eitaa logo
،، احکام و مسائل شرعی ،،
3.3هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
2.9هزار ویدیو
40 فایل
برای پرسیدن سوالات شرعی به آیدی زیر مراجعه فرمایید . @Javanmardi_Ahkam
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽؛ علیه‌السلام 👈 در یکی از شهرهای ، شخصی از دوستان اهل‌البیت علیهم‌السلام ثروت فراوانی داشت ، هر سال در مجلس عزای علیه‌السلام بر پا می‌کرد و مال زیادی صرف می‌نمود ، و در روز و شب سفره می‌انداخت و فقراء و بیچارگان را اطعام می‌کرد ، تا آنکه نزد از او سعایت کردند و چون دشمن اهل‌البیت بود ، دستور داد او را حاضر کردند ، وی را دشنام داد و امر کرد که او را بزنند و اموال او را مصادره نمایند . 👈 تمام اموال او را گرفتند ، چون رسید و توانایی بر پا کردن مجلس عزا را نداشت بسیار ناراحت شد . 👈 زن صالحه‌ای داشت گفت : برای چه ناراحتی ، چرا گریه می‌کنی ؟ 👈 پاسخ داد : چون نمی‌توانم عزای آن حضرت بپا کنم . زن گفت : ناراحت نشو ، خویش را به شهری دور ببر و به اسم بفروش و پول آن را خرج عزاداری نما . 👈 آن مرد خوشحال شد ، سراغ جوانش آمده ، حکایت را بیان کرد ، آن جوان گفت : من خود را فدای می‌کنم . پس آن مرد جوانش را به شهری دور برد و او را در معرض فروش قرار داد . 👈 مردی جلیل القدر و نورانی را دید ، به او فرمود : چه اراده با این جوان داری ؟ گفت : او را می‌فروشم . آن بزرگوار بدون چانه زدن او را خرید . 👈 آن تاجر با خوشحالی به شهر خود باز گشت و به خانه رفت و جریان را برای زن خود نقل می‌کرد که جوان از در وارد شد . پدرش گفت : مگر فرار کردی ؟ گفت : نه ، گفت : برای چه آمدی ؟ 👈 جوان گفت : آنگاه که تو رفتی گریه گلویم را گرفت . آن بزرگوار به من فرمود : چرا گریه می‌کنی ؟ گفتم : برای فراق آقایم ، چون خوب مولایی داشتم به من نهایت احسان می‌نمود . 👈 آن بزرگوار فرمود : تو غلام او نیستی بلکه فرزند او می باشی . گفتم : ای سید و آقای من ! شما کیستید ؟! فرمود : من آنم که پدرت به خاطر من تو را فروخت . ناراحت نباش ، من تو را به پدرت بر می‌گردانم . چون برگشتی به او بگو : والی اموال تو را با زیادی همراه با احسان و نیکویی فراوان به تو برمی گرداند . آنگاه مرا برگردانید و از چشم من غایب شد . 👈 در این گفتگو بودند که درب خانه زده شد ، چون درب را گشودند شخصی گفت : امیر شما را می‌خواهد . 👈 چون آن مرد نزد امیر حاضر شد ، از او تجلیل کرد ، و عذر آورده ، و طلب حلیّت نمود، و هر چه از او گرفته بود با اضافاتی رد نمود ، و گفت : ای مرد صالح ! در تشکیل مجالس عزای علیه‌السلام کوشش کن ، من نیز هر سال ده هزار درهم برایت میفرستم . 👈 جناب علیه‌السلام را دیدم ، به من فرمودند : آیا اذیت می‌کنی کسی که عزای من را بر پا میکند ، و اموال او را می‌گیری ؟! هر چه از او مصادره کرده‌ای برگردان ، وگرنه به زمین دستور می‌دهم که تورا با اموالت فرو برد ، دراین کار تعجیل کن پیش از آنکه بلا بر تو نازل شود . و به برکت آن حضرت من و خانواده و بستگان و رفقایم همه هدایت یافتیم و شیعه شدیم . صَلِّ عَلی وَ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Javanmardi_langarudi ستاد ملی ترویج احکام دین 🌐 کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سید شمس الدین جوانمردی لنگرودی 🌐
﷽؛ کن تا که کنند 👈 حضرت رضا علیه‌آلاف‌التحیةوالثناء می‌فرماید : « در آن که همه چیز در اختیار بود ، هر چه داشتند ، به فروختند . درهم و دینار دادند گرفتند ، خانه هایشان را دادند و گرفتند ، مزارعشان را دادند و گرفتند ، جواهراتشان را دادند و گرفتند ، گاو و گوسفند هایشان را دادند و گرفتند ، سال آخر دیگر که بدهند ، خودشان را به عنوان و به یوسف فروختند و گرفتند » . 👈 حضرت رضا علیه آلاف‌التحیةوالثناء در ادامه می فرمایند : تمام مردم مصر را و یوسف کرد ، چون یوسف را کرده بود . لذا اگر می خواهی باشی نکن . 🌐 کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سید شمس الدین جوانمردی لنگرودی 🌐
﷽؛ کن تا که کنند 📝 حضرت رضا 'علیه آلاف التحیة و الثناء' می فرماید : " در آن که همه چیز در اختیار بود ، هر چه داشتند ، به فروختند . درهم و دینار دادند گرفتند ، خانه هایشان را دادند و گرفتند ، مزارعشان را دادند و گرفتند ، جواهراتشان را دادند و گرفتند ، گاو و گوسفند هایشان را دادند و گرفتند ، سال آخر دیگر که بدهند ، خودشان را به عنوان و به یوسف فروختند و گرفتند ". 📝 حضرت رضا 'علیه آلاف التحیة و الثناء' در ادامه می فرمایند : " تمام مردم مصر را و یوسف کرد ، چون یوسف را کرده بود . لذا اگر می خواهی باشی نکن ". 🔎💎{ کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سیدشمس الدین جوانمردی لنگرودی }💎🔍
﷽؛ کن تا که کنند 💎 حضرت رضا 'علیه آلاف التحیة و الثناء' می فرماید : " در آن که همه چیز در اختیار بود ، هر چه داشتند ، به فروختند . درهم و دینار دادند گرفتند ، خانه هایشان را دادند و گرفتند ، مزارعشان را دادند و گرفتند ، جواهراتشان را دادند و گرفتند ، گاو و گوسفند هایشان را دادند و گرفتند ، سال آخر دیگر که بدهند ، خودشان را به عنوان و به یوسف فروختند و گرفتند ". 💎 حضرت رضا 'علیه آلاف التحیة و الثناء' در ادامه می فرمایند : " تمام مردم مصر را و یوسف کرد ، چون یوسف را کرده بود . لذا اگر می خواهی باشی نکن ". ❄️ کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سیدشمس الدین جوانمردی لنگرودی ❄️
﷽؛ کن تا که کنند 💎 حضرت رضا 'علیه آلاف التحیة و الثناء' می فرماید : " در آن که همه چیز در اختیار بود ، هر چه داشتند ، به فروختند . درهم و دینار دادند گرفتند ، خانه هایشان را دادند و گرفتند ، مزارعشان را دادند و گرفتند ، جواهراتشان را دادند و گرفتند ، گاو و گوسفند هایشان را دادند و گرفتند ، سال آخر دیگر که بدهند ، خودشان را به عنوان و به یوسف فروختند و گرفتند ". 💎 حضرت رضا 'علیه آلاف التحیة و الثناء' در ادامه می فرمایند : " تمام مردم مصر را و یوسف کرد ، چون یوسف را کرده بود . لذا اگر می خواهی باشی نکن ". ❄️ کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سید شمس الدین جوانمردی لنگرودی ❄️
👆👆👆 👈 مساله ازدواج نکردن حضرت معصومه سلام الله علیها درباره علّت ازدواج نکردن نظرات مختلفی وجود دارد که اجمالا آنها را بررسی می کنیم : 1⃣ بعضی می گویند که بنا به دستور ازدواج نکردند . بنابر آنچه نقل می کند وصیت فرمود که ازدواج نکنند . اما برخی این خبر را مجعول دانسته و آن را رد می کنند . ضمن اینکه دستوری برخلاف دستور مؤکد شرع نمی دهد . آنچه در وصیت علیه‌السلام در کتاب شریف اصول کافی آمده ، توصیه به تبعیت همه فرزندان از علیه‌السلام و سپردن اختیار ازدواج دختران به ایشان است ، نه چیز دیگر :  { لَا يُزَوِّجُ بَنَاتِي أَحَدٌ مِنْ إِخْوَتِهِنَّ مِنْ أُمَّهَاتِهِنَّ وَ لَا سُلْطَانٌ وَ لَا عَمٌّ إِلَّا بِرَأْيِهِ وَ مَشُورَتِهِ فَإِنْ فَعَلُوا غَيْرَ ذَلِكَ فَقَدْ خَالَفُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ جَاهَدُوهُ فِي مُلْكِهِ وَ هُوَ أَعْرَفُ بِمَنَاكِحِ قَوْمِهِ فَإِنْ أَرَادَ أَنْ يُزَوِّجَ زَوَّجَ وَ إِنْ أَرَادَ أَنْ يَتْرُكَ تَرَك‏ ... هیچ یک از دخترانم را نباید برادران مادری ، سلاطین و یا عموهایشان شوهر دهند ، مگر با نظر و مشورت علیه‌السلام ، اگر بدون اجازه او به چنین کاری اقدام کنند ، با و صلی الله علیه وآله مخالفت ورزیده اند و در سلطنت خدا منازعه نموده اند ؛ زیرا او به مصالح قومش در امر ازدواج آگاه تر است ، پس هر کسی را او بخواهد تزویج می کند و هر کسی را او نخواهد تزویج نمی کند} . 2⃣ قول دیگری نیز وجود دارد که می گوید : دلیل عدم ازدواج عدم وجود هم شأنی برای ایشان می باشد ؛ چنانکه در مورد نیز نقل شده است که اگر علیه‌السلام نبود هم کفوی برای ایشان پیدا نمی شد . این نظر نمی تواند درست باشد ؛ چرا که بر خلاف توصیه موکّد به ازدواج است و در ازدواج مورد نظر آنها « هم کفو است » . از طرفی مقام سلام الله علیها با همه زنان عالم فرق می کند . 3⃣ اما درباره عدم ازدواج سلام الله علیها این است که از آنجا که در دوران و ، شیعیان و علویان و به ویژه علیه‌السلام مورد سخت ترین فشارها و آزارها بودند و ارتباطات اجتماعی آنان به شدت محدود بود ، کسی جرات نزدیک شدن به علیهم‌السلام را پیدا نمی کرد ؛ چه رسد به آنکه با آنان پیوند نیز برقرار سازد . وصیت علیه‌السلام نیز بخاطر لحاظ همین شرایط بوده است . اینکه برخی از خواهران نیز موفق به ازدواج نشدند این مسأله را تایید می کند . در این باره ، عدم توجّه دقیق منابع تاریخی به است ؛ علاوه بر درباره ازدواج سایر دختران اهل بیت نیز خبر قطعی وجود ندارد و درباره ازدواج بسیاری از آنها شاهد اخبار مختلف و ضد و نقیضی هستیم . در مورد نیز خبری مبنی بر ازدواج ایشان نقل نشده است ؛ اما این بدان معنی نیست که بتوان حکم قطعی درباره عدم ازدواج ایشان و برخی خواهران ایشان داشت ، بلکه ممکن است ازدواج کرده باشند اما بخاطر فشارها و سخت گیری هایی که با این خانواده صورت می پذیرفت علنی نشده باشد. اما برفرضی که ازدواج نکرده باشند ، باز هم قطعا به معنی بی توجهی و عدم رغبت به ازدواج نبوده، بلکه همین جو خفقان حاکم علیه این خانواده مانع این امر شده است . 👈 سفر حضرت معصومه سلام الله علیها به ایران عليهاالسلام در به قصد ديدار از به سوى حركت كرد . درباره ایشان به برخی معتقدند بعد از استقرار در نامه ای خطاب به خواهر گرامی‌اش سلام الله علیها مرقوم فرمود و به دستور داد که در هیچ منزلی توقف نکند تا در اندک زمان ممکن آن نوشته را به برساند . خود را به رسانید و را به خدمت تسلیم نمود و آن به مجرد رسیدن خود را آماده سفر نمود . اما این روایت در کتابهای دست اول و قدیمی ذکر نشده است . طبق نقل دیگر که از کودکی همراه بودند و علاقه بسیاری به ایشان داشتند و علوم و معارف زیادی نیز از ایشان کسب نمودند ، بعد از سفر اجباری به ایران نیز طاقت دوری از برادر و امام زمان خود را نداشت و به همراه گروهی از اطرافیان خود از به سمت حرکت کرد ، اما هنگامى كه به رسيد بيمار و بسترى شد . آن حضرت كه از وجود و سكونت شيعيان در آن اطلاع داشت به خادم مخصوصش فرمود : « مرا به ببريد » . ایشان پس از عزیمت به مدتی در آنجا بودند سپس از دنیا رفتند . 👇👇👇
﷽؛ علیه‌السلام 👈 در یکی از شهرهای ، شخصی از دوستان اهل‌البیت علیهم‌السلام ثروت فراوانی داشت ، هر سال در مجلس عزای علیه‌السلام بر پا می‌کرد و مال زیادی صرف می‌نمود ، و در روز و شب سفره می‌انداخت و فقراء و بیچارگان را اطعام می‌کرد ، تا آنکه نزد از او سعایت کردند و چون دشمن اهل‌البیت بود ، دستور داد او را حاضر کردند ، وی را دشنام داد و امر کرد که او را بزنند و اموال او را مصادره نمایند . 👈 تمام اموال او را گرفتند ، چون رسید و توانایی بر پا کردن مجلس عزا را نداشت بسیار ناراحت شد . 👈 زن صالحه‌ای داشت گفت : برای چه ناراحتی ، چرا گریه می‌کنی ؟ 👈 پاسخ داد : چون نمی‌توانم عزای آن حضرت بپا کنم . زن گفت : ناراحت نشو ، خویش را به شهری دور ببر و به اسم بفروش و پول آن را خرج عزاداری نما . 👈 آن مرد خوشحال شد ، سراغ جوانش آمده ، حکایت را بیان کرد ، آن جوان گفت : من خود را فدای می‌کنم . پس آن مرد جوانش را به شهری دور برد و او را در معرض فروش قرار داد . 👈 مردی جلیل القدر و نورانی را دید ، به او فرمود : چه اراده با این جوان داری ؟ گفت : او را می‌فروشم . آن بزرگوار بدون چانه زدن او را خرید . 👈 آن تاجر با خوشحالی به شهر خود باز گشت و به خانه رفت و جریان را برای زن خود نقل می‌کرد که جوان از در وارد شد . پدرش گفت : مگر فرار کردی ؟ گفت : نه ، گفت : برای چه آمدی ؟ 👈 جوان گفت : آنگاه که تو رفتی گریه گلویم را گرفت . آن بزرگوار به من فرمود : چرا گریه می‌کنی ؟ گفتم : برای فراق آقایم ، چون خوب مولایی داشتم به من نهایت احسان می‌نمود . 👈 آن بزرگوار فرمود : تو غلام او نیستی بلکه فرزند او می باشی . گفتم : ای سید و آقای من ! شما کیستید ؟! فرمود : من آنم که پدرت به خاطر من تو را فروخت . ناراحت نباش ، من تو را به پدرت بر می‌گردانم . چون برگشتی به او بگو : والی اموال تو را با زیادی همراه با احسان و نیکویی فراوان به تو برمی گرداند . آنگاه مرا برگردانید و از چشم من غایب شد . 👈 در این گفتگو بودند که درب خانه زده شد ، چون درب را گشودند شخصی گفت : امیر شما را می‌خواهد . 👈 چون آن مرد نزد امیر حاضر شد ، از او تجلیل کرد ، و عذر آورده ، و طلب حلیّت نمود، و هر چه از او گرفته بود با اضافاتی رد نمود ، و گفت : ای مرد صالح ! در تشکیل مجالس عزای علیه‌السلام کوشش کن ، من نیز هر سال ده هزار درهم برایت میفرستم . 👈 جناب علیه‌السلام را دیدم ، به من فرمودند : آیا اذیت می‌کنی کسی که عزای من را بر پا میکند ، و اموال او را می‌گیری ؟! هر چه از او مصادره کرده‌ای برگردان ، وگرنه به زمین دستور می‌دهم که تورا با اموالت فرو برد ، دراین کار تعجیل کن پیش از آنکه بلا بر تو نازل شود . و به برکت آن حضرت من و خانواده و بستگان و رفقایم همه هدایت یافتیم و شیعه شدیم . صَلِّ عَلی وَ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Javanmardi_langarudi 🌐 کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سید شمس الدین جوانمردی لنگرودی 🌐
👆👆👆 👈 مساله ازدواج نکردن حضرت معصومه سلام الله علیها درباره علّت ازدواج نکردن نظرات مختلفی وجود دارد که اجمالا آنها را بررسی می کنیم : 1⃣ بعضی می گویند که بنا به دستور ازدواج نکردند . بنابر آنچه نقل می کند وصیت فرمود که ازدواج نکنند . اما برخی این خبر را مجعول دانسته و آن را رد می کنند . ضمن اینکه دستوری برخلاف دستور مؤکد شرع نمی دهد . آنچه در وصیت علیه‌السلام در کتاب شریف اصول کافی آمده ، توصیه به تبعیت همه فرزندان از علیه‌السلام و سپردن اختیار ازدواج دختران به ایشان است ، نه چیز دیگر :  { لَا يُزَوِّجُ بَنَاتِي أَحَدٌ مِنْ إِخْوَتِهِنَّ مِنْ أُمَّهَاتِهِنَّ وَ لَا سُلْطَانٌ وَ لَا عَمٌّ إِلَّا بِرَأْيِهِ وَ مَشُورَتِهِ فَإِنْ فَعَلُوا غَيْرَ ذَلِكَ فَقَدْ خَالَفُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ جَاهَدُوهُ فِي مُلْكِهِ وَ هُوَ أَعْرَفُ بِمَنَاكِحِ قَوْمِهِ فَإِنْ أَرَادَ أَنْ يُزَوِّجَ زَوَّجَ وَ إِنْ أَرَادَ أَنْ يَتْرُكَ تَرَك‏ ... هیچ یک از دخترانم را نباید برادران مادری ، سلاطین و یا عموهایشان شوهر دهند ، مگر با نظر و مشورت علیه‌السلام ، اگر بدون اجازه او به چنین کاری اقدام کنند ، با و صلی الله علیه وآله مخالفت ورزیده اند و در سلطنت خدا منازعه نموده اند ؛ زیرا او به مصالح قومش در امر ازدواج آگاه تر است ، پس هر کسی را او بخواهد تزویج می کند و هر کسی را او نخواهد تزویج نمی کند} . 2⃣ قول دیگری نیز وجود دارد که می گوید : دلیل عدم ازدواج عدم وجود هم شأنی برای ایشان می باشد ؛ چنانکه در مورد نیز نقل شده است که اگر علیه‌السلام نبود هم کفوی برای ایشان پیدا نمی شد . این نظر نمی تواند درست باشد ؛ چرا که بر خلاف توصیه موکّد به ازدواج است و در ازدواج مورد نظر آنها « هم کفو است » . از طرفی مقام سلام الله علیها با همه زنان عالم فرق می کند . 3⃣ اما درباره عدم ازدواج سلام الله علیها این است که از آنجا که در دوران و ، شیعیان و علویان و به ویژه علیه‌السلام مورد سخت ترین فشارها و آزارها بودند و ارتباطات اجتماعی آنان به شدت محدود بود ، کسی جرات نزدیک شدن به علیهم‌السلام را پیدا نمی کرد ؛ چه رسد به آنکه با آنان پیوند نیز برقرار سازد . وصیت علیه‌السلام نیز بخاطر لحاظ همین شرایط بوده است . اینکه برخی از خواهران نیز موفق به ازدواج نشدند این مسأله را تایید می کند . در این باره ، عدم توجّه دقیق منابع تاریخی به است ؛ علاوه بر درباره ازدواج سایر دختران اهل بیت نیز خبر قطعی وجود ندارد و درباره ازدواج بسیاری از آنها شاهد اخبار مختلف و ضد و نقیضی هستیم . در مورد نیز خبری مبنی بر ازدواج ایشان نقل نشده است ؛ اما این بدان معنی نیست که بتوان حکم قطعی درباره عدم ازدواج ایشان و برخی خواهران ایشان داشت ، بلکه ممکن است ازدواج کرده باشند اما بخاطر فشارها و سخت گیری هایی که با این خانواده صورت می پذیرفت علنی نشده باشد. اما برفرضی که ازدواج نکرده باشند ، باز هم قطعا به معنی بی توجهی و عدم رغبت به ازدواج نبوده، بلکه همین جو خفقان حاکم علیه این خانواده مانع این امر شده است . 👈 سفر حضرت معصومه سلام الله علیها به ایران عليهاالسلام در به قصد ديدار از به سوى حركت كرد . درباره ایشان به برخی معتقدند بعد از استقرار در نامه ای خطاب به خواهر گرامی‌اش سلام الله علیها مرقوم فرمود و به دستور داد که در هیچ منزلی توقف نکند تا در اندک زمان ممکن آن نوشته را به برساند . خود را به رسانید و را به خدمت تسلیم نمود و آن به مجرد رسیدن خود را آماده سفر نمود . اما این روایت در کتابهای دست اول و قدیمی ذکر نشده است . طبق نقل دیگر که از کودکی همراه بودند و علاقه بسیاری به ایشان داشتند و علوم و معارف زیادی نیز از ایشان کسب نمودند ، بعد از سفر اجباری به ایران نیز طاقت دوری از برادر و امام زمان خود را نداشت و به همراه گروهی از اطرافیان خود از به سمت حرکت کرد ، اما هنگامى كه به رسيد بيمار و بسترى شد . آن حضرت كه از وجود و سكونت شيعيان در آن اطلاع داشت به خادم مخصوصش فرمود : « مرا به ببريد » . ایشان پس از عزیمت به مدتی در آنجا بودند سپس از دنیا رفتند . 👇👇👇
﷽؛ علیه‌السلام 👈 در یکی از شهرهای ، شخصی از دوستان اهل‌البیت علیهم‌السلام ثروت فراوانی داشت ، هر سال در مجلس عزای علیه‌السلام بر پا می‌کرد و مال زیادی صرف می‌نمود ، و در روز و شب سفره می‌انداخت و فقراء و بیچارگان را اطعام می‌کرد ، تا آنکه نزد از او سعایت کردند و چون دشمن اهل‌البیت بود ، دستور داد او را حاضر کردند ، وی را دشنام داد و امر کرد که او را بزنند و اموال او را مصادره نمایند . 👈 تمام اموال او را گرفتند ، چون رسید و توانایی بر پا کردن مجلس عزا را نداشت بسیار ناراحت شد . 👈 زن صالحه‌ای داشت گفت : برای چه ناراحتی ، چرا گریه می‌کنی ؟ 👈 پاسخ داد : چون نمی‌توانم عزای آن حضرت بپا کنم . زن گفت : ناراحت نشو ، خویش را به شهری دور ببر و به اسم بفروش و پول آن را خرج عزاداری نما . 👈 آن مرد خوشحال شد ، سراغ جوانش آمده ، حکایت را بیان کرد ، آن جوان گفت : من خود را فدای می‌کنم . پس آن مرد جوانش را به شهری دور برد و او را در معرض فروش قرار داد . 👈 مردی جلیل القدر و نورانی را دید ، به او فرمود : چه اراده با این جوان داری ؟ گفت : او را می‌فروشم . آن بزرگوار بدون چانه زدن او را خرید . 👈 آن تاجر با خوشحالی به شهر خود باز گشت و به خانه رفت و جریان را برای زن خود نقل می‌کرد که جوان از در وارد شد . پدرش گفت : مگر فرار کردی ؟ گفت : نه ، گفت : برای چه آمدی ؟ 👈 جوان گفت : آنگاه که تو رفتی گریه گلویم را گرفت . آن بزرگوار به من فرمود : چرا گریه می‌کنی ؟ گفتم : برای فراق آقایم ، چون خوب مولایی داشتم به من نهایت احسان می‌نمود . 👈 آن بزرگوار فرمود : تو غلام او نیستی بلکه فرزند او می باشی . گفتم : ای سید و آقای من ! شما کیستید ؟! فرمود : من آنم که پدرت به خاطر من تو را فروخت . ناراحت نباش ، من تو را به پدرت بر می‌گردانم . چون برگشتی به او بگو : والی اموال تو را با زیادی همراه با احسان و نیکویی فراوان به تو برمی گرداند . آنگاه مرا برگردانید و از چشم من غایب شد . 👈 در این گفتگو بودند که درب خانه زده شد ، چون درب را گشودند شخصی گفت : امیر شما را می‌خواهد . 👈 چون آن مرد نزد امیر حاضر شد ، از او تجلیل کرد ، و عذر آورده ، و طلب حلیّت نمود، و هر چه از او گرفته بود با اضافاتی رد نمود ، و گفت : ای مرد صالح ! در تشکیل مجالس عزای علیه‌السلام کوشش کن ، من نیز هر سال ده هزار درهم برایت میفرستم . 👈 جناب علیه‌السلام را دیدم ، به من فرمودند : آیا اذیت می‌کنی کسی که عزای من را بر پا میکند ، و اموال او را می‌گیری ؟! هر چه از او مصادره کرده‌ای برگردان ، وگرنه به زمین دستور می‌دهم که تورا با اموالت فرو برد ، دراین کار تعجیل کن پیش از آنکه بلا بر تو نازل شود . و به برکت آن حضرت من و خانواده و بستگان و رفقایم همه هدایت یافتیم و شیعه شدیم . صَلِّ عَلی وَ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Javanmardi_langarudi ستاد ملی ترویج احکام دین 🌐 کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سید شمس الدین جوانمردی لنگرودی 🌐
،، احکام و مسائل شرعی ،،
﷽؛ یاد گرفتن #احکام‌خدا واجب است #آثارحرام‌خواری #پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرماید : #علی‌جان
﷽؛ یاد گرفتن واجب است 📛 پرهيز از لقمه حرام « روزى به وسيله از غذاى ويژه خود براى فرستاد ، غذا را نزد گذاشت ، گفت : من از اين غذا نمى‌خورم آن را نزد سگ‌هاى پشت حمام ببر ، به شدت عصبانى شد و فرياد زد : احمق اين غذا غذاى مخصوص است ، من اگر آن را نزد هر يك از امناى دولت و وزراى حكومت مي‌بردم به من جايزه و صله مى‌داد ، تو آن را رد كرده گستاخى هم مى‌كنى ! گفت : آهسته سخن بگو كه اگر سگ‌ها هم بفهمند اين غذاى خليفه است از آن نخواهند خورد ! » . صَلِّ عَلی وَ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Javanmardi_langarudi ستاد ملی ترویج احکام دین 🌐 کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سید شمس الدین جوانمردی لنگرودی 🌐
﷽؛ کن تا که کنند 👈 حضرت رضا علیه‌آلاف‌التحیةوالثناء می‌فرماید : « در آن که همه چیز در اختیار بود ، هر چه داشتند ، به فروختند . درهم و دینار دادند گرفتند ، خانه هایشان را دادند و گرفتند ، مزارعشان را دادند و گرفتند ، جواهراتشان را دادند و گرفتند ، گاو و گوسفند هایشان را دادند و گرفتند ، سال آخر دیگر که بدهند ، خودشان را به عنوان و به یوسف فروختند و گرفتند » . 👈 حضرت رضا علیه آلاف‌التحیةوالثناء در ادامه می فرمایند : تمام مردم مصر را و یوسف کرد ، چون یوسف را کرده بود . لذا اگر می خواهی باشی نکن . صَلِّ عَلی وَ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Javanmardi_langarudi ستاد ملی ترویج احکام دین 🌐 کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سید شمس الدین جوانمردی لنگرودی 🌐