👌ذکرها سه دسته هستن :
✅یه دسته پاک کننده اند
گناه و زشتی رو پاک میکنن
مثل : «استغفرالله»
✅یه دسته مدادند
برامون حسنه مینویسند
مثل : «الحمدلله»،«سبحان الله» ،«لااله الاالله»
✅و اما یه ذکری هست
که هم پاک کنه و هم مداده ،
گناهان را پاک میکنه بجاش حسنات مینویسه!!..
و آن :
صلوات بر محمد و آل محمد
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
خشتهای طلا فرو میریزند دلهایی به لرزه در می آیند چشمهایی اشکبار میشوند و مردی، آرام آرام دعای فرج
▪️بشڪند دستے ڪہ ویران ڪرد این گلخانه را
▪️در عزا بنشاند او، شمع و گل و پروانه را
▪️بشڪند دستی ڪہ هتڪ حرمت این خانه کرد
▪️شیعه را سوزاند و خون، در قلب صاحبخانه ڪرد
🌷🌱
🌸🍃
🍃
💦 #ماموریت_روی_آب
روایت رزمندگان #لشکرانصارالحسین(ع)
#همدان ازعملیات #کربلای۴
🍂🌾🍂
قسمت دوم
💧 #موج_اول_بعدازغواصان
🌺 راوی: #خلیل_احمدوند
🍃💦
🌷 گردان ما برای عملیات #کربلای۴ آماده بود.
دوسه ماه اموزش دیده و ورزیده شده بود. #حاج_ستارابراهیمی تو منطقه مسئول دسته ها را جمع کرد تا برایشان صحبت کند. اول از حمله و عملیات گفت و کاری که پیش رو داشتیم. بعد هم حرف های خودمانی و سرانجام کلام آخر را درمیان گذاشت. لابه لای حرفهایش گفت که شاید اینجا آخرین دیدارمان باشد و دیگر همدیگر را نبینیم. دست آخر حلالیت خواست و همه را حلال کرد.
بچه ها طور دیگری شده بودند. انگار هیچکس مال خودش نبود. بعداز حاج ستار , فرمانده لشکر صحبت. امیدپیروزی داد و بعد برای عملیات حرکت میکنیم.
ما موج اول بودیم. پشت سرِ #غواصها که می زدند به خط باید وارد عمل می شدیم. از مقر که راه افتادیم , بعد از پیاده روی کوتاهی رسیدیم به ساحل خودمان. سوار قایق ها شدیم. طبق قول و قرار باید خیلی زود می زدیم به خط , ولی چون دشمن مقاومت کرده بود مجبور شدیم حدود پنج ساعت در قایق ها , لب ساحل بمانیم , در این مدت , در هوای تاریک , هواپیماهای عراق ساحل #اروند را بمباران میکردند. بااینکه مشخص بود از چندی پیش از حمله مان باخبر بودنذ و با آتش سفت و سختی هم تهدیدمان میکردند , اما به خواست خدا تلفاتمان کم بود.
بالاخره فرمانده دستور حرکت داد.
ما جزو گروهان یک " #شهیدباهنر" بودیم. از بی سیم شنیدیم که باید راه بیفتیم. بلدچی گروهان افتاد جلو و هدایتمان کرد. تا نزدیکی های هانه ی #ام_الرصاص پیش رفتیم. یک مرتبه اعلام کردند که باید برگردیم سمت ساحل.دور زدیم و برگشتیم.
آتش دشمن زیادار شده بود. بچه ها را درنیزار طرف,خودمان پیاده کردیم و پناه گرفتیم. اگرهمینطور ادامه پیدا میکرد , همه تلف می شدیم. باید فکری برای عقب بردن بچه ها می کردیم. گرچه با دشمن درگیر نبودیم ولی آتش سنگین ومستقیمی روی ما داشتند. باید از زیر آتش می رفتیم بیرون.
قبل از بقیه , خودمان برگشتیم به خط قبلی. گشتیم و ساختمان نیمه خرابه ی محکمی اطراف #خرمشهر پیدا کردیم. آمدیم سراغ بچه ها و بردیمشان آنجا. شب را همانجا گذراندیم.
هوا هنوز تاریک بود که قصد کردیم بیاییم بیرون که دشمن ساختمان را گرفت زیر آتش گلوله. زیر پله ها سنگر گرفتیم تا از تیرو ترکش ها در امان باشیم.یک ساعتی طول کشید. آتش که سبکتر شد زدیم بیرون و برگشتیم عقب.
هرکس بچه های دسته خودش را پیدا کرد و برگرداند به مقر. بعداز #کربلای۴ همه از نو دوباره جمع شدند. #حاج_ستار برایمان صحبت کرد. حرفهایش تاثیر می گذاشت . همه روحیه گرفتند و چشم دوختند به #کربلای۵ ….
#ادامه_دارد…
🌸…..
@Karbala_1365
📚 🌸 #کتاب_غواصهابوی_نعنامیدهند.
❣ خاطرات #گردان_غواصی_جعفرطیار(ع)
به روایت:آزاده جانباز محسن جام بزرگ
معاون گردان غواصی #لشکرانصارالحسین(ع)استان همدان 🌾💦
لینک کانال کتاب مجازی👇
@gavasha_1365