هدایت شده از صدای ایران | VOI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 بالاخره یه نفر حرف حق زد!
🔻 یک عضو شورای شهر رشت گفت:
🔹 “سفر نوبخت به گیلان فقط یک شوی تبلیغات است!
🔸 استانداری از اداره یک نانوایی عاجز است
🔹 مردم در برف گیر کردهاند دستور جلسه شورای شهر چیست؟
🔸 "بودجه شهری را برای پخت غذای اعضای ستاد انتخابات شهرستان مصوب نماییم"؟
🔻 در صدای ایران همه چیز را شفاف ببینید👇
http://eitaa.com/joinchat/1564672000C862dbe03c9
هدایت شده از افسران جوان جنگ نرم
⭕️ نظر #شهدا راجع به شرکت در #انتخابات
1⃣ #شهید سیدرضا فاطمی: در انتخابات با کمال شناخت، آگاهی، بصیرت و ایمان انتخاب کنید.
2⃣ #شهید رضا جوادی: آگاهانه انتخاب کنید و نگذارید هوسهای شیطانی در شما راه پیدا کند.
3⃣ #شهید عباس جوشقانیحسینآبادی: خوب دقت نمایید به چه کسی رأی میدهید که اگر خطا کنید روز قیامت جوابگوی #خون_شهیدان خواهید بود.
4⃣ #شهید اسدالله حبیبی: هر کس به اندازه توانایی خویش احساس مسئولیت کند. در انتخابات با هوشیاری تمام به تقویت اسلام بپردازید. مبادا بگویید چیزها گران شده یا اجناس کم است و هی نگویید انقلاب برای ما چه کرده، بگویید ما به عنوان یک شیعه امام زمان(عج) چه کاری برای انقلاب و امام زمان(عج) کردهایم.
5⃣ #شهید مهدی جعفری: از مردم غیور و شجاع میخواهم که در مسائل سیاسی و انتخابات وارد شوند و نگذارند ولایت فقیه و روحانیت در #خط_امام مظلوم واقع شوند.
@Afsaran_ir
گفتم مفصل است سخن، مجملش کنم
جبـریل گفت سـوره ی کـوثر بخوانمت
ای مـادر حسین و حسن، مـام زینبین
من هم اجازه هست که مادر بخوانمت؟
صلي الله عليک يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين❤️
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
مـادربزرگوار سـردار #حاج_قاسم_سلیمانی ڪه از دنـیا رفتند پـس از چنـد روز با جمعے از خـبرنگاران تصـم
گُمنـــام یعنی:
کسی که
دنیا را ،
حتی به اندازه
یک نام هم نمیخواهد...
#سردارعشق_و_جنون
#سردار_دلها
#حاج_قاسم_سلیمانی❣
@Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#سردارعشق_و_جنون #سردار_دلها #حاج_قاسم_سلیمانی❣ @Karbala_1365
هنوز باور دلم نشده است که دیگر صدایت را نخواهم شنید و لبخندهای دلنشینت را نخواهم دید..
زمین چقدر بی تو دلگیرشده
#دلم_آسمان_میخواهد…🕊
#حاج_قاسم
@Karbala_1365
و شَـهادت نام گِرِفت...!
وقتی خُدا کسی را کُشت
اَز شِدَت | عِـشق |
✨❤️
.
#حضرت_زهرا عليهـا السـلام :
إلــزَم رِجلَـها ؛
فَـإنَّ الـجَـنَّةَ تَحـتَ أقدامِهـا
در خـدمـت مـادر بـاش ؛
زيـرا بهشـت زيـر قـدم هـاى مـادران اسـت .
ڪنزالعمّال ، ح ۴۵۴۴۳
#روز_مادر
#میلاد_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله عَلیـها
ـــــــــــــــــــــــــــ مبارڪ .. •🌸•ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شبتون_زهرایی_رفقا✨
من و سالها جستجویت حسین جان
من و منت گفتگویت حسین جان
مگر میشود من به پایت نیفتم
من و سجده بر خاک کویت حسین جان
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
@Karbala_1365
حضرت عــــــــلامه حسن زاده آمل ے:
من هر وقت در هر جا به عکس یڪ شــــــهید می رسم مے گویم:
💢 السلام علیڪ یا ولے الله
و به عڪس چند شهید مے رسم مے گویم:
💢 السلام علیڪم یا اولیاءالله
@Karbala_1365
ڪاش اندڪے،
مثل شما
قلب هامان تحت #تســخیر خـدا بود!
تا گام هایمان
اینگونہ زمین گیر نشود!
#شهدا_همیشه_نگاهی
@Karbala_1365
برشی از #وصیت_نامه🌷
#شهیدغلامعلی_پیچک🌷
✨خداکند که حکومت سرنگون گردد
اما منحرف نگردد
چون انحراف خیانت به خون شهداست .
روزتون شهدایی
@Karbala_1365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سنگ مزار شهید سپهد حاج قاسم سلیمانی
#سرباز_وطن
#سرباز_ولایت
🍂💔
✍حاج عماد از زبان حاج قاسم:
حاج عماد هیچ وابستگی به دنیا نداشت رئوف بود❤️ ، قلب او قلبی پاک بود و این قلب است که به صورت اساسی بر دین انسان و شناخت و معرفت وی اثر میگذارد ، او فردی متواضع بود👌 و تقریبا او بزرگترین و برترین شخص معروف در نزد ایرانیان و خارجی ها و لبنان است.
او انسانی مخلص و مجاهد حقیقی و باهوش بود.
اندازه و ارزش او بسیار است به طوری که او خودش حزب الله است.🌹
دنیا هیچ گاه بر قلب و نگاه و عقل و وجدان و عاطفه اش تأثیر نمی گذاشت.
#شهید_عماد_مغنیه🥀
@rasooll_khalili
🌸🌱
و چه احساس قشنگی ست که هر روز
یادِ یک "خوب"، تو را غرقِ تمنّا سازد ...
🌸🌱
#سلام_سردارم
#دلتنگیم
#ابومهدی
@Karbala_1365
🌼 #آیت_الله_بهجت(ره):
"ڪینه ها را از دل بیرون ڪنید
همدیگر را حلال ڪنید
و یڪدیگر را ببخشید
تا خداوند هم شما را ببخشد"
✨❤️
@Karbala_1365
,
❤️ #مثل_علی_مثل_فاطمه…
🍃
خاطرات و زندگینامه #سردارشهیدعلی_شفیعی
مسئول محورهای عملیاتی لشکر۴۱ ثارالله کرمان
شهادت: #عملیات_کربلای۴
🌺بازآفرینی:
#محمدرضامحمدی_پاشاک
@Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#صفحه۴۴ 🍃🌸 🌷حسین شریف آبادی مسعول اعزام پادگان امام حسین(ع) بود. #علی چندبار تقاضای اعزام به جبهه ر
#صفحه۴۵
🍃🌸
💕 #مثل_علی_مثل_فاطمه…
🌷 این داستان:
#یاد_روزهای_سخت
🌺راوی:
#اکبرخوشی
(همرزم شهید)
💠 #قسمت_سوم
🍂❣
🌾هوا بارانی بود و #اروند می غرید. آب گِل آلود بود. ابتدا #غواصها به آن طرف اروند رسیدند. قرار بود آنها با نور چراغ قوه علامت بدهند تا نیرو حرکت کند.
#علی با اولین قایق به آن سوی اروند رسید. عراقیها متوجه شدند و چراغ زدند و چندقایق را طرف خود کشاندند و عده ای از بچه های مارا شهیدکردند. حرکت فریب آنها لو رفت و قایق ها پشت سر یکدیگر به مقصد رسیدند. زمین چسبنده بود و حرکت بچه ها را کند میکرد. از زمین و زمان آتش می بارید. هدف رسیدن به جاده استراتژیک #بصره بود. #کارخانه_نمک یکی از ایستگاههای عملیات بود. بچه هاباید آنجا به یکدیگر ملحق میشدند. نقطه بعد جاده #فاو البحار یا بصره بود. علی #مسئول_محور بود. عده ای از عراقیها نتوانسته بودند عقب نشینی کنند. بنابراین بین نیروهای ما محاصره شده بودند. اطراف کارخانه نمک نبردی سخت و تن به تن در گرفت.
حسین خزاعی یکی از دوستان علی بعداز اشغال میدان قشله شهیدشد. علی روی الحاق کار میکرد و سخت درگیربود . بچه ها نمی توانستند خبر شهادت حسین را به او بدهند. آنها خیلی یکدیگر را می خواستند. وقتی خبرشهادت حسین را به او دادند، آشفته شد. اشک توی چشمانش حلقه زد، ولی خویشتن داری کرد. گفت میخواهم حسین را ببینم. ترس این را داشت که جنازه حسین در منطقه بماند. او که راه افتاد عده ای همراهش کردند. حسین را آوردند سه راه قشله. علی به سختی راه میرفت. حسین را بوسید. دلداریش دادیم و حرکت کردیم طرف پایگاه موشکی. پایگاه سقوط کرد. آنجا ماندیم.
#حاج_یونس_زنگی_آبادی پ یزدانی با ما بودند. وقتی اذان مغرب را زدند، علی با آب قمقمه اش وضو گرفت. رفتیم میان سنگر که نماز بخوانیم. علی رفت بیرون و پشت سنگر جای خلوتی پیداکرد. پشت سرش استادم و نمازخواندیم. علی نشست برای دعای توسل. طوری دعا خواند که طاقتم تمام شد.
👇👇👇
هدایت شده از 🌷شهیدعلیشفیعی🌷
#صفحه۴۶
🍃🌸
🌾تثبیت خط کارخانه نمک ۱۵ روز طول کشید. دشمن به هیچ قیمتی عقب نشینی نمیکرد. فشار پایگاه موشکی بیشتر شد. دست به پانک زدند ولی نتوانستند ما را عقب برانند. مرز کرت های کارخانه، سنگر اصلی ما محسوب میشد. منظور بلندیهایی که دورتا دور یک مرت وجود داشت. بسیاری از بچه ها پشت همین بلندیها پناه گرفته بودند. ارتفاع مرزها به نیم متر هم نمی رسید. اگر کسی سرک میکشید ، تک تیرانداز پیشانی اش را هدف میگرفت. یک جنگ و گریز تمام نشدنی در پانزده شبانه روز طولانی برقرار بود. سوز سرمای شبانه. زمین خیس و گلی. خواب نامناسب. خوراکِ کم. گلوله های سرگردان. باران و خستگی. با گلوله ها گِل و آب شوروتلخ فوران می زد و به آسمان می رفت و روی ما فرود می آمد. مثل باران مثل تگرگ و سنگ و آتش می باریدند و توان را میگرفتند و هزار یک جور مشکل دیگر... فقط خدا میداند بچه ها چه کشیدند. هیچکس حاضرنیست چنین زمانی را تجربه کند. در حیرتم چرا کسی گریه نمیکرد. ضجه نمی زدند. مرگ یا #شهادت شیرین ترین لحظه زندگی ما بود. چون پایان همه سختیها بود. اما چه نیرویی میتواند انسان را سرپا نگهدارد؛ الا یاد خدا؟ الان وقت نوشتن آن خاطرات نیست. چون همه چیز فراموش شده. چه کسی قادر است آن روزها را به خوبی و موبه مو به یاد آورد؟ چه کسی میتواند حالات درونی ما را توصیف کند؟ چه کسی میتواند احساس رزمنده ای را توصیف کند که درصد متری یک دوشکا خوابیده و قادرنیست سرش را تکان دهد؟ او میان گِلی افتاده که بانمک آغشته شده و باران هر دوی آنها را به هم زده و چسبانده و معجونی درست کرده که قادراست ظرف چند دقیقه از بادگیر پلاستیکی بگذرد و شلوار را جر بدهد و روی پوست تنت بنشیند و در گوشتت نفوذ کند و آن را بسوزاند و بدرد. آن وقت مجبوری سراسر بدنت را بخارانی، علی الخصوص اگر پیش از شروع عملیات وقت نداشته باشی حمام کنی یا آب داغ به قدر کافی نداشته باشی.
این یک چشمه از #عملیات ما در #کارخانه_نمک بود.
#ادامه_دارد…
@Karbala_1365