eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
905 دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
باشـد ... ز غم هجرانت صبور می‌شویم امّا تو لااقـل دستی برای مـا بده از دورها تکان ... شهادت : ۹۵/۲/۱۳ ارتفاعات کانی‌مانگا در حین شهدای عملیات والفجر۴ جستجوگرنور ✨✨✨✨✨✨✨ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
~ 🍃♥️ #عشق‌بازی‌باامواج زندگی‌نامه‌ی داستانیِ #غواص‌شهید « #امیرطلایی»🕊 #قسمت‌بیستُ‌سه
~ 🍃♥️ زندگی‌نامه‌ی داستانیِ « »🕊 ♥️🕊  امیر آقا پاشو ، غلط کردم پاشو. جون مادرت پاشو .  بابا کم زجه بزن سرمون رفت.  آخه امیر، استادم بود، خدایا چه کاری کردم . من، ، (شهید) و (شهید) طبق برنامه هر روزه سوار قایق شدیم و رفتیم به جایی که هرروز برای تمرینات رزمی میرفتیم. امیر روحیه خاصی داشت. دوست نداشت جلوی چشم باشد و بچه‌ها او را بالاتر از خودشان بدانند. تا آخر هم هیچ کس متوجه نشد که امیر دانشجو، پاسدار رسمی و رزمی کار بوده به جز چند نفری که از قبل او را می شناختند. اول کمی نرمش انجام دادیم و بعد تمرینات تخصصی شروع شد. هر وقت میخواستیم فن جدیدی را تمرین کنیم اول علی منطقی و امیر آن فن را انجام میدادند. علی کونگفو کار کرده بود و حریف خوبی برای امیر بود. تنها اشکالش این بود که علی خیلی شوخ بود و نمیتوانستی بفهمی الان شوخی می کند یا جدی است؛ حتی درتمرینات رزمی که با کسی شوخی ندارد. ولی امیر همیشه ضربه‌ها را کنترل شده اجرا میکرد. نمیخواست کسی آسیب ببیند. به ما هم تاکید میکرد خیلی مراقب باشیم. میگفت:این فنون برای مقابله احتمالی با نیروهای دشمن، مبادا کار خطرناکی بکنید. اول امیر اسم فن را گفت و کمی راجع به آن توضیح داد، بعد روی علی فن را اجرا کرد. حالا نوبت علی بود که خودش را نشان بدهد. باز هم علی شوخی اش گرفت و ضربه را کمی با آب و تاب اجرا کرد. مشت علی خورد روی دیافراگم امیر و امیر نقش زمین شد. اول فکر کردیم شوخی میکند. چند ثانیه که گذشت دیدیم امیر تکان نمی خورد. همه دویدیم جلو و دور امیر را گرفتیم. هر چه صدا زدیم جواب نداد. علی خودش را انداخته بود روی امیر و التماس میکرد. " امیر آقا غلط کردم، پاشو. امیر آقا! ببخشید نمیخواستم اذیت شوی مدام بوسش میکرد و قربون صدقه‌اش میرفت. حالا نمیدانم این کارهای علی جدی بود یا باز هم داشت سربه سر ما میگذاشت. رفتیم کمی آب آوردیم و به سر و صورتش پاشیدیم. کمی هم از روشهای مالش و نرمش استفاده کردیم تا بالاخره امیر آقا به هوش آمد. حالا باید سعی میکردیم علی رو از روی سینه امیر بلند کنیم که داشت مثل مادرهای داغ دیده گریه میکرد و زجه میزد.😂 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پ.ن: مدافع‌حرم (همرزم شهید) 🌾🕊 ٤👇 @Karbala_1365