نوحه حضرت زهرا سلام الله علیها در سبک؛خدامادرم را کجا میبرند سیننده سیزدلار یارا آی ننه گئجه نن گدورسن هارا آی ننه گوزیم قالدی آغلار،یتیم سینه داغلار دایان بیر دایان(3) نه تئز سوندی عمرین چراغی ننه اطاقین اولوب غم اطاقی ننه گوزیم قالدی آ غلار،یتیم سینه داغلا ر دایان بیر دایان(2) جوانسان یاراشمورکفن آی ننه قان آ غلور حسین وحسن ،آی ننه گوزینده گوزیم وار،سنه چوخ سوزیم وا ر دایان

🏴 #یافاطمہ‌ےزهرا_س 🏴 ____ غمونده جان ساپینی پاره پاره دوغرامیشام بیرین دوگونله نخ معجرونده یازهرا سنون آدونلا آدیم مملکتده رایج اولوب شکوه و شوکته باخ نوکرونده یازهرا فرشتلر دوزولوب تا قاپوندان اجر آپارا منیمده یاز آدیمی دفترونده یازهرا بویوکدی کعبه و عرش و بهشت،سن کیمسن که غرق اولوب اوچوده گوهرونده یازهرا اوجورکی سیندی ستملن او نازنین قلبون سینیب او شکلده پهلولرونده یازهرا عجبده یم نیه سیلی وراندا ثانی دون خدانی گورمدی چشم ترونده یازهرا حسینوون بدنینده دوزولدی دوردمین زخم سنون ولی، دل غم پرورونده یازهرا 🥀🥀🥀🥀🥀🌴🌴🌴🌴🌴🌴🖤🖤🖤🖤🖤🖤

هرشب با بیقرار اصفهانی (پند حکایت مدح شماره ۲۶۱) مرثیه مصیبت زمینه دشتی سینه زنی سه ضرب سنگین (لاله را با غنچه اش آتش زدند) ######################## باغ  را  در  پیش  چشم   باغبان  آتش زدند لاله  را  با  غنچه اش در  بوستان آتش زدند حضرت   زهرا  سپر   شد   بر  علی مرتضی طفل  را  با  مادرش  در  آشیان   آتش زدند شعله ورهیزم شدو زهرا ومحسن پشت  در عرش حق  رادر  دل هفت آسمان آتش زدند سوخت  ارکان  ولایت از  ستم  ای  وای ما زین  مصیبت بر  دل  پیر وجوان آتش زدند حکم حق دست علی رابسته بوددرخانه اش پیش چشمش  گوئیا  باغ  جنان   آتش زدند از  سقیفه   تا   مدینه  نقشه    آنان   گرفت خانه   امن    خدا    را    ناگهان   آتش زدند ناکثین‌  و مارقین  و  قاسطین  با هم شدند مردی  و  مردانگی را  در  جهان  آتش  زدند (بیقرارم)شعرمن دروصف زهراخون گریست قلب  شیعه   همره  صاحب  زمان آتش زدند بیقرار اصفهانی

#رباعی_شهادت_حضرت_زهرا #حضرت_زهرا_س_رباعی 🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴 کجایی ای اذان گـوی پیمبر؟ بـلالـم، ای بلنـدگـوی پیمـبر دلم خواهدبه گلبانگ اذانت بخـوانی نــام دلجـوی پیمـبر من آن مرغ شکسته پرو بالم پریشان خاطر و افسرده حالم بیـا بـه خـاطـر زهـرا اذان گـو دلـم تنـگ پـدر شـد ای بلالم الهـی فـاطمه دردت بـه جانم تو که ازاشک دیده ترشدی باز بمیرم چشم هایت گـود رفته تـو از دیـروز لاغـرتر شـدی باز دگـر شـد زنـدگی ام نــا مـرتب دلـم خواهد بمیرم، جان زینب زدست گریه هایت شکوه کردند کـه زهـرا روز نالد یا که در شب بـرای گـریه هـایت من بمیرم ز اشک بچه هایت من بمیرم چه شبهایی نخفتی ناله کردی بـرای نـاله هـایت مـن بمیـرم عزیزم تـا که از من رو گرفتی زجسم و جان من نیرو گرفتی خودم دیدم به وقت راه رفتن کمک از هـر دو تـا زانو گرفتی گل هیجده بهارم در جوانی چرا بگرفته ای رنگ خـزانی؟ دگـر تنهـاتر از اینـم مگردان بمان با من اگر که می توانی چرا با هر چه غصه خو گرفتی؟ چو پیران دست بر پهلو گرفتی مـدینه در حقت بـد کرد، زهرا چرا دیگر تـو از مـن رو گرفتی؟ تـو از مـن رو مگیر ای آفتابم سکوتت کرده دیگر دل کبابم تمام شهر با من قهر هستند تـو لااقـل بـده زهـرا جـوابم تـو را جـان پیمبـر کـن حـلالـم به زینب جانِ اطهر کـن حـلالم توراحق حسین حق حسن جان به اشک چشم حیدر کن حلالم فـــراق دیگـری را دیــد زینـب شب بـی مـادری را دیـد زینـب ازآن شب که علی سر زدبه دیوار غـم بــی یــاوری را دیــد زینـب علـی جـانم ز پیغمـبر شنیدم حسین من شهید دشنه گردد علی شب ها کنارش آب بگذار مبـادا کـه حسینم تشنه گردد 🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴 #علی_اکبر_اسفندیار_مداح