#قسمت_269
حولهی خیسو از رو موهام برداشتمو سشوارُ روشن کردم. یهو با احساس دستایی روی شونهم، #نگاهمو به مردی دادم که داشت میخندید. گفتم:
-بیدارت کردم؟
سشوارُ از دستم گرفت:
-نه. خودم بیدار شدم. دوست داشتم بیینم چه کار میکنی.
موهام بین هوای گرم سشوار و #دستای پر عشق #ماهان، خشک میشدن.
-تو برو بخواب خودم خشک میکنم.
دستمو آروم روی پام گذاشت و دوباره مشغول شد. کارش که تموم شد از جام بلند شدم و #مقابلش وایسادم. نگاهی به اونو و #شلوارکی که پاش کرده بود انداختم. طلبکار و #بامزه نگام کرد:
-چیه؟🤨 نکنه #اینجام نباید بپوشم؟
پقی زیر خنده زدم.
اونم خندید و بعد ...💞🙊😍
https://eitaa.com/joinchat/2949840914C3521c39e0c
یک #عاشقانهی #واقعی و متفاوت بین نسیم و ماهان در رمان 🌱#دورهمی🌱
#قسمت_269
حولهی خیسو از رو موهام برداشتمو سشوارُ روشن کردم. یهو با احساس دستایی روی شونهم، #نگاهمو به مردی دادم که داشت میخندید. گفتم:
-بیدارت کردم؟
سشوارُ از دستم گرفت:
-نه. خودم بیدار شدم. دوست داشتم بیینم چه کار میکنی.
موهام بین هوای گرم سشوار و #دستای پر عشق #ماهان، خشک میشدن.
-تو برو بخواب خودم خشک میکنم.
دستمو آروم روی پام گذاشت و دوباره مشغول شد. کارش که تموم شد از جام بلند شدم و #مقابلش وایسادم. نگاهی به اونو و #شلوارکی که پاش کرده بود انداختم. طلبکار و #بامزه نگام کرد:
-چیه؟🤨 نکنه #اینجام نباید بپوشم؟
پقی زیر خنده زدم.
اونم خندید و بعد ...💞🙊😍
https://eitaa.com/joinchat/2949840914C3521c39e0c
یک #عاشقانهی #واقعی و متفاوت بین نسیم و ماهان در رمان 🌱#دورهمی🌱
❌رمان کامله تو کانال❌
#قسمت_269
حولهی خیسو از رو موهام برداشتمو سشوارُ روشن کردم. یهو با احساس دستایی روی شونهم، #نگاهمو به مردی دادم که داشت میخندید. گفتم:
-بیدارت کردم؟
سشوارُ از دستم گرفت:
-نه. خودم بیدار شدم. دوست داشتم بیینم چه کار میکنی.
موهام بین هوای گرم سشوار و #دستای پر عشق #ماهان، خشک میشدن.
-تو برو بخواب خودم خشک میکنم.
دستمو آروم روی پام گذاشت و دوباره مشغول شد. کارش که تموم شد از جام بلند شدم و #مقابلش وایسادم. نگاهی به اونو و #شلوارکی که پاش کرده بود انداختم. طلبکار و #بامزه نگام کرد:
-چیه؟🤨 نکنه #اینجام نباید بپوشم؟
پقی زیر خنده زدم.
اونم خندید و بعد ...💞🙊😍
https://eitaa.com/joinchat/2949840914C3521c39e0c
یک #عاشقانهی #واقعی و متفاوت بین نسیم و ماهان در رمان 🌱#دورهمی🌱