📚 مسابقه بزرگ کتابخوانی
✍دانشگاه بینالمللی مذاهب اسلامی با همکاری معاونت فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم برگزار می کند:
📱مسابقه مجازی کتابخوانی با محوریت:
کتاب اسرائیلی که من دیدم نه صلح نه حرف اضافه
💠همراه با جوایز ارزشمند
ویژه دانشجویان سراسر کشور
📌ثبت نام از طریق لینک:
https://kad.mazaheb.ac.ir/1424
⏳آخرین مهلت ثبت نام: تا ۱۰ بهمن ماه
⏱زمان برگزاری مسابقه: ۲۲ بهمن ماه
جهت مشاهده و تهیه کتاب عدد ۲۰۴۰ را به سر شماره ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ پیامک نمایید.
♻️با ما همراه باشید
eitaa.com/farhangimsrt1
t.me/farhangimsrt
داستان کوتاه 📚📚📚
« دل و زبان »
لقمان حکیم، سیاهچرده بود. کسی او را به بندگی گرفت و مدتی خدمت فرمود و از وی، آثار علم و حکمت مشاهده مینمود. روزی، خواجه به رسم امتحان وی را گفت: گوسفندی بکش و بهترین اعضای او را به نزد من آر. لقمان، دل و زبانش پیش خواجه آورد.
روزی دیگر گفت: گوسفندی بکش و بدترین اعضایش بیاور. لقمان، گوسفندی دیگر بکشت و باز دل و زبانش آورد. خواجه گفت: این چگونه است؟ گفت: هیچ چیز، بهتر از دل و زبان نیست، اگر پاک باشد و هیچ چیز، بدتر از آن نیست، اگر ناپاک باشد.
معارف اللطائف، به اهتمام محمدعلی مجاهدی، ص ۶۸
🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
« علامات ظهور »
علاماتِ ظهورِ کیست از سمتِ یمن پیدا؟
که میبینم به هر سو لالۀ خونین کفن پیدا
سواران کهاند اینان خدایا پشتِ دروازه؟
اُوِیساناند هر سو بر افقهای قَرَن پیدا
در این بیتابیِ دریا، صدفهای سراسیمهست...
شبیهِ ماهیانِ سرخ، یاقوتِ عدن پیدا...
دلم را نذرِ چشمش کاش پیدرپی بسوزاند
که خواهد شد عیارِ این سپند از سوختن پیدا
تمامِ لالهها چون دعبلان دار بر دوشاند
ببین صحرا به صحرا سربهدارانِ چمن پیدا
به بتهای جهان آیاتِ ابراهیم را بنویس
تبر بر دوش آن سوها خلیلِ بتشکن پیدا
شهادتنامهام دارد ورقگردانیای پنهان
غبارِ ذوالجناحِ اوست از خاکِ یمن پیدا
✍🏻 محمدحسین انصارینژاد
🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
بر لب ساحلی که جا ماندم
شادم از اینکه کشتیَم آمد
باید امشب به آسمان بروم
چون که ماه بهشتی ام آمد
باید این شهر را مناره کنیم
آسمان را پر از ستاره کنیم
یا مَن اَرجو لِکُلِّ خَیر بیا
تا به سمت شما اشاره کنیم
روی بال فرشته های خدا
همصدا با دعای ماه رجب
بفرستید با ملائکه ها
صلواتی به وسعت امشب
شب میلادهایمان مثل
شب دلدادگی، شب وصل است
این بهاری که از خدا داریم
یک بهار چهارده فصل است
آری امشب که جشن می گیریم
شب میلاد فصل پنجم ماست
گل بریزید روی خاک بقیع
که بقیعش بهشت مردم ماست
اسمتان مثل اسم پیغمبر
در میان نوشته های خداست
نامتان تا همیشه در همه جا
ذکر خیر فرشته های خداست
چارمین میوه دل حیدر
چارمین نورچشمی مادر
جابر آورده پیش محضرتان
اشتیاق سلام پیغمبر
از پدر هیبت حسینی را
در رگ و خون وجان و تن دارید
از طریق سیادت مادر
سیرت و صورت حسن دارید
آب یعنی که روشنایی علم
علم یعنی که نور پاک شما
پس عصا را شما زدی بر آب
تا گذر کرد حضرت موسا
حرف حرف کلامتان آقا
سمت دلها طبیب می ریزد
قوم جابر به شوق می آید
از درختی که سیب می ریزد
نامتان را به زیر لب می برد
که به آتش پرید ابراهیم
گوشه ای از شکوه نور شماست
ملکوتی که دید ابراهیم
بی ولای علی و مهر شما
فایده ای نمی کند ایمان
دین چه چیزی است جز ولای شما
یا چه چیزی است جز محبتتان ؟!
وقتی از کوچه ها عبور کنید
کوچه از شوق می شود دریا
بسکه در وصفتان به هم گفتند
اشبه الناس به رسول خدا
با سرشک شما شروع شده
خط سرخ غروب های منا
چشمتان گریه می کند هر شب
پای گودال عصر عاشورا
✍🏻حاج رحمان نوازنی
🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
🌼به یادِ مصطفای شهید 🌼
🔹بخشی از خاطرات شهید والا مقام هستهای مصطفی احمدی روشن که در کتاب یادگاران از انتشارات روایت فتح، منتشر شده است؛ را میخوانید .
🌷از آن بچه های شب امتحانی بود. کنکور هم همین طور خواند از سر جلسه امتحان کنکور که آمد، گفت «رتبه م سه رقمی میشه، فقط هم مهندسی شیمی شریف».
همین هم شد، 729، مهندسی شیمی شریف.
🌷نان سنگگ گرفته بودیم و می آمدیم طرف خوابگاه. چندتا سنگ به نانها چسبیده بود. مصطفی کندشان و برگشت سمت نانوایی.
میگفت «بچه بودم، یه بار نون سنگگ خریدم، سنگ هاش رو خوب جدا نکرده بودم؛ بهش چسبیده بود. خونه که رسیدم، بابام سنگ ها رو جدا کرد داد دستم، گفت برو بده به شاطر. نونواها بابت اینا پول میدن.»
🌷وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى……… و بر هر کس که از هدایت(راه راست) پیروى کند درود باد.
روحش شاد و نامش گرامی باد 🤍🌱
🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
🔸️این افراد مصادیق کامل جهاد علمی بودند؛ هر جا وظیفه خودشان میدیدند حاضر میشدند. اگر لازم باشد در صحنه جنگ باشند در جنگاند، اگر لازم باشد در صنعت موشکی باشند آنجا میروند، یا در بحث هستهای و… نگاه میکنند ببینند بار، کجا روی زمین مانده است…
✍🏻مطلبی شنیدنی از زبان پدرشهید مصطفی احمدی روشن
🔸️چهار عامل که باعث شد مصطفی، مصطفی شود آن هم از زبان پدرش، برای دانشجویان شنیدنی بود:
🔹️اول؛ احترام وافر به پدر و مادر.
🔹️دوم؛ سرباز خوب برای ایران. شبانه روز کار میکرد. روزی سه، چهار ساعت بیشتر نمیخوابید. جوان رشیدی بود ولی به خاطر کثرت کار جسم لاغری داشت.
🔹️سوم؛ مریدخوبی برای رهبربود.آن بصیرت و ولایتمداری را به خوبی اجرا میکرد.آقا گفتند شهادت این جوان مانند تیری در قلب ما نشست. آقا در نماز جمعه گفتند شهادت این جوان دل ما راسوزاند.شهادت این جوان حداقل سه ماه انقلاب را بیمه کرد.
🔹️چهارم؛ بندهٔ خوبی برای خدا بود. هر کاری که میکرد برای خدا بود.اگر آن پرده امنیتی بیفتد میبینید که چه عنصر عجیبی را از دست دادهاید.با ۳۲ سال سن کاری میکردکه دانشمندان هستهای از دستشان برنمی آمد.خدا حقش را ادا کرد.
🌷وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى……… و بر هر کس که از هدایت(راه راست) پیروى کند درود باد.
روحش شاد و نامش گرامی باد 🤍🌱
🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
🔰غزل میلاد عرفانپور برای شهید مصطفی احمدی روشن:
امشب از داغی دوباره چشم ایران روشن است
یوسفی رفته است، آری... وضع کنعان روشن است
گرچه در بزم حماسه هیچ جای گریه نیست
در هجوم شعلهها، تکلیف باران روشن است
باز شمعی کشته شد با دست شب، اما هنوز
این شبستان کهن با نور ایمان روشن است
کی میان ابرهای تیره پنهان میشود؟
آسمان ما که با خون شهیدان روشن است
مصطفی هم رفت، آری! او هم اینجایی نبود
مردهای مرد را آغاز و پایان روشن است
🥀۱۳۹۰/۱۰/۲۱🥀
https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
به نگاه تو، خدای تو، اشارت میکرد
نور را، سوی دو چشم تو، هدایت میکرد
ماه اگر ذکر به لب، گِرد زمین میچرخید
صورت ماهِ تو را، داشت زیارت میکرد
دهمین بار، هوالحق متجلی شده بود
چارمین بار، علی بود، امامت میکرد
درد را نسخهی خال تو، شفا میبخشید
عاشقان را پرِ شال تو، شفاعت میکرد
«و بِکُم عَلَّمَنا الله» تو میخواندی و آه!
آه! از آن شهر، که بیقبله، عبادت میکرد
متوکل، به تماشای شرابت آورد
به دل مست تو، از بس که حسادت میکرد
و نفهمید که مستی اثری بود، که داشت
با نگاه تو، به هر ذره سرایت میکرد
«از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر»
وقتی از پنجرهی شوق، صدایت میکرد
کوه، هر صبح، به صبر تو، سلامی میداد
ماه، هر شب، به رُخت، عرض ارادت میکرد
خاک ایران من از عطر تو، پر شد وقتی
سید عارف ری، از تو روایت میکرد
مهدیات، حضرت هادی! سفرش طول کشید
کاش میآمد و با عشق، قیامت میکرد
کاش میآمد و با صوت تو، با لحن علی
خط به خط، «جامعه» را، باز تلاوت میکرد
✍🏻قاسم صرافان
🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
تو از تبار بهاران، تو از سلالۀ رودی
تویی که شعر شکفتن به گوش غنچه سرودی
تویی شکوه بهار و به پیشگاه تو دارد
جوانه عرض سلامی، شکوفه عرض درودی
به صدر «جامعه» خود به اَلسّلامُ علیکی
تمام پنجرهها را به سوی باغ گشودی...
کسی که در قفس شیر رفت و آهوی چشمش
به یک اشاره دل از هر چه شیر برد تو بودی
اگرچه سامرهات را حصار کرده شب اما
میآید از سوی کعبه نسیم صبح به زودی
✍🏻حسن زرنقی
🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃