eitaa logo
شهدای کربلای خان طومان
559 دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
5.2هزار ویدیو
80 فایل
کانال شهدایی، جهادی، اجتماعی، سیاسی عنایات شهدا در زندگی تون😍 فعالیت (جهادی،فرهنگی،مطالبه گری و..) به نیابت از شهدا @khadem_Sayed_Ali خادم جهادی: @talabejahadi کمک مومنانه: @Zynabi
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 شهید مدافع حرم سید رضا طاهر طاهر خان طومان
@بسم الله الرحمن الرحیم@ (بیاد سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی دراولین سالگردش) # با فرمانده دلها(قسمت اول)، @یگان ویژه 25 کربلا، پس ازاجرای سلسله عملیات‌های نصر (محرم) درابان، اذر، دی ماه 94،که باحماسه سازی شهدای عظیم الشانی همچون : محرمعلی مرادخانی محمد شالیکار عبدالرحیم فیروزآبادی روح الله صحرایی مصطفی شیخ الاسلامی اسماعیل خانزاده وجانباز ی وایثارگری سایر رزمندگان یگان بوقوع پیوست رقم خورده بود. روزهای حضور رزمندگان مازندران قهرمان درجنوب غربی حلب سوریه، همراه ام بصدادرامد. خدا این کیه که با ماکارداره؟ ارتباط برقرارشد بفرمایید!!!! ...... :الو، من....... هستم، خداقوت، ماان شا الله باحاجی، موقع نماز ظهر وعصر پهلوی شما هستیم، ....... : توفیقی برای ماست ......... :حاجی، دوست داره رزمندگان لشکر کربلا را ملاقات وازشون تشکر کنه. ...... :به امید خدا، درخدمتیم. بی صبرانه منتظریم. @ساعت 12ظهر بوقت سوریه بود. رزمندگان درساختمان گردان امام سجاد علیه السلام تجمع کردند ومنتظر اقامه نماز وسپس دیدار با فرمانده دلها بودند. نیم ساعت بعد از اذان ظهر، منتظرحاج قاسم عزیز ماندیم تامهمان ویا میزبان اصلی برسه، ولی تاخیر صورت گرفت. مشورت حاج آقا فرخی (امام جماعت یگان،) نماز ظهر وعصر راخوندیم، با پایان نماز عصر سرداردلها وارد ساختمان فوق شدند. ایستادیم وعرض ادب واحترام دوستانه انجام گرفت. @حاج قاسم عزیز، سوال کرد که نماز ظهروعصر راخوندین؟ ...... :گفتم ، بله حاج آقا، شما تاخیرداشتید نماز ظهروعصر راخواندیم، که، اجازه بدید نمازظهروعصر رابخونم. گفت، یکی پیشنماز بشه تانماز رابه جماعت بخوانیم. @به حاج آقا فرخی اشاره کردم که بیایید دوباره نماز ظهروعصر رابخوانید، آقا فرخی گفتند که من نمازم راخوندم، شما خودتون بخوانید. ...... :به سردار دلها گفتم که حاج آقا، خودتون پیشنماز بشین تاماهم فیض ببریم. @سرداردلها، بدون معطلی جلو صف ایستاد ماتوفیق یافتیم نماز جماعت راپشت سر اوبخوانیم، بنظرم، ان نمازجماعت، پشت سر، فرمانده دلها،صفاولذت بیشتری داشت. آرامش،خاصی برروح وروان ما حاکم شده بود. نماز جماعت آنروز، دوست ویارهمیشگی اش،شهید پورجعغری، وشهیدان: رحیم کابلی، حسین مشتاقی، سید رضا طاهر، رضاحاجی زاده، و........ بودند. شهید حسن رجایی فرمجروح شده ودربیمارستان حلب و شهید محمود رادمهر، و..... درمیدان نبرد بودند. @پس ازنماز، سرداردلها دروسط رزمندگان لشکر کربلا نشست وبادستش اشاره کرد که همه بنشینید. همه نشستند، داخل ساختمان جای برای نشستن همه رزمندگان نبود لذا عده ای دربیرون ساختمان ایستاده بودند عده ای هم نگهبان محوطه بودن تاخطر وتهدیدی بوجود نیاید. عده ای مثل شهید محمود رادمهر، دیده بانان، نیروهای تخصصی ادوات، اماد، مخابرات، و.... مشغول پیگیری امورات جاری بودند. همه بگوش بودند تابی صبرانه، سخنان سردار دلها رابشنوند. ادامه دارد (انصار الولایه)
@بسم الله الرحمن الرحیم @ (بیادسپهبدشهیدحاج قاسم سلیمانی، دراولین سالگردش) # با فرمانده دلها(قسمت دوم). @همه رزمندگان درکنار هم فشرده نشستیم، برابر رسم و ادب، کنارش قرارگرفتم، دست رابسمتش دراز کردم تادلها بهم نزدیکتر گردد. سلام و احوالپرسی کردیم، از سردارسلیمانی کسب اجازه کردم تامطالبی رابعنوان فرمانده یگان ویژه 25 کربلا ارائه کنم. ، گفتن بفرمایید. @درروبروی اوایستادم، وشروع به سخن کردم. بنده نگاه می‌کرد وکلمات وجملات راگوش می‌ داد. @خیرمقدم گفته وازحماسه های لشکر ویژه 25 کربلا ولشکر 41 ثارالله دردوران دفاع مقدس وانروزهایی که این دولشکر درشبه جزیره فاو، کربلای شلمچه، ارتفاعات ملخور، خورنوازان، خرمال، دوجیله و.....می‌جنگیدند گفتم. @ازحماسه های شهدا، جانبازان، رزمندگان یگان ویژه 25 کربلا، دراین مرحله حضور درجنوب غربی حلب وفتوحات آنان درتصرف شهرک ها، روستاها، مناطق حساس منطقه مطالبی راشرح داده شد. ازشهدای عظیم الشان لشکر کربلا درسلسله عملیات‌های نصر(محرم)، شهید عبدالرحیم فیروز آبادی، شهید مصطفی شیخ الاسلامی شهید روح الله صحرایی شهید محمد شالیکار شهید محرمعلی مرادخانی شهید اسماعیل خانزاده وحماسه های آنان گفته شد. @درپایان صحبتهایم ازفرمانده مقتدر ومخلص خواستم تا حضور بعدی رزمندگان لشکر دردفاع از حرم وحریم اهل بیت علیهم السلام رابدون نوبت دستور بفرمایند. باذکر صلوات سخنان خود راپایان دادم. # صلوات فرستادند. مداح" حسین قنبری گفت اگر فرصت بدین، چنددقیقه ذکر حماسه کنم.؟ @اشاره ای به سرداردلها کردم وگفتم، حاج آقا اگراجازه بدین، برادرمداح خیلی کوتاه چند جمله ای ازحماسه هاو تجدید میثاق با حضرت زینب کبری س) بیان کنند. # فرمودند، فقط کوتاه باشه، @بااشاره به برادرمداح گفتم که خیلی کوتاه وخلاصه انجام بدهند. @@مداح حداکثر درپنج دقیقه گفت، ماازمداحی کوتاه وعمیقش لذت می‌بردیم. ## سردار دلها اشک می‌ریخت وبه عمق معانی مطالب مداح توجه می‌کرد. @ماها هم بادیدن چهره نورانی فرمانده دلهاحاج قاسم عزیز، لذت می‌بردیم وکمی هم اشک میریختیم. # پایان مداحی، رزمنده ای باصدای رسا گفت، سردار عزیز، مطلبی دارم اجازه می‌دهید بگویم.؟ ## قاسم سلیمانی گفت بفرمایید، @ان رزمنده گفت، مادوست داریم بازهم برای دفاع از حرم وحریم اهل بیت علیهم السلام بیاییم. شما دستور بفرمایید دیگر درنوبت اعزام قرارنگیریم وبدون نوبت اعزام شویم. @@سردارسلیمانی، قبل ازشروع سخنرانی اش، درجواب ان رزمنده گفت : خوب بیایید ماپذیرا شما هستیم. # رزمنده گفت ما راتوی نوبت می‌گذارند. ##، درسته که بنده فرمانده وهمه برنامه ریزیها باتدبیروتصمیم ماانجام میگیرد. ولی شماها باید مجوز ورودتون به جبهه مقاومت اسلامی را بااشک وناله والتماس ازحضرت زینب کبری س) وحضرت رقیه (س) بگیرید. اول ازاوبخواهید وبعدهم ما بسترحضورتون رافراهم میکنیم. @همه آن شاءالله گفتیم ومنتظر سخنان اصلی سرداردلها شدیم. ادامه دارد (انصار الولایه)
@بسم الله الرحمن الرحیم @ (بیادسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، دراولین سالگردش). # بافرمانده دلها(قسمت سوم). @سخنرانی سردارسلیمانی باپاک کردن اشک هایش وبا نام خدای مهربان شروع شد. @دردل وفکر مون نگرانی امنیتی وجود داشت، نکنه خدای نکرده گلوله های دشمن برسقف ساختمانی که نشسته بودیم فرود بیایدواتفاقات ناگواری رخ بدهد. اقدامات تأمینی وایمنی راانجام داده بودیم، تعدادی ازهمرزمان دربیرون ازمحوطه بازو پوشیده ازدرختان زیتون وتعدادی برروی ساختمان هابانگاه تیزبین خود منطقه راکنترل میکردند. #، آرام ومهربانانه لب به سخن گفتن گشود. خدای راشاکرم، که توفیق حضور در جمع شما رزمندگان و فرماندهان لشکر25 کربلا رادارم. از جهاد تون وموفقیتهای میدانی تون درسلسله عملیات‌های نصر (محرم) که باعث ناکامی های دشمنان شد. ممنونم. دردوران دفاع مقدس، ما بالشکر25 کربلا درجاهای مختلف درکنار هم بودیم واین دولشکر درکنار سایریگانها حماسه هاافریدند، سلام الهی بر شهیدان عظیم الشان. # شاء الله، مارا دراین ماموریت سنگین وسخت که دربرابر استکبار جهانی می‌جنگیم کمک ویاری کنید مابه حضورتون درجبهه مقاومت اسلامی نیازمندیم. بلطف حضرت زینب کبری س) وحضرت رقیه (س)، دشمنان پوزه شان برخاک مالیده شده است ولی همچنان باید دربرابر آنان ایستادگی ومقاومت کنیم تابشریت ومسلمانان منطقه وهموطنان مان از شر تکفیریهای ملعون واربابان انان درامنیت وآرامش بسربرند. # وظیفه داریم که از اقایمون، مولایمون، رهبر معظم انقلاب اسلامی دفاع کنیم. ارزش وعیار جهادمون به اطاعت پذیری حضرت اقاست. @متاسفانه عده ای همراهی نمی کنند وگوش بفرمان نبوده ومدافعان حرم وحریم اهل بیت علیهم السلام را زیرسوال می برند. عده ای، نگران شکم وخوراک مردم هستند ولی نگران امنیت ملت بزرگ ایران نیستند. و................. ............... @پس از سخنرانی فرمانده عزیز، فضای دیگری حاکم شد. # اسلام، بی صبرانه سرداردلها رابه آغوش گرفته ، روبوسی، عکس های یادگاری، فیلم برداری کوتاه،تبادل یادگاری ( چفیه و انگشتر و...) 15 دقیقه سرداردلها درمحاصره رزمندگان اسلام قرارداشت، خسته شده بود، رزمندگان لشکر باعشق و علاقه شدید بااو مصافحه می‌کردند. جدایی رزمندگان باحاج قاسم شدنی نبود. عصبانی شدم وبه چند نفرباصدای بلند وکشیدن انهاگفتم بسه دیگه، بنده خدا راخسته کردید. ، قراره چند جای دیگه بره و..... # بسختی خودش را ازجمع رزمندگان جداکرد وازساختمان مربوطه خارج شد. @درحال رفتن به بیرون ازساختمان ،عده دیگری دورش حلقه زدند تاروبوسی وعکس های یادگاری بگیرند. مدت حضور سردارسلیمانی عزیز وهمراهان دربین رزمندگان اسلام حدود یکساعت طول کشید. یکی ازهمراهان سردار گفت، ماهرجا دیدارمیریم حداکثر 20 دقیقه بیشتر نیست ولی رزمندگان لشکر توفیق همنشینی یکساعته را با سردار سلیمانی داشتند دقایقی بعد، فرمانده دلها ازما خداحافظی کردند ورفتند. @خطاب به رزمندگان لشکر کردم، برادران عزیز، کارخوبی نکردین، بنده خدا نزدیک بود تحت فشار جسمی شما ازدست بره، برای چه اینقدر ازکنترل خارج شده بودید. مزاح گفتم، خیلی نامرد هستید، فرمانده شما بنده هستم، اصلا مارو تحویل نگرفتید که هیچ، حرف بنده راهم دراین لحظات خوب گوش نکردید. @یک لحظه درجمع رزمندگان احساس کردم، یک نفر بنده حقیر رابرروی کتف هایش قرار داده وابراز محبت میکنندوشعار می‌دادند. @هرکاری کردم که خودم را ازروی کتف ان رزمنده پایان بیاورم، نشد که نشد. چنددقیقه ای، مارا شرمنده حماسه سازی‌های خودشان نمودند. ، دراین ماموریت، این دیداراثرروحی وروانی بالایی داشت وهمه رزمندگان شارژ وآماده برای ماموریت های بعدی شدند. @نگران تعدادی ازنفرات، ازجمله نیروهای ادوات، اماد، و.... بدلیل حضور درخط مقدم وپشتیبانی آتش از سایر یگان‌های جایگزین، بودیم که توفیق دیدار برایشون محقق نشده بود. @ عده ای دلسوزی آنان رامی کردند که حیف شد که سایر دوستان، بویژه برادر محمود رادمهر دراین ملاقات نبودند. @این دیدار، بعنوان یکی از بهترین توفیقات دراین مرحله، دراذهان وخاطرات همه رزمندگان اسلام ثبت کردید وتا ابد ماندگار خواهد بود. ادامه دارد ("انصار الولایه)
@بسم الله الرحمن الرحیم @ (بیاد سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، دراولین سالگردش). # بافرمانده دلها (قسمت چهارم). @حضورش دربین رزمندگان بدون مرز مازندرانی حاضر در یگان ویژه 25 کربلا، براراده های انقلابی وجهادی مون افزوده بود. خدای بزرگ را شاکر شدیم که درمیدان جهاد، بایکی ازبهترین فرماندهان ومالک اشتر امام خامنه ای نشست صمیمانه ای داشتیم. آمادگی همه رزمندگان لشکر برای حضور مجدد ومداوم، لبخند ورضایت فرمانده دلها رابدنبال داشت. @روزهای آخر حضور یگان ویژه 25 کربلا دراین مرحله ازماموریت درسوریه بود. جابجایی یگانی ویگان جایگزین آمده بود. @ واحدهای آتش یگان همچنان درمنطقه عمومی پادگان مستودعات وروستای معراته با هماهنگی ها دیده بانی محمود رادمهرودوستانش درحال اجرای آتش بودند. 6دی ماه 94، سردار دلها، مشغول سرکشی وبازدید ازخطوط نبرد بودند. درجبهه مقدم منطقه روستای معراته، درکنار خاکریزی قرارگرفت تاوضعیت منطقه رابیشتر بررسی نماید. @درکنار فرمانده جبهه مقاومت اسلامی، رزمنده مخلصی درحال دیده بانی وهدایت آتش‌های پشتیبانی بود.وبافریادهاونواهای عرفانی ان دیده بان ( الله اکبر، مارمیت اذرمیت ولکن مارما) بگوش حاج قاسم می‌رسید. دلها، ازآن جوان رعنا وشجاع پرسید، شما جز کدام یگان هستید؟ @ان جوان، باارامش، گفت، لشکر 25 کربلا. قاسم سلیمانی، دوباره سوال کرد مگر لشکر 25 کربلا، ماموریتش تمام نشده وازسوریه نرفتند؟ @ان جوان، باارامش کامل گفت، حاج آقا، نیروهای رزمی وخدمات رزم درحال جمع آوری وبرگشت هستند ولی واحد های آتش پشتیبانی لشکر 25 کربلا تاجایگزینی، واحد آتش دیگر خواهیم بود. ، به او احسنت گفت وازاو ویگان کربلا، تشکر وقدردانی کرد. # فرمانده، دیگر همراه حاج قاسم سلیمانی بودند ودرحال بررسی منطقه وتبادل نظرات وطرحریزی شفاهی و ذهنی بودند. ابهاماتی وسوالاتی ازمنطقه درذهن فرمانده دلها وسایرهمراهان بود. # قاسم عزیز، روبه ان دیده بان جوان کردوگفت که مقداری ازوضعیت زمین و دشمن برایمان توضیح بدهید. @ان دیده بان غیور، شروع به تشریح وضعیت منطقه وگسترش دشمن نمود . جزبجز، بصورت اصولی وکامل داشته های خود رابه فرمانده دلها ارائه کرد. #@همه همراهان، ازهنر، فن بیان این دیده بان مات وحیران شده بودند. ## قاسم سلیمانی، اشاره ای بهمراهان خودش کرد و گفت همه باید مثل اوباشید، مجددا به فرمانده یگان جایگزین گفت، هرچه اطلاعات میخواهید ازاین دیده بان لشکر 25 کربلا بگیرید. # دلها ضمن تشکر فراوان ازآن دیده بان خوب لشکر، خداحافظی کرده ورفتند. @@ان جوان شجاع، دلیر، صبور، خدایی، شهادت طلب، فردی جز شهید محمود رادمهر نبود. محمود رادمهر، درهمه جا افتخاری برای لشکر 25 کربلا بود او مثل ستاره ای دربین سیاره هامی درخشید. او، به تنهایی، لشکری برای لشکر کربلا بود فکرمیکردم، @@خدایا عجب روزی ناب نصیب محمود رادمهر شد، او درآن دیدار جمعی با حاج قاسم سلیمانی درمقر یگان ویژه 25 کربلا نبود وهمه دوستان آرزو می‌کردند ای کاش محمود رادمهر وسایر ین بودند. خدای بزرگ و مهربان، روزی دیدار این دو فرمانده و رزمنده را درخط مقدم رقم زد فيض محمود رادمهر دردیدار با فرمانده جبهه های مقاومت اسلامی، ازهمه بیشتر بود. درتاریخ هشتم دی ماه 94 بود که کاروان مدافع حرم یگان ویژه 25 کربلا بدون گروه ویژه که همراهان محمود رادمهر بودند به کشورشان برگشتند. ادامه دارد. (انصار الولایه)
@بسم الله الرحمن الرحیم @ (بیاد سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، دراولین سالگردش) # بافرمانده دلها(قسمت پنجم). @پس از برگشت همه رزمندگان لشکر 25 کربلا به وطن اسلامی،واستراحتی کوتاه، خودمان را برای ماموریت بعدی حضور در سوریه آماده میکردیم. #، بدلیل عملکرد خوب رزمندگان بدون مرز مازندرانی دردفاع از حریم و حرم اهل بیت علیهم السلام درسال 94،برابربرنامه برنامه ریزی انجام شده، فروردین سال 95، اعزام بعدی یگان ویژه 25 کربلا برای حضور در جبهه مقاومت اسلامی اعلام شد. @ شناسایی، آموزش، سازماندهی، توجیهات مختلف برای افزایش توانایی رزمندگان درقالب کلاسهای آموزشی و اردویی انجام می گرفت. @درتاریخ 15 فروردین 95،کاروان عشق بسوی دمشق پرواز کرد وبا بزرگ بانوی اسلام ناب محمدی تجدید میثاق نموده وراهی جبهه حلب شدند. # سنگین وسخت، وعاشورایی درطول یکماه درجبهه خان طومان باتکفیریها رقم خورد. 16آلاله مازندرانی وتعدادی از همرزمان سوری، فاطمیون، حزب الله، زینبیون و.... پس ازحماسه سازی ها، بشهادت رسیدند. @عاشورائیان مازنی، درمقاومت عاشورایی خود، ضربات مهلکی برتوان رزم وسازمان رزم تکفیریهای ملعون و اربابان آنان وارد کردند. # های 21،22،31،فروردین، و16، 17،18اردیبهشت توسط عاشورائیان لشکر کربلا، درتاریخ جبهه مقاومت اسلامی به شایستگی ونیکی ثبت شده است. @همچنان که درگیر نبرد بادشمنان تکفیری بودیم تلفن بصدا درآمد، بله بفرمایید، گفتن که فرمانده یگان کربلا راس ساعت 16 درموقعیت نصر حضور یابد. کارها وامورات عملیاتی راانجام داده وراهی موقعیت قرارگاه نصر شدیم. @به هنگام ورود، متوجه سخت گیری دربازرسی شده و یقین کردم که در این جلسه ،سرداردلها حاج قاسم عزیزحضور دارند. ورودم به جلسه کمی باتاخیر همراه بود. سلام کردم وبرروی صندلی خالی نشستم. تازه سخنان فرمانده دلها شروع شده بود. همه فرماندهان ازملیتهای مختلف درجلسه فوق بوده وگوش می‌کردند. # ترین نبردهای آنروزها، جنگ درخان طومان بود لذا همه فرماندهان حاضر دراتاق جلسه ، نگاه شان به این حقیر بود که روحیه.،وآمادگی یگانی مون چگونه هست.؟ ## عزیزحاج قاسم سلیمانی، تحلیلی از نبردهای رزمندگان اسلام در برابر لشکریان شیطان (تکفیریهاواربابان آنها) رابیان نمودند. #، درمورد حماسه های رزمندگان لشکر کربلا وفاطمیون فرمودند. خط پدافندی خان طومان، سخت ترین ونامناسب ترین جبهه با دشمنان بودولی مجبور بودیم، بهمین شکل آنرا حفظ کنیم. رزمندگان لشکر 25 کربلا وفاطمیون، خیلی خوب دربرابر بیش از 2000 نفر ازتکفیری ها ایستادگی و مقاومت کردند. # مقاومت عاشورایی لشکر25 کربلا نبود مامتحمل شکست سختی می‌شدیم ایستادگی وجان فشانی شهدای عظیم الشان وجانباز ان، رزمندگان لشکر کربلا وفاطمیون مانع از موفقیت‌های دشمنان شد. به ارواح شهیدان این لشکر درود الهی رانثار میکنم واز همه رزمندگان وفرماندهان این لشکر قدردانی میکتم. ## دلها فرمودند، دشمن قصد داشت درمرحله اول عملیات خودش، خان طومان را تصرف،. وسپس سایر فتوحات سال‌های 93، 94 تصرف کند. ودرمرحله پایانی ازسمت جنوب غربی، حلب راتصرف نماید. # حماسه ومقاومت عاشورایی 14 ساعته رزمندگان یگان ویژه 25 کربلا وفاطمیون، تمامی نقشه های آنان راخنثی نمود. @فرمانده دلها، دستورات عملیاتی و تاکتیکی را جهت آمادگی های بیشتر درمقابله با دشمنان انقلاب اسلامی صادر کردند. جلسه باذکر صلوات به پایان رسید. ادامه دارد (انصار الولایه)
@بسم الله الرحمن الرحیم@ (بیاد سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، دراولین سالگردش) # با فرمانده دلها(قسمت ششم، پایان خاطرات ) @باپایان جلسه، فرماندهان درحال خروج از اتاق جلسات بودند، # آقا (ابوامیر)، اشاره ای به بنده کرد وگفت حاج قاسم باشما کاری دارند. @خودم را نزد فرمانده دلها رساندم، مصافحه ای انجام گرفت، درگوشه ای از اتاق، برروی صندلی نشستیم. # از احوال پرسی فرمودند : ازماجرای نبرد خان طومان تعریف وتشریح کنید. خان طومان وایستادگی ومقاومت رزمندگان یگان ویژه 25 کربلا وفاطمیون ونبرد تن به تن مدافعان حریم اهل بیت علیهم السلام گفتم. اوگوش میداد وگهگداری به چهره بنده نگاهی می‌کرد. دلها فرمودند،: از تلاش‌ها ومجاهدتهای رزمندگان لشکر 25 کربلا وفاطمیون در حماسه خان طومان متشکرم. سوال کردند که شما نمی توانستید شهدای عظیم الشان را به عقب بیاورید؟ @گفتم، حاج آقا، نبرد تن به تن، وشدت درگیری ، درگیری نفرات ما باگردانهای دشمن، رخنه سنگین دشمن، ایجاد شکاف بین رزمندگان اسلام باعث شد که مافقط درابتدای نبرد توانستیم شهید بهمن قنبری وچند شهید فاطمیون را به عقب بیاوریم بقیه شهدا، قابل انتقال درشرایط درگیری سخت نبودند. # دلها از بجا ماندن پیکر شهدا ناراحت وغمگین بودند. ازبنده به نمایندگی از طرف رزمندگان لشکر 25 کربلا تشکروقدردانی کردند. دستی برروی مان کشید وازهم جدا شدیم. حاج قاسم سلیمانی، از پیکرهای بجا مانده درخان طومان تااخر ین روزهای نزدیک بشهادتش وجود داشت. # بار برای مراسم سالگرد شهدای خان طومان درمازندران بعنوان سخنران دعوت شده بود ولی هیچگاه نپذیرفت ومیگفت من شرمنده خانواده های معزز شهیدان هستم. # باخانواده های معزز شهیدان مدافع حرم درمازندران(مراسم سالگرد شهدای بابل)، به خانواده های معزز شهیدان قول داده بود که پیکرهای مطهر شهدای شون، بزودی رجعت خواهند کرد. @با آزاد سازی منطقه خان طومان، به مسولین ایثارگران سپاه پاسداران ونیروی قدس گفته بود که خواهشا، موضوع جاوید الاثرهای شهید درسوریه بویژه شهدای خان طومان را پیگیری نمایند . ## آنها گفته بود که بنده دیگر، رو دیدار و ملاقات با خانواده های معزز شهیدان مدافع حرم مازندران را ندارم. دستان را میبوسم تاان شاالله، پاره های تن این ملت را به اغوش خانواده هایشون برگردانید. #، پس ازمدتی، براثر ترورناجوانمردانه آمریکای جنایتکار، اسرائیل غاصب، وهمه دولت‌های پلید منطقه بشهادت رسید. @بعد ازآن پیکرهای شهیدان لشکر 25 کربلا درکربلای خان طومان،یکی پس از دیگری رجعت نمودند. # منتظر ابدان مطهر شهیدان عظیم الشان : شهید رحیم کابلی. شهید مصطفی تاش موسی. شهید حجة الاسلام مالامیری. شهید محمد امین کریمیان. هستیم تاان شاالله بارجعت خود، دلهای منتظرخانواده های خود وهمه همرزمان ودوستان راشاد وجامعه ماراازپلیدی های گناهان وبی بندباریها رهایی ومطهر نمایند. ## سردارشهید حاج قاسم سلیمانی ویاران شهیدش مهمان سفره الهی بوده وعندربهم یرزقونند. @ما مانده ایم تا پایان راه، تا ظهور دادگستر جهانی ودررکاب امام عصر (عج) هم رهروان صدیق شهیدان، پیروان جهادی ولی امر مسلمین، سرباز وبسیجی ، آماده وآماده برای نبرد با دشمنان اسلام ناب محمدی باشیم. # شهیدان و فرمانده شهیدان حاج قاسم سلیمانی شاد دراهشان پررهرو باد. والسلام علیکم و رحمة وبرکاته (انصار الولایه).
🌱 رفتھ‌ بود تهران‌ درس‌ بخونه ، سال‌ آخر دبیرستان‌ دوستش‌ از‌ یه کوچه‌ میرفت‌ مدرسه ،‌ از یه‌ کوچه‌ی‌ دیگه...! به‌ دوستش‌ می‌گفت: اون‌ کوچه‌ مسیِر مدرسه‌ دخترونه‌ است ‌من‌ :))🌱🙃 🕊 •┈••✾◆🍃🌸🍃◆✾•• @mohammadtaghisalkhordeh •┈••✾◆🍃🌸🍃◆✾••
🌱 ●{به نقل از شهید}● برادر(هادے‌‌روشن‌روز) با خانمم خداحافظے‌‌ کرد.🖐🏻 بعد آمد سمت من تا خداحافظے‌‌ کند. بغلش کردم. مثل همیشه نبود. احساسم ، حسِ عجیبے‌‌ بود که اولین بار بود تجربه اش میکردم.🙃 محبت عجیبے‌‌ بین ما پیدا شده بود. حسِ دلبستگے‌‌ و وابستگے‌‌ که نمیخواست مرا از او جدا کند. گردنش را بوسیدم ، محکم تر بغلم کرد. تا کنون این گونه خداحافظے‌‌ نداشتیم. بیشتر بود تا معمولے‌‌ و ساده همیشگے‌‌. این احساس را خیلے‌‌ها تجربه کردند در آخرین خداحافظے‌‌ .🙂🍂 به خواهرش گفت که بعد برمیگردد. روزِ شنبه ، خانمم که از خواب بیدار شد ؛ داشت گریه میکرد. تعجب کردم‼️ _چے‌‌شده؟!😳 درجوابم گفت: خواب دیدم به من گفتن تو یه خونه‌اے‌‌ بوده ، اونجا رو با خمپاره زدن و همه شدن.🥺 انگار کل صحنه‌ے‌‌ شهادتِ را دیده بود. ظهر همان روز به شهادت رسید.🥀 برگرفته‌ از کتابِ 📚 🕊 •┈••✾◆🍃🌸🍃◆✾•• @mohammadtaghisalkhordeh •┈••✾◆🍃🌸🍃◆✾••
🌱 ●{به نقل از شهید}● (آقاے‌‌حسین‌برادران)👤 همیشه یکے‌‌ داس و یک تبر همراهش بود.🪓 وقتے‌‌ تجهیزات بر میداشت ، مقدار تجهیزاتش بیشتر از بقیه بود و سنگین تر از بقیه نیروها.🖐🏻 اگر نیروها چهار تا خشاب بر مے‌‌داشتند ؛ او هشت خشاب بر مے‌‌داشت. اگر نیروها دوتا نارنجک💣 بر مے‌‌داشتند ، او چهار تا بر مے‌‌داشت و به غیر از این ، و هم ، همراهش بود. جسمے‌‌ قوے‌‌ و نیرومند داشت.💪🏻 آمادگے‌‌ جسمانے‌‌ اش در حد بالایے‌‌ بود. وقتے‌‌ مپرسیدم: چرا داس و قیچے‌‌✂️ و چکش🔨 همراهت مے‌ آورے‌‌⁉️ میخندید و میگفت: به درد میخوره.☺️ به درد من نخورد شاید بچها نیاز پیدا کنن. شوخے‌‌ هایش خاصِ خودش بود. شوخے‌‌ هایش کسے‌‌ را آزار نمیداد و اذیت نمیکرد.🚫 بے‌‌ادبے‌‌ در شوخے‌‌ هایش وجود نداشت و و در شوخے‌‌ هایش جا نداشت. به نظر من ما بسیار تیزهوش بودند...🙂🍁 برگرفته از کتابِ 📚 🕊 •┈••✾◆🍃🌸🍃◆✾•• @mohammadtaghisalkhordeh •┈••✾◆🍃🌸🍃◆✾••