قاسم هنوز زنده ست:
💠 نکاتی مهم درباره نبرد رسانه ای در روزهای پیش رو
🔶 آیا بسته شدن حرم ها در این ایام لازم بود؟
جواب تمام سؤالات ما درمورد چرائی بسته شدن حرم ها
وظایف منتظران در این شرایط چیست؟!
لطفا تا آخر بشنوید وارسال کنید...
❇️ مصاحبه با #رادیو_خدمتگزاران
#منتظران_منجی #دعا #کرونا #بیوتروریسم #جنگ_رسانه #نفوذ #صهیونیسم #حاج_قاسم #فتنه
کانال جوانان انقلابی
@Javananenghelabi
مصاحبه با رادیو خدمتگزاران.mp3
15.5M
💠 نکاتی مهم درباره نبرد رسانه ای در روزهای پیش رو
🔶 آیا بسته شدن حرم ها در این ایام لازم بود؟
جواب تمام سؤالات ما درمورد چرائی بسته شدن حرم ها
وظایف منتظران در این شرایط چیست؟!
لطفا تا آخر بشنوید وارسال کنید...
❇️ مصاحبه با #رادیو_خدمتگزاران
#منتظران_منجی #دعا #کرونا #بیوتروریسم #جنگ_رسانه #نفوذ #صهیونیسم #حاج_قاسم #فتنه
*مهم مهم مهم*
مقامات چین ، روسیه و حتی رژیم صهیونیستی از یک جنگ تمام عیار بیولوژیکی توسط کرونا پرده برداشته بودند
ولی ولی ولی
وقتی رهبر معظم انقلاب به عنوان یک رهبر باهوش و یک استراتژیست قهار به این موضوع اشاره میکند، یعنی حرف آخر، یعنی تمام!!!!
خب به نظر میرسد که وارد یک جنگ تمام عیار ترکیبی شده ایم
یعنی با حمله بیولوژیک شروع کردند، پس از آن حمله رسانه ای را به میدان آوردند و احتمالا دنبال یک درگیری داخلی و در نهایت اقدامی نظامی هستند.
درباره حمله بیولوژیک مطالبی گفتم ، اما جنگ رسانه ای که نقش محوری را در این قضیه دارد
رسانه های فارسی زبان، عرب زبان و انگلیسی زبان که خودتان میشناسید از مغز متفکری فرای منطقه دستور دارن که ایران را محور انتشار کرونا نشان دهند
خیلی جالبه که تقریبا تمام کشورهای عربی، و متحدان امریکا در اروپا به صورت هماهنگ شناسایی اولین مبتلا را مسافری از ایران معرفی کردند!!!
زیبا نیست؟؟؟
فاز بعدی حمله رسانه ای
متهم کردن نظام و رسانه ملی به پنهان کاری با پروژه کشته سازی و ساخت آمارهای غیر واقعی ولی باور پذیر!!!
اجرای مرحله بالا یعنی اعتماد زدایی نزد مردم از نظام و ایجاد فشار افکار عمومی برای اختلال در روند درمان و مهار این بیماری
حالا نوبت نقشه بعدیست یعنی
تحریک مردم برای هجوم به فروشگاهها و مراکز خرید با تلقین کمبود جنس و ترغیب به احتکار به منظور ایجاد بحران اقتصادی
خب اینجاست که نوبت ضربه بعدی و ایجاد بحران در بحران است یعنی نبود اقلام بهداشتی، اجناس خوراکی، حتی دارو و ....
و در نهایت ایجاد اعتراض و در اعتراض موج سواری و آشوب
تا اینجا همه چیز داره درست پیش و حتی عدم مدیریت دولت و شخص رییس جمهور هم راه را برایشان هموار کرده است
نرسیدن اقلام بهداشتی تولیدی و کشف شده دست مردم، عدم قدرت تصمیم گیری در اعمال برخی محدودیتهای ترافیکی ، سرپیچی از دستور رهبری مبنی بر عهده دار شدن ستاد مدیریت بحران کرونا و عدم حضور در جلسات ستاد و ......
اینها موجی از نا امیدی را در جامعه ایجاد کرد.
تا اینکه یک دستور از حضرت آقا تمام رشته های جریان دشمن و نفاق را پنبه کرد!!!
دستور چه بود؟
ایجاد ستاد مدیریت بحران کرونا به اسم رزمایش جنگ بیولوژیکی!!! توسط ستاد کل نیروهای مسلح
پیام اول بررسی راهکارهای یک دفاع ملی در برابر احتمال حمله بیولوژیکی
اما پیام دوم
وای از پیام دوم که چه ها کرد با نقشه های دشمن و در چند دقیقه سیستم های اطلاعاتی دشمن را کیش و مات کرد.
یعنی دیگر امیدی به حسن روحانی برای مهار و جدیت در این بحران نیست و وقت آن است تا خودشان به میدان بیایند
تصمیمات امروز ستاد کل نیروهای مسلح تمامش تجربه، ابتکار و سرعت و دقت بود.
یعنی تمام فاکتورها برای پیروزی در یک جنگ
مطمئن باشید از روزهای آینده خبرها از مهار بحران امیدوار کننده خواهد بود چون اینبار فرمانده حضرت آقاست
و چند جمله در آخر خدمتتون بگم
التماس برخی مسئولین به امریکا برای لغو تحریم و یا صندوق بین المللی پول برای وام و کشورهای اروپایی نتیجه ای جز خواری برای این عده ندارد
چون خباثت امریکا مشخص است، صندوق بین المللی پول هم زیر تظر امریکاست و کشورهای اروپایی هم خودشان درگیر بحران کرونا هستند ،
پس نباید وقت کشور را تلف کنیم
پس انشاالله متحدانه با مدیریت ستاد مدیریت بحران زیر نظر نیروهای مسلح و زحمات وزارت بهداشت و مدافعان سلامت به زودی از کرونا عبور خواعیم کرد
🇮🇷ما ملتی هستیم که در روزهای سخت نشان میدهیم ، شکست ناپذیریم🇮🇷
🇮🇷نه زانو میزنیم و نه شکست میخوریم. میمانیم،در کنار هم، با هم با یک مشت، میجنگیم و پیروز میشوم🇮🇷
💪ما کرونا را ریشه کن میکنیم به امید خدا🌹
#منتظران_منجی #دعا #وایتکس #استقلال_در_بهداشت #طب_اسلامی #روحانا #کرونا #بیوتروریسم #فتنه #چالش_رقص #حاج_قاسم #نفوذ #کرونا_را_شکست_میدهیم #منافق
کانال جوانان انقلابی
@Javananenghelabi
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_هشتم
💠 دستم به دیوار مانده و تنم در گرمای شب #آمرلی، از سرمای ترس میلرزید و صدای عباس را شنیدم که به عمو میگفت :«وقتی #موصل با اون عظمتش یه روزم نتونست #مقاومت کنه، تکلیف آمرلی معلومه! تازه اونا #سُنی بودن که به بیعتشون راضی شدن، اما دستشون به آمرلی برسه، همه رو قتل عام میکنن!»
تا لحظاتی پیش دلشوره زنده ماندن حیدر به دلم چنگ میزد و حالا دیگر نمیدانستم تا برگشتن حیدر، خودم زنده میمانم و اگر قرار بود زنده به دست #داعش بیفتم، همان بهتر که میمُردم!
💠 حیدر رفت تا فاطمه به دست داعش نیفتد و فکرش را هم نمیکرد داعش به این سرعت به سمت آمرلی سرازیر شود و همسر و دو خواهر جوانش #اسیر داعش شوند.
اصلاً با این ولعی که دیو داعش عراق را میبلعید و جلو میآمد، حیدر زنده به #تلعفر میرسید و حتی اگر فاطمه را نجات میداد، میتوانست زنده به آمرلی برگردد و تا آن لحظه، چه بر سر ما آمده بود؟
💠 آوار وحشت طوری بر سرم خراب شد که کاسه صبرم شکست و ضجه گریههایم همه را به هم ریخت. درِ اتاق به ضرب باز شد و اولین نفر عباس بود که بدن لرزانم را در آغوش کشید، صورتم را نوازش میکرد و با مهربانی همیشگیاش دلداریام میداد :«نترس خواهرجون! موصل تا اینجا خیلی فاصله داره، هنوز به تکریت و کرکوک هم نرسیدن.» که زنعمو جلو آمد و با نگرانی به عباس توصیه کرد :«برو زودتر زن و بچهات رو بیار اینجا!»
عباس سرم را بوسید و رفت و حالا نوبت زنعمو بود تا آرامم کند :«دخترم! این شهر صاحب داره! اینجا شهر امام حسنِ (علیهالسلام)!» و رشته سخن را به خوبی دست عمو داد که او هم کنار جمع ما زنها نشست و با آرامشی مؤمنانه دنبال حکایت را گرفت :«ما تو این شهر مقام #امام_حسن (علیهالسلام) رو داریم؛ جایی که حضرت ۱۴۰۰ سال پیش توقف کردن و نماز خوندن!»
💠 چشمهایش هنوز خیس بود و حالا از نور ایمان میدرخشید که به نگاه نگران ما آرامش داد و زمزمه کرد :«فکر میکنید اون روز امام حسن (علیهالسلام) برای چی در این محل به #سجده رفتن و دعا کردن؟ ایمان داشته باشید که از ۱۴۰۰ سال پیش واسه امروز دعا کردن که از شرّ این جماعت در امان باشیم! شما امروز در پناه پسر #فاطمه (سلام الله علیهما) هستید!»
گریههای زنعمو رنگ امید و #ایمان گرفته و چشم ما دخترها همچنان به دهان عمو بود تا برایمان از کرامت #کریم_اهل_بیت (علیهالسلام) بگوید :«در جنگ #جمل، امام حسن (علیهالسلام) پرچم دشمن رو سرنگون کرد و آتش #فتنه رو خاموش کرد! ایمان داشته باشید امروز #شیعیان آمرلی به برکت امام حسن (علیهالسلام) آتش داعش رو خاموش میکنن!»
💠 روایت #عاشقانه عمو، قدری آراممان کرد و من تا رسیدن به ساحل آرامش تنها به موج احساس حیدر نیاز داشتم که با تلفن خانه تماس گرفت. زینب تا پای تلفن دوید و من برای شنیدن صدایش پَرپَر میزدم و او میخواست با عمو صحبت کند.
خبر داده بود کرکوک را رد کرده و نمیتواند از مسیر موصل به تلعفر برسد. از بسته بودن راهها گفته بود، از تلاشی که برای رسیدن به تلعفر میکند و از فاطمه و همسرش که تلفن خانهشان را جواب نمیدهند و تلفن همراهشان هم آنتن نمیدهد.
💠 عمو نمیخواست بار نگرانی حیدر را سنگینتر کند که حرفی از حرکت داعش به سمت آمرلی نزد و ظاهراً حیدر هم از اخبار آمرلی بیخبر بود. میدانستم در چه شرایط دشواری گرفتار شده و توقعی نداشتم اما از اینکه نخواست با من صحبت کند، دلم گرفت.
دست خودم نبود که هیچ چیز مثل صدایش آرامم نمیکرد که گوشی را برداشتم تا برایش پیامی بفرستم و تازه پیام عدنان را دیدم. همان پیامی که درست مقابل حیدر برایم فرستاد و وحشت حمله داعش و غصه رفتن حیدر، همه چیز را از خاطرم برده بود.
💠 اشکم را پاک کردم و با نگاه بیرمقم پیامش را خواندم :«حتماً تا حالا خبر سقوط موصل رو شنیدی! این تازه اولشه، ما داریم میایم سراغتون! قسم میخورم خبر سقوط آمرلی رو خودم بهت بدم؛ اونوقت تو مال خودمی!»
رنگ صورتم را نمیدیدم اما انگشتانم روی گوشی به وضوح میلرزید. نفهمیدم چطور گوشی را خاموش کردم و روی زمین انداختم، شاید هم از دستان لرزانم افتاد.
💠 نگاهم در زمین فرو میرفت و دلم را تا اعماق چاه وحشتناکی که عدنان برایم تدارک دیده بود، میبُرد. حالا میفهمیدم چرا پس از یک ماه، دوباره دورم چنبره زده که اینبار تنها نبود و میخواست با لشگر داعش به سراغم بیاید!
اما من شوهر داشتم و لابد فکر همه جایش را کرده بود که اول باید حیدر کشته شود تا همسرش به اسیری داعش و شرکای #بعثیشان درآید و همین خیال، خانه خرابم کرد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: فاطمه ولی نژاد
کانال جوانان انقلابی
کپی ممنوع است...
@Javananenghelabi
⭕️ فتنه های آخرالزمان
🔶 یکی از خصوصیات آخرالزمان اینه که پر از فتنه های مختلف هست. مدام صحنه ها غبارآلود میشه و مدام انسان ها غربال میشوند...
اما با این حال ائمه معصومین علیهم السلام به ما فرمودند که از فتنه های آخرالزمان نترسید.
چرا؟
👈🏼 چون تشخیص فتنه ها برای افراد کوردل سخت هست ولی برای انسان مومن راحته.👌🏻
☢️ مثلا هر سال بعد از منبرهای پرشور استاد پناهیان دیدیم که صدای مفسدین بلند شد و کلی جار و جنجال راه انداختند.
💢 امسال هم استاد پناهیان با مطرح کردن مباحث بسیار مهم اجتماعی و سیاسی، شدیدا مورد حمله قرار گرفت و حتی خیلی از افراد به ظاهر انقلابی هم به ایشون حمله کردند.
🔹 در این فتنه خیلی از مومنین در ذهنشون سوال پیش اومد و وسوسه های شیاطین یه مقدار توی دلشون شک انداخت.
✅ اینجا بود که یکی از تقلب رسوندن های خدا رو دیدیم...
یه دفعه ای هرچی ضد انقلاب و حرام لقمه هایی مثل بی بی سی و شبکه های سعودی و مهناز افشار و صدرالساداتی و مسیح پولی نژاد و حامیان فرقه انحرافی بهاری و اصلاحات و هر چی نامرد در کره زمین وجود داشت به طور هماهنگ علیه استاد مطلب زدند و تخریب کردند...🙄
اینجا دیگه همه چیز مثل روز روشن شد...
❇️ فتنه های آخرالزمان همگی همینطور هستند.
اولش یه مقدار آدم به شک میفته ولی خداوند خیلی زود با کمک های خودش شک رو برطرف میکنه.
اگه یه نفر در این شرایط بازم توی دلش شک داشته باشه که دیگه حسابش با کرام الکاتبین خواهد بود.
✔️ به میزانی که انسان اهل مبارزه با نفس و خودسازی باشه خداوند خیلی زودتر و بیشتر حق رو بهش نمایش خواهد داد...
#فتنه
#تخریب_پناهیان
✌🇮🇷جوانان انقلابی🇵🇸✌️
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_سی_و_یکم 💠 به نیمرخ صورتش نگاه میکردم که هر لحظه سرختر میشد و دیگر کم آ
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_سی_و_دوم
💠 باور نمیکردم ابوالفضل مرا دوباره به این جوان #سُنی سوری سپرده باشد و او نمیخواست رازی که برادرم به دلش سپرده، برملا کند که به زحمت زمزمه کرد :«خودشون میدونن...»
و همین چند کلمه، زخمهای قفسه سینه و گردنش را آتش زد که چشمانش را از درد در هم کشید، لحظهای صبرکرد تا نفسش برگردد و دوباره منت حرف دلم را کشید :«شما راضی هستید؟»
💠 نمیدانست عطر شببوهای حیاط و #آرامش آن خانه رؤیای شیرین من است که به اشتیاق پاسخم نگاهش میتپید و من همه احساسم را با پرسشی پنهان کردم :«زحمتتون نمیشه؟»
برای اولین بار حس کردم با چشمانش به رویم خندید و او هم میخواست این خنده را پنهان کند که نگاهش مقابل پایم زانو زد و لحنش غرق #محبت شد :«رحمته خواهرم!»
💠 در قلبمان غوغایی شده و دیگر میترسیدیم حرفی بزنیم مبادا آهنگ احساسمان شنیده شود که تا آمدن ابوالفضل هر دو در سکوتی ساده سر به زیر انداختیم.
ابوالفضل که آمد، از اتاق بیرونش کشیدم و التماسش کردم :«چرا میخوای من برگردم اونجا؟» دلشورهاش را به شیرینی لبخندی سپرد و دیگر حال شیطنت هم برایش نمانده بود که با آرامشی ساختگی پاسخ داد :«اونجا فعلاً برات امنتره!»
💠 و خواستم دوباره اصرار کنم که هر دو دستم را گرفت و حرف آخرش را زد :«چیزی نپرس عزیزم، به وقتش همه چی رو برات میگم.» و دیگر اجازه نداد حرفی بزنم، لباس مصطفی را تنش کرد و از بیمارستان خارج شدیم.
تا رسیدن به #داریا سه بار اتومبیلش را با همکارانش عوض کرد، کل غوطه غربی #دمشق را دور زد و مسیر ۲۰ دقیقهای دمشق تا داریا را یک ساعت طول داد تا مطمئن شود کسی دنبالمان نیاید و در حیاط خانه اجازه داد از ماشین پیاده شوم.
💠 حال مادرش از دیدن وضعیت مصطفی به هم خورد و ساعتی کشید تا به کمک خوشزبانیهای ابوالفضل که به لهجه خودشان صحبت میکرد، آرامَش کنیم.
صورت مصطفی به سفیدی ماه میزد، از شدت ضعف و درد، پیشانیاش خیس عرق شده بود و نمیتوانست سر پا بایستد که تکیه به دیوار چشمانش را بست.
💠 کنار اتاقش برایش بستری آماده کردیم، داروهایش را ابوالفضل از داروخانه بیمارستان خریده و هنوز کاری مانده بود و نمیخواست من دخالت کنم که رو به مادرش خبر داد :«من خودم برای تعویض پانسمانش میام مادر!» و بلافاصله آماده رفتن شد.
همراهش از اتاق خارج شدم، پشت در حیاط دوباره دستم را گرفت که انگار دلش نمیآمد دیگر رهایم کند. با نگاه #نگرانش صورتم را در آغوش چشمانش کشید و با بیقراری تمنا کرد :«زینب جان! خیلی مواظب خودت باش، من مرتب میام بهت سر میزنم!»
💠 دلم میخواست دلیل اینهمه دلهره را برایم بگوید و او نه فقط نگران جانم که دلواپس احساسم بود و بیپرده حساب دلم را تسویه کرد :«خیلی اینجا نمیمونی، انشاءالله این دوره مأموریتم که تموم شد با خودم میبرمت #تهران!» و ظاهراً همین توصیه را با لحنی جدیتر به مصطفی هم کرده بود که روی #نجابتش پردهای از سردی کشید و دیگر نگاهم نکرد.
کمتر از اتاقش خارج میشد مبادا چشمانم را ببیند و حتی پس از بهبودی و رفتن به مغازه، دیگر برایم پارچهای نیاورد تا تمام روزنههای #احساسش را به روی دلم ببندد.
💠 اگر گاهی با هم روبرو میشدیم، از حرارت دیدارم صورتش مثل گل سرخ میشد، به سختی سلام میکرد و آشکارا از معرکه #عشقش میگریخت.
ابوالفضل هرازگاهی به داریا سر میزد و هر بار با وعده اتمام مأموریت و برگشتم به تهران، تار و پود دلم را میلرزاند و چشمان مصطفی را در هم میشکست و هیچکدام خبر نداشتیم این قائله به این زودیها تمام نمیشود که گره #فتنه سوریه هر روز کورتر میشد.
💠 کشتار مردم #حمص و قتل عام خانوادگی روستاهای اطراف، عادت روزانه #ارتش_آزاد شده بود تا ۶ ماه بعد که شبکه #سعودی العربیه اعلام کرد عملیات آتشفشان دمشق با هدف فتح پایتخت توسط ارتش آزاد بهزودی آغاز خواهد شد.
در فاصله ۱۰ کیلومتری دمشق، در گرمای اواخر تیرماه تنم از ترس حمله #تروریستهای ارتش آزاد میلرزید، چند روزی میشد از ابوالفضل بیخبر بودم که شب تا صبح پَرپَر زدم و همین بیقراریام یخ رفتار مصطفی را آب کرده بود که دور اتاق میچرخید و با هر کسی تماس میگرفت بلکه خبری از #دمشق بگیرد تا ساعتی بعد که خبر انفجار ساختمان امنیت ملی #سوریه کار دلم را تمام کرد.
💠 وزیر دفاع و تعدادی از مقامات سوریه کشته شدند و هنوز شوک این خبر تمام نشده، رفقای مصطفی خبر دادند نیروهای ارتش آزاد به #زینبیه رسیده و میدانستم برادرم از #مدافعان_حرم است که دیگر پیراهن صبوریام پاره شد و مقابل چشمان مصطفی و مادرش مظلومانه به گریه افتادم...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
کپی مجاز نیست
کانال جوانان انقلابی
@Javananenghelabi
هدایت شده از 🌼 منتظران ³¹³ 🌼
🟣دعایی که #آیت_الله_بهجت هم خواندن آن را به #رهبر انقلاب توصیه کردند.
دعا برای در امان ماندن از #فتنه ها و #شبهات_آخر_الزمان
برای اینکه در زمان غیبت امام زمان(عج)، یک سری #شبهات در شما اثر نکند، دستور این است. سند روایت هم خیلی خوب است.
این روایت از امام صادق(علیه السلام)، خطاب به عبدالله بن سنان است .پس #هر_روز بگویید:
《یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ》
دو سه ثانیه هم بیشتر طول نمیکشد. لذا اینرا هر روز بخوانید تا دلتان به امام زمان(عج)، قرص شود.
🖌 بحارالانوار ج52 ص148
@montazeran60
هدایت شده از کانال تبلیغی خانم عشقی
9.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از بصیرت و سواد رسانه 🇵🇸
موضوع #کشف_حجاب، اتفاقی نیست که در چند ماه اخیر شروع شده باشد.از مدت ها قبل، این زخم بر پیکر جامعه نشسته بود و با انواع اهمال کاری، توجیه تراشی و بی تفاوتی همراه بود. این زخم، بعد از #فتنه در حال تبدیل شدن به یک دمل چرکین است.
#حکمرانی یکپارچه و قاطع در عرصه فرهنگ نداریم!
⭕️ به پویش بصیرت و #سواد_رسانه بپیوندید
https://eitaa.com/joinchat/2438660128C8e56fae07a