eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
909 دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
روانشناسان میگویند اگر يک شخص پير غمگين شود، سيستم ايمنى بدن او بسیار ضعيف تر ميشود و اورا در برابر اتفاقات زندگی آسیب پذیرتر میکند دل پدرو مادراتونو نشکنید. 🍃🌺
هدایت شده از صدای ایران | VOI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 بالاخره یه نفر حرف حق زد! 🔻 یک عضو شورای شهر رشت گفت: 🔹 “سفر نوبخت به گیلان فقط یک شوی تبلیغات است! 🔸 استانداری از اداره یک نانوایی عاجز است 🔹 مردم در برف گیر کرده‌اند دستور جلسه شورای شهر چیست؟ 🔸 "بودجه شهری را برای پخت غذای اعضای ستاد انتخابات شهرستان مصوب نماییم"؟ 🔻 در صدای ایران همه چیز را شفاف ببینید👇 http://eitaa.com/joinchat/1564672000C862dbe03c9
هدایت شده از افسران جوان جنگ نرم
 ⭕️ نظر #شهدا راجع به شرکت در #انتخابات 1⃣ #شهید سیدرضا فاطمی: در انتخابات با کمال شناخت، آگاهی، بصیرت و ایمان انتخاب کنید.   2⃣ #شهید رضا جوادی: آگاهانه انتخاب کنید و نگذارید هوس‌های شیطانی در شما راه پیدا کند.   3⃣ #شهید عباس جوشقانی‌حسین‌آبادی: خوب دقت نمایید به چه کسی رأی می‌دهید که اگر خطا کنید روز قیامت جوابگوی #خون_شهیدان خواهید بود.   4⃣ #شهید اسدالله حبیبی: هر کس به اندازه توانایی خویش احساس مسئولیت کند. در انتخابات با هوشیاری تمام به تقویت اسلام بپردازید. مبادا بگویید چیزها گران شده یا اجناس کم است و هی نگویید انقلاب برای ما چه کرده، بگویید ما به عنوان یک شیعه امام زمان(عج) چه کاری برای انقلاب و امام زمان(عج) کرده‌ایم. 5⃣ #شهید مهدی جعفری: از مردم غیور و شجاع می‌خواهم که در مسائل سیاسی و انتخابات وارد شوند و نگذارند ولایت فقیه و روحانیت در #خط_امام مظلوم واقع شوند. @Afsaran_ir
گفتم مفصل است سخن، مجملش کنم جبـریل گفت سـوره ی کـوثر بخوانمت ای مـادر حسین و حسن، مـام زینبین من هم اجازه هست که مادر بخوانمت؟ صلي الله عليک يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين❤️
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#سردارعشق_و_جنون #سردار_دلها #حاج_قاسم_سلیمانی❣ @Karbala_1365
هنوز باور دلم نشده است که دیگر صدایت را نخواهم شنید و لبخندهای دلنشینت را نخواهم دید.. زمین چقدر بی تو دلگیرشده …🕊 @Karbala_1365
و شَـهادت نام گِرِفت...! وقتی خُدا کسی را کُشت اَز شِدَت | عِـشق | ✨❤️
. عليهـا السـلام : إلــزَم رِجلَـها ؛ فَـإنَّ الـجَـنَّةَ تَحـتَ أقدامِهـا در خـدمـت مـادر بـاش ؛ زيـرا بهشـت زيـر قـدم هـاى مـادران اسـت . ڪنزالعمّال ، ح ۴۵۴۴۳ سلام الله عَلیـها ـــــــــــــــــــــــــــ مبارڪ .. •🌸•ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من و سال‌ها جستجویت حسین جان من و منت گفتگویت حسین جان مگر می‌شود من به پایت نیفتم من و سجده بر خاک کویت حسین جان @Karbala_1365
حضرت عــــــــلامه حسن زاده آمل ے: من هر وقت در هر جا به عکس یڪ شــــــهید می رسم مے گویم: 💢 السلام علیڪ یا ولے الله و به عڪس چند شهید مے رسم مے گویم: 💢 السلام علیڪم یا اولیاءالله @Karbala_1365
ڪاش اندڪے، مثل شما قلب هامان تحت خـدا بود! تا گام هایمان اینگونہ زمین گیر نشود! @Karbala_1365
برشی از 🌷 🌷 ✨خداکند که حکومت سرنگون گردد اما منحرف نگردد چون انحراف خیانت به خون شهداست . روزتون شهدایی @Karbala_1365
✍حاج عماد از زبان حاج قاسم: حاج عماد هیچ وابستگی به دنیا نداشت رئوف بود❤️ ، قلب او قلبی پاک بود و این قلب است که به صورت اساسی بر دین انسان و شناخت و معرفت وی اثر می‌گذارد ، او فردی متواضع بود👌 و تقریبا او بزرگترین و برترین شخص معروف در نزد ایرانیان و خارجی ها و لبنان است. او انسانی مخلص و مجاهد حقیقی و باهوش بود. اندازه و ارزش او بسیار است به طوری که او خودش حزب الله است.🌹 دنیا هیچ گاه بر قلب و نگاه و عقل و وجدان و عاطفه اش تأثیر نمی گذاشت. 🥀 @rasooll_khalili
🌸🌱 و چه احساس قشنگی ست که هر روز یادِ یک "خوب"، تو را غرقِ تمنّا سازد ... 🌸🌱 @Karbala_1365
🌼 (ره): "ڪینه ها را از دل بیرون ڪنید همدیگر را حلال ڪنید و یڪدیگر را ببخشید تا خداوند هم شما را ببخشد" ✨❤️ @Karbala_1365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
, ❤️ … 🍃 خاطرات و زندگینامه مسئول محورهای عملیاتی لشکر۴۱ ثارالله کرمان شهادت: ۴ 🌺بازآفرینی: @Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#صفحه۴۴ 🍃🌸 🌷حسین شریف آبادی مسعول اعزام پادگان امام حسین(ع) بود. #علی چندبار تقاضای اعزام به جبهه ر
۴۵ 🍃🌸 💕 … 🌷 این داستان: 🌺راوی: (همرزم شهید) 💠 🍂❣ 🌾هوا بارانی بود و می غرید. آب گِل آلود بود. ابتدا به آن طرف اروند رسیدند. قرار بود آنها با نور چراغ قوه علامت بدهند تا نیرو حرکت کند. با اولین قایق به آن سوی اروند رسید. عراقیها متوجه شدند و چراغ زدند و چندقایق را طرف خود کشاندند و عده ای از بچه های مارا شهیدکردند. حرکت فریب آنها لو رفت و قایق ها پشت سر یکدیگر به مقصد رسیدند. زمین چسبنده بود و حرکت بچه ها را کند میکرد. از زمین و زمان آتش می بارید. هدف رسیدن به جاده استراتژیک بود. یکی از ایستگاههای عملیات بود. بچه هاباید آنجا به یکدیگر ملحق میشدند. نقطه بعد جاده البحار یا بصره بود. علی بود. عده ای از عراقیها نتوانسته بودند عقب نشینی کنند. بنابراین بین نیروهای ما محاصره شده بودند. اطراف کارخانه نمک نبردی سخت و تن به تن در گرفت. حسین خزاعی یکی از دوستان علی بعداز اشغال میدان قشله شهیدشد. علی روی الحاق کار میکرد و سخت درگیربود . بچه ها نمی توانستند خبر شهادت حسین را به او بدهند. آنها خیلی یکدیگر را می خواستند. وقتی خبرشهادت حسین را به او دادند، آشفته شد. اشک توی چشمانش حلقه زد، ولی خویشتن داری کرد. گفت میخواهم حسین را ببینم. ترس این را داشت که جنازه حسین در منطقه بماند. او که راه افتاد عده ای همراهش کردند. حسین را آوردند سه راه قشله. علی به سختی راه میرفت. حسین را بوسید. دلداریش دادیم و حرکت کردیم طرف پایگاه موشکی. پایگاه سقوط کرد. آنجا ماندیم. پ یزدانی با ما بودند. وقتی اذان مغرب را زدند، علی با آب قمقمه اش وضو گرفت. رفتیم میان سنگر که نماز بخوانیم. علی رفت بیرون و پشت سنگر جای خلوتی پیداکرد. پشت سرش استادم و نمازخواندیم. علی نشست برای دعای توسل. طوری دعا خواند که طاقتم تمام شد. 👇👇👇
هدایت شده از 🌷شهیدعلی‌شفیعی🌷
۴۶ 🍃🌸 🌾تثبیت خط کارخانه نمک ۱۵ روز طول کشید. دشمن به هیچ قیمتی عقب نشینی نمیکرد. فشار پایگاه موشکی بیشتر شد. دست به پانک زدند ولی نتوانستند ما را عقب برانند. مرز کرت های کارخانه، سنگر اصلی ما محسوب میشد. منظور بلندیهایی که دورتا دور یک مرت وجود داشت. بسیاری از بچه ها پشت همین بلندیها پناه گرفته بودند. ارتفاع مرزها به نیم متر هم نمی رسید. اگر کسی سرک میکشید ، تک تیرانداز پیشانی اش را هدف میگرفت. یک جنگ و گریز تمام نشدنی در پانزده شبانه روز طولانی برقرار بود. سوز سرمای شبانه. زمین خیس و گلی. خواب نامناسب. خوراکِ کم. گلوله های سرگردان. باران و خستگی. با گلوله ها گِل و آب شوروتلخ فوران می زد و به آسمان می رفت و روی ما فرود می آمد. مثل باران مثل تگرگ و سنگ و آتش می باریدند و توان را میگرفتند و هزار یک جور مشکل دیگر... فقط خدا میداند بچه ها چه کشیدند. هیچکس حاضرنیست چنین زمانی را تجربه کند. در حیرتم چرا کسی گریه نمیکرد. ضجه نمی زدند. مرگ یا شیرین ترین لحظه زندگی ما بود. چون پایان همه سختیها بود. اما چه نیرویی میتواند انسان را سرپا نگهدارد؛ الا یاد خدا؟ الان وقت نوشتن آن خاطرات نیست. چون همه چیز فراموش شده. چه کسی قادر است آن روزها را به خوبی و موبه مو به یاد آورد؟ چه کسی میتواند حالات درونی ما را توصیف کند؟ چه کسی میتواند احساس رزمنده ای را توصیف کند که درصد متری یک دوشکا خوابیده و قادرنیست سرش را تکان دهد؟ او میان گِلی افتاده که بانمک آغشته شده و باران هر دوی آنها را به هم زده و چسبانده و معجونی درست کرده که قادراست ظرف چند دقیقه از بادگیر پلاستیکی بگذرد و شلوار را جر بدهد و روی پوست تنت بنشیند و در گوشتت نفوذ کند و آن را بسوزاند و بدرد. آن وقت مجبوری سراسر بدنت را بخارانی، علی الخصوص اگر پیش از شروع عملیات وقت نداشته باشی حمام کنی یا آب داغ به قدر کافی نداشته باشی. این یک چشمه از ما در بود. @Karbala_1365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا