eitaa logo
شهدای کربلای خان طومان
568 دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
5.6هزار ویدیو
82 فایل
کانال شهدایی، جهادی، اجتماعی، سیاسی عنایات شهدا در زندگی تون😍 فعالیت (جهادی،فرهنگی،مطالبه گری و..) به نیابت از شهدا @khadem_Sayed_Ali خادم جهادی: @talabejahadi کمک مومنانه: @Zynabi
مشاهده در ایتا
دانلود
@مسلخ عشق درکربلای خان طومان ٩۵ه ش @ (قسمت دوم ، شهدای فروردین ماه ٩۵ه ش) شهید یگان ویژه ٢۵کربلا درکربلای خان طومان ٩۵ه ش.(موقعیت خط عمار) # محمد تقی سالخورده. روز بیست و یکم فروردین، از ساعت ١۴بصورت متناوب وپراکنده آتش‌های پشتیبانی شروع وسپس آتش تهیه دشمن وباران آتش های مختلف شامل : خمپاره ها، گلوله های جهنمی، راکت های دست ساز، کالیبر های پدافند هوایی، و... برروی مواضع نیروهای خودی ریخته میشد. رزمندگان اسلام درمواضع دفاعی خود مشغول مقاومت بودند سالخورده که مسئولیت فرماندهی گردان عمار ازتیپ امام حسن مجتبی علیه السلام (یگان ویژه ٢۵کربلا) را بعهده داشت درحالی که مشغول بازدید سنگربه سنگر، سرکشی رزمندگان اسلام بود براثر انفجار گلوله خمپاره ای که درنزدیکترین نقطه به اوفرودامده بود بشدت مجروح وچندلحظه بعد بشهادت رسید. شهید محمد تقی سالخورده، اسوه ای ماندگار ازنظر رزمی، اخلاقی، مدیریت اسلامی، آمادگی جسمانی، روحی و معنوی، ایثارگری، شجاعت، سلحشوری، شهادت طلبی و.... بود. او بهنگام خداحافظی از خانواده اش به آنها گفته بود تاهفت روز دیگر برمیگردم. زمانبندی ازاعزام تاشهادت وتشیع پیکرش هفت روز وعده داده شده بود. شاد و راهش پررهرو باد. ادامه دارد (انصار الولایه)
هدایت شده از مدافعان حرم 🇮🇷
پارسال ؛ در ماموریت اول من و به سوریه؛ دقیقا روز چهارشنبه هفتم محرم و 29 مهر 94.. ما به در خواست معرفی شدیم به نیروهای خط شکن و از ما خواسته شد که سازماندهی آموزش رو به عهده بگیریم.. همون روز با صدرزاده (سیدابراهیم) و محمدتقی و یکی از بچه ها رفتیم شناسایی منطقه روستای سابقیه روبه روی خلصه والحمره.. با منطقه که خوب آشنا شدیم ، به مقر برگشتیم و بعد از ناهار از اونجا رفتیم پادگان ارتش سلاح ولباس گرفتیم.. بعد با نیروهای خط شکن آشنا شدیم که آقامصطفی صدرزاده ما رو به اونها معرفی کرد.. درگیر سازماندهی نیروها وبرنامه هامون بودیم که دستور اجرای عملیات اومد..🌷 هدف هم پس گرفتن الحمره وخلصه از دشمن بود..✌️ شب به ما بیسیم دادن و دستور حرکت داده شد.. سوار ماشین شدیم و به طرف روستای سابقیه حرکت کردیم.. به من و محمد تقی دو گروه بیست نفره نیرو دادن که برای عملیات بزنیم به خط.. در روستای سابقیه نیروها رو جمع کردیم وباهاشون صحبت کردیم..نم نم بارون پاییزی هم میبارید و من ومحمدتقی برای این که خیس نشیم رفتیم توی یه مغازه نشستیم...همه جا تاریک و هواهم سرد بود.. بعد به ما اطلاع دادن که جناح راست باشما.. اگه گفتن بزنین به روستای قراصی کنار الحمره شما بزنین به روستا.. دستور حرکت داده شد..حرکت کردیم..حدود ساعت هشت ونیم شب از داخل روستا رفتیم به طرف باغی که معروف بود به باغ مثلثی ؛ جایی که بعدا اولین شهیدشهرستان نکا اونجا به شهادت رسیده بود حدود چند هفته بعد 🍃 توی باغ نیروهای دیگه مستقر بودن ؛ به نیروهامون گفتیم همین جا می مونیم تا ببینیم تکلیف چیه.. دو ساعتی اونجا موندیم.. من و محمدتقی به هم نگاه می کردیم و می گفتیم کدوم سمت باید بریم؟ بلاتکلیف بودیم..رفتیم پیش مصطفی (سیدابراهیم) ؛ دیدیم نشسته و داره با نقشه فرماندهان وتوجیه می کنه برای منم توضیح داد و با فرماندهان دیگه هم صحبت هایی کردیم و توجیه شدند و خلاصه دستور حرکت داده شد.. من ومحمدتقی با یکی از بچه ها کنار ستون حرکت می کردیم.. دیگه اذان صبح شده بود..روز هشتم محرم.. و بچه ها درهمون حالت نمازهاشون وخوندن و..رسیدیم به هدف..✌️ به نیروها گفتیم زیر درخت زیتون سنگر کندن ونشستن داخل سنگرها تا از خمپاره ها درامان باشن.. من پیش مصطفی موندم ؛ محمدتقی با یه دسته چندنفری رفت جلوتر ، ویکی دیگه از بچه ها باچند نفر رفتند به یه جناح دیگه.. در همین موقع درگیری ها شروع شد و تیرباران دشمن وما بود و.. که محمدتقی بیسیم زد وگفت: " اینجا داره شلوغ میشه" به مصطفی پیغامش وگفتم و به من گفت هرچی می خوای نیرو باخودت ببر.. منم باچند نفر نیرو حرکت کردیم.. داشتیم می رفتیم که سه تا خمپاره همزمان در نزدیکی مون زدن سریع درازکشیدیم ..وبعد بلند شدیم..رفتم توی سنگر پیش محمدتقی..به سمت مون مدام شلیک می کردن..در همین فاصله آقا مصطفی با بیسیم به ما گفت بریم سمت روستای قراصی ؛ برای پاکسازی و تصرف روستا..🌷 -ادامه دارد.... ( 1 ) @Modafeaneharaam