『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
💔 🍂 🌾 🍂
🍂 🌾 🍂
🌾🍂
🍂
🍁 #واقعیتهای_اسارت..🍁
🌸قسمت آخر
🍂🌸🍂
این وضع چنان افزایش یافت که در برههای، اعلام میشد تعداد اسرای ایرانی در اردوگاههای عراق، ٨ هزار نفر اما تعداد عراقیهای اسیر در اردوگاههای ایران، حدود ٣٥ هزار نفر است، طی همین ماههای آغازین، دولت عراق برای توافق درباره تبادل اسرا پیشقدم شد؛ چرا که اسارت ٣٥ هزار عراقی، به معنای خالی شدن بدنه جنگاور عراق از وجود ٣٥ هزار رزمنده #درجهدار بود که قطعا، شکستهای بعدتر و مهیبتر به دنبال داشت.
🌱 #نخستین_مرحله_تبادل اسرای ایران و عراق مربوط به آزادی اسرای مجروح و معلول و سالمند بود که طی سالهای جنگ، حدود ٣٠٠ نفر از اسرای ایرانی مشمول این شرایط، آزاد شدند. مرحله دیگری از تبادل اسرا، سال ١٣٦٧ و پس از امضای قطعنامه ٥٩٨ بود اما آن چه امروز به نام « #سالگردبازگشت_آزادگان» در متن #تقویم جمهوری اسلامی ایران به ثبت رسیده، #روز٢٦مرداد١٣٦٩ است که بیشترین تعداد آزادگان ایران، پس از سالها #اسارت، در این روز پا به خاک وطن گذاشتند و این مرحله تا پایان #مهر١٣٦٩ ادامه یافت. هر چند بازگشت اسرا به ایران تا نیمههای دهه ٧٠ هم ادامه داشت؛ چنان که #خلبان_حسین_لشکری که به دلیل ١٦ سال اسارت در اردوگاههای مفقودین و دو سال اسارت در اردوگاههای شناساییشده توسط صلیب سرخ در عراق، به « #سیدالاسرا» ملقب شد و تنها یک هفته پیش از نوزدهمین سالگرد بازگشت آزادگان به ایران، بر اثر شدت آسیبهای وارد شده در سالهای اسارت، به #شهادت رسید، #فروردین١٣٧٧ به ایران بازگشت در حالی که تا سال ١٣٧٥ و در واقع، تا ٨ سال پس از پایان جنگ عراق علیه ایران، دولت عراق، اسارت این رزمنده را کتمان میکرد و نیروهای #صلیب سرخ از اسارت وی در اردوگاههای مفقودین عراق #بیخبر بودند.
🍂💔 #آزادگان، مانند #شهدا نیستند که #پلاک و یادمان داشته باشند. مانند #جانبازان هم نیستند که #نشان و بیرق داشته باشند. #آزادگان، #مردان_گمنامی هستند در همسایگی من و شما. پزشکی که از مطبش خارج شدهاید، استاد دانشگاهی که پای درسش نشستهاید، کاسبی که باقی پولتان را بیش از آن چه باید، پس داده، رفتگری که نجوای بامدادی جارویش به تن کوچههای محلتان، بیدارباشی معصومانه است، شاید هر کدام، اگر بپرسید، خاطراتی از « #اسارت» داشته باشند.»💔😭
@Karbala_1365
منبع:
https://www.google.com/amp/s/www.isna.ir/amp/96052616423
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
ای که مرا خوانده ای 🍂 🍂 راه نشانم بده.... @Karbala_1365
❣ #مرا_شناسایی_کن…
بعد از پایان عملیات بود. یکی از سالنهای معراج تهران پر شده بود از شنید. همه آنها هم شهید #گمنام. بعد از عملیات این سالن را به شهدای گمنام اختصاص داده بودند. همه بدنها قطعه قطعه شده. همه سوخته و....
در میان بدنهای سوخته یک پلاک پیدا کردیم. به استخوان ها چسبیده بود.
با تلاش بسیار صاحب #پلاک پیدا شد. یک بسیجی از جنوب تهران بود که در همین عملیات #مفقود شده بود. با خانواده اش تماس گرفتیم. پدر و برادرهایش آمدند. قضیه را گفتم. اینکه این #شهید پیکرش سوخته است و نمی شود او را ببینید.
کارها هماهنگ شد. قرار شد فردا برای تشییع شهید اقدام نمایند.
صبح فردا یکی از بچه های معراج که از ماجرا مطلع بود آمد و گفت: می توانم در مورد این شهید خواهشی بکنم! گفتم: بفرمایید!
گفت: اجازه بدهید همسر این شهید او را #شناسایی کند!
با تعجب گفتم: همسر شهید! منظورت چیست؟!
کمی مکث کرد و گفت: دیشب در خواب شهیدی را دیدم که گفت: امروز مرا به پدر و برادرانم تحویل ندهید. همسرم باید من را شناسایی کند. من صاحب بلاک هستم ولی این پیکر من نیست! بقایای پیکر من داخل همین سالن است؟
با تعجب به حرفهای او گوش می کردم. گفتم: این پیکرها چند تکه استخوان سوخته است. همسرش چه چیزی را می خواهد شناسایی کند!
همان لحظه برادران شهید برای انتقال پیکرش آمدند. از آنها پرسیدم: این شهید همسر دارد؟ با تعجب گفتند: بله چطور مگه!؟
گفتم: برای شناسایی حتما باید ایشان بیایند. برادران شهید که زیاد مذهبی نبودند صدایشان را بلند کردند و گفتند: یعنی چی! مگه برادر ما نسوخته! چی رو میخواد شناسایی کنه.
بعد از کلی صحبت فهمیدم اینها با همسر شهید اختلاف دارند و ارتباطی ندارند. پدر شهید به سراغ او رفت. ساعتی بعد با همسر شهید وارد شدند. به همسر شهید گفتم: شما می توانید شوهرتان را شناسایی کنید!
در حالی که اشک می ریخت گفت: بله! بعد به داخل سالن شهدای گمنام رفت. دقایقی بعد ما را صدا کرد. در لابه لای شهدای گمنام پیکر سوخته شهیدی را نشان داد و گفت: این همسر من است! خیلی تعجب کردیم. یعنی چطور او را شناسایی کرده؟! همسر شهید یک لباس را از داخل کیف دستی خودش بیرون آورد و - گفت: چند روز قبل از عملیات با هم به مغازه ای رفتیم. دو لباس هم رنگی خرید و گفت: این را برای خودم خریدم. این را هم برای تو!
شوهرم گفت: من این لباس را تا زمان شهادت از تنم خارج نمی کنم. روزی به سراغ تو خواهند آمد. با این لباس بیا و من را شناسایی کن!
بعد به پیکر سوخته شهید اشاره کرد و گفت: همه جای او سوخته اما قسمتی از لباسش هنوز سالم است.
لباس خودش را کنار قسمت سالم لباس شهید قرار داد. هر دو مثل هم بودند. پیکر شهید همان روز برای تشییع اعزام شد.
کتاب #شهید_گمنام ص۱۲۷ و ۱۲۸
#محرم_و_شهدا
✍داشتم پیکر #شهدا را با کشتگان بعثی تبادل می کردیم. ژنرال حسن الدوری، رئیس کمیته ی رفات ارتش عراق گفت:«چند شهید هم ما پیدا کرده ایم که تحویلتان می دهیم تا به فهرستتان اضافه کنید.» یکی از شهدایی که عراقی ها کشف کرده بودند، #پلاک نداشت. سردار باقرزاده پرسید:«از کجا می گویید این جناره ی ایرانی است؟ هیچ مدرکی برای تشخیص هویت ندارد!» ژنرال بعثی که ما ایرانی ها را خوب شناخته بود، گفت: همراه این #شهید پارچه قرمز رنگی بود که روی آن نوشته بود «یا حسین شهید». فهمیدیم که ایرانی است.
📚منبع: آسمان مال آنهاست(کتاب تفحص)، صفحه:37
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✅ @karbala_1365
ما
شانه خالی کردیم
و آنها
هنوز #پلاک
گردنشان است ...
@Karbala_1365
#تلنگر🧐
[نه #پلاک شناسایی دارم..😔
نه #رمز شب را می دانم..🙄🤐
نه #راه برگشت را می شناسم😓
آواره میان #گناهان مانده ام😣💔
#شهدا اگر به داد نرسید🤚🍃
ازدست رفته ام...]😔💔
#ومنـــمگناهکارےکہجـــزشماڪسےراندارد...
🌾🕊
#تنهــاکانالشهـدایکربلای٤👇
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
#شهیدی_که_پیکرش_را_آب_بردوپس از۱۲سال شناسایی شد
✨✨✨✨
#شهید_حسن_فاتحی*🌹
#تاریخ_تولد: ۲۰ / ۶ / ۱۳۴۸
#تاریخ_شهادت: ۴ / ۱۰ / ۱۳۶۵
#محل-تولد: نجف اشرف
#مزار:اصفهان
#محل_شهادت#ام الرصاص
🕊🕊🕊🕊🕊
🌹شهید #حسن_فاتحی معروف به حسن آمریکایی،#حسن سر طلا) بیسیمچی گردان #غواصان لشکر #امامحسین(ع) #اصفهان بود.📞
فرماندهشان میگویید← «من و حسن در طول #عملیات همیشه در کنار هم بودیم
🌾🌾🌾🌾🌾🌾
، به دلیل #حمله های مسلسل وار دشمن💥، وسط آب #مانده بودیم، یک لحظه متوجه شدم سیم گوشی کشیده شده📞. برگشتم دیدم #حسن به پشت روی #آب افتاده🥀 برش گرداندم؛ *دیدم یک تیر توی پیشانی #حسن خورده است ولی هنوز یک کم می توانست #صحبت کند. از من خواست کمی از این خون ها را به #سرش بمالم. تا آمدم این کار را انجام دهم، *یک تیر به #قفسه سینه اش خورد و همان لحظه به #شهادت رسید
🚤🚤
.🕊️ تا آمدم به عقب برش گردانم، خودم هم #تیر خوردم🥀 *و #حسن را آب برد.» #پیکر او بعد از #۱۲ سال پیدا شد🕊️ #استخوان های #حسن از ماندن زیاد در آب ، #قهوه ای شده بودند ولی چون #غواص بود و در لباس مخصوص #غواصی که تجزیه شدن #جسد در آن به راحتی امکانپذیر نیست💫
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
تمام #استخوان هایش داخل همین لباس مانده بود؛ حتی #چفیه و #پلاک و ساعتش* این گونه بود که #پیکرش بعد از #۱۲ سال در #چهلم پدرش در روز #تاسوعا به #وطن بازگشت🕊️🕋
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🌾🌾🌾🌾
#شهیدحسن_فاتحی
*شادی روحش صلوات*💙🌹
🌾🕊
#تنهــاکانالشهـدایکربلای٤👇
@Karbala_1365
#کرامات_شهدا🍃
#شهیدغواص
زماني، #بچه ها در #شلمچه پيكر يكي از شهدا را كه از نيروهاي #غواص بود، #كشف كردند✨
اما #متأسفانه تا نزديك #غروب آفتاب هرچه گشتند، #پلاك آن #شهيد بزرگوار را پيدا نكردند،
ديگر #مأيوس شده بودند😔با خود گفتند: پلاك #شهيد كه پيدا نشد، پس پيكر #شهيد را همان جا مي گذاريم، صبح دوباره برمي گرديم.
صبح، يكي از #برادرهايي كه با ما كار مي كرد، از خواب شب گذشته اش تعريف كرد و گفت:
«ديشب #خواب ديدم كه يك #غواص بالاي #خاكريز آمد و به من گفت، دلاور اين جا چه مي كني؟»❣
من گفتم دنبال #پلاك_شهيدي مي گرديم، ولي پيدا نمي كنيم😓
او گفت: همان جا را #مقداري عميق تر بكنيد، #پلاكش را هم پيدا مي كنيد»
صبح كه بچه ها پاي كار برگشتند، همان جا را عميق تر كندند و اتفاقاً #پلاك شهيد را هم پيدا كردند🤲🌷
#راوي_بسيجي_گمنام
🌾🕊
#تنهــاکانالشهـدایکربلای٤👇
@Karbala_1365
#کرامات_شهدا🍃
#شهیدغواص
زماني، #بچه ها در #شلمچه پيكر يكي از شهدا را كه از نيروهاي #غواص بود، #كشف كردند✨
اما #متأسفانه تا نزديك #غروب آفتاب هرچه گشتند، #پلاك آن #شهيد بزرگوار را پيدا نكردند،
ديگر #مأيوس شده بودند😔با خود گفتند: پلاك #شهيد كه پيدا نشد، پس پيكر #شهيد را همان جا مي گذاريم، صبح دوباره برمي گرديم.
صبح، يكي از #برادرهايي كه با ما كار مي كرد، از خواب شب گذشته اش تعريف كرد و گفت:
«ديشب #خواب ديدم كه يك #غواص بالاي #خاكريز آمد و به من گفت، دلاور اين جا چه مي كني؟»❣
من گفتم دنبال #پلاك_شهيدي مي گرديم، ولي پيدا نمي كنيم😓
او گفت: همان جا را #مقداري عميق تر بكنيد، #پلاكش را هم پيدا مي كنيد»
صبح كه بچه ها پاي كار برگشتند، همان جا را عميق تر كندند و اتفاقاً #پلاك شهيد را هم پيدا كردند🤲🌷
#راوي_بسيجي_گمنام
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص⊰❀⊱
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#فکه #کانال_کمیل
🌷شهید ابراهیم هادی
🍂 شهید دفاع مقدس
📝#خلاصه_زندگینامه
🔸پهلوان بسیجی #ابراهیم هادی از بنیانگذاران گروه چریکی شهید اندرزگو در جبهه #گیلانغرب و ستاره ورزش کشتی کشورمان است؛ او در اول اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در محله #شهیدسعیدی حوالی میدان خراسان به دنیا آمد؛ ابراهیم چهارمین فرزند خانواده بود؛ او در نوجوانی طعم تلخ یتیمی را چشید، از آنجا بود که همچون مردان بزرگ زندگی را پیش برد.
🔹و سرانجام ابراهیم، در #والفجر مقدماتی پنج روز به همراه بچههای گردان کمیل و #حنظله در کانالهای فکه مقاومت کرد اما تسلیم نشد و در #۲۲ بهمن سال ۶۱ بعد از فرستادن بچههای باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد و دیگر کسی او را ندید و این هم آخرین تصویر از پیکر پهلوان بسیجی شهید «ابراهیم هادی» در کانال #قتلگاه فکه گرفته شده توسط تلویزیون عراق، که در نشریه #پلاک هشت منتشر شده است.
🕊ابراهیم همیشه از خدا میخواست گمنام بماند؛ چرا که گمنامی صفت یاران خداست.
#هدیه_به_روح_پاک_و_مطهرش_صلوات
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
#سیره عملی شهدا
زنجیر #پلاک بود؛ اما از پلاک خبری نبود. حدود شش ماه بود توی #معراج روی کفنش نوشته بودیم: «شهید گمنام» بارها شده بود می خواستم برای تشییع به تهران بفرستمش؛اما دلم نمی آمد. توی دلم یکی می گفت دست نگهدار تا زمانش برسد.گل محمدی می گفت: «به خودم گفتم: همتی، #میکانیک تفحص، وقتی دنبال یک آچار می گرده، صلوات می فرسته؛ چرا من با ذکر صلوات دنبال پلاک این شهید نگردم؟» همین کار را کردم و دوباره سراغ پیکر رفتم، کفنش را باز کردم، توی #جمجمه ی شهید یک تکه گل بود. در آوردم، دیدم #پلاک شهید است. الهم صل علی محمد و آل محمد
منبع: آسمان مال آنهاست(کتاب تفحص)، صفحه:24
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#شهیدی_که : حاضر شد سرش بره ، ولی عملیات(فتح المبین)را لو نده.... #شهید_عباسعلی_فتاحی❣ ⊰❀⊱ #تنه
#شهیدیکهحاضرشدسرشبرهولیعملیات(فتح المبین)رالونده....
تک #فرزند بود و عزیز دل خانواده ، به شش زبان دنیا کاملا مسلط بود ،۱۷ سالش که بود یه روز اومد به #مادر گفت میخوام برم #جبهه ، مادر گفت تو عصای دست منی ، نرو . #عباسعلی میگه :امام گفته .
و مادر #ولایت مدار، مطیعانه، میگه: پس برو...
توی #جبهه میخواستن یه کار بی خطر و یا پرسنلی بهش بدن ، اما خودش میگفت: #گردان_تخریب.
یه روز #شهیدخرازی گفت:چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو# منفجر کنن. پل کیلومترها پشت سر #عراقیها بود...پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود.قبل از رفتن حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: " به هیچوجه با #عراقیها درگیر نمیشید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقیها فهمیدند و #درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات #لو بره... و تخریبچی ها رفتند...
یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم #منفجر نشده ، یکی شونم برنگشته... اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقیها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و #اسیر شد...
زمزمه لغو عملیات مطرح شد. گفتند ممکنه #عباسعلی توی #شکنجه ها لو بده. پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده ، سرش بره زبونش باز نمیشه. برید عملیات کنید...
عملیات #فتح_المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه #دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه #پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت. پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه. گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه... اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه #عباسعلی رو #شکنجه کردند چیزی نگفته. اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند....
در اصل عباسعلی به نمایندگی از همه ی همرزمانش ؛ به تمامی عالم این حقیقت را که ما برای مکتب، دین، رهبر، ناموس، #مملکت سر میدهیم؛ اما شرف نمیدهیم را بیان کرده بود.
و لیکن هر کسی ما، نسل ما و کودکان ما را بخواهد بشناسد همین یک #خاطره بالا برای آنان بس است...
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
💢به آب و گل زدند،تا کشتی انقلاب به گل ننشیند... #غواص #کربلای_چهار ⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربل
زماني، بچه ها در #شلمچه پيكر يكي از شهدا را كه از نيروهاي #غواص بود، كشف كردند، اما متأسفانه تا نزديك غروب آفتاب هرچه گشتند، پلاك آن شهيد بزرگوار را پيدا نكردند، ديگر مأيوس شده بودند، با خود گفتند: پلاك #شهيد كه پيدا نشد، پس #پيكر شهيد را همان جا مي گذاريم، صبح دوباره برمي گرديم.
صبح، يكي از برادرهايي كه با ما كار مي كرد، از خواب شب گذشته اش تعريف كرد و گفت: «ديشب خواب ديدم كه يك #غواص بالاي خاكريز آمد و به من گفت، دلاور اين جا چه مي كني؟» من گفتم دنبال #پلاك شهيدي مي گرديم، ولي پيدا نمي كنيم. او گفت: همان جا را مقداري عميق تر بكنيد، پلاكش را هم پيدا مي كنيد».
صبح كه بچه ها پاي كار برگشتند، همان جا را عميق تر كندند و اتفاقاً پلاك #شهيد را هم پيدا كردند.
#یادشهداباذکرصلوات
🌺🍀💐🌴💐🍀🌺
#کرامات_شهدا
زماني بچه ها در #شلمچه پيكر يكي از #شهدا را كه از نيروهاي #غواص بود، كشف كردند....
اما متأسفانه تا نزديك غروب آفتاب هرچه گشتند #پلاك آن #شهيد بزرگوار را پيدا نكردند، ديگر مأيوس شده بودند، با خود گفتند: #پلاك_شهيد كه پيدا نشد، پس پيكر #شهيد را همان جا مي گذاريم، صبح دوباره برمي گرديم.
صبح، يكي از برادرهايي كه با ما كار مي كرد، از خواب شب گذشته اش تعريف كرد و گفت: «ديشب خواب ديدم كه يك #غواص بالاي خاكريز آمد و به من گفت، دلاور اين جا چه مي كني؟»
من گفتم دنبال #پلاك_شهيدي مي گرديم، ولي پيدا نمي كنيم. او گفت: همان جا را مقداري عميق تر بكنيد، #پلاكش را هم پيدا مي كنيد».
صبح كه بچه ها پاي كار برگشتند، همان جا را عميق تر كندند و اتفاقاً پلاك #شهيد را هم پيدا كردند.
راوي :
#بسيجي_گمنام
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص🌊🥽
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄