eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
910 دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
2.7هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴🌾🌴🌾 🕊 🌾 🌴 🕊 🌴 🕊 هَفْتادو دوُمِينْ غَوّاصْ👣 💧 ۴ ۲۳ 🕊 🍂🍃🌾 🕊 💧بی هیچ تزلزلی به حاج محسن گفتم: " نه می‌توانیم بایستیم و نمی‌توانیم برگردیم. فقط یک راه داریم، باید رو به جلو ادامه دهیم و ادامه دادیم و رسیدیم به جایی که باید بدون درگیری از کنار عراقی رد می‌شدیم. بچه‌های اطلاعات عملیات در های قبلی گفته بودند عراقی‌ها چند موضع تیربار در نوک ام الرصاص دارند. این تیربارها هنوز خاموش بودند، اما از دور عراقی هایی که توی خشکی به چپ و راست می دویدند به خوبی دیده می شدند. ما در فکر دشمن بودیم، اما قبل از درگیری با دشمن باید با جریان توفنده می جنگیدیم. جریانی که ظرف چند دقیقه آب آرام را خروشان کرد.💧 آب با دو جریان متضاد روبرو شد. از طرفی آب در حال مد بود، یعنی از سمت به سمت می‌آمد و از آنجا به کارون برمی‌گشت و ما را قهراً به سمت راست می برد. و از طرفی سیلابی که ناشی از باران دو روز گذشته بود به دلتای کارون رسیده بود و داشت به سرعت به داخل اروند می ریخت. یعنی درست همان جایی که ما به سمت دشمن فین می‌زدیم ما در نقطه مرکزی این گرداب و پیوند دو جریان آب بودیم. قبل از عملیات از خطر بزرگ گردابی که از تلاقی کارون ایجاد می‌شد، حرفی به میان انداخته بود؛ اما نه او و نه من و نه هیچ کس، نمی دانستیم که این جریان ما را در مدار یک چرخش آب قرار می‌دهد و دایره‌ای می‌سازد که مثل هیولا هر لحظه ما را به کام خود فرو می برد. 🌪 تندتر و تندتر شد و تاب و توان فین زدن را از بچه‌ها گرفت. اصلا هیچ پایی رو به جلو فین نمی‌زد. هیچکس اختیاری نداشت. هر کسی مثل یک پَر کاه با جریان گرداب به این سو و آن سو می رفت. با پرتاب یکی از بر اثر شدت چرخش آب، دیگری نیز به دلیل اتصال با طناب، به سمت او پرتاب می شد و این اژدهای گرداب، ما را دقیقاً به کنج جزیره می‌کشاند. بچه ها همهمه می کردند و هیچ کس به این نمی اندیشید که دشمن از داخل با انگشت ستون غواصان را نشان می دهد. اصلاً کسی در قید و بند تیرهای سرخ نبود که حالا در سمت ام الرصاص(تیر تراش) روی آب را می زد. همه به رهایی از گرداب فکر می‌کردند. من وقتی با دیوارهای دو_سه متری امواج بالا و پایین می شدم، به یاد سفارش افتادم که گفت:" ." ✨ همین که دهانم را باز کردم تا ذکر بگویم و از خدا و ائمه استمداد بطلبم، دهانم پر از آب شور شد. نفسم بند آمد. با این حال، ده ها مرتبه خدا را به قسم دادم. شاید اگر زنجیره طناب نبود هرکس ناخواسته به یک سمت می‌رفت، اما در عین بی اختیاری، چون همه به هم متصل بودیم کسی از ستون دور نشد. من به پشت روی آب خوابیدم و بند را به گردن انداختم و با یک دسته طناب را کشیدم تا شاید از این دور شوم. بعد از دقایقی، در اوج ناباوری، خودمان را دور از گرداب مهلک دیدم. این دور شدن به اراده ما نبود. حتماً خواست خدا بود.✨ … …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
این عکس خیلی وقته حالمو 💔دگرگون کرده با دسته بسته #شهید شدن که ما الان تو ارامش زندگی کنیم هرسال که
کربلای ۴ نقطه ای برای رهایی ،بهانه ای برای پروازوافلاکی برای خاکیان همیشه افلاکی ،کربلای ۴معراجگاه عاشقانی است که عندربهم یرزقون میشوند بانظری که به وجه الله است .گوش ات رابه مظلومیتشان رامیشنوی که در جاودانه شده است ،چشمانت رابصیرکن تاببینی رد استوارشان رابرروی های خروشان ، دلت رابسپاروبیقرارش کن مثل همان موج ها ان وقت 💔 میشوی