eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
881 دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
گفتـی چـه خَبَــر؟ لال شُـدَم هیـچ نگفتَـم بعداز تو مَـرا جُز غَـم ِ
🌸🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂 🍃 🌹 🌹 🌺 : 🌷سال 64 به تیپ اعلام کردند که خطی بشما دادند در . ما در چندتا از هتل های آبادان مستقر شدیم از جمله آبادان . اولین گردانی که از وارد فاو شد گردان 51 بود توسط هاولگراف درست نوک خلیج فارس آخررودخانه که می شود ابتدای خلیج فارس . ما را در منطقه رأس البیشه عراق پیاده یمان کردند که حاجی فرمانده گردان بود. من و حاجی و یک بیسیم چی گشتیم و یک سنگر بتونی خوبی که مال عراقی ها بود را پیدا کردیم , رفتیم داخل , حالا نه میدانستیم سمت راست ما عراق است یا چپمان. جلو است یا پشت سرمان . چون با هاولگراف رفته بودیم منطقه برایمان گنگ و نامفهوم بود . به اتفاق حاجی و آن بیسیم چی نشسته بودیم داخل سنگر . همینطور که حاجی نشسته بود آنقدر طمئنینه داشت و با خدا راز ونیاز داشت که آرام خوابش برد. هوا که روشن شد اعلام کردند که گردان 51 باید در جاده القصر عملیات کند. 🌷عملیات شروع شد و درگیری صورت گرفت. تعجب ما اینجا بود که هرچه آدم می زدیم بازهم آدم سبز میشد و می آمد جلو. گفتیم: چه خبر است اینجا؟ چطوریست؟ ما داریم می ریم جلو؟ آنها دارند می آیندجلو؟ این چه وضعی است ؟ این در صورتی بود که حدود 3 کیلومتری از خط خودمان را رفته بودیم جلو. , , , هرکدام را گشتم پیدا نکردم. را پیدا کردم گفتم: مرتضی چه خبراست؟! گفت: من تا پاسگاه رفتم ولی عراقی ها خیلی زیادند. عجیب است دارند می آیندجلو. گفتم قرارشد ما عملیات کنیم چطوراست آنها دارند می آیند جلو؟ نیروهایی که به ما داده بودند ترک زبان و بچه های و منطقه بودند . آنها با هم به ترکی می گفتند: ای فلانی إلدُ . اینها میگفتند: الد و بقیه هم کُپ کرده بودند. دیگر حرکت نمیکردند.. بعد دیدیم اعلام کردند که حاجی شده است.. گفتم : کی حاجی شهید شده؟ حاجی فلان جاست من خودم دیدمش. گفتند: حاجی هستش؟ گفتم: بله هستش. گفتند: پس جمع کنید بیائید عقب. بعدحاجی رادیدم گفتم: اعلام شهادتت را کردند! گفت: کی گفته؟ گفتم: در بی سیم اعلام کردند. بعدا متوجه شدیم که بی سیم چی میخواسته کد شهید دیگری را بدهد اشتباهی را داده بود و فرمانده گردان را معرفی کرده که شهید شده. بعدها گفتند که: که آنشب ما عملیات کرده ایم , عراقی ها هم عملیات کرده اند و ما یک گردان بودیم و آنها 3 تیپ مکانیزه بوده اند. دیگر طوری شد که جنگ تن به تن شد. و حاجی آنجا یک دستش کارمیکرد. اما بادست دیگرش آرپی جی می بست و میداد به بچه ها که بزنند. 🌺راوی:همرزم شهید