eitaa logo
شهدای کربلای خان طومان
601 دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
6.7هزار ویدیو
96 فایل
کانال شهدایی، جهادی، اجتماعی، سیاسی عنایات شهدا در زندگی تون😍 فعالیت (جهادی،فرهنگی،مطالبه گری و..) به نیابت از شهدا ادمین کانال: @khadem_Sayed_Ali خادم جهادی: @talabejahadi کمک مومنانه: @Zynabi ((کپی با ذکر صلوات جایز است))
مشاهده در ایتا
دانلود
12.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دردانه هایتان را که می خواستین قد کشیدنشان را ببینید و بزرگ شدنشان را آرزو داشتید؛ حالا برای خودشان خانومی شدند...با دلتنگی و بهانه آغوش کشیدنتان قد کشیدند. چه شب هایی که با همان بی قراری و اشک ها ی معصومانه شان خوابشان برد ...🍃 اما حالا کنارتان تمام قد ایستاده اند ... آقامحمودرضا ؛ آقامصطفی ؛ آقامحمدتقی ؛ شما را نمی دانم ....اما ما چه می خواهیم جوابشان را دهیم ..... کمکمان کنید شرمنده شان نباشیم .... کمکمان کنید تا بتوانیم وقتی پرسیدند "پدرم برای چه رفت؟" زبانمان از گناه و خیانت لال نباشد .... راهمان ...حرفمان ...قدممان راست باشد .... @aghaseyedsajad
مۍ‌گفت : اخم‌، توی‌محیطۍكه‌پراز نامحرمہ‌‌، خیلےهم‌خوبہ:)....! @shahid_nourozi
⭕️ مردم برای نتیجه مسابقه فوتبال امام زمان را قسم می دادند. 🔹 در کتاب ارزشمند سه دقیقه در قیامت وقتی که راوی کتاب از مسئول محاسبه اعمال در عالم برزخ در مورد امام عصر (عج) و زمان ظهور حضرت سوال میکند؟ 🔹 در پاسخ به او می گوید : 🌕 باید مردم از خدا بخواهند تا ظهور مولایشان زودتر اتفاق بیفتد تا گرفتاری دنیا و آخرتشان برطرف شود اما بیشتر مردم با وجود مشکلات ، امام زمان(عج) را نمی خواهند .اگر هم بخواهند برای حل گرفتاری دنیایی به ایشان مراجعه می کنند.بعد مثالی زد و گفت مدتی پیش مسابقه فوتبال بود بسیاری از مردم در مکان های مقدس امام زمان را برای نتیجه این بازی قسم می دادند. 📚 کتاب سه دقیقه در قیامت ص ۷۷ 🔰 راستی آیا ما به اندازه ای که برای یک مسابقه فوتبال دعا میکنیم برای ظهور هم دعا میکنیم؟ 🔵 آیا حاضر هستیم همگی برای فرج امام زمان دعای دسته جمعی کنیم؟ 🤍 👇👇 @meslemostafaa
3.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطرات آقا مصطفی از لحظه شهادت حاج حسین بادپا چقدر آقا مصطفی حاج حسین بادپا رو دوست داشتند و چقدر حاج حسین بادپا به آقا مصطفی علاقه داشتند @mesle_mostafa
هدایت شده از مدافعان حرم 🇮🇷
پارسال ؛ در ماموریت اول من و به سوریه؛ دقیقا روز چهارشنبه هفتم محرم و 29 مهر 94.. ما به در خواست معرفی شدیم به نیروهای خط شکن و از ما خواسته شد که سازماندهی آموزش رو به عهده بگیریم.. همون روز با صدرزاده (سیدابراهیم) و محمدتقی و یکی از بچه ها رفتیم شناسایی منطقه روستای سابقیه روبه روی خلصه والحمره.. با منطقه که خوب آشنا شدیم ، به مقر برگشتیم و بعد از ناهار از اونجا رفتیم پادگان ارتش سلاح ولباس گرفتیم.. بعد با نیروهای خط شکن آشنا شدیم که آقامصطفی صدرزاده ما رو به اونها معرفی کرد.. درگیر سازماندهی نیروها وبرنامه هامون بودیم که دستور اجرای عملیات اومد..🌷 هدف هم پس گرفتن الحمره وخلصه از دشمن بود..✌️ شب به ما بیسیم دادن و دستور حرکت داده شد.. سوار ماشین شدیم و به طرف روستای سابقیه حرکت کردیم.. به من و محمد تقی دو گروه بیست نفره نیرو دادن که برای عملیات بزنیم به خط.. در روستای سابقیه نیروها رو جمع کردیم وباهاشون صحبت کردیم..نم نم بارون پاییزی هم میبارید و من ومحمدتقی برای این که خیس نشیم رفتیم توی یه مغازه نشستیم...همه جا تاریک و هواهم سرد بود.. بعد به ما اطلاع دادن که جناح راست باشما.. اگه گفتن بزنین به روستای قراصی کنار الحمره شما بزنین به روستا.. دستور حرکت داده شد..حرکت کردیم..حدود ساعت هشت ونیم شب از داخل روستا رفتیم به طرف باغی که معروف بود به باغ مثلثی ؛ جایی که بعدا اولین شهیدشهرستان نکا اونجا به شهادت رسیده بود حدود چند هفته بعد 🍃 توی باغ نیروهای دیگه مستقر بودن ؛ به نیروهامون گفتیم همین جا می مونیم تا ببینیم تکلیف چیه.. دو ساعتی اونجا موندیم.. من و محمدتقی به هم نگاه می کردیم و می گفتیم کدوم سمت باید بریم؟ بلاتکلیف بودیم..رفتیم پیش مصطفی (سیدابراهیم) ؛ دیدیم نشسته و داره با نقشه فرماندهان وتوجیه می کنه برای منم توضیح داد و با فرماندهان دیگه هم صحبت هایی کردیم و توجیه شدند و خلاصه دستور حرکت داده شد.. من ومحمدتقی با یکی از بچه ها کنار ستون حرکت می کردیم.. دیگه اذان صبح شده بود..روز هشتم محرم.. و بچه ها درهمون حالت نمازهاشون وخوندن و..رسیدیم به هدف..✌️ به نیروها گفتیم زیر درخت زیتون سنگر کندن ونشستن داخل سنگرها تا از خمپاره ها درامان باشن.. من پیش مصطفی موندم ؛ محمدتقی با یه دسته چندنفری رفت جلوتر ، ویکی دیگه از بچه ها باچند نفر رفتند به یه جناح دیگه.. در همین موقع درگیری ها شروع شد و تیرباران دشمن وما بود و.. که محمدتقی بیسیم زد وگفت: " اینجا داره شلوغ میشه" به مصطفی پیغامش وگفتم و به من گفت هرچی می خوای نیرو باخودت ببر.. منم باچند نفر نیرو حرکت کردیم.. داشتیم می رفتیم که سه تا خمپاره همزمان در نزدیکی مون زدن سریع درازکشیدیم ..وبعد بلند شدیم..رفتم توی سنگر پیش محمدتقی..به سمت مون مدام شلیک می کردن..در همین فاصله آقا مصطفی با بیسیم به ما گفت بریم سمت روستای قراصی ؛ برای پاکسازی و تصرف روستا..🌷 -ادامه دارد.... ( 1 ) @Modafeaneharaam
5.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*در دل شب، کودکانه ترین انتظار بی صدا قد می کشد* *میان تاریکی، * *چشمانی روشن، چشم به راه پدریست* *که سال هاست ردی از قدم هایش* *در این خانه نمانده:) * *صدای دختر * ** *--•-•-•--•------❀•♥️•❀ -------•--•-•-•-- ❥︎ [کانال رسمی شهید مدافع حرم کربلایی علی آقا جمشیدی ] https://eitaa.com/shahidalijamshidii --•-•-•--•------❀•♥️•❀ -------•--•-•-•--*