ماجرای حضور غواص ۶۸ ساله
در عملیات «والفجر هشت»
▫️نزدیک عملیات والفجر هشت
حاجاحمد امینی از فرماندهان گردانهای لشکر۴۱ ثارالله، پرسنل را در شهرک نورد پشت سنگر واحد تخریب جمع کرد...
بعد گفت: «منطقه عملیاتی حساس و سخت است. من مجبورم افرادی را همراه خود ببرم که صددرصد به آنها اطمینان دارم، افرادی را که از صف خارج میکنم میتوانند به گردانهای دیگر بروند و با قایق به عملیات بیایند»
▫️یکی از این افراد قباد، پیرمرد ۶۸ سالهای بود که به حاج احمد عشق میورزید. پیرمرد با ناراحتی بلند شد و در گوشهای ایستاد. وقتی کار حاج احمد تمام شد، ناگهان گریهکنان رو به حاجی گفت: «حاج احمد! من تمام سختیها را تحمل کردم، زن و بچه را در بدترین شرایط رها کردم و آمدم. با وجود سن و سال زیاد شنا یاد گرفتم! برای شب عملیات غواصی آموختم! حالا انصاف نیست شما دست مرا میگیری و از گردان کنار میگذاری»
▫️حاج احمد دست پیرمرد را گرفت. صورت او را بوسید و درحالیکه عذرخواهی میکرد گفت: «من اشتباه کردم، شما بنشینید سرجایتان، قطعاً شما به اندازهی تمام این گردان توانایی دارید»
قباد در این عملیات به شهادت رسید...
#غواص
#قهرمان_وطن
#شهید_قباد_شمسالدینی
#روحش_شاد_باصلوات
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص🌊🥽
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
#شهید_مازنی_که_هر_ساله_در_مشهد_الرضا_برایش_یادبود_میگیرند
.
▫️ #غواص #شهید رحمت سعیدی
(۱۳۴۷ #بهشهر _ #شهادت ۱۳۶۵ ام الرصاص) متولد #روستای زیبای جیربند شهرستان شهید پرور #بهشهر
.
▫️رحمت اسوه و الگوی اخلاق و عبادت بود. در سن چهارده سالگی در یکی از کتابهایش یاد داشتی نوشته بود که ۲۹ روز مانده به مهمانی خدا برویم ، برای گرفتن روزه ، روزشماری میکرد. اوایل انقلاب دوره راهنمایی در مشهد نزد دایی بزرگوارش بود و نزدیک حرم در مسجد خیابان طبرسی بنام مسجد حاج آخوند.بعد شهادتش هر ساله برای رحمت در همان مسجد مراسم یادبود میگیرند.شادی روحش صلوات🇮🇷
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص🌊🥽
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
#شهید_مازنی_که_هر_ساله_در_مشهد_الرضا_برایش_یادبود_میگیرند
.
▫️ #غواص #شهید رحمت سعیدی
(۱۳۴۷ #بهشهر _ #شهادت ۱۳۶۵ ام الرصاص) متولد #روستای زیبای جیربند شهرستان شهید پرور #بهشهر
.
▫️رحمت اسوه و الگوی اخلاق و عبادت بود. در سن چهارده سالگی در یکی از کتابهایش یاد داشتی نوشته بود که ۲۹ روز مانده به مهمانی خدا برویم ، برای گرفتن روزه ، روزشماری میکرد. اوایل انقلاب دوره راهنمایی در مشهد نزد دایی بزرگوارش بود و نزدیک حرم در مسجد خیابان طبرسی بنام مسجد حاج آخوند.بعد شهادتش هر ساله برای رحمت در همان مسجد مراسم یادبود میگیرند.شادی روحش صلوات🇮🇷
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص🌊🥽
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
25.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏷 مادر شهید🌷 محمدرضا اسماعیلی :
واسش شرط گذاشتم اگر ۱۲ هفته بری نماز جمعه میزارم بری جبهه...اونم رفت و عازم جبهه شد...۴ دی ۱۳۶۵ عملیات کربلای ۴ ام الرصاص شهید شد. دوست نداشتم پیکر #پسرم پیدا بشه ، دوست داشتم همچون #مادرش #زهرا #مفقود_الاثر بماند....
.
🎥 #فریدونکنار_دیدار با #مادر #شهید محمدرضا اسماعیلی #غواص #خط_شکن از #لشکر ۲۵ #کربلا...
.
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص🌊🥽
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
ماجرای حضور غواص ۶۸ ساله
در عملیات «والفجر هشت»
▫️نزدیک عملیات والفجر هشت
حاجاحمد امینی از فرماندهان گردانهای لشکر۴۱ ثارالله، پرسنل را در شهرک نورد پشت سنگر واحد تخریب جمع کرد...
بعد گفت: «منطقه عملیاتی حساس و سخت است. من مجبورم افرادی را همراه خود ببرم که صددرصد به آنها اطمینان دارم، افرادی را که از صف خارج میکنم میتوانند به گردانهای دیگر بروند و با قایق به عملیات بیایند»
▫️یکی از این افراد قباد، پیرمرد ۶۸ سالهای بود که به حاج احمد عشق میورزید. پیرمرد با ناراحتی بلند شد و در گوشهای ایستاد. وقتی کار حاج احمد تمام شد، ناگهان گریهکنان رو به حاجی گفت: «حاج احمد! من تمام سختیها را تحمل کردم، زن و بچه را در بدترین شرایط رها کردم و آمدم. با وجود سن و سال زیاد شنا یاد گرفتم! برای شب عملیات غواصی آموختم! حالا انصاف نیست شما دست مرا میگیری و از گردان کنار میگذاری»
▫️حاج احمد دست پیرمرد را گرفت. صورت او را بوسید و درحالیکه عذرخواهی میکرد گفت: «من اشتباه کردم، شما بنشینید سرجایتان، قطعاً شما به اندازهی تمام این گردان توانایی دارید»
قباد در این عملیات به شهادت رسید...
#غواص
#قهرمان_وطن
#شهید_قباد_شمسالدینی
💢 #شهید محمد طالب نژاد ، #غواص #لشکر ویژه ۲۵ #کربلا ؛ #شهادت ۴ دی ۱۳۶۵ #ام_الرصاص :
.
▪️خواهر شهید: آخرین بار وقتی می خواست به جبهه بره به مادرم گفت: مادر من باید برم و راه برادرم یعقوب را ادامه بده م. مادرم گفت: برادرت هنوز نیامد و جنازه اش پیدا نشد صبر کن پیکز برادرت بیاید بعد برو. گفت: امکان ندارد باید بروم و سنگر خالی او را پر کنم.رفت و خودشم ۹ سال بعد پیکرش برگشت...شادی روح شهیدان طالب نژاد صلوات.🌷
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص🌊🥽
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
🌊 وقتی به نگاهتان زل میزنیم ،
حرف که هیچ،
#نفس هم بند میآید...
.
▪️#غواص #شهید علی نجفیان جویباری
#شهادت : ۴ دی ۱۳۶۵_کربلای ۴_ام الرصاص
.
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص🌊🥽
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌹به یاد شهدای غواص شهیدانی که با دست بسته زنده بگور شدن... ⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴ #شهدایغ
انداختن غواصان با دست های بسته در گودال
راوی یادمان شهدای #علقمه به نقل از یک افسر عراقی گفت: در مسیری که این اسرا را برای انتقال می بردند یک افسر ارشد عراقی آنها را می بیند و می گوید لازم نیست آنها را انتقال دهید. در همان جا گودالی را حفر می کند و غواصان را با زانو کنار گودال می نشاند به کمر هر یک از اسرا لگد می زد و آنها با صورت در #گودال می افتادند که صحنه خیلی دردناکی بود زیرا دست این بچه ها بسته بود.
محمد رضا هادوی افزود: این افسر عراقی به من گفت، در همین حالت با #لودر روی اسرا خاک ریختم و آنها را زنده به گور کردم اما یک صحنه ای که توجه مرا به خود جلب کرد روحیه و آرامش عجیب رزمندگان بود. برخی از آنها در این زمان و با آرامش کامل ذکر می گفتند و #قرآن می خواندند.
دشمن دست های آنها را از جلو با سیم های سنگری و #محکمبسته بود و از نقطه ای که آنها را انتقال داده اند تا جایی که جنازه آنها تفحص می شود حدود ۲ تا ۳ کیلومتر فاصله وجود دارد اما مشخص می شود که این شهدا زنده و اسیر بودند و تعدادی از اجساد به صورت دست بسته و با همان سیم ها تفحص شدند.
روایت افسر #عراقی از به شهادت رسیدن ۱۷۵ غواص ایرانی با دستان بسته
#هادوی در رابطه با ۱۷۵ شهید غواص بیان کرد: تعداد شهدای غواص در عملیات «کربلای ۴» که از آب عبور کردند خیلی بیشتر بود. بالغ بر هزار #غواص از تمامی تیپ و لشگرها از سراسر کشور از آب عبور کردند اما جریان ۱۷۵ غواص دست بسته این بود که این تعداد از #غواص ها به اسارت دشمن درآمدند.
بیش از همه #مظلومیت بچه ها دلمان را می سوزاند؛ بسیجیانی که در هیچ شرایطی #صحنه جهاد را خالی نگذاشتند و درد و داغ بازخوانی خاطره دلاورمردی خود را بر دل و جان ما نشاندند.
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#پادگست روایت شب #شهـدایعملیاتکربلای۴ این قسمت: #تکـهایابـر🕊 به یاد و شکوه شهادت طلبه شهید #یحی
#مادران شهدای #غواص کربلای چهار، قصههایی از جنس دلتنگی و مظلومیت دارند. روزگاری لالاییهایشان، فرزندانشان را به خواب میبرد و دستانشان، قامت رعنای پسرانشان را نوازش میکرد. پسرانی که در آغوششان قد کشیدند و در #کربلایچهار، جان خود را فدا کردند.
#هاجرخدادادی، یکی از این مادران است. مادری که با دلی پر امید، پسرش را راهی کرد و روزها چشم انتظار بازگشتش ماند. او، لالاییهای مادرانه را در دل زمزمه میکرد و خاطرات شیرین با پسرش را مرور میکرد.💔
روزها گذشت و خبری از پسرش نشد. هاجر، با هر صدای در، قلبش به تپش میافتاد. او، با وجود درد و رنج فراوان، همچنان به یاد یحیایش بود.
سرانجام، خبر بازگشت پیکر شهیدش رسید. هاجر، با دلی شکسته و چشمانی اشکبار، به استقبال پسرش رفت. پسری که بیسر، مظلومانه به شهادت رسیده بود...
مادران شهدای غواص، اسطورههای صبر و استقامت هستند. هاجر خدادادی و دیگر مادران، به ما یادآوری میکنند که #ایثار و از خودگذشتگی، رمز پیروزی است و شهدا، زندهاند و ناظر بر اعمال ما.
ای مادران داغدار، صبرتان ستودنی و یاد فرزندانتان گرامی باد و سلام بر هاجر خدادادی، مادر شهیدی که نامش تا ابد زنده است.🌹
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
شهید سید محمد عرفانیان شریف یکم فروردین سال ۱۳۴۵ در مشهد به دنیا آمد. پدرش سید ابراهیم، راننده تاکسی بود و مادرش خدیجه نام داشت. #دانشجوی سال سوم دوره کارشناسی در رشته #مهندسی برق قدرت در دانشگاه فردوسی مشهد بود. او به عنوان تنها پسر خانواده در بین شش فرزند به جبهه رفت و از جمله #غواصانی بود که در عملیات کربلای ۴ حضور یافت و به شهادت رسید.
سیده زهرا #خواهر شهید محمد عرفانیان که چهار سال با شهید اختلاف سنی دارد درباره حضور برادر در #جبهه چنین اظهار داشت: «۱۵ ساله بود که با دستکاری شناسنامه موفق شد از طریق بسیج مسجد به جبهه اعزام شود. مادرم ۴۰ یاسین نذر کرد. در مدت حضور در جبهه دو بار مجروح و در بیمارستان بستری شد، ولی از خانواده #مخفی کرد. وقتی بعد از طی کردن دوره بستری به خانه آمد مادر از لباسهای خون آلود متوجه مجروحیتش شد. ما نمیدانستیم غواص است و بعد از #شهادت متوجه شدیم.»
وی افزود: «چهارم دی ماه سال ۱۳۶۵ شب عملیات کربلای ۴ سید محمد نیز یکی از نیروهای #غواص بود. هنگامی که رزمندهها به داخل رودخانه #اروند رفتند محمد با بیرون آوردن سر خود از آب مورد اصابت رگبار گلولههای دشمن قرار گرفت و با تعداد زیادی از همرزمان خود به #شهادت رسید. آنها که تیر نخوردند اسیر شده و بعد در گورهای دستهجمعی پیدا شدند.»
پیکر #محمد بعد از چند ماه در ششم بهمن همان سال به مشهد بازگشت و در گلزار شهدای بهشت رضا (ع) به #خاک سپرده شد. خواهر شهید درباره صبوری مادر در شهادت برادر بیان کرد: «مادر برخورد بسیار صبورانهای داشت، چه در زمان #مجروحیت محمد و چه در زمان شهادت.
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
ورقی از زندگی #غواص_شهید_عزیزالله راوند
🌿🌿
💢غواص شهیدی که نام برادرش را جاودانه کرد
👇👇👇👇👇
شهید #راوند از شهدای #غواص به علت شباهتی که با برادرش داشت با شناسنامه او عازم #جبهه و با نام برادرش شهید شد....
⭕️شهید جاویدالاثر #عزیزالله_راوند در سال 1345 در روستای گلزار گنبکی از توابع شهرستان ریگان در خانوادهای فقیر و عشایرنشین به دنیا آمد، وی فرزند پنجم خانواده بود و دوران کودکی را به همراه پدر برای تامین نیازهای زندگی به کار کشاورزی و دامداری مشغول شد...
🔻او که به مهربانی، پاکی و سادگی شهرت داشت به دلیل نبود #امکانات از ادامه تحصیل باز ماند و فقط تحصیلات را تا مقطع ابتدایی ادامه داد و از همان کودکی در کارها به دیگران به ویژه مردم ناتوان کمک میکرد و دوست داشت یاور مردم باشد و با همین ویژگی زبانزد خاص و عام بود....
#به_عشق_امام_حسین (ع) به جبهه میروم
🔶دوران نوجوانی شهید مصادف با هشت سال دفاع #مقدس شد، 14 ساله بود که به عشق انقلاب و رهبر کبیر در دلش #غوغایی برپا شد، او شیفته عزیمت به جبهه شد و ابتدا با مخالفت خانواده روبهرو شد، اما دیری نپایید که رضایت خانواده را جلب کرد و در جواب مادر که میگفت، فرزندم شما کوچکتر از آن هستی که به #جبهه بروی گفت، مادرم من به خاطر اسلام و عشق به امام حسین (ع) و برای دفاع از #میهنم میروم.
🌾🌾🌾🌾
🔶کار به اینجا ختم نشد، چراکه #شهید سنش برای رفتن کم بود و با اعزام او مخالفت کردند به علت شباهتی که شهید با برادرش داشت، با او صحبت کرد که اجازه دهد با شناسنامه او عازم #جبهه شود و با موافقت برادرش عازم جبهه شد.
🌻در ابتدا خانواده دلتنگی خود را با نوشتن نامه ابراز میکردند و شهید بدون معطلی جواب نامهها را مینوشت و طی طول دو سال که در #جبههها حضور داشت، در #عملیاتهای مختلف شرکت کرد تا اینکه به مرخصی آمد و چند روزی را نزد خانواده ماند.
#جستجوهای_پدر_در_جبهه_بیثمربود
✅شهید عزیزالله #راوند سرگرم جبهه و جنگ بود، زمستان هم فرا رسیده بود و گفته بود کمتر میتواند به مرخصی بیاید مادرش با چشمانی پر از #اشک میگوید، آخرین باری که آمد به علت برف و باران لباسهایش گلی شده بود.
⭕️در آخرین مرخصی مادر به او گفته بود، میخواهم برایت خواستگاری بروم و شهید با سکوت #رضایت خود را اعلام کرده بود، برای او دختر خالهاش را در نظر گرفته بود و مراسم ساده #نامزدی را برگزار میکنند.
🔆طی نامهای اتفاقات شیرین خواستگاری را برایش مینویسند، اما نامه با مهر قرمز برگشت میخورد و همین طور نامههای بعدی برگشت میخورد تا اینکه پدرش #عازم جبهه میشود و با جستجوهایش اثری از #شهید نمییابد.
🔅تنها از همه میشنود که فرزند شما در منطقه نیست، آنها #احتمال میدادند که فرزندشان اسیر شده و باز هم میشنوند، فرزند شما جزو اسرا هم نیست، اما باز هم امیدوار میمانند تا اینکه از سوی منابع رسمی اعلام میکنند، #شهید عزیزالله راوند در #عملیاتی در جزیره مینو در سال 1366 به #شهادت رسیده و جاویدالاثر 🕊ماند.
#اسم_واقعی_شهید_طهماسب_راوند است
🌴دیگر هیچ چیز نمیتواند مادر را آرام کند، او با چشمانی پر از #اشک ادامه میدهد که هر شب با قاب عکس او سخن میگویم، مدتهاست که خواب فرزندم را ندیدهام، حسرت این #مادر
برای به آغوش کشیدن #قبر فرزندش همچنان ادامه دارد.
🍀منتظر یک نشان از فرزندی است که با شناسنامه برادرش شهید شد و او را به اسم #عزیزالله راوند میشناسند، شهیدی که اسم واقعیاش #طهماسب راوند است.
اما این شهید جزو شهدای #غواص🏊♂ شناسایی و بر دستان مردم شهیدپرور ریگان #تشییع و در زادگاهش روستای گلزار بخش گنبکی روز گذشته به #خاک سپرده شد.
#غواص_شهیدعزیزالله_راوند
ماجرای حضور غواص ۶۸ ساله
در عملیات «والفجر هشت»
▫️نزدیک عملیات والفجر هشت
حاجاحمد امینی از فرماندهان گردانهای لشکر۴۱ ثارالله، پرسنل را در شهرک نورد پشت سنگر واحد تخریب جمع کرد...
بعد گفت: «منطقه عملیاتی حساس و سخت است. من مجبورم افرادی را همراه خود ببرم که صددرصد به آنها اطمینان دارم، افرادی را که از صف خارج میکنم میتوانند به گردانهای دیگر بروند و با قایق به عملیات بیایند»
▫️یکی از این افراد قباد، پیرمرد ۶۸ سالهای بود که به حاج احمد عشق میورزید. پیرمرد با ناراحتی بلند شد و در گوشهای ایستاد. وقتی کار حاج احمد تمام شد، ناگهان گریهکنان رو به حاجی گفت: «حاج احمد! من تمام سختیها را تحمل کردم، زن و بچه را در بدترین شرایط رها کردم و آمدم. با وجود سن و سال زیاد شنا یاد گرفتم! برای شب عملیات غواصی آموختم! حالا انصاف نیست شما دست مرا میگیری و از گردان کنار میگذاری»
▫️حاج احمد دست پیرمرد را گرفت. صورت او را بوسید و درحالیکه عذرخواهی میکرد گفت: «من اشتباه کردم، شما بنشینید سرجایتان، قطعاً شما به اندازهی تمام این گردان توانایی دارید»
قباد در این عملیات به شهادت رسید...
#غواص
#قهرمان_وطن
#شهید_قباد_شمسالدینی
#روحش_شاد_باصلوات
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص🌊🥽
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄