#سیزده_بدر
💢 آیا سیزدهم #نحس است؟ ریشه این فکر که #سیزده نحس است از کجاست؟
#شهید_مطهری
✅به نظر من دو خاصیتی كه در بشر هست سبب پیدایش فكر نحوست در اشیاء و اعداد شده است. یكی اینكه بشر به طور كلی خودخواه است، یك حالت گریز از مركزی در مسئله ی تقبل مسئولیتها دارد، یعنی نمی خواهد مسئولیت #شكستهای خودش را متوجه خودش بكند.
✅ همیشه دنبال این می گردد كه یك چیز دیگری پیدا كند و بگوید این بدی، این #شكست، این بدبختی كه پیدا شد، این من نبودم، این فكر من نبود، این خُلق من نبود، این روح من نبود، این عادت اشتباه من نبود، این جهل و نادانی من نبود كه باعث این #شكست شد، یك چیز دیگری بود. این یك علت بوده است كه بشر برای اینكه از #تقبل مسئولیتها فرار كند، آمده است برای اشیاء، برای چهارشنبه، برای 13، برای 25، برای صدای كلاغ، برای صدای جغد #نحوست قائل شده است.
✅خاصیت دیگر، #روح تنبلی است كه در انسان می باشد. انسان وقتی بخواهد علت قضایا را بفهمد، باید از طریق علمی و عقلی كاوش و تفكر و جستجو و تفحص كند تا علت #واقعی اشیاء را درك كند، ولی با خیال، همه ی قضایا را زود می شود حل كرد. اگر در جنگی شركت كردیم و 52شكست خوردیم، چنانچه بنا بشود روی اصول دقیق علمی بررسی كنیم كه چرا #شكست خوردیم، دو ناراحتی دارد: یكی اینكه می رسیم به اینكه خودمان مسئول این شكست بودیم؛ دوم اینكه مدتها باید زحمت بكشیم، به خودمان رنج بدهیم تا علتها را به دست بیاوریم؛ بعد رنج دیگری #متحمل شویم آن علتها را از میان ببریم و وضع خودمان را اصلاح كنیم. ولی با یك كلمه خودمان را راحت می كنیم، می گوییم علت اینكه ما در این جنگ #شكست خوردیم این بود كه مثلاً در روز چهارشنبه شروع كردیم یا روز 13 بود یا وقتی كه از شهر خودمان خارج می شدیم سگی جلو ما درآمد عوعویی كرد و این نحوست داشت و شكست ما اثر #عوعو آن سگ بود.
📚مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 404
#مباهله_قرن_21
#قسمت_بیست_ودوم 2⃣2⃣
شرایط محل بسیار روی بچه ها تاثیر داشت. روحیه ی لات بازی و...
اما عجیب بود که همه ی بچه ها احمدآقا را به عنوان یک استاد قبول داشتند.
شب ها بعد از نماز داخل مسجد دور هم جمع می شدیم و احمد آقا برای ما احکام می گفت.
بعد هم کمی صحبت و نصیحت و بعد از هم جدا می شدیم.
احمد آقا یک استاد کامل و یک راهنمای راه خدا داشت.
ما در مسجد دیده بودیم که بارها آیت الله حق شناس ایشان را صدا می زد و آهسته و به طور #خصوصی او را نصیحت می کرد.
ندیده بودم که احمد آقا کسی را در #جمع نصیحت کند. به جای این کار کاغذهای کوچکی برمی داشت و معایب اخلاقی ما را داخل آن می نوشت.
بعد آن را به طور مخفیانه به شاگردهایش تحویل می داد.
روز به روز روحیات معنوی احمدآقا تغییر می کرد. هر چه جلو می رفتیم نمازهای احمدآقا معنوی تر می شد. کار به جایی رسید که موقع نماز سعی می کرد از بقیه فاصله بگیرد❗️
در انتهای مسجد امین الدوله یک #فرورفتگی در دیوار وجود داشت که از دید نمازگزاران دور بود.
آنجا یک نفر می توانست نماز بخواند.
احمدآقا بیشتر به آنجا می رفت و از همان جا به جماعت متصل می شد.
یک بار وقتی احمد آقا نماز را شروع کرد به آنجا رفتم و در کنارش مشغول نماز شدم. دقایقی بعد از این کار خودم پشیمان شدم❗️
احمدآقا بعد از اینکه نماز را شروع کرد به شدت منقلب شد. بدنش #می_لرزید.
گویی یک #بنده_ی_حقیر در مقابل یک #سلطان با عظمت قرار گرفته.
نماز احمدآقا آن گونه بود که ما از بزرگان دین شنیده بودیم.
او در نماز عبد ذلیل در مقابل پروردگار جلیل بود. و اگر ایشان در زندگی به مراتب بالای کمال رسید ، به دلیل همین افتادگی در پیشگاه پروردگار بود.
در روایات ما نماز را معراج مومن معرفی کرده اند. من به نمازهای خودم که نگاه می کنم اثری از عروج به درگاه خدا را نمی بینم.
اما اعتقاد قلبی من و همه ی شاگردان احمدآقا این بود که تمام نمازهای ایشان به خصوص در این سال های آخر نشان از #معراج داشت❗️
#قسمت_بیست_وسوم 3⃣2⃣
در روایات ما نماز را معراج مومن معرفی کرده اند. من به نمازهای خودم که نگاه می کنم اثری از عروج به درگاه خدا را نمی بینم.
اما اعتقاد قلبی من و همه ی شاگردان احمدآقا این بود که تمام نمازهای ایشان به خصوص در این سال های آخر نشان از #معراج داشت❗️
یعنے هر نماز احمدآقا یڪ پلہ او را به خدا نزدیڪ تر مے ڪرد.
البتہ احمدآقا بسیار #ڪتوم بود ، یعنے از حاݪاتــ درونے خود حرفے نمے زد.
اما اگــــر ڪسی به وضعیتــــ او دقـتــــ مے ڪرد ، حتما متوجہ باطن نورانے اش می شد.
من یڪ بار از خود ایشان شنیدم ڪہ حدیث : (( نماز #معراج مومن است )) را خواند و بعد خیلے عادے گفتـــــ : بچہ ها باید نماز شما معــــــــراج داشته باشد تا حقیقتـــ بندگے را حس کنید.
من آن شبــــ اصــــرار ڪردم ڪہ : احمدآقا آیا این معراج براے شما اتفاق افتاده❓
معمولا در این شرایط به نحوے زیرڪانہ بحث را عوض مے ڪرد اما آن شبـــــ بعد از اصـــــرار من سرش را به نشانہ ے #تاییــــد تڪان داد.
***
در سررسید به جامانده از احمد آقا جملاتـــ عجیبے به چشـــم مے خورد. او در این سر رسید ڪارهاے روزانہ ے خود را در سال ۱۳۶۳ نگاشتہ است. در برخے صفحات آمده :
((امروز نمـــــــاز بسیاربسیار عالے بود.)) (( در نماز صبــــــح حال بسیـــــار خوشے ایجاد شد ))
و...
فراموش نمے ڪنم. یڪ بار حضرتــــ آیت الله حق شناس نماز خواندن ایشان را دید.
آن موقع احمدآقا در سنیــــن نوجوانے بود.
بعد به حجت الاسلاݦ حاج حسیــــــن نیرے ( برادر احمدآقا ) گفت :
🔵 من به حال و روز این جوان #غبطـــــــــــــــــــہ مے خورم❗️
و من شڪ ندارم ڪہ همہ ے این ها از توجہ فوق العاده احمدآقا به نماز نشئت مے گرفت.
او بنده ے #واقعی پروردگار بود.
#ادامه_دارد ...
☄🌾 حرفِ دِل...☄
🌸 این بار حکایت سرخی خون است و آبی بحر بی کران .
حکایت مردانی که دریا به وسعت سینه هاشان رشک می برد .
مردانی که از ژرفای آب به بلندای آسمان پر کشیدند.
۷۲ غواص که "بوی نعنا می دهند."
تورا این بار از آبی آسمان به آبی "اروند" می بریم..
@Karbala_1365
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها
"حافظ"
🌹 جنگ را صورتی بود وسیرتی...
صورت آن ، خون بود وآتش و باروت و باطن آن ، عشق وحماسه و عرفان.
امروز بسیاری از سبکباران ساحل ها ازآن همه موج توفنده اروند وکارون ، ساحل ثبات و آرامش را می بینند.
اما برای هرآنکه بر لوح دلش ، قیامت قامت غواص های "کربلای۴" نقش "عشق" زده است ، آن موج ها همه از زمزمه شور است وشیدایی وپرواز.
☄و اما...
🌾#غواصهابوی_نعنا_میدهند🌾
این خاطره چشم اندازی است به سیرت " ٧٢ غوّاصِ کربلایِ #اروند در عملیاتِ کربلایِ٤ "
روایت این حماسه دقیقا منطبق با واقعیتی است که در شامگاهان چهارم دی ماه سالِ ١٣٦٥ درمنطقه #کربلای٤_خرمشهر ، اتفاق افتاد.
🌾این داستان واره ، برگرفته ای از خاطرات #واقعی بازماندگان آن حماسه عاشورایی است؛ همراه با فرمانده گردان غواص_گردان جعفرطیار_ و همرزمان صبور وآزاده از #لشکرانصارالحسین(ع) استان #همدان.🌸
@Karbala_1365