی و سپس کمونیستی منطبق بر روالی که او پیش‌بینی کرده بود. ۴. کنار آمدن طبقه‌ی کارگر با طبقه‌ی سرمایه‌دار و عدم وقوع انقلاب کارگری در سطح اروپا ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت ۵۹ 🔰زمینه های فکری و جامعه شناختی پیدایش اگزیستانسیالیسم در پایان قرن هجدهم میان عقل گرایی و مکتب رومانتیک تعارض رخ داده بود. شلینگ فلسفه های عقلی را فلسفه منفی می دانست و آنها را نکوهش می کرد. وی می خواست در مقابل فلسفه های منفی، فلسفه مثبت را عرضه کند. کی یرکگارد که او را پدر اگزیستانسیالیسم می شمارند، در درسهای او شرکت می کرد و آن درس ها او را به شور و شعف آورده بود. البته تنها وجه اشتراک مکتب رومانتیک با اگزیستانسیالیسم در این بود که هردو، با عقل پرستی مخالف بودند؛ گرچه نظام اگزیستانسیالیسم با زیبایی پرستی و احساساتی گری مکتب رومانتیسم هم مخالف بود. قبل از شلینگ و مخالفت رومانتیست ها با عقل گرایی محض، کانت نیز از محدودیت های عقل نظری سخن گفته بود. ♦️فلسفه های حیات و پدیدار شناسی، قبل از پیدایش اگزیستانسیالیسم در آلمان بسط یافته بود. اگزیستانسیالیسم و فلسفه های حیات، با وجود قرابت و شباهت، تضادها و تقابل هایی نیز دارند. همچنین بعضی از فلاسفه ی اگزیستانسیالیست از پدیدار شناسی هوسرل متاثر بودند. او تصور را بر احساس های قلبی و عاطفی اطلاق کرد و با این کار، راه را بر فلسفه های اگزیستانسیالیسم گشود؛ گرچه اختلافات عمیقی نیز، بین پدیدار شناسی و اگزیستانسیالیسم وجود دارد. 🔹قرن نوزدهم دوره ی رونق شگرف علم است. پیشرفت علوم مادی، به ویژه علم فیزیک، موجب گسترش سریع صنعت و تکنولوژی شد؛ و انسان بر طبیعت چیرگی بسیار یافت. همین امر موجب شد دانشمندان به طور افراط آمیز، به خود و دانش خویش غره شوند و پیوند عاطفی آنان با نیروهای آن سوی طبیعت سست گردد. انسان سالار طیبعت شد و خود، به جای خدایی که می پرستید، نشست؛ و بر آن شد تا پیشگویی نیچه را درباره ی «ابرمرد» به واقعیت نزدیک کند. کار این پیشرفت به جایی رسیدکه اگوست کنت اعلام کرد: جهان به دوره ی علوم مثبت پا نهاده و دوره ی تئولوژی و فلسفه را پشت سر گذاشته است، واکنون دیگر کار فلسفه، تنها این است که علوم مثبت را در نظامی پیوسته و یگانه سامان دهد. 🔸از طرفی ایمانوئل کانت نیز، با انتشار کتاب «نقد عقل محض» متافیزیک قرون وسطا را بی ارج ساخت. ایدئالیسم آلمانی، پس از کانت، در هگل به اوج رسید. هگل می گفت: هر فلسفه ی حقیقی، ایدئالیستی است. در فلسفه هگل، فرد انسان، فی نفسه، اصالتی ندارد و اهمیت او به این بستگی دارد که چگونه جزء کل باشد. از دیدگاه او انسان هنگامی آزاد است که خود را به اراده ی«کل» بودن مطلق یا خدا تسلیم کند.ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
1_386262912.mp3
5.54M
🔰🔰 🎙عنوان : "خاطرات مستر همفر"(جاسوس انگلستان در کشورهای اسلامی) 🔺 قسمت هفتم 👈 تولید اختصاصی کانال کتابخانه صوتی 🎤گوینده :
📚 بررسی جریانهای مارکسیستی ✍🏼 قسمت پنجم 🔰شاخه‌های مارکسیسم پیامد عدم تحقق پیش بینی‌های مارکس منجر به این شد که در طول زمان در مورد‌ اندیشه مارکس دیدگاه‌های مختلفی مطرح شود و مارکسیسم به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که هر کدام از این سه شاخه به شاخه‌های گوناگونی تقسیم می‌شوند: ♦️۱مارکسیسم اومانیسم (عقل‌گرا) که خود به دو شاخه‌ی مارکسیسم فلسفی و مکتب فرانکفورت تقسیم می‌شود. ۲مارکسیسم کلاسیک (ارتدکس) که خود به دو شاخه‌ی مارکسیسم سوسیال دموکرات و  مارکسیسم - لنینیسم تقسیم می‌شود. ۳مارکسیسم ساختارگرا. امروزه در دنیا مراکزی وجود دارد بنام مراکز مارکس شناسی. (درانگلستان ۹ مرکز - درآمریکا ۸ مرکز – در فرانسه ۱۶ مرکز- در ایتالیا ۷ و در ژاپن ۴ مرکز) و جالب اینجاست که در روسیه و کشورهای وابسته به شوروی اثری از چنین مراکزی دیده نمی‌شود. ♦️تقسیم مارکس از جامعه بشری مارکس جامعه‌ بشری را به پنج دوره تقسیم می‌کند: 🔸کمون اولیه ابتدا مالکیت بر ابزار تولید، عمومی بوده و هیچ کسی مالک چیزی نبوده است و هر چه بوده برای همه بوده اعم از سنگ و چوب و میوه و.... ولی بعد از مدتی با رشد ابزار تولید (از سنگ تبدیل به آهن) و پیدایش نیزه و تیر و کمان و... عده‌ای از افراد مالک این ابزارها می‌شوند و در نتیجه مالکیت عمومی (اجتماعی) تبدیل به مالکیت خصوصی می‌شود و این امکان فراهم می‌شود که هر کدام تک تک و جداگانه به شکار روند. در نتیجه می‌توانستند چندین برابر احتیاجات مورد نیاز خود را تامین کنند. پس از آن مدتی بعد افرادی پیدا می‌شوند که از لحاظ فکری و جسمی قوی‌تر بوده وعده‌ دیگری از افراد را به کار واداشته و استثمار می‌کنند. و جامعه‌ یک دست تبدیل به جامعه برده‌داری می‌شود. 🔹جامعه‌ی برده‌داری صاحب برده می‌تواند او را مانند یک حیوان بخرد یا بفروشد. در این دوره با توجه به اهلی کردن حیوانات گله‌داری و دام‌داری بوجود آمد. بعد از مدتی به دلیل کمبود علوفه برای حیوانات و حبوبات برای خود مجبور می‌شوند شیوه قدیم را ترک گفته و به دنبال ابزار تولید جدیدی برای تامین نیازهای خود باشند. در نتیجه با رشد ابزار تولید مانند خیش و داس و گاوآهن و.... کار بر روی زمین میسر می‌شود و منجر به پیدایش نظام فئودالی (ارباب - رعیت) می‌شود. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 جنایات فرانسه از گذشته تا به امروز؛ آیا فرانسه در جریان واکسن کرونا نیز موزه‌ای از انسان خواهد ساخت؟/فرانسوی‌ها ۱۵۰ الجزایری را برای انجام آزمایشی اتمی به تیرک بستند 🔹در موزه انسان فرانسه، ۱۸ هزار جمجمه به نمایش گذاشته شده بود که به الجزایری‌ها تعلق داشت. فرانسوی‌ها این افراد را ذبح کردند. 🔸همچنین، فرانسوی‌ها در سال ۱۹۶۰ میلادی، ۱۵۰ الجزایری را برای انجام آزمایشی اتمی به تیرک بستند. 🔹هنوز در جنوب الجزایر عواقب این آزمایش اتمی ادامه دارد و فرزندانی ناقص‌الخلقه به دنیا می‌آیند. ♦️چگونه می‌توان به این قاتلان اعتماد کرد؟ 🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت ۶۰ 🔰 ادامه بحث زمینه های پیدایش اگزیستانسیالیسم... ماتریالیسم افراطی قرن نوزدهم، به رغم سخن دکارت که می گفت اندیشه باید از درون آغاز شود، اندیشه را نیز مادی می دانست. نظریه پردازان آن دوره چنان از پیشرفت صنعت، به شور آمده بودند که همه چیز، حتی کار آزادانه انسان را مادی می دانستند؛ و شور و جهش زندگانی را به چیزی نمی گرفتند. هرچه بود، علم پیش می رفت و مجال را برای متافیزیک و فیلسوفان ایدئالیست تنگ و تنگتر می کرد. ♦️در چنین اوضاعی ضربه ای که به پیکر متافیزیک و فلسفه ی کلاسیک وارد شد، راه را برای شک فلسفی و پوچ انگاری گشود؛ و آثار نویسندگانی چون داستایفسکی و کافکا به اضطراب و افسردگی میدان داد. نویسندگان قرن نوزده، به ویژه، در انگلستان و روسیه، مشکلات زندگی مردم را در داستان های خود وارد کردند و حساسیت خیال پردازانه خویش را به حوزه هنر کشاندند. این دوره، در جستجوی نشان دادن نقش فرد در جامعه بود، و به این ترتیب، فیلسوفان قرن نوزدهم، عامل انسانی را به منزله ی موضوع بنیادی در ادبیات و هنر مطرح کردند. 🔹در این قرن، همچنان که وضع بیرونی زندگی تغییر می کرد، شیوه های مرسوم اندیشیدن نیز دگرگون می شد. مثلا نظریه ی تکامل داروین نظر مردم را درباره ی دین و طبیعت عمیقا تغییر داد. علم فیزیک، به منزله ی بخشی از علوم طبیعی، پیشرفت چشمگیری کرد؛ و نگرش فلاسفه الهی درباره پیدایش جهان به دست خدا را متزلزل ساخت. دیگر نمی شد به پیروی از آموزه های کلیسا، پیدایش جهان را خلق از عدم که به دست خدا صورت پذیرفت، معرفی کرد؛ بلکه پیدایش جهان، می بایست توضیح علمی به همراه داشته باشد. 🔸افزون بر این، پیشرفت صنعت، افزایش سریع جمعیت و پیدایی شهرهای بزرگ، همگی، صحنه را برای جنبش های اجتماعی نو آماده کرد. ولتر، روسو، استوارت میل و... آزادی و برابری انسان ها را با تندی بیشتری اعلان کردند، و همه ی اینها موجب شد تا مردم از آزادی بیشتری بهره مند شوند. با این اوصاف، توجه به زمینه های فکری، اجتماعی و سیاسی قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، بهتر می تواند ما را از چرخش گروهی از فلاسفه، از مسائل سنتی فلسفه به مسائل مربوط به انسان و زندگی او آگاه سازد. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
Part08_خاطرات مستر همفر.mp3
7.8M
🔰🔰 🎙عنوان : "خاطرات مستر همفر"(جاسوس انگلستان در کشورهای اسلامی) 🔺 قسمت هشتم 👈 تولید اختصاصی کانال کتابخانه صوتی 🎤گوینده :
📚 بررسی جریانهای مارکسیستی ✍🏼 قسمت ششم 🔰 ادامه تقسیم مارکس از جامعه بشری ♦️جامعه‌ی فئودالی در این دوره ارباب و رعیت بوجود آمد (دهقان روی زمین کار می‌کرد). بعد از مدتی عده‌ای از افراد کیسه‌ای را به پشت خود یا اسب خود می‌انداختند و به دنبال آنچه که ندارند و مبادله با آنچه که زیاد دارند به این طرف و آنطرف می‌رفتند و به این ترتیب پیله‌وری و تجارت اختراع شد (پول هم همین موقع اختراع شد). در نتیجه وسایل و ابزارهایی برای راحتی مبادله مانند چرخ و گاری و... اختراع شد و مراکزی بوجود آمد که تجارت و مبادله در آنجا صورت می‌گرفت که کم کم با وسعتی که پیدا کردند تبدیل به شهر شدند و تشکیلات شهری روز به روز برای زندگی راحت و جمع‌آوری ثروت و اعمال قدرت مناسب‌تر می‌شد تا آنجا که علاوه بر بازرگانان و صنعت‌گران – صاحبان اراضی و املاک هم رو به سوی شهرها می‌آوردند و از طرف دیگر با توسعه‌ی وسائل کشاورزی مانند تراکتور و.... دیگر احتیاجی نبود که مثلا ۱۰ نفر روی یک زمین کار کنند یک نفر بهتر و سریع‌تر از آنان می‌توانست کاری را انجام دهد. در نتیجه عده‌ای بی‌کار شدند و هجوم به سوی شهرها بردند و پیشه‌وری (آهنگری) را آغاز کردند در نتیجه جامعه تبدیل به سرمایه‌داری (بورژوازی) شد. 🔹جامعه‌ی سرمایه‌داری با وقوع انقلاب صنعتی که به پیدایش ماشین بخار و نخ‌ریسی انجامید باعث رونق شهر و توسعه و تسلط صنایع ماشینی و کارخانجات بزرگ شد _در برابر به جای کارگاه‌های کوچک با تعداد کمی کارگر_ تعداد زیادی کارگر استخدام می‌کرد و مزد می‌پرداخت و صنعت بیش از گذشته احتیاج به کارگر داشت. چون کالاها را بهتر و ارزان‌تر از قدیم می‌ساختند_ پیشه‌وران را از بین بردند و باعث شدند که میلیون‌ها کارگر کارخانه‌های بزرگ گردهم آیند 🔸مارکس در اینجا بحثی را با عنوان «ارزش اضافی» مطرح می‌کند و به توضیح آن می‌پردازد: ۱. کارفرما مدت کار را افزایش می‌دهد بدون افزایش حقوق. مثلا: کارگر به جای ۸ ساعت ۱۰ یا۱۲ ساعت کار می‌کند و این سود کار اضافی را کارفرما با عدم پرداخت دستمزد حقیقی یا عدم افزایش دستمزد از آن خود می‌کند. ۲. سرمایه‌دار کالایی را که کارگر روی آن کارکرده در بازار گران‌تر و یا چند برابر قیمتی که برای آن خرج کرده_می‌فروشد که. مارکس آن را حق غصب شده کارگر می‌داند و باعث افزایش سرمایه‌ی کارفرما (سرمایه‌دار) می‌شود و در نتیجه این فشار و بی‌عدالتی_ کارگران را از خود بیگانه و شئی‌گونه می‌کند. ♦️با رشد ابزار تولید (صنعتی شدن) یک نفر می‌توانست کار ۱۰ نفر را بهتر و بیشتر انجام دهد پس تولید زیاد می‌شود و در نتیجه عده بیکار و بی‌پول می‌شوند و مصرف کم می‌شود و در نتیجه قیمت‌ها کاهش پیدا می‌کند و سرمایه‌داران کوچک خود به خود از بین می‌روند (ورشکسته می‌شوند) و تنها سرمایه‌داران بزرگ می‌مانند که ناچارند بازارهای خارجی را برای کالاهای‌شان در دست بگیرند که مرحله‌ی امپریالیسم (آخرین مرحله‌ی سرمایه‌داران) است. با پر شدن بازارهای خارجی نظام سرمایه‌داری دچار تزلزل می‌شود. این اتفاق همراه با خود آگاهی رسیدن کارگران نسبت به وضع جامعه و آنچه بین آنان و سرمایه‌داران بوده است منجر به اعتراض و انقلاب کارگران می‌شود و نظام سرمایه‌داری سقوط پیدا می‌کند. مارکس این آگاهی کارگران صنعتی (پرولتاریا) و انقلاب را جبری (یعنی در فرایند تاریخ اجتناب‌ناپذیر و حتمی می‌دانست ولی معتقد بود که انقلاب را باید با تحریکات و اقدامات سیاسی تقویت و رهبری کرد تا سریع‌تر به وقوع بپیوندد). ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت ۶۱ 🔰 ویژگی های مشترک میان فیلسوفان اگزیستانسیالیسم به رغم اختلافات متعددی که در میان فلاسفه ی اگزیستانسیالیست به چشم می خورد، چند ویژگی، تقریبا در سخن تمام یا اکثر ایشان وجود دارد که به طور گذرا، به آنها اشاره می کنیم: ♦️۱) اگزیستانسیالیست ها نوعا به گرایش تاریخی و پیشینه ی فکری توجه ندارند. آنان معتقدند هر فیلسوفی باید تفکر فلسفی را از خودش شروع کند و هیچ التفاتی به فلاسفه قبلی نداشته باشد؛ و اگر گاهی در مسئله ای به آرای فلاسفه ی قبلی باز می گردد، صرفا برای ارائه عیوب و نواقص موجود در آن است. نه برای گرفتن تایید از آنها یا توافق با صاحبان آن آراء. از این رو، در پاره ای نوشته ها، اگزیستانسیالیسم را فلسفه ی عصیان و شورش برضد فلسفه های پیشین معرفی کرده اند. 🔹۲) فلاسفه ی اگزیستانسیالیست معتقدند که باید به امور باطنی پرداخت، نه به حوادث خارجی. فلسفه ی حقیقی آن است که روشن کند چرا انسان از عدالت خوشش می آید و از ظلم ناخشنود است؟ چرا در ذهن بعضی از انسان ها وسوسه ی خودکشی خطور می کند؟ ناامیدی، اضطراب، عشق و ایمان چیستند؟ منشاء آنها چیست؟ و پرسش هایی از این دست. 🔸۳) از آنجا که فلاسفه ی اگزیستانسیالیست اهتمام زیادی به امور باطنی انسان دارند، روش اثبات مسائل مورد نظرشان مبتنی بر استدلال عقلی محض نیست؛ آن گونه که از فلسفه های سنتی انتظار می رود برای هر مسئله ای یک یا چند برهان عقلی اقامه کنند. روش این فلاسفه مبتنی بر شهود و مراجعه به تاملات درونی است. ♦️۴) بیان فلاسفه ی اگزیستانسیالیست، با روش متعارف در بین دیگر فیلسوفان متفاوت است. عموم اگزیستانسیالیست ها از ادبیات و هنر بسیار بهره می برند و مطالب خویش را در قالب داستان و نمایشنامه عرضه می کنند. برای نمونه به کتاب «ترس و لرز» کی یرکگارد و«تهوع» سارتر توجه کنید. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
Part09_خاطرات مستر همفر.mp3
7.32M
🔰🔰 🎙عنوان : "خاطرات مستر همفر"(جاسوس انگلستان در کشورهای اسلامی) 🔺 قسمت نهم 👈 تولید اختصاصی کانال کتابخانه صوتی 🎤گوینده :
📚 بررسی جریانهای مارکسیستی ✍🏼 قسمت هفتم 🔰پیش‌بینی‌های مارکس ♦️۱. در کشورهایی که به نهایت صنعتی رسیده‌اند این انقلاب یکباره و در یک زمان نزدیک اتفاق خواهد افتاد مانند: انگلستان، آلمان، فرانسه و آمریکا. ۲. در این مرحله کارگران با انقلابی که علیه سرمایه‌داری انجام داده‌اند دولتی مقتدر روی کار می‌آید تا از این انقلاب و دستاوردهای آن در مقابل دشمنان خارجی و داخلی محافظت کند. طبقه‌ سرمایه‌داری از بین می‌رود و مالکیت خصوصی ابزار تولید به دست دولت موقت سوسیالیستی می‌رسد (کارخانه‌ها، مزارع، زمین و جنگل و...) . ۳. از بین بردن پول و بانک که وسیله‌ای برای استثمار است. ۴. بعد از انقلاب صنعتی کردن شدید جامعه به رهبری دولت سوسیالیستی و به کمک کارگران برای وفور نعمت اتفاق می‌افتد که از ویژگی‌های یک جامعه‌ سوسیالیستی است. 🔹بعد از جامعه‌ سوسیالیستی نوبت به مرحله‌ جامعه‌ کمونیستی می‌رسد که در آن اتفاقات زیر رخ میدهد: ۱. تحلیل قوای دولت (مردم در این مرحله به چنان رشد و آگاهی رسیده‌اند که بدون نیاز به خشونت قواعد زندگی را رعایت کنند) اصول عشق و فداکاری برقرار خواهد شد. ۲. لغو تخصص که موجب تقسیم کار و بردگی می‌شود. ۳. بین المللی شدن کامل و عالم گیرشدن کمونیسم (جهانی شدن آن). با جذب کارگران و اتحاد آنها بر علیه سرمایه‌داران. 🔸و به دنبال آن یکسری عوامل فرعی نیز تغییر می‌کند از جمله: ۱. محو خانواده که اولین هسته‌ مالکیت است و عاملی برای انتقال ارث از پدر به فرزند می‌باشد. ۲. با از بین رفتن خانواده زن را هم که در خانواده اسیر و برده مرد است، از اسارت رهایی و با کار کردن در کارخانه‌ها با مردها برابر می‌شود؟! و مراقبت از فرزندان به عهده‌ جامعه می‌باشد (مهد کودک‌ها و...). ۳. تحلیل خود به خودی دین و رهایی از آن پس از سرکوب آن در دوران سوسیالیسم، عموم مردم از حالت از خود بی‌گانگی بیرون می‌آیند و به قدرت و توانایی خود در جامعه پی می‌برند و در نتیجه همه آزاد و برابر و در رفاه زندگی می کنند. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi