.
[ #یک_در_صد از خطوطۍ ڪه مـن میخوانم ]
«ای علـۍ هنگـامۍ ڪه جـوان بـودم، از قهـرمانـان عالـم لذّت می بردم.
قهـرمانـۍهـای تـو مرا فریفـته بـود.
نبـردهای بدر و اُحُد و خندق مـرا به وجـد می آورد.
هنگـامی ڪه درِ خیبر را بـا یک دسـت کَندی، دیـگر از خوشحـالـی در پوست خود نمـی گنجیدم.
ای علۍ! بزرگتر شدم، به علـم و ادب پرداختم،
علـم تو و ادب تـو مرا فریفت.
ای علی! بزرگتـر شدم، ایـمان تو و عرفان تو مرا مبهوت ڪرد...
ای علۍ! اڪنون دردهـا و غمهای تو مرا مسحور ڪرده است،
درد و غم،
پیوندی عمیق بین من و تو بوجود آورده است،
ڪه در هر ضربان قلبم، درد تو را احساس مۍڪنم.
چه دردهای کُشنده ای،
دردی که تا مغز استخوان مـرا میسوزاند،
دردی که #تو_اسلام_را_بدانی و نتوانے پیاده کنی،
تا سعادت انسانها را تأمیـن کنی.
آنگاه ببینی که به دست فرصت طلبان به گمراهی ڪشیده می شود
و تو مجبور بـه #سکوت باشی...».
•| حیات عارفانـه #شهید_دکتر_چمران
صفحه ۳۰ الی ۳۱ |•
@Karbala_1365