.
[ #یک_در_صد از خطوطۍ ڪه مـن میخوانم ]
«ای علـۍ هنگـامۍ ڪه جـوان بـودم، از قهـرمانـان عالـم لذّت می بردم.
قهـرمانـۍهـای تـو مرا فریفـته بـود.
نبـردهای بدر و اُحُد و خندق مـرا به وجـد می آورد.
هنگـامی ڪه درِ خیبر را بـا یک دسـت کَندی، دیـگر از خوشحـالـی در پوست خود نمـی گنجیدم.
ای علۍ! بزرگتر شدم، به علـم و ادب پرداختم،
علـم تو و ادب تـو مرا فریفت.
ای علی! بزرگتـر شدم، ایـمان تو و عرفان تو مرا مبهوت ڪرد...
ای علۍ! اڪنون دردهـا و غمهای تو مرا مسحور ڪرده است،
درد و غم،
پیوندی عمیق بین من و تو بوجود آورده است،
ڪه در هر ضربان قلبم، درد تو را احساس مۍڪنم.
چه دردهای کُشنده ای،
دردی که تا مغز استخوان مـرا میسوزاند،
دردی که #تو_اسلام_را_بدانی و نتوانے پیاده کنی،
تا سعادت انسانها را تأمیـن کنی.
آنگاه ببینی که به دست فرصت طلبان به گمراهی ڪشیده می شود
و تو مجبور بـه #سکوت باشی...».
•| حیات عارفانـه #شهید_دکتر_چمران
صفحه ۳۰ الی ۳۱ |•
@Karbala_1365
[ #یک_در_صد از خطوطۍ ڪه مـن میخوانم ]
سوره مبارڪه البقرة آیه ۳
الـَّذيـنَ يُؤمِـنونَ بِالغَـيبِ و َيُـقيـمونَ الصَّلـاةَ
وَمِمـّا رَزَقنـاهـُم يُنفِـقـونَ
(متقیـن) ڪسانـی هَـستـند
ڪه بـه غـیـب ایمـان مـیآورنـد؛
و نـماز را بـرپـا میدارنـد؛
و از آنـچـه به آنـان روزے دادهایـم،
انفاق میڪنند.
•| #تفسیر_قرآن_ڪریم آیات برگزیده
محسن قرائتۍ ،ص۵۲ |•
.
[ #یک_در_صد از خطوطۍ ڪه مـن میخوانم ]
نکـتــه ها
ایـمان بـه #خدا 🍃، مرحـلـه ای بالاتـر از علـم به خداست.
علـم به اینڪه #خدا_هسـت
میـان مَـن و خدا رابطـه برقـرار نمےڪند؛
امّا ایمان بـه اینڪه
هستـی من از خـداست و هـرگونـه نعمتی از جانـب اوست،
چنان رابطـه اے میـان مَن و #او ایـجاد می ڪند 🍃•
ڪه مـرا به تقدیـس
و تعـظیـم و #پـرسـتش_او وا مےدارد.
•| #تفسیر_قرآن_ڪریم آیات برگزیده
محسن قرائتۍ ، ص۵۲ |•
.
۱۳۹۸/۱۲/۲
.
[ #یک_در_صد از خطوطۍ ڪه مـن میخوانم ]
یڪی از نشانـه های ایمان، #اقامهٔ_نماز است .
گرچه #خداوند به نماز ما نیـاز ندارد
و حتـی دیـگر مخلوقات نیز به انسان نیاز ندارند.
ما به خورشید و جنگل، دریا، و... نیازمندیم، اما آنها به انسان نـیاز ندارند.
شاید بتوان گفت انسان را در زمرهٔ محتاج ترین مخلوقـات، خداوند دانست.
قرآن می فرماید:
اگـر تمام مـردم ڪافر شوند، در خداوند اثری ندارد؛
همانگونـه ڪه
اگر تمـام مردم پشت به خـورشیـد خانـه بسـازند،
#در_خـورشید_اثـری_ندارد؛
لڪن اگـر رو بـه خورشیـد ساختنـد
از #نور ✨ و حرارت آن بهـر گرفتـه اند.
متقین، #تمام_هستی_را_تسلیم_خدا_مےدانند 🌿°
و معتقدنـد ڪه اگر انـسان تسلیـم نـباشـد،
وصلهٔ ناهمرنگ هستۍ.
#نماز، انسان را از فحشا و منڪر باز مےدارد؛
همـانگـونه ڪه پـوشیـدن لبـاس سفیـد انسـان را از نشستـن روی زمین خاڪ آلود باز مےدارد.
•| #تفسیر_قرآن_ڪریم آیات برگزیده
محسن قرائتۍ ، ص۵۲ الے ۵۳ |•
.
۱۳۹۸/۱۲/۲ جمعه
.
[ #یک_در_صد از خطوطۍ ڪه مـن میخوانم ]
هیئت هایی از تعدادی از ڪشورهای اسلامۍ
مثلـا بنگلادش ، مصـر و سـودان به آنجـا آمده بــودنـد.
یـادم هسـت روزی نشسـته بـودیـم
و بـرادری از بنگلــادش
متنۍ یـک صفحـه ای را ڪه در معــرفی امام نوشتـه بود،
در حضور ایشـان می خوانـد.
حدودا نصف این را خوانده بـود که امام فرمودنـد بس است.
از مردمتـان بگویید.
#مرا_به_مـن_معرفی میکنید؟
چـرا تعریف زیادی می ڪنیـد؟
یک گروه هـم از مصـر آمـده بودند.
آنهــا هــم در مقدمه صحبت شان
متنۍ ڪوتاه تـر ولے پـر محتواتـر دربـاره امام داشتنـد.
امـام جلــوی ادامـه صحبت آنهـا را هم گرفتنـد
و فرمودنـد
#اسمم_را_گفتید ، #حالا_بقیه_مطالب_را_بگـویید.
امام از تعریف و مـدح خـود بسیـار آزرده مےشدند
و آن را خطرناک مےدانستـند.
•| #روزنامه_کیهان، ص۶
تاریخ شفاهی انقلاب به روایت حبیب الله عسڪر اولادی
[ چند خاطره از نوفل لوشاتو ]
چهارشنبه ۲۷فروردین ۱۳۹۹ |•
.
.
[ #یک_در_صد از خطوطۍ ڪه مـن میخوانم ]
هنگـامۍ ڪه ورق ڪتاب را مےخواسـت بـرگرداند سَـر انگشتـش را بـه تیـزۍ لبـه ورق مےگذاشـت و آنچنـان با ملاحـضه بَـرمی گـرداند ڪه گوشـه ورق شڪسته نـشَود
و هیچگـاه ڪتـابۍ ڪه در دست او بـود
نـه ڪنج ورقـش تـا خورده بـود
و نه جایۍ از آن سیـاه و چـڪین شده بود
و نه شیـرازه اش از هَـم گسیخته بود.
•| فضیلت هـای فراموش شده،
شرحال حاج ملا عباس تربتی
ص۱۴۰ ،قسمت پاڪیزگۍ،هوشمندے درایت
به قـلم حسینعلۍ راشد |•
.
#یازدهم_رمضان
#رمضان